جهان در آیینه مرور

 

لیلا جدیدی

 

در این شماره می خوانید:

- بازگشت بی نظیر بوتو به پاکستان، یک رویداد قابل تعمق

- اشک تمساح برای مردم برمه

- نفر اول از آخر در لیست تلاش کنندگان حفظ محیط زیست

 

بازگشت بی نظیر بوتو به پاکستان، یک رویداد قابل تعمق

همان گونه که انتظار می رفت بحرانهای نزدیک به دو ماه گذشته در پاکستان به تغییر و تحولاتی چشمگیری در این کشور انجامیده است. از جمله رویدادهای پر اهمیت و قابل تامل آنکه سرانجام با واسطه گری اما بیشتر فشار از جانب دولت بوش و میزانی خفیف تر از سوی دولت گردون براون، نخست وزیر انگلیس، بی نظیر بوتو و پرویز مشرف در پی مذاکراتی پنهانی، ناچار به دستکم تحمل یکدیگر شده و تقسیم قدرت را در چشم انداز آینده این کشور قرار داده اند.

دولت بوش در پروسه شکل گیری این "اتحاد" نقش به سزایی بازی کرد. از آنجا که کاخ سفید بر درگیری رژیم مشرف با بحرانهای چند جانبه آگاه است، برای حفظ رژیم او بهترین راه یعنی، به صحنه آوردن خانم بوتو و ایجاد سازش بین مشرف و بوتو به هر دری زد. حزب خلق پاکستان به رهبری بوتو بزرگترین حزب سیاسی این کشور است و حزبی مترقی و حتی مشهور به داشتن گرایشهای سوسیالیستی است.

روشن است که تلاش واشنگتن در حمایت از رژیم پاکستان، در راستای منافع آمریکا قرار دارد، از جمله مقابله با طالبان و دیگر گروه های شبه نظامی اسلامی در پاکستان.

اما موانع عظیمی بر سر راه اتحاد بوتو – مشرف وجود دارد، برای نمونه، چگونگی تقسیم قدرت و بی اعتمادی متقابل آنها به یکدیگر. از سوی دیگر، حزب خلق پاکستان به ریسک بزرگی دست خواهد زد آنهم در حالی که صدای ناقوس مرگ رژیم مشرف به گوش می رسد.

در حالی که دولت آمریکا، حامی مشرف، پیاپی و به صورت ظاهری در بوق انتخابات آزاد می دمد، مشرف نه تنها به خواست مخالفان خود از جمله حزب خلق پاکستان که خانم بوتو، نخست وزیر سابق ریاست آنرا به عهده دارد، مبنی بر کناره گیری از فرماندهی ارتش و صرف نظر از اونیفورم نظامی تن در نداد بلکه، تلاش کرد انتخابات ریاست جمهوری پیش از انتخابات پارلمانی صورت گیرد. از این راه او که اکثریت پارلمان کنونی را در اختیار دارد، ادامه اشغال صندلی ریاست جمهوری را تا حدودی برای خود تضمین می کند.

از سوی دیگر، خانم بوتو علاوه بر پافشاری بر خواست کناره گیری مشرف از ریاست ارتش، خواسته های دیگری نیز داشت از جمله مشارکت در قدرت و تصدی پست نخست وزیری و نیز لغو اتهامات فساد مالی علیه خود و خانواده و اعضای حزب اش. با وجود تمایل نسبی مشرف برای بر آورده کردن این خواسته ها، اعضای افراطی حزب حاکم حاضر به پذیرش خواسته های بوتو نشدند. بوتو نیز اعلام کرد روز 18 اکتبر به کشور بازخواهد گشت.

در همین گیر ودار، دادگاه عالی و کمیسیون انتخاباتی پاکستان، نامزدی مشرف در انتخابات ریاست جمهوری را بدون آن که او از ریاست کل ارتش کناره گیری کرده باشد، تایید کرد؛ امری که خلاف قانون اساسی است زیرا رییس جمهور نمی تواند همزمان فرمانده ارتش نیز باشد. همین دادگاه، شکواییه های بسیاری از مخالفان از جمله حزب جماعت اسلامی و حزب وابسته به نواز شریف، نخست وزیر سابق این کشور را رد کرد.

خانم بوتو که یکی از شرایط همکاری با مشرف را رها کردن ریاست ارتش گذاشته بود و به توافقی نیز با مشرف دست نیافته بود، راهی کشورش شد. لازم به ذکر است که کمیسیون انتخابات، صلاحیت 5 نفر دیگر را برای ریاست جمهوری تایید کرد که دو نفر آنان از مخالفان مشرف هستند: وجیه الدین احمد، یک قاضی کاندید شده از سوی وکلا و مخدوم امین فهیم، معاون حزب خلق پاکستان. اما نواز شریف که دولت او در سال 1999 به دست مشرف با کودتایی بدون خونریزی ساقط شده و خود به عربستان سعودی تبعید شده بود، روز 19 شهریور برای شرکت در انتخابات به پاکستان بازگشت. دولت از همان بدو ورود، وی را بازداشت و ساعاتی بعد دوباره به عربستان تبعید کرد.

بوتو از فرصت به دست آمده سود جست و به بازی دو جانبه ای دست زد. او در حالی که مشرف را به خاطر رها نکردن سمت اش در ارتش در دوران انتخابات و به خاطر تلاش در تصاحب ریاست جمهوری از مجلس قانونگذاری فعلی محکوم می کند، از طرف دیگر تهدید می کند که با حزب شریف و دیگر گروه های مخالف نزدیک خواهد شد. اما او همزمان اتحاد با مشرف را هم نفی نمی کند و هشدار می دهد که مخالف عمومی با دولت نظامی خطرناک خواهد بود.

با این همه، مذاکرات بر سر تقسیم قدرت به صورتی که بوتو نخست وزیر و مشرف رییس جمهور باشد، از ماه ها پیش با حمایت دولت آمریکا در جریان بوده است. برای مشرف که تقسیم قدرت خوش آیند نیست، راه سومی وجود ندارد. این در حالی ست که متحدان او در ارتش نیز به سختی با این ایده برخورد کرده اند. آنها می دانند که در این صورت از قدرت انها نیز کاسته می شود. ارتش به نوبه خود در تقلاست که کنترل بر بودجه نظامی و حرف آخر در "امنیت ملی" را از دست ندهد، همچنین ثروت هنگفت و قدرت اقتصادی ژنرالها نیز حفظ شود.

واقعیت این است که اعتراضهای گسترده اخیر علیه دولت مشرف، دست بوتو را نیز در مذاکرات باز کرده است. با این حال او می داند که اعتراضهای وسیع تیغ دو لبه ای خواهد بود زیرا حزب خلق پاکستان مدعی است که برای دمکراسی و تحولات مترقی مبارزه می کند و امکان دارد با قرار گرفتن در کنار مشرف، از محبوبیت آن کاسته شود.

هم بوتو و هم مشرف هر دو به طور علنی اقرار کرده اند که در مذاکرات بین آنان، واشنگتن نقش داشته است. در هفته های اخیر واکنشهای ضد و نقیض واشنگتن نسبت به رویدادهای پاکستان به روشنی گویای مقاصد آمریکا بوده است. بوش در آنجا که ضروت داشته، مشرف را به خاطر سرکوب اعتراضهای مردم پاکستان به طور خفیف محکوم کرده است تا او را به اتحاد با بوتو وادار کند. این در حالی ست که در مورد دستگیری نواز شریف و به تبعید باز گرداندن او، سکوت کرد یا حتی پروسه تقلبی انتخابات را نیز محکوم نکرد. جالب توجه تر آن که، عدم واکنش کاخ سفید در برابر بی اعتنایی مشرف به قانون اساسی و شرکت در انتخابات در حالی که ریاست ارتش را به عهده دارد، "عدم دخالت در امور داخلی پاکستان" توجیه شده است.

نتیجه آن که، کشور پاکستان دچار بحرانهای متعددی است. نقطه مشترک تمامی این بحرانها تلاش برای ثبات و ایجاد یک نظم سیاسی است؛ نظمی که ویژگی تاریخی، فرهنگی و وجود احزاب بزرگ سیاسی را در برگیرد. آنچه که روشن است این کشور تحت رژیم نظامی کارایی نداشته و شکست خورده است.

بر سر راه خانم بوتو اگر چه یک دنیا مانع وجود دارد اما مهم آن است که با وجود دوری از وطن و زندگی در تبعید، هنوز طرفداران زیادی در کشور دارد. اگر چه در ماههای اخیر با مذاکرات تقسیم قدرت با مشرف از محبوبیت او نیز کاسته شده و گروههای اپوزیسیون او را به خاطر همکاری با رژیم نظامی پاکستان سرزنش می کنند اما بوتو از تصمیم خود دفاع می کند و می گوید می خواهد "دمکراسی در پاکستان را نجات دهد." با این حال او قصد خود در مقابله با بنیادگرایی و افراطیون را پنهان نمی کند و می گوید: "آنها نمی توانند سیاست خارجی پاکستان را به گروگان بگیرند. چه این سیاست خارجی به هند ربط داشته باشد چه به افغانستان." او تاکید دارد، در پاکستان بزرگترین چالش از کار انداختن شبکه های گروههای مسلحی است که زندگی را به مردم عادی تلخ کرده اند. این موضع گیری به طبع مطلوب آمریکا است آنهم در حالی که دولت مشرف در مورد این گروهها رفتار روشن و مشخصی نداشته است و گاهی نیز فرصتهای زیادی به آنها داده است. احزاب اسلامی مذهبی همیشه در پاکستان بوده اند اما در گذشته نقش چندانی نداشته اند، به تازگی اما گروههای افراطی در پاکستان قدرت گرفته اند و قصد دارند نقشی بزرگتر از آنچه که دارند، بازی کنند.

موضع سختگیرانه بی نظیر بوتو نسبت به گروههای اسلامی افراطی و حمایت از اقدام علیه اسامه بن لادن می تواند یکی از دلایل تهدیدهایی باشد که علیه او شده است. از جمله احتمالا حمله انتحاری روز 18 اکتبر که او پس از هشت سال تبعید خود خواسته به کشورش باز گشته بود.

برای پاکستان، اکنون گریزی از جایگاهی در کانون جهان بعد از 11 سپتامبر و نقش اساسی جنگ علیه تروریسم آمریکا در آن، وجود ندارد. هر آنچه در چشم انداز تحولات آتی در پاکستان قرار داشته باشد، شامل همکاری با آمریکا در این امر نیز خواهد بود.

 

 

اشک تمساح برای مردم برمه

در روزهای آخر ماه سپتامبر، دهها هزار نفر از مردم برمه به خیابانها آمدند و پشت سر یک هزار راهب بودایی، در اعتراض به حکومت نظامی این کشور و مشکلات اقتصادی به راهپیمایی پرداختند. افزایش قیمت مایحتاج زندگی، برای 54 میلیون نفر از مردم برمه که لایه وسیعی از زحمتکشان این کشور را در بر می گیرد، وضع ناهنجار معیشتی را ایجاد کرده و زندگی روزانه آنان را غیر قابل تحمل نموده است.

ارتش برمه (میانمار) با دست باز به سرکوب این اعتراضات پرداخت و به سوی مردم بی سلاح آتش گشود. با این که گستردگی اعتراضات مردم و راهبان بودایی بی سابقه بود اما ارتش با خشونت، وحشت پراکنی و کشتار، مردم را به خانه ها باز گرداند.

در این رابطه، رهبران کشورها به سرکردگی بوش، ریاکارانه به خشونت ارتش برمه نسبت به مردم این کشور اعتراض کردند و اشک تمساح ریختند.

 بوش در نشست مجمع عمومی سازمان ملل، دولت نظامی برمه را محکوم کرد و خواستار تحریم علیه برخی از رهبران این کشور شد. گوردن براون، نخست وزیر بریتانیا، رژیم برمه را "سرکوبگر ونا مشروع " توصیف کرد. سارکوزی، رییس جمهور فرانسه از اتحادیه اروپا خواست که تنبیهات سخت تری را علیه این کشوردر نظر بگیرد. همچنین شورای امنیت اقدام به نشستی اضطراری کرد که در پشت درهای بسته برای بررسی این موقعیت برگزار شد.

با این حال، هیچیک از این اقدامات ربطی به نگرانی نسبت به موقعیت مردم برمه و حقوق آنها ندارد. بوش خود همزمان در نقاط دیگر آسیای شرقی و از جمله پاکستان، از رژیم نظامی این کشور حمایت می کند، در برابر حکومت پلیسی در کشمیر سکوت دیپلماتیک انتخاب کرده، در بنگلادش از رژیمی که پشتوانه نظامی دارد حمایت می کند و از روشهای استبدادی دولت سریلانکا دفاع می کند.

در برمه مشکل اساسی او همکاری نزدیک رژیم برمه با چین است. در واقع، این سیاست سرکوبگرانه رژیم برمه نیست که بوش را به اعتراض وا داشته است بلکه، رابطه نزدیک آن با چین است. برمه که بین چین و هند قرار دارد، در حمل وانتقال کالا موقعیتی استراتژیک دارد. این کشور هچنین دارای منابع طبیعی سرشاری است که شامل 3 تریلیون مترمکعب گاز طبیعی و 3 میلیارد بشکه نفت خالص می شود.

برمه برای پکن شریکی با اهمیت استراتژیک و اقتصادی است. چین سلاح و پشتیبانی دیپلماتیک به ارتش این کشور می دهد و در عوض حق خود بر نفت و گاز و همچنین بهره مندی از بنادر و پایگاه های نظامی در آنجا را تضمین می کند. در هفت ماه اول سال جاری تجارت چین با برمه به یک میلیارد دلار یعنی، نزدیک به 35 درصد بیشتر از سال گذشته افزایش یافت.

همزمان چین و هند نیز در زمینه نفوذ بیشتر بر برمه با یکدیگر به رقابت برخاسته اند. سفر مقامهای بلند پایه هند به این گوشه از جهان، فزونی گرفته و در نتیجه ی آن، تجارت دو جانبه افزایش یافته است. هند برای برتری بر چین، با دادن وام و حمایت، عصای دیگری زیر بازوی ارتش برمه گذاشته است. جالب توجه است که سرزنشهای آمریکا از چین با برخورد با هند که هر چه بیشتر به واشنگتن نزدیک می شود، یکسان نبوده است.

همانگونه که نگرانی اصلی بوش در عراق ایجاد دمکراسی نیست، در برمه نیز خواست دمکراسی پوششی بیش نیست. تا آنجا که به دولت بوش باز می گردد، محاصره و تضعیف چین که هر بیشتر به یک رقیب استراتژیک آمریکا تبدیل می شود، هدف واقعی را تشکیل می دهد. باز کردن پای شرکتهای آمریکایی به برمه برای تصاحب منابع طبیعی و نیروی کار ارزان، مهمترین انگیزه های بوش به حساب می آید.

از سوی دیگر، چین و روسیه نیز برای حفظ منافع خود با وقاحت استدلال می کنند که وضعیت در برمه یک مساله کاملا داخلی است. این دو کشور در گذشته قطعنامه ی محکومیت حاکمان برمه را وتو کرده بودند.

از این روست که دست حاکمان برمه در سرکوب وحشیانه مردم معترض این کشور و راندن آنها به خانه هایشان باز است. برخی تنها به این امید دارند که چین از قدرت و نفوذ خود برای راضی کردن حاکمان نظامی این کشور به کاهش فشارها استفاده کند.

 

 

نفر اول از آخر در لیست تلاش کنندگان حفظ محیط زیست

دعوت آقای جورج بوش از نمایندگان اتحادیه اروپا و 16 کشور جهان که سهم بالاتری در آلوده کردن اتمسفر دارند، به واشنگتن برای گفتگو پیرامون مسایل مربوط به محیط زیست، با تردید، سوء ظن و پوزخند روبرو شد.

روز 24 سپتامبر، به دعوت دبیر کل سازمان ملل متحد نشستی در نیویورک پیرامون تغییرات آب و هوا با شرکت سران 150 کشور جهان ترتیب داده شده بود. از همین رو بسیاری این اقدام بوش را رقابت با این نشست قلمداد می کردند. اما خانم کاندلیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا، این موضوع را رد کرد و گفت که کشورش بیشتر بر تکنولوژی جدید تاکید دارد تا کاهش گازهای گلخانه ای. او افزود: "جهان به یک انقلاب تکنولوژیک نیاز دارد."

در کنفرانس واشنگتن، آقای بوش کماکان عدم پیوستن به پیمان کیوتو را تاکید کرد. او اجبار در اقدام را رد و امر مبارزه با آلودگی هوا را داوطلبانه توصیف کرد. وی گفت هر کشوری باید راه و روش متناسب با درجه رشد و نیازهای اقتصادی خود داشته باشد.

جورج بوش در سخنانش به فن آوری جدید که از میزان گازهای گلخانه ای می کاهد از جمله فن آوری هسته ای اشاره کرد که به شدت با مخالفت حضار روبرو شد. وزیر محیط زیست آلمان، زیگمار گابریل، در مخالف با او گفت که این امر امکان و زمینه تولید سلاح اتمی را ایجاد خواهد کرد.

بوش برای کاهش نگرانیهای هند و چین که نمایندگان آنان در این گرد هم آیی حضور داشتند نیز گفت: «ما باید دنیا را به مسیری بکشانیم که گازهای گلخانه‌ای کمتری تولید شود و در این جهت باید چنان عمل کنیم که نه رشد اقتصادی ‌آسیب ببیند و نه مانعی برای رفاه بیشترمردمان این کشورها ایجاد شود.»

سخنان بوش به باز شدن گره ابروی کسانی که با تردید به این گردهمایی می نگریستند کمک نکرد. تنها نکته مثبت در تلاش وی در این بود که سرانجام دولت او پذیرفته است که مشکلی به نام آلودگی محیط زیست وجود دارد.

این در حالی ست که خانم آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، عدم اقدام فوری و قاطع را «جبران ناپذیر» توصیف می کند. نیکلاس سارکوزی ارجحیت مطلق ندادن به کاهش 50 درصدی تا سال 2050 را فاجعه و عدم اقدام فوری را «جنایت» می خواند. آقای بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، وضعیت محیط زیست جهان را دارای پیامدهای «هولناک» توصیف کرده و تلاش می کند تا کنفرانس بالی که قرار است در ماه دسامبر سال برگزار شود، در امر تصویب قطعنامه های جهانی برای پیمان کیوتو در سال 2012 به صورتی که نشاندهنده پیشرفتهای واقعی باشد، به موفقیت دست پیدا کند.

سرانجام مهمانان مردد بوش، گوش او را با کف زدنهای خود آزردند، آن هم هنگامی که او گفت: «این گردهمایی پیش زمینه ای برای کنفرانس بالی است.»

آمریکا در میان 21 کشور ثروتمند جهان که متعهدانه برای حفظ محیط زیست تلاش می کنند، دارای مقام اول از آخر است.