|
رویدادهای هنری ماه (آبان ۱۴۰۰) گردآوری و تنظیم: فتح الله کیائیها
حکومت طارقان الطریق این مشت زمین بر آسمان است/ خواهد بزند بصورتت چند خود داستان ظهور وحشت افزای جمهوری جنون و جنایت اسلامی به تنهایی کافی است که جهانی را به ورطه سقوط و ورشکستی اخلاقی، انسانی، اجتماعی و اقتصادی بکشاند چه رسد به آنکه زیور کنندگان چنین چهره ای کریه و وقیح، آنهم ناشیانه، دست به آرایشی ببرند که چهره خبیث این جنایتکاران را دو صد چندان افزون بنمایاند. چندی پیش از دستکاری متون و حذف تصاویر دختران در کتابهای درسی خبر داده بودیم و اینک غارتگران فکر و اندیشه انسانی دست به تحریف و تغییر ناشیانه اشعار شاعران خوشنام و البته صاحب آوازه این دیار زده اند که از آن جمله می توان به یورش تخریبی آنان به گنجینه گهربار ملک الشعرای بهار اشاره کرد. آنان وقیحانه در قصیده اعتراضی او به نام "دماوندیه" دست برده و بیت "ای مشت زمین بر آسمان شو/ بر ری بنواز ضربتی چند" را تبدیل به "ای مشت زمین بر آسمان شو/ بر وی بنواز ضربتی چند" کرده اند. بهار "ری" را تمثیلی از مرکز قدرت گرفته است و حاکمیت لرزان که از هر اشاره ای به خروش و اعتراض بر خود می لرزد، آن را تبدیل به "وی" کرده. قصد جاعلان بیرون کشیدن بارگاه پوشالی ولایی از زیر مشت خشم مردم است که در قالب دماوند سر فراز و به پشتوانه ی لاله زاران دشتهای اطرافش به گستره ی ایران در احتزاز است. رسانه حکومتی "ایسنا" در این رابطه به سابقه دستبرد متصدیان حکومت به گنجینه ادب فارسی را مرور کرده و می نویسد: "پیش تر نیز از حذف شعر شاعرانی چون "نیما"، "اخوان" و "سایه" و حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب و عکس مقبره کوروش گرفته تا تغییر داستان نادر ابراهیمی و "قصه های مجید" هوشنگ مرادی کرمانی و حذف نام مولانا، پای کتابهای درسی را به عرصه جنجال کشاندند که حالا باز هم دست یکی دیگر از تغییرات کتاب درسی رو شده است." با ذکر این تفاسیر یاد رندی افتادم در عرصه شطرنج که می گفت هرگاه توان رقابت با رقیبت را در خود ندیدی، بهتر آن است که با بهانه ای - هر چند ابلهانه و من در آوردی - با مشت روی میز بکوبی و بساط شطرنج را زیر و رو کنی؛ کاری که اینک مشاطه گران ولایت وقاحت چهار نعل در عرصه آن تازانند و لحظه ای را در تحریف و تغییر وقایع تاریخی و میراث فرهنگی از دست نمی دهند.
ادبیات
جشنواره هنری مربد عراق و حضور دو شاعر زن از ایران از سال ۱۹۷۱ تا کنون جشنواره ای هنری تحت نام "مربد" و بطور منظم و همه ساله در کشور عراق برگزار می شود که امسال هم این جشنواره هنری ادبی با حضور دو تن از شاعران و فرهیختگان زن ایرانی و بسیاری از نام آوران عرصه ادب و هنر جهان برگزار شد. نام این جشنواره از بازار مربد برگرفته شده، بازار شعر و نقد مربد همچون بازار شعر و نقد عکاظ در شبه جزیره عرب است که از دوران قبل از اسلام به عنوان مهمترین بازار شعر، نقد شعر و تربیت شاعران شهرت داشت. از مهمترین شاعران بازار شعر مربد از "جریر"، "فرزدق"، "بشار بن برد" و "ابونواس" و همچنین معروفترین نحویان و ادیبان همچون "جاحظ"، "کندی"، "سیبویه" و "اصمعی" می توان نام برد که در این بازار نقد و شعر نحویان به بحث و مجادله در مسائل نحوی می پرداختند. قابل ذکر است که شاعران معاصر مثل "نزار قبانی" نیز در این جشنواره مهم شعری شرکت می کردند. در افتتاحیه سی و چهارمین دوره این بازار ادبی که با نام شاعر بزرگ عرب "ابراهیم الخطاط" و با حضور وزیر فرهنگ عراق و بسیاری از اساتید دانشگاههای عرب زبان برگزار گردید، محبوبه ابراهیمی، فیلمساز، شاعر و نویسنده سرشناس ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران، شعر پرمحتوی و زیبایی از خود را تحت عنوان "معشوق جوخه های آتش" برای حضار قرائت کرد. این شعر روایت زنی است از تبار سیاهکل و سرنوشت پر شکوه و پر از قهرمانی این جنبش شب شکن؛ زنی که معشوقش در این راه پر افتخار و خونین به دست جوخه های آتش سپرده شده؛ معشوقی که به او می گوید این جنبش نه تنها فراموش نشده، بلکه او و دیگران همچنان با پافشاری بر سر آرمانهای انسانی و انقلابی خویش باقی مانده و جنبش هنوز زنده است. شعر اینگونه آغاز می شود: برگرد/ سر قولت بمان/ معشوق عصیان عطر بهار نارنج/ همزاد گلهای چای به شبنم نشسته/ به یاد بیاور/ مراسم تدفین کتابهای کتابخانه شهر کوچمان/ در تابوت صندوقهای پرتقال/ و نام آخرین کتاب/ "برمی گردیم گل نسترن می چینیم"/ خاک بر سر شدند کتابها/ گفتی:/ برمی گردیم" / خدایی باید ما را در جنگلهای سیاهکل رها کرده باشد/ و بر هر درخت داری بر پا کرده باشد/ خدایی باید ما را به عمق غار علی صدر پرتاب کرده / و هیولای درونش را به ما نشان داده باشد/ خدایی باید با رنگ نقش حکم و خاطره زده/ و گفته باشد /سیاه تر از سپیدی پیراهنت که به جوخه می رفتی رنگی نیست... . در روز سوم این جشنوار محبوبه افشاری، شاعر و مترجم شعرهای نزارقبانی و "اودنیس"، شعری از خود را در اعتراض به جنگ و احساس مادران فرزند از دست داده دکلمه کرد که تاثیری عمیق بر حضار که خود سالهاست طعم تلخ جنگ را چشیده اند، گذاشت. در شروع این شعر پر شکوه می خوانیم: به هر طرف می چرخم نور است/ نوری خیره کننده کور کننده/ و روح دلقکی خندان هر بار/ از حجم نور/ کفتری بیرون می کشد/ سر می کند/ و پرواز می دهد/- مبارکه خانم ... پسره -/ اینجا تیک بزن... توی این دایره... پسر/ به تاریخ امروز... چندمه ؟/ تاریخ رسیدن به سرعت باد/ جفت پا پریدن میان حوض بلور/ حرکت اسلوموشن کفتری در "تی وی" / - قلم را باید مایل نگه داری پسرم-/ آیا به چرخش "ج" دقت کرده ای ؟/ مثل جیم اول جنگ ... . جالب توجه آنکه رسانه های حکومتی ایران با آب و تاب تمام به شرح ماوقع پرداخته و حتی اعلام حضور شاعرهای ایرانی را هم مطرح کرده اند، اما آنچه در این گزارشها نیست نام شاعرها و شعر خوانی آنها در این مراسم است .
دویدن با ویلچر "بدوم، زنده هستم، ندوم، می میرم" "دویدن" (نامههایی برای ملیله) مجموعه نامه های عاشقانه ای است که به تازگی از اشرف فروغ منتشر شده. رونمایی از این کتاب در کابل پس از قدرت گرفتن طالبان اتفاق مهمی برای اهالی فرهنگ افغانستان بوده است. کابل و کل افغانستان به دست طالبان سقوط کرد؛ شهری ویرانه شده، مردمی پریشان و وحشت زده و دیدارهای در گوشه کنار شهر از دوستانی که اولین سوال شان این است: آیا هنوز کتاب می خوانی؟ "طارق قاسمی" در این باره می نویسد: وقتی دوستان مان را در چهارراهی "پُلسرخ" می بینیم، بعد از یک احوالپرسی سرد، اولین پرسش این است: هنوز در این شهر نفس می کشی؟ اکنون در کابل جرم پنداشته می شود؛ کتاب خواندن، استاتوس نوشتن در فیسبوک، مقاله نوشتن در روزنامه و... حتی ممکن است به خاطر طرز لباس پوشیدنت شلاق بخوری. در این میان اما یک تن قلمش را به رسم اعتراض به وضع موجود بالا برده و در مقابل تمامی ناملایمات کتابی نوشته است: دویدن (نامههایی برای ملیله)، اثر اشرف فروغ، نویسنده ای که با ویلچر می دوید؛ کسی که در کودکی وقتی هیچ تقصیر و گناهی نداشت و اصلاً نمی دانست جنگ یعنی چه و باید از کدام سمت طرفداری کند، بر اثر اصابت ترکش "هاوانی"، سرگردان و معلق در آسمان سیاه-خاکستری کابل رگ نخاعش پاره شد و از آن به بعد مجبور شد روی ویلچر بنشیند. او، اشرف فروغ، می گوید: "این زندگی لعنتی همه اش دویدن است؛ در افغانستان بیشتر از همه جای دنیا. برای من که روی یک ویلچر نشسته ام، این دویدن شکل یک مسابقه مرگبار را دارد: بدوم، زنده هستم، ندوم، می میرم. اما من دیگر تبدیل به یک یوزپلنگ شده بودم و پوستم هم شبیه پوست کرگدن شده بود. شرط زنده ماندن در افغانستان همیشه همین دو چیز است. باید مثل یوزپلنگ بدوی و پوستت مثل کرگدن کلفت باشد.
طالبان ناشر را تعطیل کرد و رمان تن دادگی در محاق توقیف قرارگرفت ری را عباسی، نویسنده سانسور گریز ایرانی که رمان "تن دادگی" اش را در افغانستان به زیور طبع آراسته بود، با حضور مجدد طالبان بر اریکه قدرت، رمانش را در محاق توقیف و ناشر اثرش، "آی خانم"، را تحت تعقیب یافت. "تن دادگی" یک ساگای خانوادگی است که در سالهای دهه اول شکل گیری و تثبیت انقلاب در ایران اتفاق می افتد. داستان عاشقانه ای که خواننده را از بیرون به درون فرامی خواند، و بر یک دوره بحرانی از تاریخ اجتماعی ایران و بر زندگی درونی ما شهادت می دهد. در این اثر مرز بین قهرمان و ضد قهرمان، راوی و مولف از میان برداشته می شود و تصویری از زندگی سه نسل مقابل ما قرار می گیرد. ری را عباسی در این باره می گوید: "حجم این کتاب ۴۵۰ صفحه و تیراژ آن هزار نسخه بود و با سرمایه ناشر که بسیار هم سنگین بود، در کابل منتشر شد؛ ناشری شریف. متاسفانه از سرنوشت کتابها کاملا بی خبرم. آنچه مسلم است هیچگونه دسترسی به کتاب وجود ندارد. فناشدگی کتابی که از نظر محتوایی شبیه سرنوشت دو کشور همسایه است. روزی که برای اولین بار ناشر وعده انتشار کتاب را در روزنامه های افغانستان اعلام کرد، "تن دادگی" را با توجه به سرنوشت افعانستان و شرایط کنونی و گذشته این کشور "خواهر" نامید؛ خواهری ناکام. من از کلمه خواهر گریه کردم. در مجموع کمتر از شصت جلد از این کتاب به دست دیگران رسید. طالبان این روزها مشغول جمع کردن هر نوع بساط کتابخوانی و فرهنگ سازی و از بین بردن بیست سال زحمات جامعه مدنی است. برگرداندن بیسوادی و جهل، کار طالبان است. در مورد ناشر فقط می دانم زندگی اش متلاشی و در کمپهای متعددی سرگردان بود. باید اضافه کنم با اینکه کتاب در همین چند جلد به دست مخاطبان رسید، بازخورد خوبی داشته است.
سینما
یک جایزه دیگر برای "شیطان وجود ندارد" فیلم "شیطان وجود ندارد"، ساخته محمد رسول اف، فیلمساز منتقد حکومت ایران، برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره سیدنی در استرالیا شد. هیات داوران جشنواره سیدنی از این فیلم به خاطر "کاوش چند وجهی درباره راههایی که یک فرهنگ می تواند بار ظلم یک نهاد حکومتی را به دوش بکشد" تمجید کرد و جایزه نقدی ۶۰ هزار دلار استرالیا (۴۴ هزار دلار آمریکا) را به این فیلم و سازنده اش، محمد رسول اف، اهدا کرد. فیلم "شیطان وجود ندارد" پیشتر برنده جایزه "خرس طلایی" بهترین فیلم جشنواره برلین در سال ۲۰۲۰ شده بود. این فیلم در ۴ اپیزود داستانی افرادی درگیر با اجرای حکم اعدام در جمهوری اسلامی را روایت می کند. محمد رسول اف از سینماگران منتقد جمهوری اسلامی است که تاکنون تجربه زندان، ممنوع الخروجی، ممنوعیت کار و حکم قضایی برای زندان طولانی مدت را به خاطر اظهارات و فعالیتهای انتقادی خود داشته است. امسال در بخش مسابقه جشنواره فیلم سیدنی فیلمهای برنده چند جشنواره مهم دیگر دنیا در بخش مسابقه حضور داشتند و با فیلم "شیطان وجود ندارد" رقابت می کردند، از جمله فیلم "دست خدا" ساخته "پائولو سورنتینو"، برنده جایزه بزرگ دوره اخیر جشنواره فیلم ونیز، فیلم "ماشینم را بران" ساخته "ریوسوکه هاماگوچی" از ژاپن، برنده جایزه بهترین فیلمنامه دوره اخیر جشنواره کن و "جنجال بداقبال یا پورن دیوانه" ساخته "رادو جود" از رومانی، برنده خرس طلای دوره اخیر جشنواره فیلم برلین.
هنرهای تجسمی
دیدار پندارها؛ نمایشگاهی از نگاره های مدرن نمایشگاه "نگاره های مدرن"، از پنج تا هفت نوامبر ۲۰۲۱ (۱۴ـ۱۶ آبان ۱۴۰۰) با شرکت ۱۶ نگارگر که دو نفرشان ایرانی بودند، در شهر "تروسدورف"، در نزدیک کلن آلمان برگزار شد. امسال برای چندمین بار نگارگران سرشناسی از شهرهای پیرامون کلن آلمان در نمایشگاهی با عنوان "هنر تروسدورف" آثار تازه خود را به نمایش و عرضه گذاشتند. در این نمایشگاه که با سخنان شهردار و تاکید او بر اهمیت برگزاری نمایشگاههای حضوری نسبت به مجازی آغاز شد، در کنار نگاره هایی با آبرنگ و رنگ روغن، کارهای نامتعارفی هم جلوه می کردند. علی رضا درویش، نگارگر مطرح شهر کلن، از جمله برجسته ترین اثر خود از مجموعه "کاغذ و خاطره" را به نمایش گذاشته بود. این اثر که چیدمان نامتعارفی از صدها اسکناس از سراسر جهان است که سالها در دستان هزاران انسان گشته و اکنون به مجموعه ماندگاری از خاطرات دور و نزدیک تبدیل شده، بیننده را به یاد گذشته و به فکر آینده می اندازد. درویش درباره این اثر می گوید: "درونمایه این کار، پول نیست، کاغذ است. کاغذ بیش از دو هزار سال همراه ما بوده و اندیشه ها و انگاره های ما را ثبت کرده و به آیندگان انتقال داده است. اکنون با جهان دیجیتالی این پدیده دارد کمرنگ و بلکه ناپدید می شود. من با این مجموعه کار می خواهم چشمها و البته ذهنها را متوجه این ارزش تاریخی کنم." مسعود سعدالدین، نگارگر دیگر مقیم کلن در اثر"شستشو" زن و مردی را نشان می دهد که پیراهنی را در یک تشت می شویند و در این باره می گوید: "معمولا یک نفر چیزی را می شوید. وقتی دو نفر را می بینیم که این کار را می کنند، یعنی این یک شستشوی عادی نیست. شاید غسل است، تعمید است یا چیزی مانند این. اما مهمتر فضای کار است که ذهنیات را دیداری کرده است. من انسان امروزین را با نگرانیهایش می کشم."
(درتهیه این مجموعه از تارنماهای خبری: صحیفة العرب، رادیو زمانه، رادیو فردا، جنگ خبر، دویچه وله بهره گرفته ام.) منبع: نبرد خلق شماره ۴۴۴، دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰ - ۲۲ نوامبر ۲۰۲۱ |