اتخاذ استراتژی تنش آفرینی محصول ناتوانی رژیم است

الف.آناهیتا

بازداشت ملوانان انگلیسی در آبهای مرزی ایران و عراق توسط نیروهای سپاه پاسداران در تاریخ 23 ماه مارس، در آستانه تصویب قطعنامه 1747 شورای امنیت سازمان ملل یکی از مهمترین وقایع ماه گذشته بود. این سناریو در سالهای قبل نیز رخ داده بود. سال 2004،هشت سرباز انگلیسی در آبهای اروند رود توسط ماموران رژیم دستگیر شدند و سه روز بعد از اعدامی نمایشی،آزاد گردیدند. آنها نیز مانند این ملوانان مجبور به عذرخواهی از رژیم در مقابل دوربین های تلویزیون شدند.
رژیم مصرانه تلاش کرد دستگیری ملوانان را مساله ای غیرمترقبه و ناگهانی اعلام کند، اما این مساله نمی تواند بی ربط با تصویب قطعنامه 1747 شورای امنیت سازمان ملل باشد.
پانزده عضو دایمی و غیر دایمی شورای امنیت سازمان ملل بلاخره پس از پنج هفته بحث پیرامون پرونده هسته ای رژیم در تاریخ 24 ماه مارس به توافق رسیدند و قطعنامه 1747 را تصویب کردند.
یکی از ویژگیهای این قطعنامه،هدف قرار دادن سه نهاد وابسته به سپاه پاسداران و ممنوع کردن اعطای روادید به شش تن از افراد مهم وابسته به سپاه پاسداران است. سپاه پاسداران که نقش کلیدی برای امنیت رژیم بازی می کند، درعراق شبکه های جاسوسی فراوانی دارد و در لبنان نیز به لطف وجود حزب الله که دست پرورده خود اوست،نفوذ زیادی دارد. نماینده انگلیس در همین رابطه همزمان با تصویب این قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل ابراز داشت که «دولت ایران باید راه خود را انتخاب کند» و منوچهر متکی،وزیر امور خارجه رژیم نیز در مقر سازمان ملل پس از تصویب قطعنامه مذکور،آن را غیرقابل قبول،بیهوده و غیرقابل اجرا خواند. پیشتر از این، ولی فقیه رژیم با پافشاری بر مساله غنی سازی اورانیم اعلام کرد که در صورت تهدید و خشونت علیه ایران، این کشور نیز از تمام ظرفیتهای خود برای ضربه زدن به دشمنان استفاده خواهد کرد. بی تردید تصویب قطعنامه اخیر نقش مهمی در جهت هر چه به انزوا کشیدن رژیم و مخصوصا محدود کردن فعالیتهای یکی از مهمترین نهادهای وابسته به آن یعنی سپاه پاسداران در عراق و دیگر کشورهای منطقه دارد. همین مساله رژیم را واداشت تا بحران جدیدتری بیافریند که این، در دستگیری ملوانان انگلیسی تبلور یافت.
نظام ولایت فقیه از بدو تولدش با بحران آفرینی که فقط یک شیوه از آن گروگانگیری است، در عرصه سیاست خارجی تلاش به باجگیری داشته و در سیاست داخلی نیز از همین شیوه برای اعمال رعب و وحشت جهت سرکوب مخالفان،استفاده کرده است.
ساختار نظامی امنیتی رژیم که در انبوه مشکلات اقتصادی، سیاسی و بین المللی دست و پا می زند با دستگیری ملوانان امید داشت تا بتواند در عرصه جهانی و داخلی کسب مشروعیت کند. همانطور که در ابتدای این مطلب عنوان شد دستگیری ملوانان بیش از هر چیز یک زور ازمایی بین شورای امنیت و سپاه پاسداران بود. این موضوع به وضوح بر امنیتی و نظامی بودن نظام جمهوری اسلامی مهر تاکید زد.
جنبه دیگر این بحران،رویای رژیم برای پس گرفتن پنج عضو سپاه پاسداران که در عراق توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شده اند در ازای آزادی ملوانان انگلیسی بود. اگر چه آزادی جلال شرفی،دبیر دوم سفارتخانه رژیم در بغداد و همچنین توافق بر سر ملاقات مقامات کنسولگری رژیم با پنج عضو سپاه پاسداران در دست نیروهای آمریکایی نمی تواند با آزادی ملوانان انگلیسی بی ربط باشد.همچنین این موضوع سایه ای نه چندان روشن از مذاکرات پشت پرده رژیم با دولت های غربی را افشا می سازد. اما این دست یافت در مقابل شکست های رژیم در این بحران پیش ساخته ناچیز است،آنچنان که رسول موحدیان،سفیر رژیم در مصاحبه ای با فایننشیال تایمز لندن حتی پس از آزادی ملوانان، از لندن خواست برای آزادی پنج عضو سپاه پاسداران تلاش کند. وی گفته است که انگلیس حسن نیت خود را نشان دهد.
دولت احمدی نژاد تلاش کرد نظام متزلزلش را با دستگیری چند ملوان انگلیس، قدرتمند جلوه دهد و اصرار داشت که دولت انگلیس می بایست به تجاوز به آبهای ایران اعتراف کند. اما آزادی آنان دقیقا پس از ارسال اولتیماتوم چهل و هشت ساعته تونی بلر بدون هیچگونه عذرخواهی و اعتراف، همه امید های رژیم را نقش برآب ساخت و آن را در بحرانی که جهت کسب مشروعیت خود ساخته بود ورشکسته تر از پیش نمایان ساخت. در همین خصوص روزنامه آفتاب یزد، در تاریخ پانزده فرودین در مقاله ای به قلم سردبیر، اعلام کرد که از آزادی ملوانان پس از اولتیماتوم تونی بلر به هیچ وجه احساس غرور نمی کند.
اجتماع دویست بسیجی در مقابل سفارت انگلیس و سنگ پراکنی که خواستار محاکمه ملوانان انگلیسی شدند مضحک ترین صحنه این سناریو بود. تجمع دویست بسیجی نشان داد که مردم ایران به هیچ وجه موافق بحران سازیها و تنش آفرینیهای رژیم نیستند و آن را در تمامیتش رد می کنند.
از دیگر سو،خبر آزادی ملوان زن انگلیسی و سپس پس گرفتن آن،خبرهای ضد و نقیض در رابطه با نوع برخورد با ملوانان، اغتشاش و شکاف در هرم حاکمیت را بیش از پیش آشکار ساخت.
احمدی نژاد طی یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که ملوانان را به خاطر انسانیت آزاد می کند. به خوبی می توان از نوع صحبتهای ملوان زن انگلیسی، اولین کسی که جلوی دوربین تلویزیون قرار گرفت به ژرفای «انسانیت» مخوفی که از زیر عبای ولایت فقیه و دسیسه های سپاه پاسدارن بیرون می آید،پی برد. گذشته از آن که همه ملوانان متفق القول بعد از رسیدن به مملکت خویش از فشار روحی و شرایط بد حبس سخن گفتند،حتی قبل از آن محققان و روانشناسان از طریق چگونگی سیگار کشیدن-حرکات بدن و صحبت کردن فی ترنی،تنها زن انگلیسی بازداشت شده به این نتیجه رسیده اند که وی به شدت تحت فشار است. استاد دانشگاه یورک، دراین زمینه گفت:« او کلمات خود را جستجو می کند،گویا می خواهد دقیقا کلماتی را که به وی دیکته شده را تکرار کند».
عناصر ریز و درشت رژیم با تمام شعارها و جنجال آفرینیها در مقابل یک اتحاد جهانی قرار گرفتند. اتحادیه اروپا با صدور بیانیه ای خواستار ازادی ملوانان شد. وزیر خارجه عربستان سعودی این مساله را برای ایران، فاجعه خواند و بلاخره جرج بوش از کلمه «گروگانگیری» استفاده کرد و خواستار آزادی آنان شد. احمدی نژاد در در بحبوحه کشمکش بین رژیم و دنیای غرب و همچنین متحدان دولت انگلیس در منطقه چاره کار را در آزادی آنان به بهانه هدیه عید پاک به مردم انگلستان دید!! و ناگهان آن همه شعار های اعدام و محاکمه را فراموش کرد. گویی قطار بدون ترمز و دنده عقب خامنه ای کاملا از حرکت ایستاد. این مساله به خوبی نشان داد که رژیم زبانی به جز زبان زور نمی داند و تاکتیک گروگانگیری رژیم را بیش از پیش در برابر چشم جهانیان باز گشود. از سوی دیگر با توجه به تراکم نیروهای نظامی در اطراف ایران شرایط بیش از پیش خطرناک شد. دقیقا سه روز پس از دستگیری ملوانان انگلیسی ناو هواپیما بر آمریکایی به همراه ناوهای همراهش وارد منطقه شد.
بحران مذبور با به تعلیق درآمدن تمام ارتباطات تجاری انگلیس نقش کاتالیزور تحریم اقتصادی را به طور مقطعی بازی کرد و تونی بلر اعلام کرد که اگر از طریق مذاکره امکان آزادی ملوانان فراهم نگردد به اقدامات دیگری دست خواهیم زد.
این اولین بار و مطمئنا آخرین بار نیست که رژیم بحران زا و بحران زی ولایت فقیه به چنین اعمال نابخردانه ای دست می زند. دستگیری و سپس عدم اجازه خروج به استیفان دودوانیون،پژوهشگر فرانسوی و کارشناس جامعه شناس ادیان دنیا، به مدت دو ماه، فقط به دلیل عکسبرداری از مراسم تاسوعا- عاشورا در سیستان بلوچستان و تحقیق در مورد سنیها، دستگیری دو توریست سوئدی به دلیل عکس برداردی از مناطق نظامی در خلیج فارس و محکوم کردن آنان به سه سال زندان به عنوان فقط دو مورد کوچک نشان از «فرهنگ آدم ربایی» رژیم دارد. قابل ذکر است که در هر دو مورد ذکر شده دستگیر شدگان مدتی پیش آزاد گردیده اند.
گروگانگیری یا آدم ربایی بیش از آن که مصرف خارجی داشته باشد،مصرف داخلی دارد. البته پس از سقوط طالبان و اشغال عراق و بطور کل تشدید اختلافات فرقه ای در منطقه، رژیم  ولایت فقیه می کوشد از این تاکتیک بیش از پیش جهت توسعه و افزایش نفوذ سیاسی خود در کشورهای منطقه در راستای تشکیل «خاورمیانه اسلامی» بهره ببرد.
نظام ولایت فقیه همچنین به عنوان یک دولت بنیادگرا در منطقه به طور مستقیم و غیر مستقیم مشوق گروه های بنیادگرای دیگر در استفاده از تاکتیک «گروگانگیری» است. گروههای طالبان و القاعده نیز از همین تاکتیک در راستای اهداف خود استفاده می کنند. گروگانگیری یک خبرنگار ایتالیایی و مترجم افغانی توسط گروه طالبان در افغانستان که خبرنگار ایتالیایی در عوض آزادی پنج تن از اعضای طالبان توسط دولت حامد کرزای ازاد گردید اما مترجم افغانی هنوز در اسارت به سر می برد،ربودن دو امدادگر فرانسوی و سه تن از همکاران افغانی آنان که برای یک موسسه غیر حکومتی کمک رسانی به کودکان به نام «دنیای اطفال» فعالیت می کردند و همچنین به گروگان گرفتن دو پزشک و دو پرستار توسط طالبان همگی نشان بر این اشتراک تاکتیک است.
در همین رابطه رسانه های کشور افغانستان با انتشار گزارشی در تاریخ هیجده ژانویه امسال از افزایش ارتباطات محرمانه رژیم با گروههای تنشزا مخصوصا آنانی که علیه حضور آمریکا در منطقه تلاش می کنند،خبر دادند. این گزارش ابراز می دارد که رژیم تهران در تهیه اسلحه و کمک مالی به این گروهها نقش بسزایی دارد. دفتر رسمی نمایندگی ولایت بختیار، ماه مارس سال گذشته از فعالیتهای ماموران ایرانی وابسته به رژیم پرده برداشت. ارتشبد ایوب صافی ابراز می دارد که فقط در سه ماه اول سال گذشته بیش از ده مامور رسمی ایرانی به دلیل دخالت داشتن در فعالیتهای غیرقانونی در هرات دستگیر شده اند. اقای ابدل صمد استاناکزای،فرمانده سابق ولایت فرح در مصاحبه رادیویی هرات در تاریخ سی ژانویه امسال با ابراز نگرانی شدید ادعا کرد که رژیم ایران عده ای معترض به دولت افغانستان را در کمپ پناهندگی به نام «شمس آباد» تربیت می کند. وی دولت ایران را به دخالت در مسایل کشور افغانستان متهم کرد.
محسن رضایی نیز در مصاحبه ای یک هفته قبل از نمایش انتخاباتی رژیم در سال 2005،گفته بود که ایران نقش بسیار کلیدی در سقوط طالبان در افغانستان ایفا کرد اما دولت آمریکا به اندازه کافی به دولت ایران اعتبار نداد!!
شواهد و قراین دال بر این است که نظام ولایت فقیه بعد از سقوط طالبان استراتژی خارجی خود را تغییر داده است. بر اساس بررسی موسسه تحقیقاتی کابل،امروز استراتژی دولت ایران همکاری با همه گروههایی است که هدف مشترکی با آنان در شکست آمریکا در منطقه دارند. همین موسسه ابراز می دارد که بسیاری از اعمال خشونت آمیز در بعضی بخشهای افغانستان برآیند فعالیتهای رژیم حاکم بر تهران است.
با این گزارش به سادگی می توان دریافت که استراتژی رژیم برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی جهت توسعه و بسط نفوذ خود درعراق نیز نمی تواند بی شباهت به افغانستان باشد. برای رژیم گروه شیعه و سنی مطرح نیست، بلکه دستیابی بر هدف مشترک ارزش بیشتری دارد.ایجاد بحران در منطقه از طریق راه انداختن جنجال،آدم ربایی،بمب گذاری و .. جهت نا کارا نشان دادن نیروهای آمریکای ارجعیت پیدا می کند. بدین گونه نظام ولایت فقیه نه فقط برای مردم ایران بلکه برای منطقه بحران می آفریند. این رژیم نه تنها نقش برجسته ای در رساندن سلاح و پول به گروههایی را دارد که با آنها هدف مشترکی را دنبال می کند، بلکه به عنوان یک دولت ایدیولوژیک و ارتجاعی به عنوان الگویی برای گروههایی همانند طالبان و القاعده به شمار می رود.
پرونده بحران ملوانان انگلیسی با آزادی آنان به ظاهر بسته شد. بحران مذکور، کشور را حتی به صورت مقطعی بیش از پیش با یک حمله نظامی خارجی مواجه ساخت. اگر قبول داشته باشیم که نظام ولایت فقیه فقط در تولید و بازتولید بحران قادر است به دوام خود ادامه دهد،این سوال پیش می آید که ادامه این بحران آفرینی ها تا به کی به صورت بحران مذکور حل و فصل می شود؟مشخص نیست!! اما بدون شک پرونده «استراتژی تنش آفرینی» که جزو خصیصه دیرینه رژیم است تا سرنگونی آن توسط مردم ایران،پایان نخواهد گرفت و هر بار میهن ما را به کنار پرتگاه می کشاند،پرتگاهی که تجسم غلطیدن به قعر آن با آگاهی بر تجربه عراق و افغانستان لرزه به اندام مخالفان جدی جنگ می اندازد.
هفته نامه لوپوین درهمین رابطه با چاپ مطلبی با عنوان «بازی پکر خطرناک ایران» ابراز می دارد: به رغم تهدیدات آمریکا سناریو حمله نظامی شروع نشده است. اما با توجه به حرکتهای بحرانزا و جنگ قدرت در راس فرجام این کار روشن نیست.این مطلب به گسترش نارضایتیهای مردم و افزایش تظاهرات و وخامت اقتصادی کشور اشاره می کند که رژیم را به انزوا کشانده است.
این در حالیست که علی لاریجانی بلافاصله پس از آزادی ملوانان انگلیسی مجددا امکان تعلیق غنی سازی اورانیم را کاملا رد کرد و هر شرط مقدماتی در این رابطه را نیز بی اثر خواند. از سوی دیگر سخنگوی کاخ سفید اسارت ملوانان انگلیسی را نشان عدم همکاری رژیم با جامعه جهانی دانست و تنها نشان همکاری را سازگاری رژیم با قطع نامه های شورای امنیت دانست.
جان بولتن در تاریخ هفده فروردین در خصوص برنامه های رژیم ابراز داشت: چنان که انتخاب بین یکی از این دو گزینه باشد که ایران سلاح هسته ای داشته باشد یا حمله نظامی برای توقف دادن به آن صورت بگیرد،گزینه ما پیش روی ما روشن است،زیرا ایران با سلاح هسته ای تهدیدی برای منطقه و تهدیدی فراگیر خواهد بود.

دینامیسم بحران از رژیم آغاز می شود. این رژیم است که قصد دارد از روی ناتوانی با بحران سازی،دخالت در امور کشورهای دیگر،تهدید امنیت منطقه و قدعلم کردن در برابر شورای امنیت سازمان ملل بر سر داشتن سلاح هسته ای به زورآزمایی ادامه دهد و مدام بر طبل جنگ می کوبد.
بحران ملوانان انگلیسی نشان داد که رژیم دیگر توانایی حل بحرانهای خود ساخته را نیز ندارد و با یک فشار به استیصال افتاده، به زانو در می آید. این تجربه می تواند به اعتراضات مردم ایران که در ماههای اخیر بیش از پیش گسترش یافته، یاری رساند.
مردم ایران بعد از سالها مبارزه ی دشوار با دو نظام دیکتاتوری همانند فولادی آبدیده شده اند. کارگران،فرهنگیان،دانشجویان و زنان میهن ما قادرند به استراتژی تنش آفرینی رژیم که می تواند ما را با مداخله نظامی دولتهای خارجی روبرو سازد،پایان دهند. عطش دستیابی به حقوق دموکراتیک و برقراری عدالت اجتماعی در ملت ایران آن چنان خروشان است که این قابلیت را به آنان می دهد تا خود برای آینده خویش تصمیم بگیرند.