جهان در آیینه مرور
لیلا جدیدی
در این شماره می خوانید:
- شکست ببرهای تامیل در نبردی نابرابر با سریلانکا
- گشایش به روی کوبا
- اوباما و زیارت در قاهره
- شکست ببرهای تامیل در نبردی نابرابر با دولت سریلانکا
پس از 30 سال مبارزه و رویارویی مسلحانه "ببرهای تامیل" و دولت سریلانکا، سرانجام در 18 ماه مه سال جاری، "ببرهای تامیل" سلاحهای خود را به زمین گذاشتند و دستکم به لحاظ نظامی شکست را پذیرفتند. آنها در پیامی که به این مناسبت دادند گفتند: "غیرنظامیان تامیلی قربانی بمباران، بیماری و گرسنگی می شدند. راه دیگری پیش روی ما نیست جز زمین نهادن سلاحهایمان."
جنگ داخلی بین اقلیت تامیلی با اکثریت سنگالی که قدرت دولتی را به دست دارد، حاصل عدم رعایت اصل برابری، دمکراسی، عدالت و حقوق بشر در کشوری چند ملیتی با چند فرهنگ است که تاریخ نمونه های بسیاری از آن را ثبت کرده است. تامیلیها به خاطر عدم رعایت این اصول از جانب دولت سریلانکا خواستار جدایی و استقلال هستند و اگر چه اکنون سلاح خود را به زمین گذاشته اند اما بدون شک کینه و نفرت به خاطر عدم دستیابی به خواسته هایشان از بین نرفته و به اشکال دیگری بروز خواهد کرد.
تاریخچه کوتاهی از ریشه اختلافات
طی قرنها، تامیلیها و سنگالیها که هر دو قومهای پر جمعیتی بودند، حکومتهای جداگانه داشتند. هر دو قوم به طور مسالمت آمیزی در جزیره سریلانکا، سنگالیها در جنوب و مرکز سریلانکا و تامیلیها درشمال و شرق کشور، زندگی می کردند. اما سرانجام استعمارگران بریتانیایی هر دو قلمرو را در یکدیگر ادغام کردند. این اقدام نقش مهمی در اختلافاتی که به تدریج شکل می گرفت داشت. تامیلیها که از سطح بالاتری از سواد و آموزش برخوردار بودند براساس سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" استعمار بریتانیا، به مقامهای دولتی منصوب شدند.
در سال 1948، هنگامی که سریلانکا استقلال خود را به دست آورد، حکومت مستقل در دست سنگالیها قرار گرفت و آنها فرصت ترقی را تنها به سنگالیها می دادند. از این رو تامیلیها خواستار جدایی و استقلال شدند.
در پی گذراندن قانونی که درسال 1956 تصویب شد و از دستیابی تامیلیها به مقامهای نظامی و پلیس جلوگیری می کرد، اختلافات بالا گرفت. از سوی دیگر، دسترسی تامیلها به تحصیل در دانشگاه به شدت محدود شد. از این روی، زد و خوردهای خونینی بین تامیلیها و پلیس صورت گرفت. در این میان حق رای از تامیلهایی که در زمان استعمار از هند به جزیره آورده شده بودند، سلب شد. این در حالی بود که آنها از سالها پیش بدین سو در سریلانکا اقامت داشتند.
آغاز مبارزه
اوایل سال 1960 تامیلها به ویژه دانشجویان، علیه نابرابری و بی عدالتی به مبارزاتی که مسالمت آمیز بود دست زدند. 30 گروه کوچک از جمله "ببرهای آزادیبخش تامیل" در سال 1979 دست به تاسیس گروه بزرگی به نام "ببرهای نو تامیل" زدند. هدف اعلام شده آنها استقلال از سریلانکا بود.
"ببرهای تامیل" که گروهی مسلح بودند اگر چه دارای یک ارتش 15 هزار نفره و نیروی دریایی و نیروی دفاع هوایی بودند، از روش حملات انتحاری نیز استفاده می کردند و بدین طریق مناطق وسیعی از سریلانکا را تحت تصرف داشتند. نا گفته نماند که 32 کشور جهان این گروه را بیشتر به خاطر استفاده از عملیات انتحاری، گروهی تروریستی خوانده اند. راجیو گاندی، فرزند ایندیرا گاندی، نخست وزیر هند یکی از قربانیان حملات انتحاری آنان بود.
خلع سلاح ببرهای تامیل
دراین جنگ که سر به 30 سال می زند، دهها هزار انسان کشته شده و اکنون نزدیک به 200 هزار نفر بی خانمان شده اند، از جمله 80 هزار کودک. سخنگوی ارتش از کشته شدن "ویلو پیلالی"، رهبر ببرهای تامیل به همراه 200 تن دیگر از رهبران در نبردی واقع درشمال شرق سریلانکا خبر داد. در پاسخ به این کشتارها، ببرهای تامیل قرارگاههای ارتش و دستگاههای انرژی را بمباران کردند.
تا کنون ارتش سریلانکا باعث آواره شدن هزاران غیرنظامی شده است. این در حالی است که گروههای حقوق بشری، دو طرف درگیر در مناطق جنگی سریلانکا را به نقض حقوق بشر متهم کرده اند. سازمان عفو بین الملل کشته شدن غیر نظامیان را محکوم کرده است. روزنامه تایمز گزارش داده بود که در اثر عملیاتی که یک ماه به طول انجامید، بیست هزار غیر نظامی کشته شدند.
در همان حال که خلق تامیل توسط نیروهای ارتش سریلانکا قتل عام می شد، سازمان ملل متحد به جای محکوم کردن رژیم این کشور، آزادیخواهان تامیلی را محکوم می کرد. در واقع بیشتر جهان شاهد سکوت مراجع بین المللی بود و تنها گروههای کُرد که شامل کُردهای "پژاک"، "پ. ک. ک"، "کنگره خلق کُرد"، "کی. جی. ک" و "کنگره ملی کُردها" به طور رسمی قتل عام را محکوم کردند.
علل مهم شکست ببرهای تامیل
ارتش سریلانکا در این مدت با گرفتن کمک و سلاح از چین و هند در نبردی نابرابر تامیلها را شکست داد.
در ماه ژوئن امسال، رییس جمهور سریلانکا، "ماهیندا راجاپاکز" برای اولین بار بعد از سرکوب استقلال طلبان و پیروزی بر "ببرهای تامیل" با عده ای از مقامهای بلندپایه به برمه (میانمار) سفر کرد. سفر به برمه به تنهایی اهمیت خاصی نمی توانست داشته باشد اما این سفر نشان می دهد که "راجاپاکز" آلت دست کشورهای دیگر به ویژه چین شده است تا فشارهای آمریکای شمالی و اروپا را که قصد بررسی جنایتهای جنگی ارتش این کشور را دارند، خنثی کند. برمه روابط اقتصادی و استراتژیک سابقه داری با چین که هنگام جنگ علیه تامیلیها سلاح و دیگر کمکها را به سریلانکا رساند، دارد. از طرفی، ارتش برمه و دولت کودتایی آن نیز همچنین باید با خواسته های غرب روبرو شود. برمه نیز در حال حاضر به خاطر قتل عام مخالفان و دستگیری و به زندان افکندن رهبران اپوزیسیون، تحت تحریم آمریکا و اروپا قرار دارد. روشن است که غرب نه به خاطر مردم این کشور بلکه، بیشتر برای مقابله با چین ادعای دفاع از حقوق بشر را دارد.
برای اینکه کمی بیشتر به ماهیت حکومت در سریلانکا پی ببریم لازم است به سطح و نوع روابط آن با حکومت مستبد جمهوری اسلامی که به همین صورت با مردم کُرد کشور که حتی جدایی طلب نیستند و خواهان اداره خود مختار کردستان هستند رفتار می کند، توجه کنیم. منوچهر متکی، وزیر خارجه رژیم در روز 19 ماه مه به رییس جمهور و دولت سریلانکا به خاطر پیروزی بر ببرهای تامیل تبریک گفت و از روابط صمیمانه دو کشور سخن گفت. متکی گفت که جمهوری اسلامی همواره علیه تروریستهای تامیل بوده است. او حتی تقبل کرد که به نیروهای درگیر عملیات قتل عام مردم تامیل کمک کند که البته این مددها شامل تامیلیها نمی شود.
بنا بر بسیاری از گزارشهای رسیده، دولت سریلانکا به آوارگان جنگ تامیلی که هزاران نفر هستند کمک نمی رساند و ادعا می کند که به زمان بیشتر لازم دارد.
از سوی دیگر، ماه گذشته هند در نشست حقوق بشر سازمان ملل متحد از بیانیه ای که دولت سریلانکا را محکوم می کرد حمایت کرد. اما این بدین معنی نیست که هند به این حرکت باور دارد بلکه، این برای بازی با غرب که نقض حقوق بشر را پیگیری می کنند است. در سه سال گذشته دولت ائتلافی هند از جنگ علیه استقلال طلبان تامیلی حمایت کرده آن هم بدین منظور که پیروزی استقلال طلبان می تواند آغاز شورش در کشور چند ملیتی هند شود.
در دوران جنگ، با این که هند از جانب تامیلیهای ساکن این کشور تحت فشار بود، در رساندن کمک به سریلانکا با تجهیزات رادار، تکنسین برای یافتن هواپیمای تامیلها و تجهیزات اطلاعاتی برای کمک به غرق کردن کشتیهای آنها زیر نام "کمکهای غیر نظامی" کوتاهی نکرد.
هند همچنین برای فرصتهای سرمایه گذاری به سریلانکا چشم دوخته است.
چین نیز از سوی دیگر علاوه بر رساندن کمکهای نظامی، به کمکهای مالی و دیپلماتیک نیز اقدام می کند. آنها گفتگو در باره جنایت جنگی سریلانکا را در سازمان ملل متحد مسدود می کردند. در مقابل پکن حقوق نفتی به دست می آورد. بستن قراردادی برای ساخت و اداره بندرگاه "همبانتوتا" در جنوب این جزیره که مجاور راههای تجاری مهم به خاورمیانه و آفریقا است، از جمله نمونه های آن است. یک کمپانی نفتی دولتی به تازگی اعلام کرد که فعالیتهای خود را در این جزیره گسترش می دهد. از دیگر فواید سریلانکا برای چین، کارگر ارزان در مناطق فقیر نشین شمال و شرق سریلانکا است که آنهم قابل چشم پوشی نیست.
دولت سریلانکا در پی کسب هرگونه حمایت سیاسی و اقتصادی است. اقتصاد آشفته کشور حاصل بدهیهایی است که به خاطر هزینه نظامی متحمل شده است. همزمان صادرات مهم این کشور به دلیل بحران اقتصادی به رکود دچار شده است.
چشم انداز
جنگ هولناکی که با چنین وسعت و طی سه دهه ادامه داشت، زخمهایی بر جای می گذارد که درمان شدنی نیست. بدون تغییرات اساسی در ساختار قانونی و عملکرد دولت سریلانکا، ریشه خصومتها خشک نخواهد شد. وقتی خلقی خواستی به جا و به حق دارد و با آن عادلانه رفتار نمی شود، سرکوب و داشتن برتری سیاسی آنهم به خاطر توان نظامی بیشتر و حامیان خارجی قوی تنها یک دلخوشی زود گذر است. دیر یا زود آتشی که به زور سلاح زیر خاک برده شده، دوباره شعله ور خواهد شد.
پیروزیهای نظامی، قتل عام و فریاد پیروزی و به هوا بردن پرچمها در کلمبو تا زمانی که تامیلها از حقوق برابر برخوردار نشوند و به این باور که در کشور خود، شهروندی با حق مساوی هستند نرسند، بیهوده است
حق جدایی ملل از یك كشور چند ملیتی، در جوامع دمكراتیك و مدنی معمولا با ترمهایی بدون بار اخلاقی مانند "استقلال طلب" ذكر می شود و نه با ادبیات مراكز امنیتی و اطلاعاتی و با تعریفهایی مانند "تجزیه طلبی"!
- گشایش به روی کوبا
در ماه ژوئن سال جاری، نشست سازمان کشورهای آمریکایی، با شرکت 34 عضو آن در هندوراس برگزار شد. 47 سال پس از آنکه ایالات متحده آمریکا عضویت کوبا در سازمان کشورهای آمریکایی( OAS) را لغو کرد، تمامی اعضا این سازمان خواستار تجدید عضویت این کشور شدند.
رای یکدست اعضای این سازمان به بازگشت کوبا به روشنی جایگاه تضعیف شده اقتصادی و سیاسی آمریکای شمالی را در این منطقه بیان می کند. گفتگوهای سران این سازمان که به مدت 36 ساعت طول کشید، نشان دهنده طرد شدن آمریکای شمالی از سوی بقیه کشورهای این قاره است. در حال حاضر تنها کشور این قاره که با کوبا رابطه دیپلماتیک ندارد، ایالات متحده آمریکا است.
اخراج کوبا از" او. ای. اس" با خواست آمریکا 9 ماه بعد پس از شکست عملیات "خلیج خوکها" توسط سازمان سیا و به امر دولت کندی صورت گرفت. این اقدام با تحریم اقتصادی کوبا که هنوز نیز لغو نشده است، همراه بود. آمریکای شمالی ادعا کرد: "پیروی از مارکسیسم – لنینیسم با سیستم آمریکایی همخوان نیست."
اکنون، تحول محدودی که در دولت اوباما صورت گرفته این است که اگر چه با بازگشت کوبا به سازمان مذکور موافقت نمی کند اما به گفتگوهای محدود پیرامون مسایلی چون تروریسم، مواد مخدر، روابط پستی، حذف محدود تحریم اقتصادی و تسهیل مسافرت کوباییهای ساکن آمریکای شمالی تن داده است.
خانم کلینتون در هندورس اصرار داشت که کوبا باید "دمکراسی" به سبک "آمریکایی" و "سیستم پلورالیسم با احزاب سیاسی" را بپذیرد. کشورهای آمریکای لاتین به ویژه آنهایی که نزدیک تر به کوبا بودند، به شدت با این درخواست مخالفت کردند و هشدار دادند که احتمال از هم گسیختگی این سازمان وجود دارد.
خانم کلینتون در هندورس تلاش کرد تا از ورود بدون پیش شرط کوبا به این سازمان جلوگیری کند و تنها زمانی که او اجلاس را ترک کرد، دیگر کشورها توانستند توافق کنند که گفتگوها بر سر بازگشت کوبا ادامه پیدا کند و آن را در بیانیه پایانی اجلاس ثبت کنند.
بیانیه مذکور از این جهت دارای اهمیت است که شکست واشنگتن که همواره برای تغییر رژیم کوبا تلاش کرده است را برجسته می کند. این در حالی بود که وزیر خارجه دولت اوباما پس از ترک اجلاس با ادعای پیروزی به قاهره رفت تا در آنجا به آقای اوباما بپیوندد. واکنش خشمگینانه دو نماینده آمریکایی به بیانیه پایانی اجلاس، بر تهی بودن ادعای پیروزی خانم کلینتون مهر تایید گذاشت. همچنین، سناتور دمکرات آمریکایی "رابرت مندز" از نیوجرسی و دو نماینده دیگر مجلس نمایندگان خواستار قطع کمک مالی به سازمان کشورهای آمریکایی شدند و ناخوشنودی خود نسبت به بیانیه مذکور را بازگو کردند.
سران کشورهای آمریکای لاتین نیز امضای دستجمعی این توافقنامه را به یکدیگر تبریک گفتند. چاوز در این باره گفت: "این بیانیه نشان داد که ما حیاط خلوت آمریکای شمالی نیستیم."
آمریکا که اکنون در گیر دو جنگ - و شاید بهتر است پاکستان را نیز بدان بیافزاییم - است و نیز چالشهای دیگر از سوی اروپا، چین و برزیل که در پی تجارت و سرمایه گذاری در آمریکای لاتین هستند را در برابر دارد، دیگر در موقعیتی نیست که همچون گذشته سیاستهای خود را به آنها تمام و کمال دیکته کند.
برای برخی از کشورها به ویژه برزیل، لغو تحریم اقتصادی آمریکا علیه کوبا بدین معنا خواهد بود که سرمایه گذاران آنها کوبا را منبعی برای سودجویی خواهند یافت. آنها مایلند از منابع این کشور به ویژه منابع انسانی آن سود جویند. از این رو، در واقع این احتمال وجود دارد که کوبا خود مایل به بازگشت به "او. ای. اس" نباشد. فیدل کاسترو پیشتر بازگشت به این سازمان را رد کرده بود و آنرا "وزارت مستعمرات آمریکا " خوانده بود.
جالب توجه آن که، همزمان با رای گیری در هندوراس، فیدل کاسترو گفت: "ساده لوحانه است که فکر کنیم خوش نیتی رییس جمهور آمریکا به موجودیت چنین نهادی حقانیت می بخشد." این درحالیست که کوبا در حال حاضر دچار مشکلات اقتصادی شدیدی است. در ماه جاری دولت رائول کاسترو اعلام کرد که برای حل بحرانهای کنونی با گفتگوهای محدودی موافقت کرده است.
از سال گذشته که زمام امور به دست رائول کاسترو افتاد، با وجود قول بهبود اقتصادی، به دلیل سیاستهای نادرست دولت و فشار از جانب بحران اقتصاد کنونی جهانی، وضع اقتصادی رو به وخامت گذاشته است، به طوری که به بحرانهای اجتماعی منجر شده است.
برای سالها کاسترو از احساسات ملی مردم و تهدید به امکان تجاوزگری آمریکا استفاده کرده تا قدرت سیاسی خود را حفظ کند. برداشته شدن تحریم اقتصادی که خواست بخشی از سرمایه گذاران و کمپانیهای آمریکایی و همچنین آمریکای لاتین است، سرمایه های خارجی را به سوی این کشور روان خواهد کرد. چنانچه کنترل و مدیریت مناسبی وجود نداشته باشد، آینده این کشور به لحاظ سیاسی و اقتصادی مورد تهدید قرار می گیرد.
- اوباما و زیارت در قاهره
سخنرانی آقای اوباما در قاهره یک سری اظهار نظرات متضاد بیش نبود و عصاره گفته های او با سیاستهای بوش تفاوتی اساسی نداشت. از همین رو برخی از تحلیل گران عرب او را "بوش در لباس بره" خواندند.
رییس جمهور آمریکا از یک سو در حالی که جنگ در عراق و افغانستان هنوز ادامه دارد و جنگ خونین دیگری را در پاکستان هدایت می کند، از صلح جهانی و درک و شناخت از یکدیگر سخن گفت. او همزمان اشاره ای به دستوری که برای استقرار هفده هزار سرباز جدید در افغانستان داده نکرد. آقای اوباما با بیان این ادعا که "به هرحال مردم عراق بدون صدام برایشان بهتر است"، بوش را نیز تبریه کرد.
او از دمکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان در هنگام دیدار با دو دیکتاتور شناخته شده در خاور میانه، شاه عبدالله عربستان سعودی و حسنی مبارک، رییس جمهور مصر سخن گفت و همزمان به سرکوب مردم تحت دیکتاتوری نظامی مصر و عدم وجود حقوق دمکراتیک در عربستان سعودی نیز اشاره ای نکرد.
رییس جمهور آمریکا سپس این حقیقت که امپراتوری آمریکا به فکر منافع خود است را رد کرد. او منکر آن شد که امپریالیسم آمریکا برای دست اندازی به منابع طبیعی این بخش از جهان، جنگ خانمانسوز عراق و افغانستان را برپا کرده است و سپس مانند بوش و چینی ادعا کرد که جنگ عراق برای مجازات تروریستهای یازده سپتامبر به راه انداخته شد.
اوباما ولی شعار بوش که می گفت: "شما یا با ما هستید یا علیه ما" را به "در وضعیت موجود، ما همه کنار هم هستیم" تغییر داد. تغییرات لفظی در سخنان اوباما که شامل قدردانی و تقدیر فرهنگ اسلامی بود، هیچگونه نشانی از تغییر سیاست امپریالیسم آمریکا نداشت.
در جای دیگری آقای اوباما به درستی به نقش آمریکا در برکناری دکتر مصدق اشاره کرد. اما به گفته او "منبع بحران" تنها در "خشونت تندروها" است و این نقش را با واشنگتن تقسیم نکرد.
مهمترین بخش سخنان او که به اسراییل و فلسطین بر می گشت، با وجود این که به ظاهر از حقوق فلسطینیها دفاع می کرد، دارای هیچگونه پشتوانه مادی نبود. آقای اوباما از دو طرف می خواهد که انگشت اتهام به سوی هم دراز نکنند اما اشاره ای به کشور خود که طرف سوم است و تا کنون جانبدار دولت اسراییل بوده نمی کند. بهترین و صریح ترین نمونه برای اثبات این امر، سرپیچی بنیامین نتانیاهو در کمتر از یک هفته پس از آن که اوباما در قاهره از اسراییل خواست از خانه سازی در نوار غزه جلوگیری کند، بود. از این رو، درخواست اوباما تنها جنبه ظاهری داشته و برای دلخوشی مردمی که به مواضع آمریکا در این منطقه معترض هستند و به ویژه به دست آوردن دل کشورهای عربی، عنوان گردیده است.
در آمریکا، رسانه ها به توصیف سخنرانی "صلح آمیز" اوباما پرداختند. اما او در سخنرانی خود در قاهره نقشی را بازی کرد که توسط بخشی از قدرتهای مالی، ارتش و برنامه ریزان روابط خارجی آمریکا طراحی شده بود؛ نقشی که چهره ای تازه از امپریالیسم و تغییر جهتهای تاکتیکی و نه استراتژیکی در به خدمت گرفتن جهان ارایه می کند. دو سال پیش آقای برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا گفته بود که یک سیاهپوست آمریکایی با سابقه نزدیکی به دنیای اسلام می تواند چهره آمریکا را در سراسر جهان تغییر دهد. برژینسکی به بازی "صفحه شطرنج بزرگ" اروپا و آسیا وارد است. او پیشتر هشدار داده بود که جهان دیگر تحمل نخواهد کرد و نیاز به چهره ای تازه، روشی تازه و تعریفی تازه در نقش آمریکا در جهان وجود دارد. این بدان معناست که باید از انقلاب در کشورها جلوگیری کرد. زیارت مصر نیزبرای همین منظور بود. با این حال مردم جهان می توانند از همین عقب نشینیهای هر چند تاکتیکی به سود خود بهره گیرند و دولت اوباما را به برخی از اقدامات به سود خود وادار کنند.