تصویب قانون شریعت اسلامی، خود زنی دولت پاکستان

 

جعفر پویه

 

آغاز وحشت

پاکستان مجهز به بمب اتمی که تبدیل به کابوسی برای منطقه شده بود، اکنون بدل به بمب ساعتی ای شده که بسیاری را در جهان به هراس انداخته است. قدرت گرفتن طالبان در منطقه وسیعی از کشور و برپایی دولتهای خودمختار شریعت محلی با توسل به قوانین دینی و رتق و فتق امور با تازیانه و لوله تفنگ، به سرعت رو به گسترش است و می رود تا بساط دولت مرکزی را نیز جمع کند. بيت الله محسود، رهبر طالبان پاکستان بسیار مصمم و امیدوار خطابه های خود را رو به مردمی که زیر سایه تفنگهای اتوماتیک و مدرن جنگجویان تجمع کرده اند، ادا می کند. در اسلام آباد عده ای که تنها به منافع شخصی خود می اندیشند، از هیولایی که به سرعت دارد بزرگ و بزرگ تر می شود بی خبر نیستند. دیر زمانی نیست که پاکستان، دولتی غیر نظامی را تجربه می کند. برکناری ژنرال مشرف به یمن بمب قدرتمندی که بی نظیر بوتو را در میان جمعیت به خاک افکند، ممکن شد. آصف علی زرداری که به "مرد 25 درصدی" شهرت دارد، میراث خوار خونی شد که معلوم نیست به دست چه کسی بر زمین ریخته شده است. در مقابل او، سیاستمدار نه چندان خوشنامی قرار دارد که سالها تبعید را تجربه کرده است و اکنون برای به دست آوردن قدرت هر چه در چنته دارد، رو می کند. نواز شریف از یک سو و آصف علی زرداری از جانب دیگر به متهم کردن یکدیگر و دسیسه سازی مشغولند و در خفا این ژنرالهای ارتش و ماموران کارکشته "آی. اس. آی" (سازمان امنیت پاکستان) هستند که برای حفظ منافع خود شمشیر دو دم طالبان را در دست دارند که امروز می رود تا لبه تیز آن به سوی خودشان برگردد.

 

سوابق سوء

اگر در گذشته سازمانهای اطلاعاتی غربی به ویژه سیا و اینتلجنت سرویس انگلیس برای تیز کردن آتش جنگ سرد و پیروزی بر کمونیسم روسی، اسلامگراهای تندرو را از اطراف و اکناف جهان گرد آوردند و به آموزش آنان پرداختند تا جنگجویان آزادی "Freedom Fighter" را سازمان دهند، اکنون همان جنگجویان، "کفار" را در لباس نظامیان آمریکایی و انگلیسی می بینند و کمر به نابودی آنان بسته اند. عربستان سعودی سالهاست که هزینه سرسام آور این گسترش اسلام به ضرب گلوله و شلاق را با آموزه های دینی و فتوای مفتیهای خودی را تامین می کند. شاهزاده ای از داخل همین جمع خیمه زده بر چاههای نفت و پترو دلارهای باد آورده، به رهبری جماعتی برگزیده شده است که شبح آن همچون کابوسی در سراسر جهان در حال گسترش است. اما خدمات دولت آل سعود به اینها خلاصه نمی شود. پرداخت هزینه و تدارک ساخت بمب اتمی اسلامی توسط پاکستان را هم عربستان تقبل کرد تا جهان را با کابوسی مواجه سازد که به ظاهر سکوهای آن به سوی هند، این کشور دموکراسی وسیع هفتاد و دو ملت نشانه رفته است. حال از قضا سکنجبین، صفرا ساز شده است و مشکل یکی و دوتا نیست بلکه، مجموعه ای از مشکلات پر شمار در کشوری روی هم تلنبار شده است که در آن از یکسو مدارس اسلامی شب و روز به تربیت طالبها مشغولند و از سوی دیگر، ژنرالها و سیاستمداران دزد و بی وجدان آن به دسیسه اشتغال دارند.

 

تجارت پرسود

آن چه در کنار گوشه پاکستان فقیر می گذرد سالهاست که به چشم کسی نمی آید. اگر در گذشته دولت انگلیس جهت دردسر سازی برای هند تازه استقلال یافته و از قیمومیت او خارج شده، پاکستان علم می کند و اولین دولت اسلامی تند رو را با گردهم آوردن مسلمانان پولدار و متمول ناراضی از شرایط هند به آنجا می کشاند اما امروز دیگر تنها بخشهایی از ارتش پاکستان به دلیل آموزه های دیرینه خود، دشمن اصلی را کشور هند می دانند. تجارت پر سود پرورش طالبان و صادرات آن برای اعمال کنتراتی چیزی نیست که به آسانی بشود از آن دست شست. سازمان امنیت پاکستان بهتر از هر تشکیلاتی به مشخصات و مختصات این جریان آگاه است و بهتر از هر کسی می داند که در درون آن چه می گذرد. اطلاعات وسیع و درست و به موقع رهبران این جنگجویان یک لاقبا و تجهیز آنان به مدرنترین اسلحه های روز جهان از آن موضوعهایی است که به هیچ وجه نمی شود آن را به زیر فرش راند و خود را به نفهمی زد. پیدا کردن رد این که آنها از کجا تغذیه می شوند و چرا همچون ویروسهای مرگ زا به رشد و تکثیر مشغولند نیز برای سازمانهای اطلاعاتی عریض و طویل چندان مشکل نباید باشد. پس چرا چشمها به روی این موضوعها بسته است؟ چرا پس از این همه سال تجارت پر سود اکنون صداها بلند می شود تا هشدار دهد که خطر نزدیک است؟ خطر را چه کسانی ساخته اند و به چه منظوری آن را بزرگ و بزرگ تر می کنند؟

منطقه ای که در آن با وجود دولت وحشی و ضد انسانی جمهوری اسلامی که به تکثیر تروریستهای خون آشام برای صدور خویش مشغول است به اندازه کافی دچار دردسر هست، حال طالبهای پاکستانی دست به عمل زده اند و با پیشروی به سوی پایتخت سوژه ای شده اند تا همه چشمها به آن سو خیره شود. نگاه همه سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی جهانی و منطقه ای اکنون بر روی پاکستان تمرکز کرده است و توجهی به اطراف خویش ندارد که چه می گذرد. از این وضعیت چه کسانی سود می برند؟

رژیم جمهوری اسلامی که از سوی دولت جدید آمریکا و جامعه جهانی تحت فشار قرار دارد تا تکلیف خود را با موضوع غنی سازی اتمی و پروژه ساخت بمب اتمی روشن کند، از فرصتی که طالبان پاکستان آفریده است استفاده کرده و از صدر اخبار به زیر آمده است. موضوع طالبان پاکستان به اندازه ای وحشت آفرین است که دیگر کسی به جمهوری اسلامی و غنی سازی اتمی آن بهای لازم را ندهد.

مدتهاست که به دلیل حضور طالبان در مناطق مرزی آن با افغانستان به پاکستان هشدار داده می شود اما سیاستمداران پاکستانی یا نمی پذیرند و یا سعی دارند با سیاه و سفید کردن و جدا دانستن آنها از طالبهای افغانستان به چشم پوشی خود مشروعیت بدهند. طالبان که حساب شده عملیات خود را گسترش می دهد، هر وقت که شرایط اقتضا کند با ارسال جنگجویان خود به افغانستان عرصه را بر نیروهای هم پیمان آمریکا و ناتو تنگ می کند و پس از یک دوره زد و خورد به پایگاههای امن خود در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان باز می گردد. بر اساس گزارشهای گوناگون، آنها در این مناطق قبیله نشین بیمارستانهای مجهز دارند و با حمایت جریانهای نامریی، امکانات دارویی و رفاهی آنها بسیار وسیع و کامل است.

حمله های شتاب زده و گاه ناشیانه نیروهای چند ملیتی و ناتو به این مناطق باعث کشته شدن غیر نظامیان و مردم بی گناه شده است. هم این کشتارهای دستجمعی خوراک تبلیغاتی خوبی در اختیار طالبان قرار می دهد تا با مظلوم نمایی نگاهها را به سوی خود جلب کند و از سوی دیگر مردمی که در جهاد مقدس آنها شک دارند را در حمایت از خود مصمم تر نماید. این گونه است که آنهایی که سعی می کنند تا به زور بمب و هواپیماهای مدرن و ارتش تا دندان مسلح مشکلات را رتق و فتق کنند نه تنها ناکام می مانند بلکه، اعمالشان به ضد خود تبدیل می شود. سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان که اوضاع را تحت نظر دارد نیز سو و جهت این جار و جنجال را حساب شده کانالیزه می کند. دلیل این کار چیست؟

 

گشایش اعتبار

قدرت گرفتن طالبان در پاکستان و گسترش سریع آن موضوعی شد تا در ماه آوریل کنفرانسی در ژاپن برای کمک به پاکستان تشکیل شود. در این کنفرانس که بیش از 27 کشور شرکت داشتند، تصمیم گرفته شد تا مبلغ 5 میلیارد دلار به پاکستان کمک مالی شود. پیش از این، صندوق بین‌المللی پول اعطای یک اعتبار ۷ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلاری به پاکستان را به تصویب رسانده بود. در ازای این پولها که تحت نام کمک به پاکستان پرداخت می شود، پاکستان نیز تعهد کرد تا به طور جدی به مقابله با اسلام گرایان تند رو و گسترش طالبان بپردازد. آصف علی زرداری در این کنفرانس گفت: "مبارزه علیه تروریستها و شورشیان مساله‌ی تنها پاکستان نیست. تروریسم در مرزهای کشور من پایان نمی‌گیرد. اگر ما ببازیم، شما نیز باخته‌اید. اگر ما شکست بخوریم، جهانیان شکست خورده‌اند."

جالب اینجاست که یک روز قبل از شروع کنفرانس کمک به پاکستان، مولانا عبدالعزیز، رهبر تندروها و تفنگچیانی که حادثه مسجد لعل را آفریدند، از زندان آزاد شد. او همزمان با شروع کنفرانس در ژاپن، در مسجدی در پایتخت پاکستان اسلام آباد سخنرانی کرد و خواستار اجرای شریعت اسلامی در سراسر پاکستان شد. او همچنین گفت: "هر اندازه قربانی بیشتری بدهیم، به همان اندازه اسلام گسترش بیشتری خواهد یافت."

 

بازی با آتش

پاکستان که منبع عمده درآمد آن کمکهای خارجی است، برای بیشتر کردن این کمکها و همچنین جلو انداختن موعد پرداخت آنها دست به ریسک بزرگی زده است. "آی. اس. آی" و ژنرالهای ارتش به امید این که همه چیز را تحت کنترل دارند، با کمک عده ای از سیاستمداران شریک و نمایندگان پارلمان موضوع را در لفافه قانونی پیچیدند و با مذاکره با طالبان و تندروهای محلی سعی کردند تا با آنها کنار آمده و بخشی از مناطق را به آنها واگذار کنند. در این کار سیاستمدارانی همچون ویلیام کیسی، رییس سازمان سیا که در سفرش به افغانستان به مناطق مرزی نیز سر زد و با گروههایی از این جنگجویان دیدار و مذاکره کرد هم شریک است. باری، فشار بر دولت از طرفهای مخالف افزایش پیدا کرد و آصف علی زرداری را وادار کردند تا با دادن امتیازهایی به گروههای اسلامی، رضایت آنها را برای توقف خشونت جلب کند. حال این چه خشونتی است که با باز گذاشتن دست اسلام گرایان تند رو متوقف می شود نیز از آن حرفهاست! زیرا جاری کردن قوانین شریعت به معنای برپا کردن بساط دار و شلاق در ملاء عام و فرمان به سنگسار و اعدام روزانه دادن است. آیا این اعمال در مسلک معامله گران به شیوه طالبان و تفنگ و گلوله خشونت نیست؟ حال خشونت از نظر آنان چیست این سوالی است که پاسخ چندان پیچیده ای ندارد.

متن توافق بین طالبان و دولت از سوی نمایندگانی از مجلس پیشنهاد شد که تعدادی از آنها از حزب خود زرداری یعنی "حزب مردم" بودند. تنها یک حزب کوچک به نام "جنبش متحد قومی" در مورد این توافقنامه هشدار داد و رای گیری در مجلس برای امتیاز دادن به شریعت خواهان را تحریم کرد. شریعت خواهان نیز آنها را تهدید کرده و اعلام کردند که نمایندگان مخالف را به چشم کافر می نگرند و خونشان را می ریزند. با این تهدیدها، معامله در مجلس تصویب شد. طبق این معامله، قوانین حقوقی شریعت اسلامی در منطقه "ملکند" اجرا خواهد شد و در ازای آن، جنگجویان طالبان نیز اقدامات خشونت آمیز خود را متوقف خواهند کرد. حال دیگر به خوبی قابل مشاهده است که چه کسانی به حمایت از طالبان مشغولند و دامنه این حمایت تا کجا گسترده است.

این عمل غیر انسانی، غیر اخلاقی و بی شرمانه دولت باعث شد تا طالبان کنترل "دره سوات"، یکی از مناطقی که نیروهای پیشرو در آنجا پایگاه داشتند را به دست گیرند و با روانه کردن تفنگچیهای خود به خیابانها و برقرار کردن ایست بازرسی و بازداشت و محاکمه های سرپایی به مانور بپردازند. هر روزه گزارشهای مختلفی از بدرفتاری طالبان و شریعت خواهان با مردم مخابره می شود. بساط شلاق بر چهارراهها بر قرار می شود، عده ای مشغول سنگسار هستند و تعدادی دیگر با کافر و غیر اسلامی دانستن مردم آنها را یا به گلوله می بندند و یا از چوبه های دار آویزان می کنند. با همه این احوال طالبان از موقعیت به دست آمده حداکثر استفاده را کرده و سعی کرد تا منطقه تحت کنترل خود را گسترش دهد. روانه شدن تفنگچیها به شهرهای همجوار همچون "بونر" و "دیر سفلی" شروع شد و با پیشروی به سوی پایتخت، زنگ خطر را برای اسلام آباد به صدا در آورد. جالب این که در این بین، هنگامی که طالبان از راه رسیده به مراکز دولتی حمله ور شدند و ساختمانهای دولتی را تخریب کرده و میز و صندلیهای آنها را به خیابان آورده و به آتش کشیدند، پلیس و نیروهای نظامی نظاره گر بودند و هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، تا جایی که به زودی طالبان به صد کیلومتری اسلام آباد رسیدند و اعلام کردند که خواهان جاری شدن قوانین شریعت در سرتاسر پاکستان هستند. آنها گفتند که حکومت پاکستان، پارلمان و قانون اساسی آن را قبول ندارند. هنگامی که دولت پاکستان به طالبان اعتراض کرد که مفاد قرارداد را زیر پا گذاشته و صلح را رعایت نکرده است، امیر عزت خان، یکی از سخنگویان صوفی محمد، روحانی افراطی و میانجی عقد قرارداد با دولت، گفت: "قرارداد صلحی میان ما و دولت محلی وجود نداشته است. ما قراردادی مبنی بر اجرای نظام حقوقی بر بنیان شریعت بسته‌ایم."

قبل از این ماجرا نیز رادیو آلمان به نقل از کیل‌کالن گزارش داده بود: "دولت پاکستان دیگر بر دو سوم کشور کنترل ندارد. در مناطق پرت ایالتهای مرزی، رهبران طالبان مانند بیت‌الله محسود یا حافظ گل بهادر، دولت در دولت درست کرده‌اند. در این مناطق، نیروهای افغانی طالبان نیز پناهگاه‌های امن یافته‌اند. مقر اصلی شبکه‌ی ترور القاعده نیز در همین ناکجا آباد صعب‌العبور است و بمب‌گذاران آینده‌ی خود را آماده می‌کند. ترور در پاکستان گسترش می‌یابد و هر روز عده‌ای را به کام مرگ می‌کشد."

هم چنین پیر لولوش، نماینده ویژه دولت فرانسه در امور افغانستان و پاکستان، از طالبانی شدن خزنده پاکستان اظهار نگرانی کرده بود. او گفته بود طالبان اکنون نه تنها در افغانستان، بلکه، در پاکستان هم در حال پیشروی اند و ترس از آنها در افکار همه رسوخ کرده است.

 

زنگ خطر

حال در این وضعیت آن چه از کنار گوشه جهان به گوش می رسد این است که باید کمکهای مالی به دولت پاکستان هرچه زودتر فرستاده شود، تاخیر در فرستادن کمکهای مالی باعث خواهد شد تا طالبان همه کشور را تسخیر کند و زرادخانه اتمی پاکستان به دست آنها و اسلام گرایان تندرو بیفتد. ریچارد هالبروک در کنگره آمریکا با دفاع از واگذاری کمکهای گسترده به پاکستان، تاکید می کند که رها کردن اسلام آباد منافع ملی آمریکا را به خطر خواهد انداخت. هالبروک که در کمیسیون امورخارجی سنای آمریکا سخن می گفت در ادامه اضافه کرد که فقط دشمنان پاکستان از تعویق طرح اعطای کمک به این کشور سود خواهند برد. هم چنین جان کری و ریچارد لوگار، اعضای کمیته روابط خارجه سنای آمریکا نیز طرحی را برای دادن 5/7 میلیارد دلار کمک غیر نظامی به اسلام آباد در پنج سال آینده ارایه کرده اند. دیوید پتریوس، فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا در خاورمیانه نیز هشدار می دهد که پاکستان دو هفته تا سقوط فاصله دارد. این گونه ارتش پاکستان وادار به عمل می شود و تحت فشار دولت آمریکا، عملیات "تندر سیاه" را آغاز می کند. یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان دستور پاکسازی منطقه "ملکند" از وجود شبه نظامیان را صادر می کند و ارتش از زمین و هوا به آنها حمله ور می شود. سیل مردمی که بین دو نیروی متخاصم گرفتار شده اند به اطراف روانه می شود. در مدت کوتاهی بیش از نیم میلیون زن و کودک، پیر و جوان با رها کردن خانه و کاشانه در میهن خود آواره و بی خانمان شدند. صفحه تلویزیونها و روزنامه ها پر است از تصاویر و گزارشهایی که به این موضوع می پردازند و با بزرگ نمایی آواره ها، درخواست کمک بیشتر برای پاکستان دارند. کميته جهاني صليب سرخ اعلام کرده است، گزارشهای تاييد نشده نشان مي دهد در عمليات ارتش پاکستان در مناطق "دير"، "سوات" و "بونر" حدود 500 هزار پاکستانی بی خانمان شده اند. یعنی، ژنرالهای چند ستاره و ماموران کارکشته "آی. اس. آی" پاکستان و سیاستمداران آن کشور نمی دانستند که دادن امتیاز اجرای قوانین شریعت و ایجاد دولت در دولت به نیروهای تندرو اسلامی این آخر و عاقبت را خواهد داشت؟ اگر می دانند پس چرا دست به ریسکی با درجه خطر به این بالایی زدند؟

این گونه است که رد پای یک توطیه بی شرمانه برای دریافت پول و سرکیسه کردن دیگران به خوبی هویدا می شود. در خطر انداختن جان هزاران نفر از مردم بی گناه، آواره و بی خانمان کردن بیش از یک میلیون نفر تا کنون و باز گذاشتن دست طالبان برای بدرفتاری و اعمال بی شرمانه با ساکنان محلی تنها برای به دست آوردن هرچه زودتر دلارهای ارسالی است؛ شغلی که آصف علی زرداری و دار و دسته نظامی – امنیتیهای پاکستانی در اجرایی کردن آن از تبحر کافی برخوردارند. به ظاهر دریافت کمک مالی دوازده میلیارد دلاری پرویز مشرف از آمریکا به مزاج قدرتمندان پاکستانی مزه کرده است و آنها برای بیشتر کردن این کمکها و سرعت دادن به سیر حرکت آن دست به هر عملی می زنند. هنگامی که طرح ریچارد هالبروک، فرستاده ویژه آمریکا به افغانستان و پاکستان در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا با مشکل برخورد کرد، آنها فکر دیگری برای بزرگ تر کردن ترس بین المللی را اجرایی کردند. زیرا سناتورهای آمریکایی اعلام کردند که در صورت روشن نشدن معیارهای محاسبه مالی دقیق در برنامه کمک مالی به پاکستان، با آن مخالفت خواهند کرد. قبل از آن باراک اوباما نیز از سنا خواسته بود تا کمک مالی به پاکستان را به سه برابر افزایش دهد. به همین گونه است کمک دیگر کشورهایی که در کنفرانس ژاپن متعهد شده بودند به این کشور پول بپردازند. با این حساب حمله ارتش پاکستان به منطقه غیر نظامی و زیر آتش گرفتن مردم و جنگجویان باعث شد تا عده زیادی از منطقه فرار کنند و در حاشیه جاده ها و بیابانها به هر سو روانه شوند. همین موضوع را دولت پاکستان دستمایه می کند و آصف علی زرداری دست به سفر به دور دنیا می زند تا نظر مثبت کشورها را برای کمک مالی به پاکستان و آواره های آن جلب کند؛ آواره هایی که به دست ارتش پاکستان بی خانمان شده اند. او در کنفرانس خبری ای که همراه با "بان کی مون"، دبیرکل سازمان ملل متحد انجام داد گفت: "هدف من و دبیرکل سازمان ملل جلب توجه جهانیان به فاجعه ای انسانی است که به دلیل این جنگ در منطقه بروز کرده است."

دبیرکل سازمان ملل نیز ضمن ابراز نگرانی از وضعیت آوارگان جنگی گفت که سازمان ملل آماده ارسال کمکهای بشردوستانه به آوارگان درگیری در پاکستان است اما هم زمان از زرداری خواست تا قبل از هر موضوع دیگری، به حفظ جان غیرنظامیان در جریان عملیات نظامی توجه کند. بان کی مون به چه کسی نصیحت می کند که مراقب جان غیر نظامیان باشد؟ به ظاهر او از معامله زرداری و صدور اجازه برای اجرای قوانین شریعت علیه مردم بی خبر است و گرنه باید در ابتدا به این موضوع اعتراض می کرد و دلیل رها کردن مردم زیر شلاق و بدرفتاری طالبان را از زرداری توضیح می خواست. اما به نظر می رسد مردم تنها به سوژه ای برای این گونه سیاستمداران تبدیل شده اند و موقعیت و وضعیت آنها در چنگال جریانهایی همچون طالبان که بر آنان بدترین و شنیع ترین اعمال را روا می دارند، مهم نیست.

هرچند زرداری و ژنرالها و ماموران "آی. اس. آی" منتظر کمکهای مالی هستند اما سر و صدا در بسیاری از کشورها بالا گرفته است و بسیاری از این که پاکستان سقوط کند و بمبهای اتمی و دیگر تجهیزات فوق مدرن به دست طالبان و شریعت خواهان بیفتد، نگرانند. دولت فرانسه با ارایه طرحی، به پاکستان پیشنهاد مشارکت برای حفاظت از تاسیسات هسته ای این کشور را داد. آمریکاییها پا را از این هم فراتر گذاشتند و گفتند که طرح یک برنامه مشترک برای حفاظت و از بین بردن مواد هسته ای پاکستان تدوین خواهد شد تا مانع از افتادن این مواد به دست تروریستها شود. آنها هم چنین پیشنهاد دومی را نیز مطرح کردند و آن این که اورانیوم غنی شده با درجه بالا از تاسیسات هسته ای غیر نظامی پاکستان به آمریکا منتقل شود. بعد از این پیشنهادات بود که صدای یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان بلند شد و تلاش غرب برای نامطمین خواندن امنیت زرادخانه اتمی کشور خود را محکوم کرد و گفت، هیچ کشوری اجازه دسترسی به زرادخانه اتمی اسلام آباد را نخواهد داشت. گویا او نمی خواهد بپذیرد که با همدستی نظامی – امنیتیها بازی خطرناکی را شروع کرده است که پایان بخشیدن به آن از عهده او و همتایانش خارج است. دولت متزلزلی که هر آن امکان سقوط آن می رود و اسلام گرایان تندرو پشت دروازه های پایتخت آن اردو زده اند، در برابر این ریسک ناتوان می نماید. اما حامیان طالبان و همدستان آنها در مجلس، کابینه، ارتش و "آی. اس. آی" به ظاهر همه چیز را تحت کنترل می دانند در حالی که در عمل این گونه نیست و احتمال هر اتفاقی وجود دارد. به همین دلیل رابرت گیتس که راهی منطقه شده، پس از دیدار از مصر به سوی عربستان رفت. گیتس پس از ورود به ریاض گفت: "واشنگتن خواهان مشارکت عربستان در کمک به پاکستان جهت رویارویی با شبه نظامیان تندرو در این کشور است."

به گزارش بی بی سی، دریاسالار مایک مولن، رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا پس از یازده بار سفر به پاکستان بالاخره درباره امنیت زرادخانه اتمی پاکستان ابراز اطمینان کرد. اما تا چه اندازه می توان به این حرفها خوشبین بود، بستگی به این دارد که دولت پاکستان بتواند جنگجویان شریعت خواه را تار و مار کند و آنهم بدون کمکهای مالی با ارقام درشت ممکن نیست.

 

بی سرانجام

در روزهای گذشته ارتش پاکستان با شدت هرچه تمام تر مناطقی را که احتمال وجود طالبان در آنجا می رود زیر آتش گرفته است. ساکنان این مناطق از ترس دو طرف از خانه و کاشانه خود متواری شده و به هر سویی روانند. قانون منع رفت و آمد که توسط ارتش اعمال می شود باعث شده تا بسیاری از آنها نتوانند جان خود را نجات دهند و زیر بمبها و موشکها و آتش باری دو طرف گرفتار شده اند. بی آبی و بی غذایی جان بسیاری را تهدید می کند. آنهایی که موفق به فرار شده اند نیز از وضعیت بهتری برخوردار نیستند. در چادرها و مکانهای اسکان موقت، بهداشت وجود ندارد و مواد غذایی نایاب است. امکانات سرپوش و پوشاک به شدت ناچیز و آواره ها در بدترین شکل ممکن نگه داری می شوند. همه اینها به دلیل سیاست بازی و بده بستانهای کثیف و رذالت پیشگی کسانی است که شماره حسابهای بانکی شان بیش از هر چیزی اهمیت دارد. موضوع قدرت گرفتن اسلام گرایان تندرو و جریاناتی چون طالبان موضوعی امروزی نیست. رژیم جمهوری اسلامی که در همه عرصه های تنش بین المللی حضور دارد، خود یکی از آتش بیاران این معرکه است. در روزهای گذشته سخنگوی ارتش پاکستان اعلام کرد: برخی سازمانهای امنیتی خارجی تسلیحات و مواد منفجره در اختیار طالبان قرار می دهند و این کمکها همچنان ادامه دارد. هم چنین ژنرال اگون رامس، از فرماندهان آلمانی ناتو مدعی دخالت رژیم ایران در تسلیح طالبان و قاچاق اسلحه به داخل افغانستان شده است. او می گوید: "این بار اول نیست که باید از رفتار عجیب جمهوری اسلامی تعجب کنیم و حرفهایش را به کلی متضاد با عملش ببینیم."

به زبان دیگر، طالبان یک پدر خوانده ندارد. رژیمهای نامشروعی که از هیچ گونه حمایت مردمی برخوردار نیستند با بازی با کارت آنها امورات خود را پیش می برند. طالبان و تندروهای اسلام گرا دیر سالی است که تبدیل به ابزار پیشبرد سیاستهای کثیف کشورهای متفاوت بوده اند. این موضوع تا چه وقت ادامه خواهد داشت، پرسشی است که پاسخی از جنس دیگر را می طلبد.