لیلا جدیدی
هنگامی که سخن از ترامپ به میان می آید، نخستین پرسشی که در ذهن مطرح می شود این است که باوجود اتهامات متعدد ایالتی و فدرال و چندین کیفرخواست جنایی علیه رییس جمهور سابق، چه کسانی همچنان از وی حمایت می کنند؟ کدام گروه از شهروندان آمریکایی پایه های اجتماعی او را تشکیل می دهد؟ و به چه دلایلی؟ برای پاسخ به چنین سوالاتی لازم است به دیدگاهها و نگرشهای کلی وی به ویژه ترفندهایی که برای جلب رای دهندگان به کار می برد، مروری داشته باشیم.
کالبد شکافی یک پدیده برخی از تحلیل گران و مورخان ایدیولوژی سیاسی مرتبط با دونالد ترامپ و پایگاه سیاسی وی را با واژه «ترامپیسم» تعریف می کنند که بر اساس آن از «ترامپیسم» به طور کلی به عنوان یک جنبش سیاسی و استبدادی یاد می شود. آنها معتقدند «ترامپیسم» طیف وسیعی از ایدیولوژیهای راست گرایانه مانند پوپولیسم جناح راست، محافظه کاری ملی، نو-ناسیونالیسم و نو-فاشیسم را در بر می گیرد. حملات بیگانه هراسانه، بومی گرایانه و نژادپرستانه علیه اقلیتها، رفتار توطئه باور، انزوا طلبی، ناسیونالیسم مسیحی، دنباله روی، زن ستیزی و ضدیت با دگرباشان جنسی ویژگیهای ترامپیستها و ترامپگرایان است. «پیتر ای. گوردون»، مورخ فلسفه و نظریه پرداز انتقادی، وجه تمایز ترامپیسم را اقتدارگرا بودن آن توصیف می کند. به این معنا که ترامپگرایان نمی خواهند قدرت ریاست جمهوری توسط قانون اساسی یا حاکمیت قانون محدود شود. وی از ترامپیسم به عنوان نوعی راست افراطی آمریکایی با احساسات ملی پوپولیستی و نو-ناسیونالیستی نام می برد که از اواخر دهه۲۰۱۰ تا اوایل دهه ۲۰۲۰ در چندین کشور در سراسر جهان دیده می شود. با این حال، برخی دیگر از تحلیلگران، تعریف «ترامپیسم» را رد می کنند و در عوض آن را به طور کلی بخشی از گرایش به سوی شکل جدیدی از فاشیسم یا نو-فاشیسم می دانند. برخی دیگر آن را آشکارا فاشیسم اما گروهی دیگر استبدادی و غیر لیبرال توصیف می کنند. از سوی دیگر، برخی از مورخان نسبت به خطر مقایسه مستقیم ترامپیسم با رژیمهای فاشیست اروپایی دهه ۱۹۳۰ هشدار می دهند. آنها بر این باور هستند که با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای مهمی نیز وجود دارد، از جمله آنکه برخی از ویژگیهای روابط عمومی و پایگاه سیاسی ترامپ نشانه هایی از کیش شخصیت دارد. برچسب ترامپیسم به جنبشهای ملی-محافظه کار و ملی-پوپولیستی در سایر دموکراسیها نیز زده می شود،. برای نمونه رسانه ها به بسیاری از سیاستمدارانی مانند «ژایر بولسونارو» از برزیل، «گیرت ویلدرز» از هلند، «طیب اردوغان» از ترکیه، «ویکتور اوربان» از مجارستان، «ژاکوب زوما» از آفریقای جنوبی، «رودریگو دوترته» و «بونگ مارکوس» از فیلیپین، «شینزو آبه» از ژاپن، «خاویر مایلی» از آرژانتین، «یون. سوک یول» از کره جنوبی، «پرابوو سوبیانتو» از اندونزی و «ایزابل دیاز آیوسو» از اسپانیا همین عنوان را می دهند. این دیدگاه در باره ترامپ معتقد است، لفاظیهای وی ریشه در یک روش سیاسی پوپولیستی دارد که پاسخهای ملی گرایانه به مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می دهد. «جان بولتون»، مشاور سابق امنیت ملی و مشاور نزدیک ترامپ نیز می گوید، ترامپیسم به معنای فلسفه ای معنادار وجود ندارد، «این مرد فلسفه ندارد» و تلاش برای فهمیدن او بیهوده است. «اولیویه جوتل» در نوشته ای پیرامون پوپولیسم جهانی می گوید، دونالد ترامپ با گفتار و کردار پوپولیستی راست آمریکایی هیچ ربطی به محافظه کاری اجتماعی و اقتصاد لیبرال ندارد. «مایکل کیمل»، جامعه شناس، نیز در این باره می گوید: «پوپولیسم ترامپ یک نظریه یا ایدیولوژی نیست، فقط یک احساس است، برانگیختن احساس خشم.» وی می افزاید: «ترامپ شخصیت جالبی است، او حس خشم را نسبت به تمام مزایایی که حس می کنی متعلق به توست و از تو ربوده شده را بر می انگیزد. تو خود را وارث یک وعده بزرگ، «رویای آمریکایی»، می دانی و آنگاه است که همه افرادی که قرار بود آنرا به ارث ببرند و اکنون برایشان به یک خیال غیر ممکن تبدیل شده، به خشم می آیند» «زیزی پاپاچاریسی»، محقق شناخته شده در امور ارتباطات، سودمندی مبهم بودن در ایدیولوژی و استفاده از اصطلاحات و شعارهایی که می تواند هر معنایی بدهد که هواداران دوست دارند بشنوند (روش ترامپ) را اینگونه توضیح می دهد: «وقتی مردم رابطه عاطفی با این گفته ها پیدا می کنند، حس یافتن یک قلاب عاطفی را دارند که می توانند به آن آویزان شوند. ترامپ آن قلاب را پیدا کرده که با آن می تواند مردم را به دام خود بکشاند و این در حالیست که مبهم بودن او سبب می شود هر کس معنای متفاوت و دلخواه خود را در آن بیاید. «عظمت را به آمریکا بر می گردانیم» شعار تکراری ترامپ، همان معنای واهی را دارد که می تواند جامعه را بهم اتصال دهد و هر کس می تواند برداشت متفاوتی از آن داشته باشد.» بسیاری دیگر از محققان می گویند که رهبران پوپولیست به جای اینکه ایدیولوژی محور باشند، در عوض در مورد موضوعات، ایده ها و باورهایی که به شدت جذاب هستند، عمل گرا و فرصت طلب هستند. این روش در بسیج سفید پوستان اروپایی-آمریکایی از طبقه پایین تر تا کارگران که نابرابری اجتماعی را تجربه میکنند و اغلب با طبقه سیاسی آمریکا مخالفند، موفق بوده است. از نظر ایدیولوژیک، ترامپیسم دارای همان لفاظی پوپولیستی جناح راست است. «پیتر ای. گوردون»، مورخ، نیز توضیح می دهد که «ترامپ، در واقع نشاندهنده هنجاری نوظهور در نظم اجتماعی است» که در آن طبقه بندیهای روان شناختی و سیاسی گذشته منحل شده اند. در همین راستا، «مایکل کارپینی»، محقق ارتباطات، ترامپیسم را نقطه اوج روندهایی می داند که برای چندین دهه در حال جریان است. «اریکا تاکر» در کتاب «ترامپ و فلسفه سیاسی»، به انتخاب ترامپ و توانایی وی در حفظ محبوبیت بالا و پایدار در میان بخش قابل توجهی از رای دهندگان اشاره می کند که اگرچه همه کمپینهای ریاست جمهوری دارای احساسات قوی هستند، اما ترامپ توانست این نکته حساس را دریابد و روی آن تکیه کند. او توانسته است مجموعه موارد خاصی که احساسات قوی را در جامعه ایالت متحده برمی انگیزد را به صحنه بیاورد. تاکر خاطرنشان میکند: «روان شناسی جامعه آمریکایی نشان داده است که دموکراتها در سنجش و پاسخ به سیاستهای عاطفی، مسائلی که حالات عاطفی قوی را در شهروندان برمی انگیزد، کمتر موفق هستند.» «بنیتز-کاسترو» با اشاره به تئوریهای «ارنستو لاکلائو»، پوپولیست چپ آرژانتینی، می گوید: «جذابیت عاطفی گفتمان پوپولیستی، کلید تاثیرات قطبی کننده آن است، این امر به حدی است که پوپولیسم بدون برانگیختن حس عاطفی، کارکرد ندارد.» «مارکو ژاکمت»، استاد ارتباطات، با بررسی نوع استفاده ترامپ از رسانه ها، در کتاب «زبان در عصر ترامپ» می نویسد: «بسیاری از مخاطبان ترامپ در مصرف رسانه ای بیش از هر چیز دیگری به شوک و ارزش سرگرمی توجه داشته اند.» با نگاه به دنیای قبل از رسانه های اجتماعی، «برایان ال. اوت»، محقق ارتباطات می نویسد: «با تنظیم و پخش اخبار به شکل سرگرمی، کم آگاه ترین افراد در جهان غرب تولید می شوند. و اگر تلویزیون به ارزش روزنامه نگاری ضربه زد، توییتر و ... آن را کُشت.» محققان در زمینه های گوناگون به مضمونهای عاطفی خاص و پویایی تاثیر آنها در حامیان ترامپ اشاره می کنند. ترامپ از لفاظیهایی استفاده می کند که دانشمندان علوم سیاسی آن را هم غیرانسانی و هم مرتبط با خشونت فیزیکی پیروان او می دانند. یک استراتژی اصلی دونالد ترامپ، ایجاد ترس و تحقیر نسبت به برخی از مهاجران غیرقانونی است. این استراتژی نیز جهانی شده است و از جمله در استرالیا، اتریش، مجارستان، لهستان، ایتالیا و بریتانیا تکرار می شود.
پایه های اجتماعی ترامپ و تغییر آن در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ چنانچه تحلیلهای ذکر شده از رفتار دونالد ترامپ با واقعیت سازگار باشد، بنابراین با شدت گرفتن رفتار پوپولیستی و هیجانی، پایه اجتماعی ترامپ برای انتخابات در نوامبر ۲۰۲۴ نیز دارای تغییرات قابل توجهی شده است. در این رابطه روزنامه «واشنگتن پست» نتایج یک نظرسنجی نمونه وار از تغییرات اجتماعی در رای دهندگان ترامپ را در سه ایالت «آیووا»، «نیوهمپشایر» و «کارولینای جنوبی» در مقایسه با داده های مشابه در سال ۲۰۱۶ و اولین دوره ریاست جمهوری او، منتشر کرده است. این مقایسه تصویری از پایگاهی را ترسیم می کند که هشت سال پیش از او به عنوان نامزد حزب جمهوری خواه حمایت کرد. اگرچه مواضع و لفاظیهای فزاینده افراطی ترامپ به وضوح گروههای رای دهنده میانه رو را از او دور کرده، همزمان اما رای دهندگان جناح راست حزب را جذب کرده و به او اجازه داده در سایر گروههای کلیدی حمایت خود را حفظ کند. حامیان ترامپ اکنون به بزرگترین جناح حزب جمهوری خواه ایالات متحده تبدیل شده اند و جمهوریخواهان غیر حامی را «نخبگان» یا «تشکیلات» می نامند.
به نتایج نظرسنجی یادشده نگاهی بیاندازیم: - هشت سال پیش یک چهارم رای دهندگان ۶۵ ساله یا بالاتر پایه اجتماعی ترامپ را تشکیل می دادند، امسال درصد آنها به بیش از یک سوم افزایش یافته. ۵۲درصد از این رای دهندگان امسال خود را «بسیار محافظه کار» معرفی کردند که نسبت به سال ۲۰۱۶ یک جهش بیش از ۲۰درصدی داشته است. - زنان جمهوریخواه همچنان در کنار ترامپ ماندند. آنها ۴۶درصد از پایگاه او را در سه ایالت یاد شده تشکیل می دادند که نسبت به سال ۲۰۱۶ افزایش داشته است. - مسیحیان افراطی سفید پوست بار دیگر به سوی ترامپ روانه شدند و اکثریت حامیان او را در آیووا، نیوهمپشایر و کارولینای جنوبی تشکیل دادند. - در نهایت، حمایت ترامپ در حاشیه شهرها نیز کاهش نیافته و در ایالتهای به نسبت روستایی حدود ۱۴درصد بوده است. - دسته ای دیگر از حامیان ترامپ، از خود او هرج و مرج گرا تر هستند و شایعات و تئوریهای توطئه را پخش می کنند. آنها جذب ایده به هم ریختن سیستم شده اند و در جوهره، از ترامپ هم جلوتر می روند. از سوی دیگر، بر اساس نظرسنجی فاکس نیوز (متمایل به ترامپ)، حمایت از وی از سوی جمهوریخواهان سفید پوست و تحصیلکرده دانشگاهی دو برابر شده و به ۶۰ درصد رسیده است.
نقش طبقه کارگر در انتخابات در اینجا شواهد گواه می دهد که نحوه سمتگیری رای دهندگان طبقه کارگر (غیر دانشگاهی) احتمالاً نتیجه انتخابات ۲۰۲۴ را تعیین خواهد کرد. آنها اکثریت قاطع رای دهندگان واجد شرایط (حدود دو سوم) را تشکیل می دهند. افزوده بر این، در هر شش ایالت نوسانی کلیدی («آریزونا»، «جورجیا»، «میشیگان»، «نوادا»، «پنسیلوانیا»، «ویسکانسین») سهم طبقه کارگر هم در شمار «واجد شرایط» و هم به عنوان کسانی که رای خواهند داد، در سال ۲۰۲۴ بالاتر از میانگین ملی پیش بینی شده است. نتیجه این است که رویگردانی طبقه کارگر می تواند بایدن را در یک حفره بسیار عمیق در سطح ملی و ایالتهای کلیدی قرار دهد. همزمان، این امر ترامپ را در موقعیت مسلط قرار می دهد. بایدن در نظرسنجیهای عمومی، هم در سطح ملی و هم در اکثر ایالتهای نوسانی پشت سر ترامپ قرار دارد در نظرسنجیهای کنونی، شاهد کاهش قابل توجه حمایت از بایدن هم در میان طبقه کارگر سفید پوست و هم رای دهندگان غیرسفید پوست طبقه کارگر بوده ایم. نتیجه یک سقوط دو رقمی بایدن در میان طبقه کارگر است. بایدن، رای دهندگان طبقه کارگر را با ۱۴ امتیاز از دست داده است که نسبت به سال ۲۰۲۰، ۱۰درصد کاهش را نشان می دهد. یک نظرسنجی از سوی «نیویورک تایمز» حاکی از کاهش ۱۳درصدی محبوبیت بایدن از سال ۲۰۲۰ است.
چه کسانی به ترامپ رای می دهند؟ افزوده بر آنچه نظرسنجیها از پایه های اجتماعی ترامپ توصیف کرده، یک واقعیت بی چون و چرا وجود دارد: حتمی ترین رای دهندگان به ترامپ، طرفداران بی چون چرای او هستند؛ کسانی که کلاه «آمریکا را دوباره به عظمت خود بازمی گردانیم» را بر سر می گذارند و خود را به برنامه های تلویزیون «نیوزماکس» (اخبار سیاسی راستگرا) قفل کرده اند. آنها معتقدان بی چون و چرای «دروغ بزرگ» هستند که بر اساس آن گویا ترامپ در انتخابات قبلی (۲۰۲۰) برنده واقعی بوده است. برای تشویق این گروه، به تازگی نیز ترامپ هشدار راه انداختن «حمام خون» در صورت شکست در انتخابات آینده را داده است. وی به طرفداران حتمی خود می گوید از اینکه به مقامهای محلی اجازه داده مجری قانون باشند متاسف است و در دوره دوم به استقرار گارد ملی و حتی ارتش برای سرکوب ناآرامیهای اجتماعی و تظاهرات خیابانی مبادرت خواهد کرد. دومین گروه از کسانی که رای خود را به نفع ترامپ در صندوق می ریزند، حامیان با اکراه او هستند. این عده کسانی هستند که علاقه ای به او ندارند و از رفتارهای ناهنجار او راضی نیستند، اما با برخی از موضوعاتی که ترامپ تبلیغ می کند، موافقند. برای نمونه، سیاست ترامپ در باره سقط جنین. اینان بیشتر مسیحیان بنیاد گرا (اونجلیست) هستند. آنها از وعده های ترامپ مبنی بر کاهش مالیاتها، مقررات زدایی و انتصاب محافظه کاران در دیوان عالی حمایت می کنند. سومین گروه، مخالفان بایدن هستند. آنها به طور کلی با بایدن به این دلیل که نامزد حزب دمکرات است، مخالفند، همچنین، تورم در دوران وی، موضوعات نژادی و هر تحول مترقی را به او ربط می دهند. این دسته در واقع بیشتر از هرچه خواهان شکست وی هستند. بر اساس یک نظرسنجی از ۲۵۰۰ آمریکایی که در ۵ تا ۱۰ ژانویه توسط محققان کالج «کلبی مین» انجام شد، نزدیک به یک سوم از مخالفان بایدن که می گویند به ترامپ رای خواهند داد، توضیح می دهند که رای آنها در حقیقت علیه بایدن است و معتقدند که وی در طول دوران ریاست جمهوری خود مشکلات آنها را نادیده گرفته است. گروه چهارم که یک گروه بزرگ دیگر به شمار می آید، از کسانی تشکیل شده که وابسته و متعهد به حزب جمهوریخواه هستند. آنها در خط حزب حرکت می کنند، این بدین معنی است که ترامپ یا کس دیگری برایشان فرق ندارد، تا وقتی که فرد مزبور کاندیدای حزب جمهوریخواه باشد. نکته شایان توجه دیگر این است که به دلیل شکل گیری آمریکا از گروههای اجتماعی یا جریانات سیاسی و فرهنگی متعدد، به سختی می توان گرایشهای آنان را به طور دقیق سنجید. با این همه یکی از این جریانها که رای دهندگان لاتین تبار هستند، به تازگی در دو نظرسنجی بزرگ ابراز کرده اند که در حال حاضر دونالد ترامپ را برای ریاست جمهوری به جای جو بایدن ترجیح می دهند. آنها که پیشتر پایگاه اجتماعی دمکراتها بودند، بر این باور هستند که دمکراتها باید برای این پایگاهی که همواره بدیهی دانسته اند، بجنگند. در انتخابات سال ۲۰۲۴، لاتین تبارها واکنش خود به تورم شدید، دستمزدهای راکد و هزینه های سرسام آور درمان و مراقبتهای پزشکی که همه ماهیتی اقتصادی دارند را نشان خواهند داد.
منبع: نبرد خلق شماره ۴۷۵، چهار شنبه ۱ فروردین ۱۴۰۳ - ۲۰ مارس ۲۰۲۴
|