زنان در مسیر رهائی

 

(ویژه حضور پرشور زنان در نبرد جاری علیه نظام ولایت فقیه)

 

مبارزه با ولایت فقیه مرکز ثقل جنبش برابری طلبانه

 

آناهیتا اردوان

سی سال پیش هنگامی که نظام استبدادی ولایت فقیه با هزار نیرنگ و فریب بر لاشه نظام استبدادی شاه پایه ریزی شد، تلاش کرد با توسل به اعدام گسترده زنان آگاه و مبارز، تصویب قوانینی به غایت عقب افتاده، نهادینه کردن هر چه بیشتر فرهنگ سنتی در جامعه و سرکوب بی وقفه، شعله پیکارجویی زنان را برای همیشه خاموش کند. اما این خیال باطلی بود که رژیم ولایت فقیه - مانند دیگر ساختارهای استبدادی - در سر می پروراند. پژواک فریاد "نه" به استبداد مذهبی از سال هزار و سیصد و شصت تا کنون هزینه گزافی را طلب کرد و هر بار ستاره ای به زیر کشیدند و خون شجاعترین و پیشتازترین زنان، خیابانهای سراسر کشور را گلگون ساخت. رژیم استبدادی غافل از زنده ماندن ققنوسها گمان می برد که با دشنه و ساطور و ایجاد رعب و وحشت قادر است نوشدارویی بیافریند که برای مدتی نظام ننگینش را سرپا نگاه دارد. این درحالی بود که آتش عدالتخواهی مبارزه زنان هر روز بیش از پیش ریشه نظام استبدادی را هدف قرار می داد و خواب را از چشم استبداد حاکم می ربود.

اکنون محصول سه دهه مبارزه علیه ساختاری که قصد داشت "جنس دوم" بودن را بر پیشانی زن ایرانی داغ کند، در خیابانهای شهرهای سراسر کشور به سادگی دیده می شود. نسلی از زنانی شجاع، مسلح به شعار "مرگ بر دیکتاتور" برای رویارویی با نیروهای سرکوبگر به میدان آمده اند و با هوشیاری بی مانندی از گسستگی و نفاق عمیق سر منافع اقتصادی در بالا بهره می جویند و با حضور بی وقفه و گسترده در جنبش هر دم ساختار سیاسی را به ریزش عناصر خودی محکوم می سازند.

آش تقلب نمایش انتخاباتی در راستای پروژه یکدست سازی نظام و تسلط کامل جناح نظامی امنیتی از سوی علی خامنه ای آن چنان شور شد که بهترین بهانه را به مردم داد تا برای دادخواهی دست به اعتراض بزنند. در این میان شرکت گسترده زنان در این اعتراضات جهت عقب نشاندن "ولایت فقیه" به عنوان نماد استبداد مذهبی، بسیار شایسته و در تاریخ جنبشهای اجتماعی میهن ما از اهمیتی ویژه برخوردار است. استبداد حاکم در بیش از سه دهه، به ویژه در چهار سال ریاست جمهوری احمدی نژاد همواره در میدان نفی حقوق دموکراتیک زنان جولان داد تا تضاد جنسیتی بین زنان و مردان را پررنگ تر کرده و بدین ترتیب سدی بزرگ بر سر راه مبارزه مردم جهت دستیابی به دموکراسی و رفع این تبعیض ایجاد نماید. پیش از این، افراد بسیاری به تئوریزه کردن مسایل زنان پرداختند و تلاش کردند با هزار آب و تاب و جملات پرطمطراق، مسایل زنان را در چهارچوب "فرهنگی" بگنجانند و آن را "غیرسیاسی" عنوان کنند. سی سال تحقیر زنان در پوشش مبارزه با مفاسد اجتماعی و دشنامهای از این دست همراه با سرکوب هر صدای برابری طلبانه از یکسو و انباشت مطالبات بر حق زنان با بالا رفتن رشد و آگاهی از دیگر سو آن چنان بدنه جمعیت جوان زنان را می سایید که دیگر فریاد تنها راه برون رفت از تنگنا بود. بدینگونه زنان نیز همچون دیگر اقشار جامعه با استفاده از تضادی که تحت تاثیر فشار مداوم از پایین در بالا ایجاد شده و اکنون عریان تر از همیشه در حذف دیگری به نفع آن یکی به نمایش در آمده است، پا به میدان گذاشته اند تا بهترین بهره را از فرصت ایجاد شده نصیب خود گردانند. حضور پررنگ زنان نه تنها در صحنه رویارویی با نیروهای سرکوبگر ولایت فقیه بلکه، در کوشش آنان در ثبت و انتشار گزارش حملات نیروهای سرکوبگر با وجود ایجاد اخلال در اکثر راههای ارتباطی، در تلاش زنان ایرانی خارج از کشور برای انتشار آن و همچنین در شرکت گسترده زنان در گردهماییهای اعتراضی، گویای شجاعت، مقاومت و همبستگی زنانی است که دردی مشترک را فریاد می زنند.

این هماوردی و همبستگی زنان برای نظام ولایت فقیه حتی در خواب نیز قابل تصور نبود. گرچه مشارکت زنان در تجمعات و راهپیماییهای مسالمت آمیز علیه اعمال نظر خامنه ای در همان روزهای نخستین با حمله نیروهای سرکوبگر در پوشش لباس شخصیهای مسلح به باتوم، قمه، زنجیر و سلاح گرم روبرو گشت و بسیاری از زنان آزادیخواه در تهران و دیگر شهرهای ایران و همچنین در حمله به دانشگاهها مجروح شدند و یا به قتل رسیدند اما این مساله کوچکترین تردیدی در عزم دادخواهانه ی آنان در مسیر از هم پاشاندن رژیم تا بن استخوان گندیده ولایت فقیه نداشت. پس آنان با صدایی مشترک که از مرزهای ملی پا را فراتر نهاد فریاد زدند: "نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم".

اعمال خشونت علیه مردم غیر مسلح، برای هزارمین بار مهر تایید بر این حقیقت زد که خشونت طلب، رژیم حاکم است. افزوده بر این، این مساله بار دیگر آشکار گرداند که این رژیم ولایت فقیه است که تمام راه های مسالمت آمیز اعتراض را بسته و راهی به جز مبارزه قهر آمیز باقی نگذاشته است. زنان با وجود تشدید سرکوب هر روز بیشتر از پیش همراه با همسران، برادران، همکلاسیها و همکاران خود با مشتهای گره کرده، متحد و یکصدا قدم به میدان می گذارند تا پاسخگوی سالها تحقیر و نفی حقوق انسانی خود از سوی حاکمیت باشند. طنین شعارهای "مرگ بر دیکتاتور"، "ننگ بر این دولت مردم فریب" هزاران زن دوشادوش مردان همانند پتکی بر سر ولایت فقیه فرود می آید و ثابت می کند که سرکوب همیشه ره به تسلط نمی برد. احمدی نژاد که به واسطه همان "مهندسی" که "هاله نور" دور سرش را ساخت، برای بار دوم با رقم سازیهای نجومی، مقام ریاست جمهوری را از آن خود کرد، انبوه مردم معترض به کلیت نظام را "خس و خاشاک" نامید اما زنان مبارز ایران با شعار "بر ریشه تبعیض تبر زن هستم، خاشاک تویی، حقیر، من زن هستم» به میدان آمدند. این شعار پرمحتوا که نگرش جنسیتی ولایت فقیه و یکی از وجوه ایدیولوژیک نظام را نشانه گرفته است، خبر از مطالبات و آرمانهای برابری طلبانه زنانی می دهد که قصد دارند در گام نخست با به انزوا کشاندن جناح امنیتی نظامی، مبارزه را تا رسیدن به جامعه ای عاری از تبعیض و نابرابری ادامه دهند.

سخنان خامنه ای در نماز جمعه که با وجود آگاهی بر تغییر توازن قوا به نفع مردم هنوز سعی می کرد جهت حفظ منافع خود کاریزمای نداشته اش را به رخ بکشد، بیش از هر چیز تصویر متزلزل و بی ثبات ولایتش را رسوا ساخت. او که تلاش می کرد با تعریف و تمجید از رفسنجانی و ناطق نوری در میان جناح رقیب تفرقه بیاندازد، همزمان ابراز داشت که "اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرجها خواهند بود." خامنه ای با عنوان کردن این جمله به نیروهایش برای سرکوب بیشتر چراغ سبز نشان داد. وی در پایان گفت که "جان و آبروی خود را برای حفظ نظام فدا خواهد کرد" و همچنین اضافه کرد که "کشتی نظام در طول دورانهای متفاوت با توفانهایی روبرو بوده است اما اندک اضطرابی پیدا نکرده است".

نادرستی ادعای ولی فقیه درست فردای آن روز در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای کشور با فریاد "مرگ بر خامنه ای" به اثبات رسید. در اینجا زنان و مردان عدالتخواه با شعاری رادیکال تر از قبل سکوت را شکستند تا ناخدای کشتی به گل نشسته استبداد را هدف قرار دهند. شعاری که روزگاری از شکنجه گاه های مخوف جمهوری اسلامی، در تاریکی زندانها با لبهایی خشک و تن شکنجه شده زمزمه و گاه تا پای چوبه اعدام فریاد زده می شد، امروز در خیابانهای تهران از دهان زنانی شنیده می شود که همانا فرزندان همان نسل آزادیخواه و مقاومند.

ولی فقیه به عنوان ستون فقرات نظام اکنون در مقابل دوراهی قرار دارد که هر کدام را برگزیند نتیجه ای به جز بازندگی برای او ندارد. اگر در مقابل مطالبات مردم که بیش از نیمی از آن را زنان تشکیل می دهد سر فرود آورد، باید گام به گام تا مرز فروپاشی نظام رسوایش عقب بکشد. در غیر این صورت می بایست به یک قتل عام عمومی دست بزند که این مساله برای وی و حاکمیت ننگینش که هر روز با ریزش نیروهای خودی روبروست، پیامدهای خوشایندی نخواهد داشت. در هر صورت حضور پی در پی در خیابانها و درگیری با ماموران رژیم هراس را از قلب جنبش بیرون می راند و شجاعت و از خودگذشتگی را تقویت می نماید. زنان در لباس پرستار، دانشجو، محصل، خانه دار، کارگر و... سی سال مضحکه انتخاباتی ولایت فقیه را به چالش گرفته اند تا از این رهگذر به انتخاباتی عادلانه دست یابند که مطالبات نخستین آنان را برآورده سازد. برای رسیدن به چنین انتخاباتی ناچار باید از رژیم استبدادی- مذهبی عبور و آن را از هم پاشاند و این عمل هزاران گام رفع تبعیض را به جلو می اندازد. زنانی که هر روز به خیابان می آیند و حق خود را مطالبه می کنند، آنانی که آموخته اند دستیابی به برابری در روند و پیوندی ارگانیک با مبارزات دیگر اقشار جامعه دست یافتنی است، دیگر عقب نخواهند نشست. مردم، به ویژه زنانی که در این سالها به بدترین شکل ممکن مورد استثمار و تحقیر جنسیتی قرار گرفته اند، زمانی که پا در میدان مبارزه می گذارند، به دلیل جانفشانیها و مقاومت بی همتایی که از خود نشان می دهند، به سرعت به بازوی پراقتدار مقاومت تبدیل می گردند. آنان در پراتیک روزمره ی پیکار و رویارویی با ددمنشان می آموزند که چگونه مقاومت را رهبری و سازماندهی کنند و به یاران خود روحیه بدهند.

تداوم جنبش توده های به پاخاسته شرایط را برای اتخاذ راهها و ابزارهای مبارزاتی پرتوان تری آماده می کند. بنابراین، این سیل بنیان کن که به نزدیکی بیت رهبری رسیده را نمی توان آن طور که خامنه ای در خطبه آخر خود آرزو کرد، با کمک هیچ خدا یا پیامبری به سادگی مهار کرد. اخبار و گزارشات مربوط به روزهای شنبه و یکشنبه مورخ 30 و 31 خرداد ماه به خوبی نشان داد که خامنه ای جهت حفظ منافع خود راه سرکوب تمام عیار جنبش را برگزیده است که البته این گزینه از روزهای نخستین بعد از نمایش انتخاباتی واضح و روشن بود. روز شنبه سی خرداد، دقیقا یک روز بعد از سخنان خامنه ای، سرکوب شدت پیدا کرد و از دیگر سو، جنبش مردم نیز رادیکال تر و همه گیرتر از روزهای گذشته دربرابر دیدگان وی قد علم کرد. رادیکالیسم جنبش حتی رسانه های خارجی را نیز وادار ساخت تا رویدادها را آن گونه که هست، بازتاب دهند. تصویر جان دادن "ندا آقا سلطان"، 27 ساله که با شلیک گلوله جنایتکاران مورد اصابت قرار گرفت از سوی همه خبرگزاریهای جهان گزارش شد. تصویر ندا که امروز به سمبل جنبش اعتراضی مردم ایران مبدل گشته از مرزهای ملی نیر فراتر رفته است. این خون گرم ندا و زنان و آزدایخواهان است که از این پس رنگ جنبش را تعیین می کند. حماسه آفرینی زنان ایرانی گر چه تا کنون بارها از سوی تعقیب کنندگان رویدادهای ایران در جهان مورد بررسی و ستایش قرار گرفته و به ثبت رسیده اما این بار در نوع و شکل خود بی نظیر است. تصاویر دختران جوانی که با مشتهای گره کرده شعار می دهند، برای نجات یاران خود با نیروهای تا دندان مسلح درگیر می شوند، برای جلوگیری از هجوم آنان خیابانها را با میزهای چوبی مسدود می کنند و گونیهای پر از سنگ را برای دفاع از خود و دیگران آماده می سازند، نه تنها جهانی را به لرزه در آورده بلکه، به آنانی که همیشه تلاش کردند تاکتیک مبارزه را از بالا برای مردم نسخه پیچی کنند می آموزد که تاکتیک مبارزه را شرایط موجود به دادخواهان تحمیل می کند.

اگر قبول داشته باشیم که رسیدن به دموکراسی و رفع تبعیض جنسیتی مستلزم فروپاشی رژیم ولایت فقیه است و این مهم با برگزاری یک انتخابات آزاد ممکن است پس مبارزه با ولایت فقیه مرکز ثقل جنبش برابری طلبانه زنان ایران است. امروز زنان در مسیر رهایی، هسته اصلی ساختار حاکم را به چالش گرفته اند و عزم جزم کرده اند تا سمبل استبداد و دیکتاتوری را به جایگاه اصلی خود که تاریکخانه تاریخ است بفرستند.

یاد ندا سلطان آقا و مریم مهر آذین و همه جانباختگان مبارزه مردم ایران علیه رژیم در یاد و قلب تاریخ زنده و گرامی خواهد ماند. "زنان در مسیر رهایی" با اندوه از دست دادن این عزیزان، خود را در غم خانواده و بازماندگان آنها شریک می داند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.