پیرامون بحران اقتصادی سرمایه داری ( قسمت آخر)

 

نوشته مایکل رابرتس

برگردان: الف. آناهیتا

منبع: در دفاع از مارکسیسم

 

بهای املاک مسکونی در مجموع ایالات متحده آمریکا به میزان 10 درصد و در ایالتهایی مانند کالیفرنیا و فلوریدا 30 درصد کاهش یافت. مردم قادر به بازپرداخت وامهای خود نبوده و بانکها مجبور شدند این بخش از طلبهای خود را از دست رفته به شمار بیاورند. البته این بدهیها قبلا به عنوان اوراق اعتباری از طرف بانکها به دیگران فروخته شده بود. از دیگر سو، خریداران این اوراق اعتباری که به نسبت ارزش آنها وام گرفته بودند، متوجه شدند که سهامهایشان بی ارزش است.

این مساله باعث سقوط اعتبار در بخش مالی آمریکا، اروپا و آسیا شد. زمانی که بانکها می بایست با استفاده از سپرده های مردم خسارت خود را پرداخت کنند یا می بایست سرمایه گذاران بیشتری را جلب، یا وام دهی را کاهش دهند چون میزان وام دهی بانکها نمی تواند بیش از 10 درصد ارزش سپرده های بانکی باشد. در بیشتر مواقع صاحبان سپرده ها در یک زمان همه سرمایه خود را طلب نمی کنند بنابراین، بانکها با در نظر گرفتن اینکه می بایست 10 درصد پولی که مسئول پرداخت آن هستند را بپردازند، شروع به استفاده از سپرده های موجود می کنند. اگر سرمایه این بانکها به دلیل پرداخت بدهیها از بین برود و کسانی که در بانکها پول نگه می دارند همگی با هم پول خود را طلب کنند، بانک مزبور ورشکست خواهد شد. در نتیجه بانکها مجبورند با احتیاط وام بدهند و یا از سپرده های افراد استفاده کنند. موسسات مالی در شرایط کنونی به صورت عجیبی از دادن وام به صاحبان خانه و کارخانه ها امتناع می ورزند و یا اگر هم پولی قرض بدهند، بهره های بالاتری را طلب می کنند. بدین ترتیب سرمایه مجازی محو می شود و وضعیت فلاکت بار سیستم سرمایه داری و رکود اقتصادی آشکار می گردد.

آنچنان که مارکس توضیح داده است، میزان سود بخشی در سیستم سرمایه داری در یک چرخه بر اساس قانون گرایش نرخ سود به کاهش، بالا و پایین می رود. سودبخشی بر اساس این گرایش همیشه کاهش پیدا نمی کند. در حقیقت از سال 1982 تا سال 1997، سودبخشی در آمریکا، انگلیس و اروپا افزایش یافت اما اکنون ما در میانه فاز پایینی سودبخشی قرار داریم و به نظر می رسد که این مساله تا سال 2013 یا 2015 ادامه داشته باشد. رکود سودبخشی در فاز پایینی این چرخه در بعضی مواقع قادر است یک رکود واقعی از مجموعه سودی که توسط سرمایه داری به وجود آمده را سبب شود. این پدیده باعث بحران اقتصادی می شود، تولید کند می شود، بیکاری اوج می گیرد و سرمایه گذاری کم می شود تا زمانی که سودبخشی دوباره ترمیم پیدا کند. این پروسه اکنون در حال اتفاق افتادن است. سود شرکتهای آمریکایی در حال رکود است و به زودی این مساله برای شرکتهای اروپایی نیز اتفاق خواهد افتاد. سپس سرمایه گذاری کم و یا متوقف می شود و بیکاری که از سال 2002 در حال پایین آمدن بود، دوباره به سرعت افزایش می یابد.

بحران اقتصادی که در سال 2001 اتفاق افتاد، بحرانی معتدل بود چرا که سود کاهش پیدا کرد اما هیاهوی سرمایه مجازی در بازار مسکن باعث شد که مصرف کنندگان پول خرج کنند. اما امروز بحران اقتصادی به صورتی است  که بازار مسکن در همه جا به سرعت در حال خرد شدن و اعتبار بانکها  به شدت در حال پایین آمدن است. بحران اقتصادی کنونی می رود که به  یکی از پیچیده ترین رکودهای اقتصادی سیستم سرمایه داری همانند بحرانهای اقتصادی سالهای 1991 یا 1981 و حتی شاید به سختی سالهای 1974 تا 1975 باشد.