جهان در آینه مرور

 

لیلا جدیدی

 

در این شماره می خوانید:

- بوریس یلتسین، نماد فساد و خیانت ( 1931- 2007) 

- دیوار

 

 

بوریس یلتسین، نماد فساد و خیانت

( 1931- 2007) 

بوریس یلتسین ، اولین رییس جمهور روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روز 23 آوریل سال جاری در سن 76 سالگی در اثر بیماری قلبی از جهان رفت.

یلتسین، بی پرنسیپ ترین و بی اراده ترین عضو رهبری حزب و دولت شوروی، به همراه میخاییل گورباچف، دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، در پهن کردن بساط فاجعه بار ترین رویداد قرن بیستم ، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نقش تعیین کننده ای ایفا کرد.

یلتسین با همدستی آمریکا، فقر و گرسنگی و بیکاری، جنگ و ناامنی را نصیب مردم این کشور نموده و خود بر خرابه های به وجود آمده، دلقک وار ریاست کرد.

حاصل اقدامات او و گورباچف در دوران به اصطلاح گلاسنوست و پروسترویکا، تنها برای مردم این کشور فاجعه بار نبود بلکه، تاثیرات مخربی بر زندگی میلیونها نفر از کارگران و زحمتکشان سراسر جهان نیز بر جا نهاد.

با محو اتحاد جماهیر شوروی از نقشه جغرافیایی، امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا، شعله های آتش میلیتاریسم، سیاست نو - مستعمراتی و جنگ قدرت بین قدرتهای جهانی برای کنترل منابع طبیعی و غیره را برافروخت. مهمترین نمونه های آن جنگ در افغانستان و عراق است که زندگی در این دو کشور را به جهنمی بدل کرده است. همزمان، با اوج گیری خشونتها ، سطح زندگی و حقوق دمکراتیک مردم زحمتکش سراسر جهان از غرب و میانه و شرق اروپا تا آسیا و افریقا و آمریکای لاتین و حتی ایالات متحده آمریکا، دچار دگرگونی رو به عقب و تزلزل آشکاری شد.

اگر چه فروپاشی اتحاد جماهیر شوری به مثابه "پایان تاریخ" بشر نیست اما در خلاء به وجود آمده، ایدیولوگهای بورژوازی به این نتیجه رسیدند که آمریکا اکنون می تواند بر تمامی جهان بدون داشتن رقیب و یا اپوزسیون حکومت کند و از همین رو دست به تدوین اقدامات سلسله وار و تهاجمی در این زمینه زدند. این تفکر در پی خود بحرانهای سیاسی و اقتصادی خطرناکی را نیز در بر داشته است .

در آغاز قرن بیستم، تضادهای میان سیستم جهانی سرمایه داری به بحرانهای روابط بین کشورها در سطح جهانی انجامیده و منجر به جنگ و درگیریهای شده بود که به از دست رفتن جان میلیونها انسان انجامید.

انقلاب اکتبر 1917 که به تشکیل اتحاد جماهیر شوری انجامید، به بن بست تاریخی ناشی از نظام سرمایه داری پایان داد. رشد اجتماعی و توجه به زندگی و حقوق کارگران فرآورد این رویداد بود. اتحاد جماهیر شوروی به رهبری حزب بلشویک و دو رهبر بزرگ آن، لنین و تروتسکی، بر پایه تجدید کل سیستم جهانی، برابری اجتماعی و برنامه های اقتصادی دمکراتیک بنا شد. اما بوروکراسی استالینی به این فرآیند خیانت کرد و اتحاد جماهیر شوروی را به عقب ماندگی و انفعال سیاسی کشاند. او در اواسط دهه 1930 به حذف فیزیکی یک نسل از روشنفکران سوسیالیست و کارگران آگاه دست زد. این امر و رد مسیر طبیعی انقلابات جهانی، به تدریج به تضعیف جنبشهای انقلابی در جهان انجامید.

بین دهه های 30 تا 80 میلادی، تنها مالکیت ملی که دستاورد انقلاب 1917 بود، دست نخورده باقی ماند و این رژیم با ایده ها و متدهای سوسیالیستی دیگر مقابله کرد.

بوریس یلتسین فرآورده همین اوضاع سیاسی و اجتماعی بود. سازشکاری، محدود بودن افق دید، عدم تحمل اندیشه های منتقدانه، خود بینی، ماجراجویی و نگاه تحقیر آمیز او به مردم عادی خصلتهایی بود که بذر آن در بوروکراسی استالین ریخته شده بود.

وادیم روگووین، تاریخ نویس روسی، نسل یلتسین را در کتاب هفت جلدی خود بنام "آیا آلترناتیو دیگری وجود داشت؟" به طور مشروح توصیف کرده است. او توضیح می دهد که یلتسین از جمله افراد دستچین شده استالین برای عضویت در حزب بود. این افراد کسانی بودند که بی پرنسیبی کامل، وجه مشخصه آنان به شمار می رفت. آنها از جانب استالین ترفیع مقام یافتند زیرا "بدون هیچگونه سوال و اعتراضی هر گونه فرمان رهبر را گردن گذاشته و هیچگاه به عادلانه یا انسانی بودن آن فکر نمی کردند."

او می افزاید، یک نسل از افرادی مانند یلتسین وجود داشت که "گستاخانه فاسد و بی تفاوت به باورهایی بودند که پایه های اخلاقی کشور از آن شکل گرفته بود." روگووین به طور کلی این فرضیه که افرادی مانند گورباچف و یلتسین در نتیجه "یک تحول آنی" تغییر مسیر دادند را باور ندارد و اینکه کسانی "تا سن 60 سالگی کمونیست بودند و بعد یکباره و ناگهانی تبدیل به ضد کمونیستهای بی شرمی شوند" را محال می داند.

اگر چه در میان این لایه یا نسل مورد اشاره روگووین اختلاف نظرهای جدی نیز وجود داشت تا آنجا که به رویارویی مسلحانه در سال 1991 و 1993 نیز کشیده شد اما بیشتر اختلاف نظرها جنبه تاکتیکی داشتند و در واقع در تعیین سرنوشت شوروی هدف مشترکی را دنبال می کردند.

همه آنها از سرمایه داری حمایت کردند زیرا خدمت گذاران وفادار منافع و موقعیتهای شخصی خود بودند. هجوم سرمایه داری به اتحاد جماهیر شوروی که به رهبری گورباچف آغاز گشت، حاصل رویکرد شخصی او نبوده بلکه، خواست و تلاش لایه ای از رهبری بوروکراتیک این کشور بود که در سالهای 80 به سوی اتحاد با امپریالیسم سوق داده شد و بنیاد های اجتماعی – اقتصادی جامعه را واژگون کرد.

ادعاهای رسانه های بورژوایی برای تجلیل شخصیت از یلتسین تحت عنوان یک "دمکرات" و کسی که به مردم روسیه و اتحاد جماهیر سابق آزادی بخشیده، با حقیقت فاصله زیادی دارد. به هر رویدادی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری نظر اندازیم، همگی حاکی از ماهیت غیر دمکراتیک و مخرب اقدامات یلتسین و اطرافیان او که دشمن منافع توده های زحمتکش این کشور بودند، می باشد. شاخص ترین آنها نیز ایجاد زمینه های تلاشی اتحاد جماهیر شوری بود که مردم در یک رفراندم در سال 1991مخالفت خود را با آن ابراز کرده بودند.

نام یلتسین در صفحات تاریخ به عنوان اولین رییس جمهور روسیه که کشور را تا سرحد نابودی، عقب ماندگی و فساد و تباهی کشاند، ثبت خواهد شد. اینکه غرب و رسانه های متعلق به سرمایه های بزرگ و میلیونرها و میلیاردرهای روسی از او به عنوان دمکرات و "رفرمیست" یاد می کنند، به خاطر ثروت هنگفتی است که با کمک او بالا کشیده اند. در واقع، او نمادی از خیانت و جنایتی است که در طی 7 دهه از دوران استالین امتداد یافت.

یلتسین که شعار مبارزه با فساد مالی را سرمی داد، از خود پرونده پر برگ و سیاهی ازفساد باقی گذاشت. اگر چه ولادیمیر پوتین، رییس سابق کا گ ب، در سپاسگزاری از وی به خاطر سپردن قدرت به خود، بر آن سر پوش گذاشت.

سرکوب سیستماتیک وجدان و روح عمیق و انسانی مارکسیسم و سوسیالیسمِ و قرار دادن طبقه زحمتکش و کارگر در برابر اثرات فاجعه بار اقتصادی و اجتماعی هجوم کاپیتالیسم، مهمترین خیانت این کودک بی اراده استالین که به مهندس و مجری فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی معروف است، می باشد.

 

دیوار

جهانی سازی و آنچه به نام "تجارت آزاد" به ملتها تحمیل شده، درهای عبور یکطرفه را به روی سرمایه داران بزرگ گشوده است اما از سوی دیگر، طی سالهای اخیر، بازار بنای "دیوار" نیز در سراسر جهان بسیار پر رونق بوده است. در حالی که "جهانی سازی" به معنای جهانی است که برای سرمایه داری مرزی قایل نمی شود اما همزمان، بر تعداد و طول و بلندی و ضخامت دیوارها، حصارها، خندقها،هره ها، خاکریزها، ردیابهای متحرک، دوربینهای حرارت سنج، سیستمهای اشعه ای، ابزار و آلات دیده بانی شبانه، هلیکوپتر و انواع بسیاری دیگر از ابزار کنترل کننده مرزها که مراحل تکمیلی را طی می کند، افزوده می شود.

این انواع متنوع دیوار که میلیونها کیلومتر را پوشش می دهد، بیشتر برای مهاجران بیکار و گرسنه ای که قربانی همان تجارت آزاد هستند کشیده شده تا مانع عبور آنان و یا "تروریستها و قاچاقچیان"، "مهاجمان و دشمنان" باشد.

هنوز فریادهای رونالد ریگان "دروازه را باز کنید، دیوار را ویران کنید!" برای برداشتن دیوار برلین در گوشها زنگ می زند که تازه ترین دیوارها توسط آمریکا در بغداد به منظور جدا سازی محله های مختلف شهر بنا می شود تا منطقه مسکونی مردم سنی مذهب را از شیعه ها جدا کند. این دیوار که به دست سربازان آمریکایی ساخته شد، نزدیک به 4 متر بلندی دارد که از قطعه های خاکستری بتونی هر یک به وزن 6 تن تشکیل می شود و بیش از 4 کیلو متر طول آن می باشد.

این در حالیست که دیواری که اسراییل برای جدا سازی اورشلیم از کرانه غربی کشیده، زندگی روزمره مردم را سخت و طاقت فرسا کرده و به شدت مورد اعتراض آنان قرار گرفته است.

در سوی دیگر جهان، پس از انفجارات 11 سپتامبر، آنهایی که ضد مهاجرین هستند،  مساله مهاجرت را به امنیت ربط داده اند و با این بهانه، دیوار سازی را به عنوان راه حل رایج کرده اند.

آمریکا در مرزهای مکزیک از شهر تیخوانا تا سواحل اقیانوس آرام و تپه های کالیفرنیا دیواری ضخیم کشیده است. این دیوار در امتداد خود به حصاری از سیم ریزخاردار به ارتفاع 5 متر تبدیل می شود تا کسی نتواند فکر فرو بردن انگشت خود برای بالا رفتن از آن را به سر راه دهد. این دیوار حدود 15 کیلومتر دیگر ادامه پیدا می کند.

در حال حاضر ایالات متحده در حال ساختن حصاری دو لایه به طول 1000

کیلومتر است که دیوار جدا سازی از مکزیک را تکمیل می کند.

واضح است که وجود این دیوارها جان مهاجران را در معرض خطر قرار داده است. برای نمونه، دستکم 9 نفر در هفته جان خود را در تلاش برای عبور از آن از دست می دهند.

با این که جلوگیری از مهاجرت و حفظ امنیت، رایج ترین دلایل مطرح شده برای این امر محسوب می شود، جنبه های مهم سیاسی آن را نباید فراموش کرد. برای نمونه یکی از طولانی ترین دیوارهای عصر معاصر دیواری است که مراکش در سال 1980 ساخت تا از خاک خود محافظت کند. این دیوار تحت مراقبت هزاران سرباز مراکشی قرار دارد.

کشورهای عربی نیز که به دیوار بین اورشلیم و کرانه غربی اعتراض می کنند، خود به ساختن دیوار دست زده اند. عربستان سعودی در اقدامی اعلام نشده، به ساختن حصاری با تجهیزات مدرن که به دستگاه های و دوربینهای دید شبانه و غیره مجهز خواهد بود اقدام کرده است. این دیوار که به منظور جداسازی مرز این کشور با عراق احداث شده است، نزدیک به 800 کیلومتر امتداد خواهد یافت. بنا به گفته پیمانکاران وزارت دفاع آمریکا، پروژه مزبور میلیاردها دلار هزینه در بر خواهد داشت.

دیوار قابل اشاره دیگر، دیواری ست که کویت در مرزهای خود با عراق کشیده است. این دیوار شامل حصار الکتریکی، هره خاک ریز و چاله یا خندق به عمق 2 متر در مسیر 217 کیلومتری است که از طریق هوایی نیز تحت محافظت دایمی قرار دارد.

در شرق شبه جزیره عربستان، پروژه های وسیعی در راه هستند که هرگونه رفت و آمد بین هند و پاکستان، هند و بنگلادش و پاکستان و افغانستان را کنترل خواهند کرد.

پاکستان نیز با فشار آمریکا اقدام به ساختن حصاری 2500 کیلومتری کرده که از ورود تفنگچیان طالبان جلوگیری کند.

در اروپا، اسپانیا سیم خارداری دو لایه ای به بلندی 2-3 متر کشیده تا مانع از ورود مهاجران شود. مهاجران آفریقایی به ناچار راه های مشکلتری را برای عبور انتخاب می کنند که تاکنون به غرق شدن صدها تن از آنان انجامیده است.

دیوارها مظهر و نمادی از بحرانهایی هستند که سرمایه داری و سیاستهای امپریالیستی در جهان ایجاد کرده است و برای گریز از این بحران، راه حل دیوار که در نهایت مانند دیوار بزرگ چین بی فایده خواهد بود را یافته است.