|
م. وحیدی
گابریلا میسترال؛ چهرهای جهانی، قلبی بومی (۱۸۸۹ـ۱۹۵۷) یکی از صـداهای ماندگار شعر آمریکای لاتین، خانم «گابریلا میسترال[۱]»، شاعر و آمـوزگار انقلابی، دیپلمات برجسته شیلی و برندهِ جایزه نوبل در این کشور است. او اولین زنی بود که در امریکای لاتین «جایزه نوبل» گرفت و قبل ازآن، «جایزه ادبی شیلی» را از آن خود کرده بود. گابریلا در روستایی فقیر در کوهستانهای آند به دنیا آمد. پدرش آموزگار بود. از همان کودکی به شعر و ادبیات روی آورد و در نوجوانی آموزگار شد. در سراسر آثارش تعهدی سوزان به عدالت، آزادی و سعادت انسان موج میزند. نوشتهها و شعرهایش، آمیزهای از عـشق، برابری، رنج و نجات انسان است. وی سالها با جریانهای انقلابی آمریکای لاتین همراه بود. او گفته بود: «شعرم از درد مردم زاده شده و برای مردم میسرایم». خانم گابریلا میسترال آموزگار «پابلو نرودا» شاعر شهیر شیلیایی بود و شاید در موفقیت او در شاعری نقش داشت.
سرود کارگر من با دستانم جهانی را میسازم؛ با عرق پیشانیام نان را میپرورم و کسی که بر تخت نشسته از تن من سلطنت میخرد؛ اما من زمین را میشناسم و آفتاب را دوست دارم و روزی خواهد آمد که دیگر فرمانبر نباشم، بلکه برادر باشم.
صدای مردم صدای مردم دریاست؛ اول آرام میآید بعد به دیوار قلعه میکوبد؛ اگر گوش ندادی. صدای مردم میتواند توفان شود. وی بهخاطر دیدگاههای برابریجویانه، فمینستی و ضد نظام، به عنوان عنصری محتاط و غیرقابل اعتماد شناخته شد و در کشورش طرد شده بود. بنابراین، بیشتر عمرش را در مکزیک، ایتالیا و آمریکا در تبعیدی خودخواسته گذاراند و عاقبت در نیویورک درگذشت. بر روی سنگ مزارش چنین نوشته شده است: «من چیزی ندارم؛ جز عشق؛ نه تاجی خواستم، نه تختی».
زمین ما این زمین ماست؛ اما چرا همیشه برای اربابان کار میکند؟ ما آن را با اشک شخم زدهایم با خون آبیاریاش کردهایم و هنور بیزمین ماندهایم.[۲]
الیز اوتا باگریانا؛ مادر شعر مدرن بلغارستان (۱۹۹۱ـ ۱۸۹۳) ما زنها صـبر داریم؛ در سکوت در انتظار صبر داریم تا دنیا را در وقت خود بسازیم.
خانم «الیساوتا باگریانا[۲]» در صوفیه بلغارستان زاده شد و یکی از نخستین زنان شـاعر این کشور در اوایل قرن بیستم است که جسورانه دربارهِ استقلال زنان، عشق، آزادی و مبارزه نوشت. نماد زنی شجاع، روشنفکر و پیشگام در عرصهِ فرهنگ و ادبیات و مادر شعر مدرن بلغارستان. او در سال ۱۹۶۹ موفق به دریافت مدال طلا از انجمن ملی شاعران گردید. شعر «با آهنگ شب، چرا؟» از نخستین تجربیات او، ساده، حساس و عمیق به شمار میرود. وی شعر را از هفده سالگی آغاز نمود و با چند جنبش ادبی، فرهنگی و عدالتخواهانه همکاری داشت. «زنی در خلسه» و...« دره سکوت» از دیگر مجموعه شعرهای او هستند. کتاب «جـاودان و مقدس» وی، باگریانا را بهشهرت رساند. او سـردبیری چند نشریه ادبی را بر عهده داشت و آثارش به بیش از سی زبان ترجمه شده است. صدای او صـمیمی، مستقل و گـاه، عصیانگر است.
درخت بیصدا درختی ایستاده در میان میدان بیصدا و تنها. ریشههایش که بوی فقر میدهند در خاک گم شدهاند. هیچکس نمیبیند او را هیچکس نمیداند در دل شب چگونه به زمینِ شکسته هوا میبخشد و درگوشههای تاریک شهر مردان قدرت را در دستان شان میچرخانند. شاید روزی برگهایش آتش بگیرند و شعلهها حقیقت را فریاد زنند.
زنان خاکی زنان خاکیاند؛ دستهاشان پر از زمین چشمان شان پر از خورشید. آنها در دل شب بذر زندگی میکارند؛ اما هیچکس نمیبیند در میان سیاهی زنان همچنان ایستادهاند؛ ولی در درون شان آسمان میسوزد. زنان خاکیاند دستهاشان پر از امید. در سکوت شان دنیای جدید ساخته میشود. شعر او تصویری از فشارهای طبقاتی و ظلم بر زنان، مقاومت و پایداریست. زنانی که اگر چه سکوت کردهاند، اما نهایتاً «راه را روشن خواهند کرد»: زنان از سکوت خود نیرو میگیرند؛ اما از رنج و سختی نمیترسند. این سکوت برایشان آشناست. سکوت زنان، چراغیست که همیشه روشن میماند در دل تاریکیها و زمانی که همهچیز خاموش میشود، آنها با سکوتشان راه را روشن می کنند.[۴]
امهسزر؛ صدای تحقیر شدگان (۲۰۰۸ ـ۱۹۱۳) «من سرسختانه باور دارم که عدالت در انتهای شب سیاه خواهد شکفت». (از مجموعه «کلمات سیاه»)
نام اصلیاش «امه فرناند داوید سهزر[۵]» بود که با نام مختصر «امه سهزر» شناخته میشد. شاعر، نویسنده، سیاستمدار و اندیشمند خلاق آفریقاییتبار، که در جزیرهِ مارتینیک (از مستعمرات فرانسه، در دریای کارائیب) زاده شد. «بازگشت به زاد و بوم»، اولین دفتر شعرش بود که در سـال ۱۹۳۲ منتشر کرد. در نوزده سـالگی سردبیری نـشریه «دانشجوی سیاه» را برعهده گرفت که سبک و سـیاق نویسندگی را، با نگاهی منتقدانه آموزش میداد. بعدها که با «آندره برتون» آشنا گردید، تحولی عمیق در سبک و روش نوشتنش پدیدآمد. علاوه برصدها مقاله، چهارده کتاب شعر و نمایشنامه نوشت؛ انتشار مجله ادبی«تروبیک» (۱۹۴۱)، ایجاد «بنیاد دانشجویان سیاهپوست»، حمایت از جنبشهای آزادبیخش جـهان ــ از جمله «حمایت از جنبش مقاومت ایران» ــ از دیگر فـعالیتهای او بودند. وی سالها با پشتیبانی حزب کمونیست فرانسه، شهردار «فورت دو فرانس» و نمایندهِ «مجلس ملی» مارتینیک بود. «سلاح جادویی» (۱۹۴۶)، «آسمان شکافته شد» (۱۹۴۸)، «من نازکتر ازگـل» (۱۹۸۲)، نمایـشنامهِ «تـوفان» و...«فصلی در کنگو» (بازخوانی نخستوزیری شش ماههِ پاتریس لومومبا) از دیگر آثار گرانقدر او شمرده میشوند. زبان شعرش (برخاسته از سوررئالیسم)، اعـتراضی و تقـدس عدالت و رستگاری انسان است و ظـالمان و جنایتکاران، همهجا در تیررس قلم او هستند: «هرگز هرگز نباید جهان را به قاتلان تسلیم کرد». امه سهزر در مورد «هنر متعهد» گفته بود: «من با تمام معنی متعهد هستم و در پندار من نمیگنجد که یک هنرمند جهان سومی، متعهد نباشد. تعهد ضروریست. من حتی از درک آن عاجزم که متـعهد نباشم. من نمیتوانم تـصورکنم که هنرمند، تماشاچی و بیتفاوت نگاه کند... متعهد بودن برای یک هنرمند، یعنی ریشه عمیق داشتن در محیط اجتماعی خود، بدنه مردم بودن، دردهای کشور خود را باشدت تمام درک و بیان کردن». زندگی، شعر و نوشتههای «امه سزر»، بخشی از تاریخ جهان است؛ جهانی نابرابر و ناعادلانه که کمر به نابودی همهِ ارزشهای بشری بستهست. او روایتگر رنج و عصیانی بود که بر سیاهان میرفت. «سه سزر» همهجا خود را شریک غمها وشادیهای مردم دانسته و زندگیاش را وقف عدالت و انسانیت کرده بود:
ایمان دارم «من به خاک افتادگان ایمان دارم به دستان پینهبسته به چشمهایی که میدرخشند حتی در تاریکی شبهای اسارت»
جهان را دوباره باید ساخت؛ با خشم نجیب گرسنگان با امید بینام تبعیدیان.
دهانم دهان بیصدایان خواهد شد. صدایم آزادی آنان که در زندانهای ناامیدی فرو افتادهاند؛ آنگاه که کلمهی عدالت را تلفظ میکنم میبینم چگونه درختان شاخههاشان را بهسوی آفتاب دراز میکنند.[۶]
پانویس [۱] Gabriela Mistral [۲] گزیدهِ اشعار/ شب زنبیل سیاهیست،گابریلا میسترال، ترجمهی فؤاد نظیری، تهران، انتشارت مروارید، ۱۳۸۳ [۳] Elisaveta Baqryana [۴] گزیدهِ سرودهها، الیساوتا باگریانا، انتشارات پژوهنده، مجتبی میثمی، ۱۳۸۵ [۵] Aime Fernand David Cesaire [۶] گزیدهِ اشعار و بازگشت به زاد وبوم، محمود کیانوش، سال ۱۳۵۴، انتشارات آگاه
منبع: نبردخلق شماره ۴۹۲، چهارشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۵
|