ارتقاء جنبش دانشجویی پاسخی به شرایط حاضر
نادر داروگ
جنبش دانشجویی یکی از قدیمی ترین و مهمترین جنبشهای صحنه سیاسی كشور در سالهای پس
از انقلاب مشروطیت تا كنون بوده است. تقریبا همزمان با تاسیس نخستین دانشگاه
درایران، دانشجویان مبارزه و مقاومت برعلیه دیكتاتوری، نظام سرمایه داری و عقب
ماندگیهای اجتماعی را آغاز نمودند و همواره یكی از مطرح ترین نیروهای اجتماعی در
این عرصه ها بوده اند.
گرچه در طول نزدیك به یك قرن شاهد افت و خیزهای بسیاری در صحنه مبارزات دانشجویی
بوده ایم، اما به جرات می توان گفت "مقاومت" نامی برازنده برای كلیه حركات دانشجویی
در طول این مدت بوده و هست.
اساسا مقاومت را در دو سطح می توان طبقه بندی نمود. یك نوع مقاومت سازماندهی شده،
هدفمند، تشكیلاتی و در پیوندی ارگانیك با سایر حركتهای اعتراضی موجود در سطوح مختلف
اجتماعی و سیاسی است و نوع دیگر مقاومت عمومی، خود به خودی، دارای سیكلهای ادواری
فراز و فرود كه تقریبا هیچ سطحی از روابط ارگانیك، ماندگاری و تداوم در آن دیده نمی
شود. در مورد خصوصیات هریك از این دو نوع مقاومت علاوه بر موارد فوق، خصائص و
ویژگیهای متعدد دیگری را نیز می توان برشمرد.
نكته قابل توجه آن است كه در زمان حكومتهای دیكتاتوری و توتالیتر كه نیروها و
جریانات سیاسی و حتی اجتماعی به شدت سركوب شده و از صحنه فعالیتهای علنی عملا حذف
می شوند، مبارزات توده ها خود را در شكل مقاومت عمومی نشان می دهد و طبیعتا جنبش
دانشجویی نیز مستثنی نبوده و دراثر سركوب و خفقان و حذف نیروهای نخبه، مبارزات
دانشجویی به سطح مقاومت عمومی تنزل پیدا می كند.
اما به دلیل ویژگیهای خاص این قشر اجتماعی و سنتهای حاكم در تاریخچه مبارزاتی آن،
اعتراضات دانشجویی به سرعت از سطح مقاومتهای عمومی خارج شده و خود را به سطح یك
جنبش واقعی و مقاومت تشكیلاتی و سازماندهی شده ارتقا می دهد.
فلسفه تمامی فراز و فرودهای جنبش دانشجویی چه در زمان دیكتاتوری سلطنتی و چه در
زمان حكومت توتالیتر آخوندی در همین چارچوبه قابل بررسی و تبیین می باشد.
اما ویژگی خاصی كه پس از قیام بهمن 57 و سركوب نیروهای دانشجویی تحت لوای انقلاب
فرهنگی سال 59 قابل مشاهده می باشد، حضور و بروز نیروهای وابسته به حاكمیت است كه
تلاش كرده اند خود را به دانشگاه و دانشگاهیان تحمیل نموده و حتی در مقاطعی خود را
به صورت رهبر و سازمانده مبارزات دانشجویی جابزنند.
پس از بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 61 درحالیكه اكثر قریب به اتفاق نیروهای
مبارز دانشجویی یا به جوخه های اعدام سپرده شده و یا به زندان افتاده بودند، جریان
موسوم به انجمنهای اسلامی خود را تنها نیروی موجود در دانشگاهها می دید. این جریان
در پیوند كامل با حاكمیت، از طریق گزینشهای دانشجویی و سایر اهرمهایی كه در
اختیارشان گذاشته شده بود عملا وظیفه كنترل كامل جو و فضای دانشگاهها را با تداوم
سركوب عریان به عهده گرفتند.
ازدواج نامشروع این جریان با حاكمیت عملا با تشكیل دفاتر تحكیم وحدت حوزه و دانشگاه
جشن گرفته شد.
این جریان علاوه بر مشاركت فعال در ارگانهای سركوبگر و اطلاعاتی رژیم وظایفی نظیر
بازجویی در زندانها، دادستانی به اصطلاح انقلاب، عضویت در سپاه پاسداران، فعالیت در
دفاتر گزینش ادارات مختلف علی الخصوص آموزش و پرورش را نیز با كمال میل و افتخار به
عهده گرفتند. همین افراد با گرفتن انواع و اقسام بورسهای داخل و خارج كشور به سرعت
به درجات بالای تحصیلی نیز دست یافتند تا در هدایت ارگانهای مختلف رژیم سهیم شوند.
در همین رابطه به نام افرادی نظیر ضرغامی، میردامادی، عبدی، گنجی، نوری و دهها اسم
دیگر كه هر یك در طول سه دهه گذشته سوابق مشعشعانه شان بر همگان روشن است می توان
اشاره كرد.
دفتر تحكیم وحدت حوزه و دانشگاه برای این آقایان و خانمها آنقدر نان و آب دار بود
كه حتی مدتها پس از فارغ التحصیلی اداره دفاتر مركزی این تشكل را به عهده داشتند و
وقتی قضیه از شدت شوری به بی مزگی كشید، به دنبال درگیریهای بین جناحی حاكمیت مجبور
شدند به تشكل خودساخته ادوار تحكیم وحدت اسباب كشی نمایند.
این جریان مانند تمامی جریاناتی كه در حكومتهای دیكتاتوری از بالا به توده ها تحمیل
می گردند به سرعت فرمایشی بودن خود را نشان داده و از رنگ و لعاب افتاد و فقط در
زمان مضحكه های انتخاباتی رژیم در زیرلیست اسامی كاندیداها نام آن در كنار سایر
جریانات وابسته به این جناح و یا آن جناح دیده می شد. و اعضا آن را نیز از آن زمان
دانشجویانی تشكیل می دادند كه می خواستند پس از اتمام تحصیل شغل تضمین شده ای در
یكی از ادارات داشته باشند و از فیلتر گزینشها براحتی عبور كنند.
مقارن با همین دوره كار به آنجا رسید كه شعار غیر سیاسی كردن كامل دانشگاهها از سوی
برخی از جناحهای حاكمیت بلند شد و این دكان كاملا در معرض تخته شدن قرار گرفت. با
اوج گرفتن درگیریهای بین جناحی در زمان انتخاب آخوند خاتمی به عنوان رییس جمهور،
این جریان از فرصت به وجود آمده در اثر حضور و بروز مقاومت و مبارزه واقعی دانشجویی
سود برد و تلاش كرد خود را به عنوان سازمانده و رهبر این برآمد جدید غالب نماید.
در این میان طبیعتا از كمكهای بی دریغ جناحهای حكومتی و برخی از عناصر اپوزیسیون
خارج نشین نیز كاملا بهره مند گردید. تا آنجا كه حتی برخی از اعضا دفتر مركزی این
تشكل به عنوان اپوزیسیون اصلاح طلب مستقر در داخل مورد توجه انواع و اقسام جریانات
قرار گرفتند كه البته همراه با جریان اصلاح طلبی مانند كف روی آب با فروكش كردن
موجها این عده هم كم كم از صحنه ناپدید شدند.
این جریان علیرغم مواضع به ظاهر مخالفی كه نسبت به این جناح یا آن جناح حاكمیت
گرفته، كماكان نتوانسته است پیوندهای خود با حاكمیت را لاپوشانی كند. بررسی مواضع و
حركتهای این جریان در شانزده سال گذشته به خوبی نشان می دهد كه این تشكل وظیفه ای
جز به انحراف كشاندن و كنترل حركتهای اعتراضی دانشجویی در جهت مورد انتظار رژیم
نداشته است.
از مواضع اتخاذ شده توسط این جریان در مبارزات دانشجویی 18 تیرماه گرفته تا اخیرا
حمایتشان از كاندیداتوری آخوند كروبی در مضحكه انتخاباتی این دوره ریاست جمهوری،
موارد بسیاری را می توان در همین رابطه ذكر كرد.
اما مبارزات و حركتهای اعتراضی دانشجویی مسیر دیگری را طی كرده است. پس از دوره
ركود شدیدی كه در طول دهه شصت به دلیل سركوب شدید دانشگاهها مشاهده می شد، در بیست
سال گذشته روز به روز كمیت و كیفیت اعتراضات دانشجویی یك مسیر صعودی معنی دار را طی
كرده است.
دانشجویان از نخستین اقشار اجتماعی بودند كه پوچ بودن ادعاهای اصلاح طلبی رژیم را
دریافتند و در مقابل آن به افشاگری و مبارزه پرداختند. نقطه اوج این حركت را زمانی
شاهد بودیم كه آخوند خاتمی در اجتماع دانشجویان مجبور شد نقاب را به طور كامل از
چهره برداشته و ضمن مخالفت با هرگونه تغییری در قانون اساسی آنها را مورد تهدید
قرار داده و به چپ روی و وابستگی به خارج متهم نماید.
در همین دوره فاصله گرفتن دانشجویان را از تشكلهای وابسته به رژیم مشاهده می كنیم،
چه آنهایی كه وابستگی علنی و اثبات شده به این جناح یا آن جناح حاكمیت دارند و چه
آنهایی كه با بده و بستانهای پشت پرده سعی كرده اند منافع شخصی خود را به نوعی
تامین نمایند.
استقلال و تعمیق فكری حركتهای دانشجویی خود را در برگزاری مراسم سالگرد 16 آذر در
سالهای 86 و 87 به خوبی نشان داد. همین مسئله زنگ خطر را برای رژیم به صدا درآورد
تا آنجا كه مجبور شد مجددا سركوب دانشگاهها را به صورت علنی و بدون پرده پوشی پی
بگیرد. اخراج و زندانی كردن فعالان دانشجویی، ستاره دار كردن دانشجویان، اخراج یا
بازنشسته كردن اساتید موجه و صاحب نفوذ در میان دانشجویان، استقرار واحدهای سركوبگر
نظامی در دانشگاهها از جمله این اقدامات بوده است.
با این وجود همراه با تعمیق بحرانهای اقتصادی و سیاسی در سطح جامعه، مقاومت
دانشجویی همچنان رو به رشد بوده است تا آنجا كه در سه ماهه نخست سال جاری به طور
متوسط روزانه شاهد یك حركت اعتراضی توسط دانشجویان بوده ایم.
در آستانه برگزاری این دوره انتخابات ریاست جمهوری با آنكه تشكلهای رسمی دانشجویی
وابسته به حاكمیت وظیفه خود دانستند كه تنور این مضحكه را گرم نگاه دارند اما
دانشجویان مراسم تبلیغات كاندیداها در دانشگاهها را به صحنه افشای چهره واقعی رژیم
و مزدورانش تبدیل كردند.
نكته بارز و قابل توجه در تمامی این حركتها آن است كه جنبش دانشجویی كماكان در سطح
مقاومت عمومی باقی مانده است. با آنكه مدتهاست نیازمندی به یك تشكل واقعی، فراگیر و
منضبط دانشجویی احساس می شود اما دانشجویان نتوانسته اند به این نیاز پاسخ مناسبی
بدهند.
سركوب وحشیانه رژیم از یك سو، فقدان تجربه مبارزاتی در سطح نیمه علنی – نیمه مخفی و
به ویژه عدم ارتباط مناسب و تعریف شده با جریانات انقلابی اپوزیسیون مشكلات مهم بر
سر راه ارتقا این مقاومت می باشند.
ولی از سوی دیگر شكافهای عمیق و غیرقابل تخفیف در صفوف رژیم، بحرانهای فزاینده
اقتصادی و سیاسی و در عین حال رشد و گسترش انواع و اقسام وسایل ارتباطی شرایطی را
فراهم آورده كه دست دانشجویان را برای ارتقا مقاومت خود به سطح یك مقاومت سازماندهی
شده باز كرده است.
شرایط ویژه ای كه پس از برگزاری این دوره از مضحكه انتخاباتی رژیم فراهم خواهد شد و
با بازگشایی دانشگاهها در مهر ماه سال جاری مسلما دانشجویان در موقعیتی قرار خواهند
گرفت كه بتوانند به این ضرورت و وظیفه تاریخی خود پاسخ مناسبی بدهند.
تهران – 20 خرداد 88