نقدی بر "دمکراسی و دیکتاتوری پرچم" آقای گنجی

 

لیلا جدیدی

آقای اکبر گنجی در نوشته ای تحت عنوان "دمکراسی و دیکتاتوری پرچم" تلاش کرده است تا ثابت کند کسانی که می خواسته اند با پرچم ایران در اعتصاب غذای نیویورک شرکت کنند، به دمکراسی به سبک ایشان لطمه زده و دیکتاتوری پرچم را برپا کرده اند. این درحالی ست که ایشان در همین نوشتار پافشاری می کند که پرچم این جنبش سبز است و اجتماعات اعتراضی گسترده ای که در اروپا، آمريکا، کانادا و ديگر کشورها برگزار شد، "توسط جوانهایی که همه ی آنها سبزپوش اند صورت گرفت و آنها به هيچ گروه و دسته ای اجازه نمی دهند از تجمع اعتراضی شان به سود گروه خود استفاده کند."

دم خروس هنگامی بیشتر بیرون می زند که وی موضع خود را در باره شعار سرنگونی این گونه مطرح می کند: "چگونه می خواهيد از لس آنجلس، واشنگتن، لندن، پاريس و هاوايی جمهوری اسلامی را سرنگون کنيد؟ از آن سر دنيا که نمی شود رژيمی را سرنگون کرد. برای سرنگونی رژيم سلطانی ولايت فقيه، بايد لباس رزم پوشيد و به تهران رفت و وارد نبرد با رژيم شد."

آقای اکبر گنجی در برابر این عده، گروه دیگری که خود را بخشی از آن می داند را "طرفداران گذار مسالمت آمیز به دمکراسی" معرفی می کند. آنگاه با طرح و سپس رد تئوریهای لنین به خیال خود ثابت می کند که سرنگونی و تسخیر دولت نمی تواند دمکراسی بنا کند و به اعتقاد گروه ایشان، دمکراسی را باید از پایین ساخت و "دولت دمکراتیک محصول جامعه ای قدرتمند است".

در خاتمه ایشان برای "شفاف" کردن امر اتمام حجت می کند: "ما هيچ پرچمی، جز نماد سبز بالا نخواهيم برد" و "تمامی افرادی که با اين شعارها موافقند، می توانند در اين کمپين شرکت کنند."

ممنوعیت حمل پرچم ملی ایرانیان در تظاهرات اعتراضی تنها مختص به نیویورک و اعتصاب غذای ایشان نبود. در بعضی تظاهرات سراسری که وی بدان اشاره کرده نیز همین منوال دنبال می شد. مزید بر آن، شعار سرنگونی جمهوری اسلامی نیز به همین صورت ممنوع بود. برای این که به آقای اکبر گنجی برای "شفاف کردن" کردن مواضعش کمک کرده باشم، به نکاتی که به دلایل قابل درکی از قلم ایشان افتاده اشاره می کنم.

ببینید، فراخوان تظاهرات سراسری 25 ژوییه از جانب چند سازمان بین المللی که در راس آن سازمان عفو بین الملل قرار داشت، داده شده بود. در برخی از نقاط آمریکا افرادی وابسته به جریان دست نشانده و مزدور "نایاک" که 12 سال است برای جمهوری اسلامی لابیگری می کند تا آمریکا از جنبش مردم ایران حمایت نکند و دست از تحریم رژیم بکشد و تصادفا تنها مشوق آقای گنجی نیز هست، زود تر از همه و با امکانات مالی فراوان اجازه محل تظاهرات را گرفتند. اتفاقا این عده هم بودند که از مردمی که می خواستند در خارج از کشور صدای هموطنانشان باشند، سوء استفاده کردند و قصدشان بر این بود که از آنها سیاهی لشگر بسازند. بسیاری از ایرانیهای خارج کشور اطلاعات کافی ندارند و شاید هرگز در تظاهراتی شرکت نکرده باشند ولی این بار برای حمایت از هم میهنان خود به این تظاهرات آمدند. غیر از آن، گروههای دیگری هم بودند که کمیته های دفاع از مردم و غیره تشکیل داده بودند. بسیاری از زندانیان سیاسی و افراد قدیمی و چپهای فعال هم آمده بودند و با فعالیتهایی که از پیش کرده بودند، عده ای از ایرانیان را به حضور در این حرکت اعتراضی جلب کرده بودند. اما به محض ورود هر فردی، به دست آنها یک بنر سبز داده می شد. همه تلاشها بر این امر متمرکز شده بود که پیشانی ایرانیانی که شاید برای اولین بار به این گونه تجمعها آمده بودند، پینه مهر سبز ببندند. گردانندگان این مراسم بیعت اجباری، از شعارهای از پیش تعیین شده استفاده می کردند و برای حفظ وحدت رنگ، پلیس صدا می زدند. آنها عزم جزم کرده بودند که سوار موج این تظاهرات شده، آن را آرام و کند کرده و به نام خود تمام کنند.

اما این تظاهرات به هیچوجه متعلق به آنها نبود. گروهها و افراد گوناگون بدون آن که اهمیتی بدهند که چه کسی اجازه محل را گرفته است، بدان می پیوستند. خوشبختانه آن بخش که متوجه این حیله گریها بودند، شعارهای خود را می دادند. به طور کلی، پیوستن جمعیت به هم و تبدیل آن به یک راهپیمایی بزرگ برای اکثریت شرکت کنندگان بیشتر مد نظر بود تا سبزینه گرایی و کنترل و نام و نشان برای دوستان آقای گنجی.

شاید به همین دلیل بود که در نیویورک و در بساط اعتصاب غذای آقای گنجی، با تمام تبلیغات و سرو صداها و حمایت برخی هنرمندان و غیره، تعداد خبرنگاران بیشتر از شرکت کنندگان بود و در مجموع چند صد نفر بیشتر حضور پیدا نکردند. برای درک بیشتر علت، خود آقای گنجی مددیار می شود از جمله زمانی که به دست گرفتن پرچم را با اجلاس احزاب رسمی آمریکا مقایسه می کند.

اما این تظاهرات اجلاس "حزب سبز" نبود، یک تظاهرات عمومی بود و مردم زیر شعارها و آیین نامه ایشان و یارانش در آن شرکت نکرده بودند. آقای گنجی شکایت می کند که برخی خواسته اند از زحماتش سوء استفاده کنند و آن را به اسم خود تمام کنند. این در حالیست که به وضوح تمام تلاش او و اطرافیانش این بود که جمعیت را زیر پرچم سبز خود ببرند، آن هم سبز به صورتی که خود تفسیر می کنند.

اگر ایشان می خواهد تظاهرات ایرانیها را با آمریکا مقایسه کند، چرا با اجلاس احزاب آمریکایی مقایسه می کند؟ آیا بهتر نبود با تظاهرات ضد جنگ علیه عراق و افغانستان و فلسطین مقایسه می کرد؟ این تظاهرات همواره از جانب یک ائتلاف یا یک سازمان یا گروه برگزار می شود. می دانید در این گردهماییها که صدها هزار نفر شرکت می کنند، مردم با خود چه حمل می کنند؟

آنها از پرچم کشورهای خود گرفته تا داس و چکش، عکس جان لنون و چه گوارا و مارتین لوتر کینگ و نقاب و خلاصه هر سمبل و نمادی که حرفشان را با آن می زنند، استفاده می کنند. هیچ کس فتوا نمی دهد چه شعاری بدهند یا ندهند و چه به دست بگیرند یا نگیرند. اکثر جوانان دبیرستانی با سازهای خود می آیند و سرود می خوانند. گروههای زنان با لباسهای صورتی، حضور جنبش زنان را اعلام می کنند و مخالفان جهانی سازی با مترسکهای هول انگیزی که نماد بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است، حضور می یابند. همه با حفظ هویت خود برای یک خواسته مشترک، اعتراض به جنگ، دفاع از حقوق شهروندی یا حمایت از مردم فلسطین کنار یکدیگر می ایستند.

خوشبختانه امروز مردم ایران با تجربه ای که از سه نسل آموخته اند و آقای گنجی آن را "دعواهای نسل پیش" می خواند تا نسل جدید را از آن تجربیات دور کند، هوشیار تر از آن هستند که فریب بخورند. عصر "همه با هم" و به عبارت دقیق تر، "همه با من" خمینی سپری شده است. جنبش ما گوناگون است و دمکراسی یعنی پذیرش گوناگونی. جنبش ما یک رنگ نیست. هر کس هر پرچمی را قبول دارد می آورد. البته که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی - که آقای گنجی از آن وحشت دارد - در یک همه پرسی، پرچم دمکراتیک مردم ایران تعیین خواهد شد.

در خاتمه از آقای گنجی که اندرز اخلاقی می دهد "تجمع ما را به نام خود ثبت نکنيد" اما دقیقا همه تلاشهای او و همفکرانش در تظاهرات سراسری این بود که تجمع مردم را به نام خود جعل کنند، می پرسم شما می گویید: "نماد ما سبز است اگر مردمی که در ايران در حال مبارزه اند، نمادشان سياه بود، نماد ما هم سياه می شد"، حال اگر مردم ایران می توانستند پرچم ملی کشور خودشان را بدون آرم جمهوری اسلامی به دست بگیرند، چه می کردید؟

اگر شما از جنبش مردم پیروی می کنید، آیا مردم در اعتراضهایشان در خیابانها به یکدیگر گوشزد می کنند که برای مثال خیابان کریمخان مال من است تو نباید بیایی یا تظاهرات میدان ژاله متعلق به من است اگر سبز نپوشیدی نیا؟ نه آقای محترم این طور نیست!

ما را سرکوب کرده اند ولی در ایران یا اروپا و آمریکا همیشه بوده و هستیم و رنگینی و گوناگونی را در آزادی که به دست خواهیم آورد، خواهید دید. امیدواریم آن زمان هم پای این ادعا که شعار مردم را می دهید، بمانید. خمینی همین گوناگونی را دید که بسیج و سپاه و حزب الله و لباس شخصی و انواع و اقسام نیروی یکرنگ کننده را تدارک دید. شما که از این قماش نیستید؟!