سرمقاله ...
آخرین تلاشها بر لبه پرتگاه بُحران
منصور امان
بُحرانی که جمهوری سلامی از لبه ی آن به اعماق پرتگاه تحریم اقتصادی، انزوای ین المللی و سرانجام جنگ و ویرانی می نگرد، با هر روز گذشت از دوام خود، ابعاد جُبران ناپذیر و خطرناک تری می یابد. در یک فاصله زمانی دوساله، رژیم مُلاها موفق شده است مُهمترین طرفهای خارجی خود را پیرامون ماهیت نظامی برنامه هسته ای خویش و جهت تهدید آمیزی که به سوی آن خیز برداشته است، مُتقاعد کرده و تردید در این باره را که بیشتر از سوی شُرکای تجاری اش ابراز می شُد، به خوبی بر طرف کُند.
در این میان تمرکُز روز افزون آمریکا گرد موضوع ماجراجویی نظامی رژیم در عراق و همچنین تحریکات آشکار آن در افغانستان، نشانگر ژرفش بُحران و چند پایه شُدن آن است؛ امری که اُمید جمهوری اسلامی به فُرصت تنفس حاصل شُده از سازشهای مُوقت احتمالی یا زیست در شکافهایی که آژانس بین المللی انرژی اتُمی در وین یا روسیه و چین در نیویورک در اختیارش می گُذارند را به یاس تبدیل می کُند و همزمان، میدان جدیدی از درگیری و حل تضادها را گُشوده و نشانه گُذاری می کُند که قوانین حاکم بر آن، به کُلی از شیوه های کشاکش در کُریدورهای آژانس و مُشاجره و چانه زنی از پس ایمن میزهای مُذاکره مُتمایز می شود.
شاخصی که روز به روز بیشتر بر بُحران بین المللی کُنونی تحمیل می شود، روند اُتوماتیزه شُدن آن است. هر دری که جمهوری اسلامی پُشت سر خود می بندد، به گونه ناگزیر یک در فراخ تر دیگر به روی ورود مُتراکم و صراحت یافته تر بُحران باز می کُند. از این زاویه، موضع گُنگی که گُماشته آیت الله خامنه ای بر مسند ریاست جمهوری وظیفه پراکندن آن را به عُهده گرفته و بر "بسته شُدن پرونده هسته ای" گُواهی می دهد، شاید بهترین بلوفی نباشد که در شرایط حاضر می توان به رُخ حریفان کشید.
رویکرد موتورهای سیاسی و اقتصادی اروپا مبنی بر "پذیرش ناپذیر بودن" تسلیح جمهوری اسلامی به جنگ افزار اتُمی که عواقب آن را دولت فرانسه بدون پرده پوشی به تصویر کشید، تلاشی است که پاسُخ مسایل حل نشُده را در چیدن دوباره صورت مساله و ایجاد مُعادله تازه بر اساس آن جُستجو می کُند. آقای سارکوزی به عُنوان یک سُخنگوی پُر حرارت موقعیت جدید، مُعتقد است جامعه جهانی (اروپا و آمریکا) در برابر انتخاب بین "بُمب (اتُمی) و بُمباران" قرار دارد. و این به بیان دیگر، شُمارش باژگون برای پایان یک دوره از تاریخ کشمکش هسته ای رژیم مُلاها با طرفهای خارجی خود است که بر تریبونهای دیپلُماسی آشکار و پنهان جریان می یافت.
پیرامون آنچه که از این پس در برگهای جدید بُحران حک خواهد شُد تنها می توان گُفت که اگر چه روند خود پویه ای برای جنگ وجود ندارد اما پس گرفتن واژه ها و عباراتی که از هر سو برای توصیف شرایط موجود به کار بُرده می شود، بسیار مُشکل می نماید.
شیپوری که دو سال پیش نواخته شُد
با این وجود به نظر می رسد موقعیت حال حاضر بُحران، از کنار رهبران و تصمیم گیران اصلی جمهوری اسلامی بدون هیچ تاثیری می گَذرد و آنها به دُشواری می توانند بین آن و نُقطه ای استقرار خود، ارتباطی پیدا کُنند. آیت الله خامنه ای با تز محبوب خود "جنگ روانی"، همه ی آنچه که گرد او در جریان است را زیر فرش جارو می کُند و مُریدان وی سخت کوشانه به صاف کردن این چرک گیر و عادی سازی آن اشتغال دارند. "نظام" مُعتقد است: حریفان در شورای امنیت نمی توانند کاری از پیش ببرند، تحریم اقتصادی تاثیری در ساز و کارها ندارد، جنگ شایعه ای بیش نیست، آمریکا در عراق زمینگیر شُده است و سرانجام در بدترین شرایط، در برابر توان نظامی سپاه و ارتش از "آهن قُراضه" های بُزُرگترین ماشین جنگی جهان کاری بر نخواهد آمد.
فُرمول ساده حکومت برای تبیین بُحران، انکار آن است؛ امری که مُستقل از تلاش برای کُنترُل اوضاع داخلی و همچنین حفظ روحیه نیروهای خود از طریق پاشیدن خاک به چشم آنها، کورس روی ریل تصادُم را نیز توجیه می کُند.
با این وجود، تصمیم سازان جمهوری اسلامی را به دُرُستی نمی توان مُتهم به آن میزان از کُند ذهنی یا اسارت در مالیخولیای ایدیولوژیک خود کرد که آنان را از نتیجه گیری صحیح از تحولات پیرامون ناتوان کرده باشد. با وجود لالایی شبانه روزی "جنگ روانی"، واقعیت آن است که رژیم آقای خامنه ای با تغییر آرایش سیاسی خود از "اصلاح طلب" به "نظامی – امنیتی"، در برابر شرایطی که انتظار آن را دارد، موضع گرفته است. سپُردن بوروکراسی دولتی و اداره کشور به سرکردگان سپاه پاسداران و در پی آن برقراری حُکومت نظامی اعلام نشُده ای که چه به صورت سرکوب مُستقیم و چه تحت پوشش "امنیت اجتماعی" در کوچه و خیابان رژه می رود و نمایش جنگی می دهد، به روشنی تدارُک چینی "نظام" برای حرکت در مسیر تقابُل و آماده سازی ساختارهای سیاسی، امنیتی و اجتماعی برای آن را به نمایش می گُذارد. "اصول گرایی" نام مُستعار سیاستی است که از درون گودالهایی که به نام سنگر در زمین حفر کرده، به چالشها و مُعادلات داخلی و بین المللی می نگرد و به همین صورت نیز نه در فضای سیاست ورزی بلکه، در اُتاقهای جنگ راهکارهای خویش را می جوید و می یابد.
پایان آتش بس با اتحادیه اُروپایی، سه تُفنگدار آن و آژانس که بی درنگ پس از آغاز کار دولت نظامی - امنیتی در دستور کار نهاده شُد، شیپور آغاز دور جدید از رویکرد نظام به مساله امنیت خود بود که مُجریان آن کوشش فوق العاده ای برای پنهان کردن ویژگی به شدت تقابُل جویانه و تنش برانگیز آن از خود نشان نمی دادند. آنها توافقها و تعهُدات پیشین با طرفهای خارجی را که طی یک پروسه دُشوار و طولانی چانه زنی، فریبکاری و بده و بستان به دست آمده بود، یکشبه و به صورت یکطرفه مُلغی کردند تا روی ریل جدید سوت حرکت "قطار بی تُرمُز" را به صدا درآورند.
کورس تقابل محصول توافق همگانی باندها
صرف نظر از آنکه این تغییر خط فاحش تا چه میزان ریشه در به انتها رسیدن گُنجایش راهکار پیشین دارد، نُکته ای که نمی توان آن را از قلم انداخت آگاهی و مُشارکت فعال تدارُکچیهای قبلی با طرح جدیدی است که مُتناسب با ویژگیهای عملی اش، مُجریان ویژه خویش را نیز می بایست می داشت. آنچه که پس از سپُرده شُدن سُکان اُمور به دست باند نظامی – امنیتی در ارتباط با پرونده هسته ای روی داد، چه به لحاظ دامنه آن (تغییر در صف بندی شُرکای خارجی حُکومت) و چه از نظر پیامدهای اش (ارجاع پرونده رژیم به شورای امنیت، صُدور دو قطعنامه، زیر ضرب قرار گرفتن در عراق، شکل گیری تهدید نظامی) گُسترده و همه جانبه تر از آن است که بتواند بدون همگرایی یا دست کم جلب سُکوت شُرکا و باندهای درونی دستگاه قُدرت امکان به فعل درآمدن داشته باشد.
در این امر قافیه پردازی مُتناسب با مجلس و حال و روز که از سوی مُجریان پیشین پرونده و جاده صاف کُنهای سیاسی پروژه هسته ای جور می شود، تغییر چندانی نمی دهد. به خوبی مُمکن است علت همراهی بخشی از این عده با نقشه های جاه طلبانه آقای خامنه ای را فُرصت طلبی محض و چشم داشتن به برکات ناشی از شکست یا پیروزی آن تشکیل داده باشد و نیز می توان تصور کرد بخش دیگری با انگیزه مصلحت اندیشانه چرخ گاری "آقا" را روغنکاری می کُنند اما در هر دو حالت، پایه تدبیر بر زمین منافعی اُستوار شُده است که نظام جمهوری اسلامی آن را مُمکن ساخته و مُشارکت در دستگاه قُدرت تضمین اش می کُند.
روزنه های باند بی منصب برای تنفُس "نظام"
بر همین اساس بسیار دُشوار می شود پنداشت که باندهای بی منصب دولتی در شرایطی که بُحران رو به تشدید، موجودیت "نظام" و به همین اعتبار منافع آنان را با تهدید داخلی و خارجی روبرو ساخته است، به گونه فعال تری برای "حفظ نظام" آستینها را بالا نزنند. این تلاش در همان حال که به سمت افزایش نقش و مُداخله خود در پروسه های تصمیم سازی و تصمیم گیری گرایش دارد، همزمان – و بنا به تجربه فُرجه "اصلاحات" - وظیفه کاهش تهدید ها و فشارها و ایجاد فضای تنفُسی برای "نظام" را در برابر خود نهاده است.
در بُعد خارجی این سیاست با از سر گیری بازی مُعرفی ساختار قُدرت در جمهوری اسلامی از ترکیب "مُدره ها" و "تُندروها" پی گرفته می شود و هدف آن جلب اعتماد طرفهای خارجی به منظور مادی کردن سیاستهایی است که در شکل و دامنه ای دیگر، بقای نظام دینی - استبدادی را تضمین کرده و به آن در برخورد با چالشهای داخلی و منطقه ای ثُبات می بخشد.
با توجُه به حساسیت مرحله ای که بُحران هسته ای در آن به سر می برد، طبیعی است که باندهای مزبور تحرُک زیاد و اقدام به ابتکار عملهای مُستقل در این پهنه را به سود منافع "نظام" در مجموع نمی بینند و از همین رو ترجیح می دهند ضمن مطرح نگه داشتن این رویکرد (چه از طریق نق زنی علنی و چه توسُط به روز کردن ارتباطهای پنهانی) از فاصله مُطمین بدان بپردازند.
در بُعد داخلی، تدبیر و گُزینه سوپاپ اطمینان با محدودیتهای به مراتب کمتری روبرو است و سازگاری نتایج آن با سیاست و اهدافی که دستگاه قُدرت هم اکنون تعقیب می کُند، امکان تحرُک و نمود گُشاده دستانه تری به آن می بخشد. مُهمترین رسالتی که اپوزوسیون "رهبر" در برابر خود نهاده است، ایجاد یک روابط عُمومی مووثر برای تبلیغ و بسیج مُخاطبان خود گرد محورهایی است که به صورت مُستقیم یا غیر مُستقیم می تواند در خدمت کاهش بار فشارهای خارجی و تهدیدات داخلی قرار بگیرد. در این راستا هدف اصلی، استتار ماهیت واقعی بُحران و پوشاندن جامه ملی و همگانی بر آن و ذی نفع مُعرفی کردن طبقات و بخشهای جامعه در نتایج و چشم اندازهای آن است. به بیان روش تر، دست و پا کردن یا ساختن افکار عمومی ای که یا به طور بی واسطه به پُشتیبانی از طرحهای حُکومت بر می خیزد (از جنس انرژی هسته ای حق مُسلم ماست)، یا با نگاه به تهدیدها (جنگ، فروپاشی کشور، اشغال خارجی و جُز آن) زیر پرچم "نظام" و سیاست عملی آن به صف می شود.
برآمد
رژیم جمهوری اسلامی آگاهانه در حال مُتورم کردن بُحران مُناسبات خارجی خود است. این سیاست نه تصادُفی است و نه می توان آن را محصول نقشه های مُشتی "تُندرو" "غیر خردمند" که در راس حُکومت قرار گرفته اند، دانست. این استراتژی طی بیش از دو دهه توسط تمامی دسته بندیهای درونی حُکومت جمهوری اسلامی اعم از "مُحافظه کار"، "مُدره و کارگزار" و یا "اصلاح طلب" پرورده شُده و پی گرفته شُده است. کمترین نگرانی طراحان و مُجریان کُهنه سیاست مزبور، سرنوشت، منافع روز و تاریخی مردُم ایران و کشور آنها بوده و هست. از این رو نیز جنگ و بُحران ارمغان آنها، تنها در نُقطه ای موضوعی همگانی و ملی است که به دفع عاملان، پرورش دهندگان، پُشتیبانان و آمران اش می پردازد.