جمهوری ضد ارزشها
الف.آناهیتا
یکی از مسایل فرهنگی که ارتجاع حاکم بر میهن ما از دیرباز بر آن پای فشاری کرده، "خانواده" است. تاکید هزار باره بر نقش محوری زن در خانواده به عنوان سلول اصلی جامعه جهت تسلط و پیشبرد اهداف ارتجاعی، توسعه و تشدید شکاف اجتماعی بین زن و مرد در راستای جلوگیری از تشکل یابی و مبارزه برای دموکراسی، یکی از حیاتی ترین آماج ایدئولوژیک استبداد حاکم است که از ابتدای قدرت گیری مرگبارش عنوان شده است.
تمام نهادهای ارتجاعی گوش به فرمان ولایت فقیه در مسیر خانه نشین کردن زنان و تقدس خانواده از هیچکاری، چه عنوان طرحهایی همچون "طرح حمایت از خانواده" و یا تصویب قوانینی که بر پایه تفکیک جنسیتی استوارند، مانند طرح بومی سازی دانشگاهها که به تازگی توسط شارلاتانهای حاکم مطرح شده و مورد اعتراض شدید دانشجویان دختر قرار گرفت، طرح پذیرش جنسیتی دانشگاهها، طرح تفکیک جنسیتی در کیوسکهای تلفن، طرح پاکسازی زنان بدحجاب یا بی حجاب که به صورت فصلی به سرکوب زنان در کوچه و خیابانها می انجامد، دریغ نورزیده اند.
تلاش برای خانه نشین کردن زنان و دفاع از خانواده، رابطه ای ارگانیک با روابط تولیدی و مناسبات طبقاتی حاکم دارد. این مساله بدیهی است که اعمال تبعیض بر اساس جنسیت، از فرهنگ و مناسبات نابرابر اجتماعی ریشه می گیرد و در جوامع مختلف نسبت به نوع روابط تولیدی حاکم و میزان تسلط سنت بر آن، تاثیر و انعکاسهای متفاوت از خود نشان می دهد. در کشوری مانند ایران که دارای ساختاری کاملا ایدئولوژیک است و سرمایه مانند کشورهای مدرن سرمایه داری نه از راه تولید بلکه، از راه غارت منابع طبیعی به جیب طبقه حاکم سرازیر می شود، در اصول نیازی به کار ارزان قیمت زنان نیست و در این جوامع همواره سعی می شود با استفاده از ابزارهایی همچون "خانواده" و "مذهب"، روابط تولیدی را با سنتهای عقب مانده سازگار کنند. بدین ترتیب با حاکم کردن سنت در قالب نهاد خانواده و دین، از ورود زنان به جامعه جلوگیری می شود. رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه که نه قادر و نه مایل به حل بحرانهای اقتصادی است، راه دیگری به جز زنده نگاه داشتن سنتهای عقب مانده و پشتیبانی هیستریک از نهاد خانواده فرا روی خود جهت مقابله با انبوه زنانی که می خواهند نقش خود را در تولید اجتماعی ایفا کنند، ندارد. در همین رابطه آیت الله خزعلی به گزارش اعتماد، مورخ آدینه 21 دیماه سال گذشته بهترین کار زنان را "همسرداری خوب" توصیف کرد. ام کلثوم موذن، مسئول دفتر حقوق زنان و کودکان در آبان ماه سال گذشته در رابطه با همین موضوع ابراز داشت: "زن عامل اصلی استحکام خانواده در جامعه اسلامی است."
اصرار و تمجید از نقش محوری زنان در خانواده از سوی کارگزاران ریز و درشت رژیم آنقدر در خبرگزاریهای دولتی دیده شده و همواره ادامه دارد که اشاره به دو مثال بالا کافی می باشد. دغلکاران مدافع خانواده به عنوان سلول اصلی جامعه و آنانی که در صحن قدرت نعره های مستانه می زنند که خانواده مهمترین مساله جامعه اسلامی است، واقعا از چه نوع خانواده ای، با چگونه مناسبات و ارتباطاتی سخن می گویند؟
موضوع، دامن زدن به بحث صحیح، اثبات ارتباط تاریخی پیدایش مالکیت خصوصی، پیدایش دولت، تشکیل خانواده و تک همسری به شکل امروزی و رابطه مستقیم آن با استثمار زن به عنوان جنس دوم و تقسیم کار بر اساس جنسیت نیست بلکه، بحث بر سر این است که علی خامنه ای همراه با ملیجکان ولایتش که بر عنصر خانواده به عنوان سلول اصلی جامعه اصرار می ورزند، آیا توانسته اند لافهای بی حد و مرز خود در رابطه با خانواده را در جامعه پیاده کنند؟
برای پاسخ به این سوال بهتر است نگاهی به وضعیت خانواده، تحت لوای رژیم و نقش محوری زن در آن بیاندازیم.
بر اساس خبرگزاری برنا، 20 آبان ماه امسال، محمد شاملو، بازپرس ویژه قتل عنوان کرد که قتلهای خانوادگی رتبه نخست جنایت در پایتخت را دارد که اگر فکری برای آن نشود در آینده به معضلی بزرگ تبدیل خواهد شد.
طی ماههای اخیر زنی نوزده ساله با داشتن سه فرزند به دلیل آزار و اذیتهای مداوم همسرش با الکل خودسوزی کرد و با 85 درصد سوختگی جان سپرد. مجددا زنی در مریوان با داشتن مدرک لیسانس و داشتن یک فرزند بعد از مشاجره با همسرش در اثر خودسوزی جان سپرد. دختری در مریوان به جرم انتخاب همسر آینده خود، توسط مردان فامیل به قتل رسید. خانمی دیگر در روستای آلمانه، مریوان بر اثر خودکشی از طریق خودسوزی جان سپرد. ( خبرگزاری آزاد، 25 مهر امسال)
سن 80 درصد زنان خیابانی بین پانزده تا بیست و چهار سال است (خبرنامه امیرکبیر، 13 شهریور سال جاری).
سارا، دختری یازده ساله به دلیل داشتن تعدادی سی دی و رقصیدن در چند مجلس مهمانی، توسط پدرش به آتش کشیده شد. به گزارش خبرگزاری فرارو (12 دیماه سال جاری) 63 درصد قاتل زنان ایرانی، محارمشان می باشند. 70 درصد زنان آزار دیده ایرانی به انتقام از همسرانشان می اندیشند. (ایسنا، 11 آبان سال گذشته).
بیش از 40 درصد قتلها در خوزستان، ناموسی است. ( آفتاب، 9 اردیبهشت سال جاری)
یک دختر هیجده ساله مهابادی پس از آزارهای جسمی از سوی خانواده اش، قطع نخاع شد. (ایران پرس نیوز، 14 اردیبهشت سال جاری)
دختری بیست و هفت ساله توسط پدر و برادر خود به آتش کشیده شد و جان سپرد. (خبرگزاری فارس، 12 مرداد سال جاری)
مردی به دلیل مسایل ناموسی همسر موقت خود را خفه کرد. (لمون پرس، 3 شهریور سال جاری)
مردی چهل ساله، همسر هفده ساله خود را به دلیل نرفتن به حمام زیر ضربات شلنگ به قتل رساند. (بازیاب، 16 آبان سال جاری)
آنچه در بالا آمد فقط بخش بسیار اندکی از آنچه بر دختران و زنان میهن ما در خانواده مدنظر ولایت فقیه می گذرد را بازگو می کند. نگاهی گذرا به اخبار و گزارشهای پیرامون آنچه بین افراد خانواده می گذرد، منظور و هدف اصلی تبلیغات حکومتی از خانواده و نقش محوری زن در آن را رسوا می کند. خانواده تحت لوای ولایت فقیه که بی شک از ابتدا بختک بیماریهای روحی و روانی برای زن بود اکنون صدها گام فراتر نهاده و به قربانگاه زنان تبدیل شده است. بی شک نقش محوری زن که پایوران رژیم از آن دم می زنند هم در حیطه آزار و اذیت تا حد مرگ خلاصه می شود. این شواهد نشان می دهد که خانواده جامعه اسلامی چگونه خانواده ای است. ملایانی که خود را نمایندگان واقعی خدا بر روی زمین می دانند، آنانی که خود را از هر زشتی و پلیدی پاک و مبرهن می دانند، اکنون باید پاسخ دهند که ساختار خانواده ای که بیشتر شبیه به قتلگاه می باشد تا خانواده، چگونه در جامعه اسلامی مبرا از زشتی و مملو از ارزشهای آسمانی شکل گرفته است؟!
البته این پدیده به هیچ وجه عجیب نیست. در جامعه ای که ضد ارزشهای اجتماعی جای ارزشهای واقعی اجتماعی را گرفته است، در جامعه ای که هر گونه صدای عدالت طلبی در مسیر حل علمی و منطقی معضلات اجتماعی با سرب داغ روبرو می گردد، در جامعه ای که رسانه های گروهی به جای تکامل و پیشرفت آگاهی افراد جامعه و انتقال تعاریف انسانی و صحیح از مسایل به انتشار و تبلیغ افکار واپسگرایانه می پردازند، ضدارزشهای اجتماعی رشد می کند. زمانی که همه ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه بر اساس رانت خواری و چپاول ثروت متعلق به مردم زحمتکش بنا شده است، ضد ارزشهای فرهنگی منطبق با ساختار سیاسی- اقتصادی غلط در جامعه رشد و نمو می کند. زمانی که جلادان مدعی اجرای قانون به خود اجازه می دهند که در انظار عمومی مردم را به باد کتک بگیرند و حتی در ملاعام مورد آزار و اذیتهای فیزیکی قرار داده و حلق آویز کنند، آزار و اذیت انسانی دیگر به عنوان پدیده ای طبیعی در نظر برخی تجلی پیدا می کند و در ارتباطات خصوصی بین افراد نیز رسوخ کرده به صورت معضلی فرهنگی و اجتماعی آشکار می گردد. بدین ترتیب، پدری یا همسری به خود اجازه می دهد که خواهر و یا همسر خود را تا پای مرگ کتک بزند.
باید تاکید کرد که ضد ارزشهای اجتماعی اگر چه به دلیل تبعیض جنسیتی حاکم بر جامعه اکثر مواقع علیه زنان عمل می کند و از آنجا که رژیم از زن تعریفی انسانی ندارد، پس زنان را نسبت به مردان آسیب پذیرتر می نماید اما همانطور که در گزارشهای کوتاه بالا ذکر شد، 70 درصد زنان ایرانی آزار دیده به انتقام از همسرانشان می اندیشند. عدم وجود قوانین انسانی در قوانین اساسی ساختار حاکم که از افراد مستقل از جنسیت آنها حمایت کند، عدم وجود سازمانها و ارگانهایی که با حمایت دولت همراه با پرسنل متخصص از زنان و همه افرادی که توسط خویشاوندان خود مورد آزار و اذیت قرار می گیرند دلجویی کرده و آنان را در مسیر رهایی از آن مورد حمایت قرار دهند، باعث شده که اعمال خشونت به صورت پدیده ای همه گیر در جامعه آن چنان شیوع پیدا کند که امروزه ما با پدیده ای به نام "شوهر کشی" نیز روبرو هستیم.
رژیم ولایت فقیه که به دلیل بی کفایتی و ماهیت طبقاتی هر روز بیش از پیش با بحرانهای ساختاری اقتصادی- سیاسی روبرو می گردد و راهی جز سرکوب هر چه بیشتر مردم و مخالفان خود پیش رو ندارد، مسبب اصلی رشد فزاینده تفکر قتل و انتقام جویی در جامعه است. بدون شک ضد ارزشهای اجتماعی در شکل قتلهای ناموسی، اعتیاد، پدیده همسر کشی و قتل و جنایت تحت حاکمیت ولایت فقیه همواره ادامه پیدا خواهد کرد. زیرا، ساختار سیاسی حاکم از فرهنگی بسیار عقب افتاده بر اساس ماهیت و منافع طبقاتی خود دفاع می کند و با توسل به ابزارهای سرکوب و آتوریته بر رسانه های جمعی فرهنگ انسان ستیزی را همواره تبلیغ و ترویج می نماید. این فرمان را نیز فرمان خدا و رسول خدا می نامد.
شیوع ضد ارزشهای اجتماعی روزانه جان انسانهای زیادی را تهدید می کند. اعمال خشونت در ارتباطات فردی، بین زن و مرد، والدین و فرزند شکل بسیار ناگواری در میهن ما به خود گرفته است. تنها راه برون رفت از آن نیز سرنگونی جمهوری ضد ارزشها به دست آنانی ست که تا پای نثار جان خود از انسان و ارزشهای انسانی دفاع کرده و می کنند.