جهان در آیینه مرور
لیلا جدیدی
در این شماره می خوانید:
جنگ جهانی سوم" تهدید یا واقعیت:
الف) سارکوزی و بوش
ب) مرکل و بوش
ج) اردوغان در واشنگتن
" جنگ جهانی سوم" تهدید یا واقعیت
به تازگی رییس جمهور آمریکا طی مصاحبه ای که با یک کانال تلویزیونی آلمان انجام داد، خطر "جنگ جهانی سوم" را در صورتی که "یک بمب کوچک هسته ای به اسراییل اصابت کند" گوشزد کرد. اما آیا این جنگ احتمالی تنها با تهدیدی که آقای بوش گوشزد کرده است به راه می افتد یا جنگ دامنه دار دیگری با یا بدون سلاح هسته ای در حال زمینه سازی است؟
در ماه نوامبر سال جاری سران دو کشور فرانسه و آلمان، "متحدان" تازه ایالات متحده آمریکا برای گفتگو با بوش به واشنگتن و تگزاس سفر کردند. در این دیدارهای به ظاهر دوستانه، طرح به پا کردن آتشهای تازه ای ریخته شد که پیش بینی بوش را از زاویه ای دیگری هم می تواند به واقعیت بدل کند.
سارکوزی و بوش
حاصل سفر آقای سارکوزی، رییس جمهور فرانسه تنها باز گرداندن نام "فرنچ فرایز" (سیب زمینی سرخ کرده) به منوی رستوران کنگره آمریکا که به خاطر خشم از ژاک شیراک و فرانسویهایی که از جنگ با عراق حمایت نکرده بودند به "فریدوم فرایز" تغییر داده شده بود، نبود. اگرچه سفر دو روزه نیکلاس سارکوزی که شامل سخنرانی او در جمع نمایندگان کنگره و دیدار با هموطنان فرانسوی اش بود را رسانه های فرانسوی و آمریکایی نشانه بستن عهد دوستی بین دو کشور توصیف می کردند.
سارکوزی با تعریف و تمجید از سیستم آمریکا و اینکه مردم این کشور در رفاه و آزادی بسر می برند، تلاش کرد سیستم خدمات اجتماعی فرانسه را ناچیز و در واقع به زیان مردم کشورش جلوه دهد. او از "رویای آمریکایی" سخن گفت آنهم در حالی که بار سنگین حساب بانکی میلیونرها با خم کردن کمر مردم فقیر و زحمتکش آمریکا روزبه روز بیشتر این رویا را به کابوس تبدیل می کند. او از آمریکا که رییس جمهورش با تقلب در انتخابات بر سر کار آمده، مصیبت جنگ در افغانستان و عراق را روی دست مردم گذاشته و حقوق دمکراتیکی را که آنان سالها برایش مبارزه کرده اند پایمال کرده، به عنوان کشوری آزاد و دمکراتیک یاد کرد.
تظاهر به دوستی و همبستگی دو طرف این واقعیت را پنهان نمی کند که سارکوزی روی طناب باریکی گام می زند. او از فرو افتادن در پرتگاه سقوط نظم سیاسی خاورمیانه و تهدیدهایی که منافع فرانسه را به خطر می اندازد در هراس است. از یک سو نفت و از سوی دیگر منافع لایه ای از بورژوازی فرانسه که ارتباط تنگاتنگ اقتصادی با رژیم ملاها دارد، مورد تهدید قرار گرفته است. برای نمونه می توان به شرکت توتال که سرمایه گذاریهای نفتی عظیمی در ایران دارد و یا کمپانی بزرگ ماشین سازی رنو که تجهیزات گسترده ای را مستقر کرده است، اشاره کرد. اگر چه برخی از مووسسات فرانسوی به ظاهر به دستورالعملهای دولت در عدم سرمایه گذاری در ایران عمل کرده اند اما به طور کامل فعالیتهای خود را در ایران متوقف نکرده اند.
با این حال، سارکوزی که روشن است برای گفتگو در باره معضل هسته ای جمهوری اسلامی به آن سوی اقیانوس راهی شده، باز هم حمایت خود را از فشارهای سیاسی و نظامی علیه جمهوری اسلامی اعلام می کند. برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه از پیش موضع فرانسه را اعلام کرده بود، او گفته بود: "ارتش فرانسه برای حمله به ایران برنامه ریزی می کند."
روشن است که ملاقات واشنگتن و پاریس شامل ریختن طرح اقدامات نظامی مشترک می باشد.
نکته قابل اهمیت در گفتگوها احتمال بازگشت فرانسه به ناتو است، آنهم در رده فرماندهی (فرانسه در دولت چارلز دوگل در سال 1966 از ناتو خارج شد).
این اقدام امری است که بر نفوذ فرانسه در منطقه ای که منافع اقتصادی با اهمیتی دارد، خواهد افزود. از این روست که سارکوزی باید بین "خوب" و "خوب تر" یکی را انتخاب کند.
واشنگتن نیز از بازگشت فرانسه به ناتو استقبال می کند. به گفته فردریک کمپ، سر مقاله نویس روزنامه وال استریت ژورنال، "در صورتی که فرانسه در بخش فرماندهی جنوبی ناتو قرار گیرد، بوش یک دستاورد استراتژیک بسیار مهمی خواهد داشت."
فرانسه باید بیاندیشد کدام سو منافع با اهمیت تری را پیشکش می کند: ادامه سیاست پیشین یا رفتن پای جنگ در ایران و نزدیکی به واشنگتن؟ ظاهر امر این را می رساند که انتخاب سارکوزی، اتحاد و شراکت با آمریکاست. از این راه او برای فرانسه جایگاه قدرت در منطقه را تضمین می کند.
با این همه، عهد و پیمانهایی از این دست از ثبات چندانی برخوردار نیستند زیرا رقابتهای اقتصادی بین دو کشور زیاد است. طی همین سفر، سارکوزی ضمن سخنرانی در مجلس نمایندگان، از پایین رفتن ارزش دلار به شدت انتقاد کرد و گفت که صادرات اروپا و به ویژه فرانسه، با استفاده از یورو بسیار گران شده است.
عدم گفتگو و برنامه ریزی برای سیاستهای خارجی دو طرف در جریان این ملاقات نشان از میزان بحرانها و تنشها بین این دو کشور دارد. اما این اختلافها تا اطلاع ثانوی به زیر فرش جارو شدند. برای نمونه، سارکوزی هیچگونه تعهدی به فرستادن سرباز به افغانستان حتی در جنوب که بیشترین و خونین ترین درگیریها در آنجا صورت می گیرد نداد. سارکوزی همچنین از کنار درخواست آمریکا برای اجازه ورود ترکیه به اتحادیه اروپا، بدون پاسخ مثبت عبور کرد.
مرکل و بوش
کمتر از یک هفته پس از دیدار رییس جمهور فرانسه با بوش در واشنگتن، خانم انجلا مرکل، صدر اعظم آلمان، در تفریحگاه بوش در تگزاس با او ملاقات کرد. اندکی پیش از این سفر بوش اعلام کرد: "ما به کمک آلمان برای مسایلی از جمله ایران نیاز داریم." او به روشنی تاکید کرد که این دیدار در رابطه با جنگ و ایران انجام می شود.
اما از سوی دیگر خانم مرکل پیش از راهی شدن به سوی آمریکا در پاسخ به تهدید بوش مبنی بر احتمال وقوع "جنگ جهانی سوم" تاکید کرد که به راه حلهای دیپلماتیک معتقد است. او گفت: "به حمله نظامی اجازه داده نخواهد شد."
در واقع این گفته بیشتر جنبه تبلیغاتی برای جامعه آلمان داشت زیرا او در واشنگتن از این لحن استفاده نکرد. بنا به گفته برخی از منابع، مشاوران مرکل به او توصیه کرده بودند که نزدیکی زیادی به واشنگتن از خود نشان ندهد و تلاش کند تم متفاوتی با سارکوزی را دنبال کند. تجربه گرهارد شرودر در سال 2002 و انتخاب مجدد او به خاطر لحن مخالفت آمیزش با بوش و جنگ در عراق نباید فراموش می شد. از همین روست که آلمان نیز به آمریکا انتقاد می کند که تحریمها علیه جمهوری اسلامی مانع پیشروی فعالیتهای اقتصادی این کشور در ایران شده اند اما همزمان شرکتهای آمریکایی با نامهای دیگری از طریق دوبی با ایران وارد معامله می شوند.
با این همه خانم مرکل در آمریکا بر تحریمهای سخت تر علیه رژیم جمهوری اسلامی تاکید کرد. او گفت، بر روی پافشاری جامعه بین المللی که شامل چین و روسیه نیز می شود، سرمایه گذاری می کند.
از این رو بسیاری سخنان وی را بالا رفتن از پله هایی که رو به سوی جنگ دارد، قلمداد کردند.
در مجموع، پیام برلین به بوش این بود که با جنگ به خاطر اینکه موقعیتی در منطقه به وجود می آورد که غیر قابل کنترل خواهد بود و پیامدهای غیر قابل پیش بینی در بر دارد، مخالف است اما اگر واشنگتن به چنین اقدامی دست زند، در کنار آن قرار خواهد گرفت.
تغییر و تحولاتی که در سیاست خارجی برلین و پاریس مشاهده می شود تنها به خاطر جابه جایی رهبران دو کشور نیست. جنگ در عراق و اثرات فاجعه بار آن بر رابطه قدرتهای بزرگ، اثرات غیر قابل چشم پوشی به جا گذاشته است.
آلمان از اینکه قدرت امپریالیستی خود را از طریق شراکت هر چند کوچک با واشنگتن به دست می آورد، خشنود است.
دوستی و شراکت آلمان و فرانسه با واشنگتن و گسترش جنگ در خاورمیانه آنهم درحالی که رابطه با چین و روسیه بحرانی ست، شکل گیری درگیریهای مهمتری را یادآوری می کند به ویژه آنکه، روسیه نیز خواهان سهم قدرت خود در منطقه است.
دوره ای که بوش گفت وقتی در چشمان ولادیمیر پوتین نگاه می کند روح خود را می بینید، سپری شده است. در تحولات بعدی که رهبر روسیه فرصت را برای گرفتن سهم از قدرت مناسب دید، بوش را با هیتلر مقایسه کرد. سناتور مک کین، جمهوری خواه که بسیار مشتاق انداختن بمب در ایران است، به تازگی با دستکاری در نقل قول بوش گفت، وقتی در چشمان پوتین نگاه می کند سه چیز می بیند" کا. گ. ب!
دعواهای لفظی آنان تنها برای شوخی و تفریح نیست. بوش در یک مصاحبه مطبوعاتی در کاخ سفید، آنگونه که گویی خطاب به پوتین صحبت می کند گفت: "اگر نمی خواهید جنگ جهانی سوم رخ دهد، باید به جلوگیری از دست یافتن ایران به دانش سلاح هسته ای علاقه مند باشید."
جنگ با ایران - که دستکم تا پیش از آنکه بوش کاخ سفید را ترک کند "روی میز" است - چه تنها رو به کشور ایران داشته باشد و چه دامنه گسترده تری بگیرد، تنها در خدمت منافع امپریالیستی اروپا، آمریکا و چین و روسیه از یک سو و از سوی دیگر، قدرت طلبی و گسترش بنیادگرایی و عقب ماندگی ناشی از رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی قرار دارد. از این روست که جنبش ضد جنگ مسوول است تمامی طرفهای درگیر را مورد مواخذه قرار داده و اهداف ضد انسانی آنان را افشا کند.
اردوغان در واشنگتن
تنها چند روز پس از سفر کاندلیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا به ترکیه به منظور شرکت در اجلاس کشورهای همسایه عراق در شهر استانبول، نخست وزیر ترکیه راهی آمریکا شد. این در حالی است که ترکیه توانسته بود اجلاس کشورهای همسایه عراق را کاملا تحت تاثیر بحران شمال عراق قرار داده و آنرا به نفع خود رقم بزند.
سفر رجب طیب اردوغان به کاخ سفید در روز 5 نوامیر سال جاری، برای آینده هر دو کشور و روابط بین آنان از اهمیت خاصی برخوردار بود. این تنها بهترین دوست آمریکا در دنیای اسلام نیست که دست نیاز دراز کرده است بلکه، واشنگتن نیز در فرو نشاندن بحرانهایی که با آن روبروست، به همان اندازه به ترکیه نیازمند است.
انتظار ترکیه از آمریکا کمک به سرکوب حزب کارگران کردستان ترکیه (پ. پ. ک.) است و ادعا می کند پ.ک.ک. به همان درجه برای این کشور خطرناک است که القاعده برای آمریکا!
از همان آغاز ورود سربازان آمریکا به عراق، ترکیه انتظار داشت تا پایگاه های این حزب که در شمال عراق مستقر است، جمع آوری شود.
به طور کلی و در نهایت، خواست ترکیه این است که یا با آمریکا به طور مشترک به قرارگاه پ.ک.ک. که در مرز ایران است، حمله کند و یا توافق آمریکا با اقدام مستقل خود را کسب کند زیرا از اقدامهای احتمالی تلافی جویانه آمریکا در هراس است. به تازگی عبدالله گل در سفر خود به باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان، به خبرنگاران گفته بود که آمریکا کشوری است که عراق را اشغال کرده است و مسوول حل این قضیه نیز هست این امر ساده ای برای آمریکا نیست زیرا کردستان عراق تنها جاییست که آمریکا می تواند به لحاظ اقتصادی به موفقیت خود در این کشور جنگ زده ببالد. در صورتی که نیروهای ترکیه وارد عراق شوند، درگیری تنها به جنگ با پ.ک.ک. محدود نخواهد ماند بلکه، سربازان کرد عراقی را نیز درگیر خواهد کرد.
واشنگتن ترجیح می دهد بین دو دوست، ناچار به انتخاب یک طرف نباشد. تنها یک روز پیش از این دیدار بود که کاخ سفید توانست با فشارهای دیپلماتیک، آزادی 8 سرباز ترک را که در اسارت پ.ک.ک. بودند به دست بیاورد. البته رهبران کرد عراق ادعا کردند که در آزادی سربازان ترک نقش داشته اند.
واشنگتن می بایست راهی بیابد تا خواست ترکیه مبنی بر ضربه زدن به پ.ک.ک. را برآورده کند زیرا ترکیه یکی از نادر کشورهایی است که می تواند بین واشنگتن و برخی از کشورها از جمله سوریه و ایران نقش میانجی بازی کند.
پاسخ آمریکا به سفر رجب اردوغان به واشنگتن غیر قابل پیش بینی نبود. کاندلیزا رایس در سفر اخیر خود به آنکارا یادآوری کرده بود که آمریکا با عملیات گسترده در شمال عراق مخالف است و تنها می تواند بخشی از خواسته های ترکیه را اجرا کند. از این رو آمریکا با یک استراتژی تازه به ترکیه فهماند که عملیات علیه پ. ک. ک. تنها با نظارت و اجازه آمریکا امکان خواهد داشت. از سوی دیگر، نه تنها به ترکیه بلکه، به دیگر کشورها از جمله جمهوری اسلامی نیز فهمانده شد کسی نمی تواند عملیاتی بدون اجازه و کنترل آمریکا در عراق انجام دهد.
نتایج به دست آمده از دیدار رجب طیب اردوغان و جورج بوش در واشنگتن به قرار زیر بود:
1- همکاری بی درنگ اطلاعاتی علیه پ.ک.ک.
2- همکاری سه جانبه نظامی بین ترکیه، آمریکا و عراق
3- شناسایی پ.ک.ک. به عنوان سازمانی تروریستی و دشمن ترکیه، آمریکا و عراق
در مرحله اول همکاری بی درنگ بدین معناست که ترکیه احتمالا به سبک اسراییلها هدفهای مشخصی را مورد اصابت قرار می دهد. ضمن انجام این عملیات، نیروهای اطلاعاتی آمریکا از نیروهای امنیتی ترکیه پشتیبانی می کنند.
در مرحله دوم همکاری بین دو ارتش در رده های بالا نشان از این دارد که مشکل پ. ک.ک. مورد توجه جدی آمریکا قرار گرفته است. در گذشته دو ژنرال بازنشسته همکاریهای مزبور را هدایت می کردند و اکنون معاونین روسای ارتش آمریکا و ترکیه به همراه فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق، این وظیفه را عهده دار شده اند.
و سرانجام، جلوگیری از رسیدن سلاح و کمکهای مالی به پ.ک.ک. که در عمل این سازمان را فلج خواهد کرد و می توان آنرا از مهمترین دستاوردهای این ملاقات به شمار آورد.
غیر از سه مورد مزبور، این امر که بوش پ.ک.ک. را دشمن مشترک آمریکا، ترکیه و عراق خواند نیز بدین معنا خواهد بود که سازمان مزبور در جایگاهی متفاوت از دیگر سازمانهایی که "تروریست" خوانده می شوند، نشانده شده است. زیرا پ.ک.ک. دشمن مشترک دو متحد ناتو و همچنین دشمن عراق، کشوری که تحت کنترل کامل سیاسی دارد، قلمداد شده است.
همکاری علیه پ.پ.ک که با رضایت جی 8 و سازمان ملل متحد در آنکارا نیز به تصویب رسید، زاویه دیگری از نتایج جنگ و اشغال گری آمریکا درعراق است. حمایت نظامی آمریکا از ترکیه علیه پ.پ.ک. محدود به این سازمان نمی شود بلکه، دامنه آن مردم بی سلاح و عادی را نیز در بر گرفته و به گسترش خشونت و از هم فروپاشیهای دیگری خواهد انجامید.