آنها را بکشید! زمین امن تر می شود
فتح الله کیائیها
نمناکی خاک مهربان بود. لبخند ها، خاطرات، عشقها و جوانیها دامن خاک گنجینه بود. رجاله ها فریاد بر کشیدند: همه را بکشید حتی خاک را و آب را و درخت را و جنگل را و هرچه را که بوی زندگی دارد۔ و هر چه که بوی نان و هرچه بوی کار و هر آنکه فریاد رهایی را زمزمه گر است.
دامن خاک اما مهربان بود و پذیرنده
آنها دیوانه وار به زمین شلیک کردند به زمان شلیک کردند به همه و به هر آنکه می خندید به هر آنکه می خواند و به هر آنکه می رقصید۔
اما میانه ی میدان رقصی چنان چون شراره های سرکش آتش هر دم فزون بر فزونی می گرفت و دخترکان سیاه موی هلهله گویان ارکستری را به رهبری گرفته بودند که سر از فرود بر نمی شناخت. آنچه می نواخت فرازی بود در پی هر فراز و نغمه هایی دل انگیز از سرکشی و شورش. «ما یاغیان دل از دست داده ایم» بی هیچ سکوتی گروه کُر می خواند و ضربه ها بر ضربه های طبل و کوبه بر کوبه های نگونساری آنچنان که تفنگها به غبار خستگی تن در دادند و گلوله ها شرمسار از شکوفه های عشق سر به زانوی تسلیم سپردند.
دژخیم: چونان ماری زخم خورده از خشم بر خویش پیچ می خورد و تاب می خورد و مزدورانِ عاجز از شلیک پنهان شده در پس ماسکهای سیاهی بر تباهی خویش، گواه شدند.
بکشیدشان!
شعله ها رقص کنان زندگی را فرا خواندند و ققنوسهای جوان شادمانه پرواز را در تجربه ای دیگرگون اوج گرفتند.
بکشیدشان!
جوانه ها، یخ را شکافتند و سپیده سر بر شانه های رهایی طلوع صبح را پرتو افشانی کرد.
بکشیدشان!
تفنگها زانو زده رقص آزادی را تسلیم شدند.
آذر 1401 منبع: نبرد خلق شماره ۴۵۸، پنجشنبه اول دی ۱۴۰۱ - ۲۲ دسامبر ۲۰۲۲
|