سرمقاله
مضمون سیاسی دور تازه سرکوبها
منصور امان
شواهد بسیاری از شتاب تازه در چرخش ماشین قهر دولتی جمهوری اسلامی حکایت می کند. تحرُک همزمان دادگاه ها، دستگاههای پُلیسی و شُعبه های چند گانه امنیتی طی هفته های اخیر نشان می دهد شمشیری که اینجا و آنجا برای گردن زدن از نیام بیرون کشیده می شود، اقدامی مُنفرد یا نمود دیگری از سیاست ثابت سرکوب نیست. بسا بیشتر، رُشد مُنظم و عمودی فشار بر اقشار و کوشندگان پیشرو، به روشنی نشان از تصمیم برای گُسترش کُنترُل بر جامعه و انتقال اقتدار خفقان زای حکومت به آن از طریق درهم شکستن و حذف خطوط نخُست اعتراض و مُقاومت در برابر خود دارد.
از این رو می توان گُفت، آن چه که آیت الله خامنه ای، ولی فقیه "نظام" در پیام نوروزی خود با کُد گُذاری برای سال جدید تحت عُنوان "وحدت ملی و انسجام اسلامی" وعده اش را داده بود، بی درنگ در دستور کار قرار گرفته و به سُرعت در حال اجرایی شُدن است.
ویژگی یاد شُده، بشارت نوروزی امسال آقای خامنه ای را به کُلی از بادکُنکهای مُشابهی که وی بر حسب معمول و به گونه بیهوده ای هر سال در آن می دمید، مُتمایز می کُند. تنها مرور فشُرده تلاشهایی که حکومت از ابتدای سال جاری علیه مُطالبات اجتماعی و جُنبشهای اعتراضی شکل گرفته پیرامون آن، رسانه های غیر خودی و کوشندگان سیاسی به عمل آورده است، سازمانیافتگی و قرار داشتن یورش کنونی در چارچوب یک طرح فراگیر را برجسته تر به نمایش می گُذارد.
یورش با رمز "وحدت ملی"
به همان میزان که زوایای دستور کار ولی فقیه جمهوری اسلامی در برخورد به چالشهای که رژیم او در پهنه اجتماعی با آن روبرو است روشن گردیده، پیرامون شیوه به دست گرفتن آن در برخورد به رقابت باندهای درونی حکومت، ابهامهای مُعینی وجود دارد. این امر بیشتر از آنکه از نا روشنی واقعی اهداف وی سرچشمه گرفته باشد، ریشه در کوشش باند رقیب برای خرید فُرصت و چیدن تدارُک به منظور آرایش خود دارد. آخرین بار، هنگامی که وزیر اطلاعات "تضعیف اتحاد ملی" را "جاسوسی و جُرم امنیتی" خواند، در حقیقت یک روی سُخن تهدید آمیز وی، مُتوجه ابهام زدایی از بشارت نوروزی آقای خامنه ای و بستن دریچه تفسیرهای مُجادله برانگیز از آن می توانست باشد. اعتراض گُسترده باندهای اخراج شُده از حکومت به خط و نشان کشیدنهای غلامحسین محسنی اژه ای و تذکُر ناهمگونی آن با شُعار "رهبر"، یک اعتراف پنهان به وجود صحنه ای است که زیر تابلوی "وحدت ملی" علیه آنان چیده شُده است.
حتی بدون توضیحات وزیر اطلاعات و با توجه به پروسه ای که به شکل گیری وضعیت کُنونی توازن قُوا در دستگاه قدرت مُنتهی شُده است، پیدا بود که گُسترش سرکوب "غیر خودیها"، تنها مسیری نیست که در نقشه راه ولی فقیه برای رسیدن به مقصد علامت گُذاری شُده است. از این رو می توان به دُرُستی در این رابطه از سیاستی سُخن گُفت که بر دو پایه بنا نهاده شُده است: نخُست، سیادت مُطلق بر جامعه و مُدیریت قهری چالشها و در مرتبه بعد، خیز دوباره برای یکدست سازی حکومت و جلوگیری از تحرُک مُجدد باندهای رقیب!
نگرانیهای آقای خامنه ای
برای صف آرایی باند ولی فقیه در برابر مردُم و نیز ساکنان پرت اُفتاده خیمه "نظام"، دلایل قانع کُننده ای وجود دارد که هر یک به تنهایی می تواند تدبیرهای سرکوبگرانه یک حکومت فاقد مشروعیت اجتماعی و با ساختاری تشکیل شُده از باندهای مُدعی با منافع جُداگانه را توجیه و ضروری سازد. مُهمترین تهدیدهایی که جمهوری اسلامی آقای خامنه ای و شُرکا با آن روبرو است و در واکُنش بدان، چُماق "وحدت ملی" به دست گرفته است را اینگونه می توان برشمُرد:
1- تشدید بُحران هسته ای و گُزینه ها
آرایش آشکار و تهاجُمی طرفهای خارجی رژیم علیه آن که خود را از یک سو با بسیج امکانات دیپلُماسی بین المللی و از سوی دیگر، تهدید نظامی به نمایش گُذاشته است، پرونده اتُمی "نظام" را با فشار افزایش یابنده ای به سمت تنگه تعیین تکلیف هُل می دهد؛ نُقطه ای که در آن تنها دو گُزینه برای انتخاب خودنمایی می کُند و تن دادن به یکی از آنها اجباری است. آیت الله خامنه ای هریک از این دو امکان یعنی، تحریم و جنگ یا سازش و تسلیم را برگُزیند، در انتها نمی تواند جُز از سوی باند خود، انتظار پُشتیبانی دیگری را داشته باشد. این بدان معناست که در صورت انتخاب تحریم و جنگ، پیامدهای تصمیم وی از جانب جامعه به عُنوان آثار دُشوار و اجتناب ناپذیر یک درک و خواست مُشترک انگاشته نمی شود و ولی فقیه مسوول و به بیان دقیق تر، عامل ایجاد شرایط نفس گیر ناشی از تحریم یا انهدام انسانی و تخریب مادی ناشی از جنگ به حساب خواهد آمد.
در صورت تسلیم نیز پاداش هنگُفتی در انتظار رهبر جمهوری اسلامی ننشسته است. برعکس، با توجه به این واقعیت که عقب نشینی از خواست دستیابی به جنگ افزار هسته ای تنها میدانی باقی نمی ماند که وی ناچار به دست کشیدن از آن خواهد شُد، اقدام مزبور مُترادف شکست در حوزه های استراتژیک امنیتی دیگری است که تولید کُننده اقتدار و ثُبات "نظام" تحت رهبری وی به شُمار می رود. در چنین حالتی باند ولایت با دو چالش تعیین کَننده برای حفظ قُدرت روبرو خواهد شُد که اولی در پیشروی جُنبش طبقات و اقشار گوناگون جامعه گرد مُطالبه نان و آزادی و دومی در سرباز کردن بُحران قُدرت در میان جناحها و طیفهای حکومت چه به صورت تلاشی و ریزش گُسترده و چه در شکل جدالی سخت و بی پیشینه جلوه گر خواهد شُد.
2- بُحران اقتصادی
در همان حال که رهبران جمهوری اسلامی (با هر تیتر و گرایش)، پنهان از چشم مردم و بدون آگاهی آنها به مُدت دو دهه میلیاردها دُلار از خزانه عمومی را صرف تحقُق رویاهای خود کرده اند و بدین وسیله کشور را به گرداب تحریم افکنده و بر آستانه پرتگاه جنگ کشانده اند، به دُشواری می توان تصوُر کرد اکنون تفاهُم زیادی در جامعه برای به دوش کشیدن گاو شاخ زنی که "نظام" یک تنه زاییده است، وجود داشته باشد.
بر شرایط روانی مزبور، تبلیغات ریشخند آمیز "حق مُسلم" یا مُشابه سازی ماجراجویی "آقا" و گُماشته اش با جُنبش ملی شُدن نفت، تاثیر چندانی نگُذاشته است. از این هم کمتر، ظاهر شُدن با کُلاه گُشاد ملی و ملی گرایی و نهادن سنگهایی از جنس اعتراض به یک فیلم هالیوودی بر آن برای فوت نشُدن توسط باد، قادر به برانگیختن انگیزه ی هورا کشیدن مردُم در مقدم آواری که بر سرشان فرود می آید، می باشد.
دو سال پس از آن که دولت نظامی – امنیتی منصوب شُده از سوی آیت الله خامنه ای با مُژده "آوردن نفت بر سر سُفره مردُم" تلاش کرد برای خود فُرجه بخرد، امروز حتی چشم انداز موفقیت در آویختن به مُسکنهای سطحی و عوامفریبانه برای تخفیف التهاب معیشتی در جامعه نیز بیشتر از هر زمان دیگری به دور دستها خزیده است. بُحران اقتصادی در شکل تورم لگام گُسیخته، کاهش ارزش پول و قُدرت خرید، ورشکستگی صنایع داخلی، بیکاری و جُز آن، بر کشور خیمه زده است و تحریمها در حال نشانه گُذاری برای زدن تیر خلاص به شقیقه پیکر نیمه جانی است که تنها عُنصر فعال در اُرگانیسم آن، انگل جنگ سالاران سپاه پاسداران و تکنوکراتهای رانت خوار می باشد.
آقای خامنه ای به میلیونها نفری که با آثار فلاکت زای بُحران دست ساز او و گُماشتگانش روبرو شُده اند، نمی تواند فرمان دهد که کمربندها را سفت تر ببندند، بخشی به این دلیل که اکثریت آنها در کمربندهای خود حلقه بیشتری برای تنگ کردن ندارند و بخشی نیز از آن رو که بسیاری - که سُراغ آنها را می توان در طبقه مُتوسط گرفت - از خود سووال می کُنند به چه دلیل و با وعده کُدام افطاری رنگین باید روزه بگیرند.
3- تشتُت در باند نظامی – امنیتی
در شرایطی که ولی فقیه برای مُواجه شدن با شرایط دُشوار در پیش، از هر هنگام دیگر به تمرکُز درونی برای کُنترُل سُکان هدایت امور بیشتر نیاز دارد، مجموعه تحت فرمان وی به گونه مُضاعفی دُچار کشمکش داخلی و تلاشی به طیفهای مُتعارض گشته است. شکست باند ولایت در حذف حُجت الاسلام رفسنجانی و به همین صورت، ناکامی در قبضه ی کامل صندلی شوراها و خبرگان، محصول بی واسطه پراکندگی آرای باند مزبور در برخورد به مساله تقسیم سهم می باشد؛ امری که پروژه یکپارچگی حکومت را به پُز یکپارچگی تبدیل کرد.
این فقط جدال در پیش بر سر مجلس هشتُم در اسفند ماه سال جاری و اهمیت آن در تعیین سرنوشت مُستاجر بعدی کاخ ریاست جمهوری نیست که به ولی فقیه ضرورت همنوازی مُریدان مُخالف زن در اُرکستر تحت رهبری اش را یادآوری می کُند. افزوده بر این، برای حفظ انحصار سیاست ورزی و تضمین ادامه خطوطی که جمهور اسلامی در مساله هسته ای، عراق، لُبنان و ترم "قُدرت منطقه ای" روی آن کوک شُده است، رهبر "نظام" نیازمند آن است که قُدرت تعیین کُننده باقی بماند و حرف آخر خطاب به طرفهای خارجی را او به زبان بیاورد. تمام لفاظیهای آقای خامنه ای در باره "جنگ روانی" و "تلاش دُشمن برای اختلاف افکنی بین مسوولان نظام"، در انتها هدف دیگری جُز "اتحاد ملی" گرد او و نقشه هایش و تبدیل باندهای رقیب به میکروبهای بی آزار را در خود نهُفته ندارد. شرط حداقل دستیابی به این امر، به ویژه پس از جُنب و جوش جدید باندهای تحت رهبری حُجت الاسلامها رفسنجانی، خاتمی و کروبی، حرکت هر چه شتابان تر به سوی انسجام درونی از طریق غربال دوباره غنایم برای راضی کردن شُرکای ناراضی است.
برآمد
تدارُکات ولی فقیه برای رویارویی با توفانی که نسیم آن وزیدن گرفته است، بیشتر مُشت کوبیدن بر آب را ماننده است تا تدبیری موثر و گره گُشا! او با فرمان خفه کردن صداهای مُعترض و به دهلیز ترس کشاندن جامعه، بار دیگر دولت نظامی – امنیتی و کارکردهای مُعین آن برای دوره های بُحرانی را برای نمایش به جلوی صحنه کشیده است. آقای خامنه ای با این مانور نشان داد که همچون گُذشته، یک گام از جریان حقیقی رویدادها عقب تر است. آن چه که دو سال پیش و به اتکای شرایط به نسبت مطلوب تر داخلی و بین المللی مُیسر نشُد، اکنون در یک شرایط به کُلی تغییر یافته و در حالی که تنها پازل -کاریکاتوری از آن بر جا مانده است، منشا اثر نمی تواند باشد.