آيا بحران انقلابي فروكش خواهد كرد؟
نادر داروک
جامعه ايران 90 روز پر التهاب و با فراز و نشيب بسيار را پشت سر گذاشت. سير وقايع به آنجا رسيد كه چند روز مانده به برگزاري مراسم به اصطلاح روز قدس سوالات مهمي در قبال چگونگي سرانجام اين دوره در برابر تحليل گران و حتي عامه مردم قرار گرفته بود.
سرانجام چه خواهد شد؟ كار به كجا خواهد رسيد؟ آيا همه چيز آرام شده و مجددا سكوت قبرستاني بر جامعه حاكم مي شود؟ آيا جناحهاي درگير حاكميت بر سر منافع خود به سازش خواهند رسيد و مردم را وجه المصالحه منافع خود قرار خواهند داد؟ آيا غرب با چنين حكومتي سازش خواهد كرد؟ و مهمترين سوال اين كه تكليف ما چه خواهد بود؟
بسياري خبرهاي آن روزها را نااميد كننده ارزيابي مي كردند."حركتهاي اعتراضي و حضور مردم در خيابانها خاموش شده است. بوي سازش اين و آن و يا تسليم و سكوت فلان جريان و بهمان رهبر اصلاح طلب به مشام مي رسد. كشورهاي غربي چراغ سبزهاي احمدي نژاد و دارودسته اش را جدي گرفته اند و پاي ميز مذاكره بدون پيش شرط نشسته اند."
عده اي هم همان اخبار را نشاني از صحت پيش داوريهاي خود قلمداد مي كردند. به رخ ديگران مي كشيدند كه ديدي اينها هم سازش كردند. هشدار نداديم كه به دنبال اين حركتهاي تو خالي نرويد؟ نگفتيم آبي از اين جماعت گرم نمي شود. بسياري از اين قبيل مسائل چه از ديدگاه چپ افراطي و چه از زاويه راست سازش طلب به گوش ميرسيدند.
همه اين گفتارها و به ظاهر تحليلهاي رنگارنگ شايد ناشي از آن باشد كه از يك سو ما مردمي به غايت فراموش كار هستيم و آنچنان غرق در شرايط مي شويم كه گذشته و بستر ماجراها را به راحتي از ياد مي بريم و از سوي ديگر آرزوهاي شيرين خود را به جاي واقعيتهاي تلخ و گزنده حقيقت مي پنداريم. لازم نيست به سراغ گذشته دور برويم. كافيست فقط چند ماهي به عقب برگرديم و به وقايع ماههاي نخست سال جاري بازنگري ساده اي داشته باشيم.
حاكميتي سراپا بحران زده و مستاصل را مي بينيم كه چهار سال اميدهايش براي حل بحران اقتصادي جامعه تورم بيش از 30 درصد را نتيجه داده است. فضاي سياسي را تا آنجا كه مي توانست تنگ نمود تا باآوردن پول نفت بشكه اي بيش از 120 دلار برسر سفره مردم تداوم حكومت خود را تضمين نمايد. اما ثمره اش برنج كيلويي 2000 تومان گوشت كيلويي 9 هزار تومان و نان هر عدد 200 تومان بود و بسياري نظاير آن.
هرجناح و دسته اي در درون حاكميت براي عبور از چنين بحران گسترده و عميقي راه حلي در نظر داشت. آستانه انتخابات بود و شرايط مناسبي براي تكرار مضحكه هاي به صحنه كشاندن مردم.
خامنه ای و دارودسته نظاميش درپي يكدست كردن حاكميت و حذف نيروهاي غيرخودي درون حكومتي بودند و حضور گسترده مردم در پاي صندوقها مجوز حمايت توده مسلمان را از كودتاي آنها برايشان به ارمغان مي آورد.
جناح مقابل نيز در اين توهم بود كه هنوز فشار از پايين و چانه زني از بالا موثر است. حضور اين مردم به جان آمده در پاي صندوقها رقيب را وادار به عقب نشيني خواهد كرد. اصلاح طلبان به سر قدرت بازخواهند گشت و با چند رفرم ساده نظام را از فروپاشي و سقوط نجات خواهند داد.
هر دو طرف خاك به چشم مردم پاشيدند. دختر و پسر ؛ پير و جوان را به خيابان كشاندند تا پاسي از شب به آنها اجازه دادند در خيابانها حضور داشته باشند پلاكارد به دست بگيرند شعار بدهند دختر و پسر دركنار هم تبليغ كنند دختران روسري سبز به سر كنند گيسوان خود را بيرون بريزند و از عسس و شبگرد و چماق به دست خبري نباشد. نه كنده و ساطور خون آلودي بر گذرگاهها مستقرخواهد بود و نه لبخندي را بر دهان جراحي خواهند نمود و عشق جوانان وطن به آزادي و عدالت خواهي از پستوي خانه ها بيرون خواهد آمد و همه به اين گمان باشند كه حالا كه چنين است فردا چه خواهيم داشت؟
غافل از آن كه همانهايي كه شعار مي دادند اگر 80 درصد مردم در انتخابات شركت كنند كسي جرات تقلب نخواهد داشت به خوبي مي دانستند كه اگر راي كافي هم نياورند همان چند ميليون راي براي آن كه به راحتي از حاكميت حذف نشوند كفايت خواهد كرد.
زمان خاتمي و سال 76 و تحليلهاي آن زمان خود را به خاطر مي آوردند. فراموش نكرده ايم كه خاتمي كانديد شد تا آن 3؛ 4 ميليون راي احتمالي او باعث شود تا در انتخابات بعدي مجلس مجال حضور در انتخابات به آنها داده شود. اما حضور مردم به خاطر "نه گفتن" به كانديد حاكميت آنها را به قدرت رساند. هنوز تحليلهاي آن زمان آقايان كرباسچي ؛ نبوي ؛ حجاريان و باقي و سايرين موجود است. به همان سياست فشار از پايين و چانه زني از بالا در انواع و اقسام اشكال خود در اين دوازده سال هم ادامه دادند ثمره اش چيزيست كه امروز همگان شاهد آن هستيم.
اين جماعت فرداي انتخابات با مردمي روبرو شدند كه راي خود را مي خواستند مردمي كه به خيابان مي آمدند تا خشم خود را از بازي كه خورده بودند فروبنشانند در كنار آن انبوه جمعيت آگاهي كه با وجود تحريم انتخابات ازحضور در كنار ساير هم ميهنان خود را براي نشان دادن همان " نه" دوازده سال قبل استقبال نمودند. آقايان هم قدم به قدم و با احتياط پشت سر مردم حركت كردند. يكي در داخل خونخواه كشته شدگان و آسيب ديدگان شد يكي هم در خارج مدعي رهبري جنبش سبز شد كه وظيفه داشت از نفوذ نامحرمان و غيرخوديها به صفوف رهبري آقايان جلوگيري كند.
نامه ها نوشته شد مصاحبه ها انجام شد اما چه كسي از خط قرمزها گذشت جز مردم؟ زمانيكه فرزندان و وابستگان آقايان هم در ميان قربانيان مردم قرار گرفتند گويا پس از سي سال تازه خبردار شدند كه در زندانها هم خبري هست تا آنزمان چه كسي به ياد دويست هزار كشته شدگان اين سي سال افتاد چه كسي از شهداي خفته در خاوران ياد مي كرد؟ جز مردم به استثنا دكتر سروش كداميك از اين رهبران رنگ و وارنگ از خط قرمز ولايت فقيه و جمهوري اسلامي گذشت؟ به جز مردم. كروبي؛ موسوي؛ گنجي؛ مهاجراني و يا يك قطار نام ديگر كداميك حاضر شدند حتي بخشي از شعارهاي مردم در خيابانها را تكرار كنند.
آنهايي كه با بيست سي روز زندان انفرادي توبه نامه هاي بلند بالا قرائت كردند و دوستانشان از فشارهاي طاقت فرسا به آنان سخن مي گفتند گويا يادشان رفته بود كه زندانهايي كه خود بازجو و داديار و گرداننده آن بوده اند شاهد هزاران جوان زير بيست سال بود كه سالها انفرادي و جيره كتك هفتگي و سلولهاي سي چهل نفره با ابعاد 15/1 در 5/2 متر را تحمل كردند و خم به ابرو نياوردند در سال 67 پاي ميز محاكمه امثال نيري و اژه اي رفتند و حاضر نشدند سر سوزني كوتاه بيايند و در خاوران بي نام و نشان در كنار ساير رفقايشان به خاك سپرده شدند؟ اما مردم به ياد دارند.
حال چه شده كه اگر آقايان با يكديگر پشت پرده جلسه مي گذارند كميته آشتي كنان تشكيل مي دهند حفظ كيان جمهوري اسلامي را به يكديگر يادآوري مي كنند بايد گمان كنيم كه همه چيز تمام شده است.
حتي اگر سناريوي ديگري كه بسيار محتملتر است هم روي دهد هيچ تفاوتي نخواهد داشت. نظاميان به قدرت رسيده در همين جا متوقف نخواهند شد. سازش و عقب نشيني در اين مقطع نه با سرشت و تفكرشان سنخيتي دارد و نه به اوضاع و احوال و شرايط هم خواني دارد. آنها بيش از اين هم پيش خواهند رفت. حاكميت را به نفع خود يكدست خواهند كرد. آن قدر برگ براي بازي با غربيها دارند كه نگراني خود از تهديد خارجي را هم مرتفع نمايند. كشورهاي غربي هم نشان داده اند كه آن قدر منفعت طلب هستند كه در شرايط بحران اقتصادي جهاني طعم خوش سازش با جمهوري اسلامي را با پافشاري بر سر مسائلي كه چندان منافعشان را به خطر نمي اندازد تلخ نكنند. بخشي از آنها به اتمي شدن جمهوري اسلامي هم رضايت داده اند اما لزومي هم ندارد تا آنجا پيش بروند با يك ظاهر سازي تبليغاتي اين حاكميت امكان تعطيلي پروژه هسته اي خود را به شرط تضمين تداوم حاكميتش دارد.
اگر اين سناريو محتمل تر هم اتفاق بي افتد آيا بازهم تفاوتي خواهد كرد؟
بحران در تمام ابعاد خود روز به روز عميقتر مي شود. توجه بيش از حد افكار عمومي به مسائل سياسي در چند ماه اخير باعث شده تا به مسائل اقتصادي بي توجهي معنا داري صورت بگيرد. كافيست به افزايش نرخ تورم ؛ افزايش شديد نقدينگي افزايش نرخ بيكاري كاهش شاخص تراز بازرگاني اتمام منابع برخي از رديفهاي بودجه آن هم در نيمه سال و بسياري از شاخصهاي ديگر نگاهي بي اندازيم همه آنها گواه صحت چنين ادعايي هستند. بحران اجتماعي كه چهره بسيار آشكارتري هم دارد. واقعيتها نشان مي دهند كه حاكمان سياسي ديگر نمي توانند به شيوه گذشته به حكومت خود ادامه دهند ؛ توده ها نيز ديگر ادامه چنين حاكميتي را به هيچ وجه برنمي تابند. آيا شواهدي بيش از اين لازم است تا بوجود شرايط انقلابي و عبور مردم از خط قرمز "قانون" حاكم بر جامعه اذعان كنيم.
اين فقط نشانه آنست كه كماكان آن چه كه در يك صد سال گذشته چشم اسفنديار جنبش آزاديخواهي و برابري طلبانه مردم ايران بوده است پابرجاست. "فقدان نيروي انقلابي براي رهبري مردم در چنين شرايطي "
به اعتقاد عده اي نامه موسوي عبور از خطوط قرمز است و رهنمود او براي ايجاد تشكهاي اجتماعي پراكنده را دليلي بر اين مدعا مي دانند. اما اطلاعيه شماره 11 و به دنبال آن نامه شماره 12 ايشان بيشتر شبيه وصيت نامه فردي است كه مي خواهد با صحنه كشاكش خداحافظي كند.
كسي كه كمي با ادبيات نگارشي و نوع تفكر آقاي موسوي آشنا باشد به خوبي در مي يابد كه مقصود وي از نگاشتن چنين اطلاعيه اي چيست. سكوت معنا دار اطرافيان و هواداران نزديك ايشان و حتي عدم استناد مخالفان ايشان به اين نامه ها هم گواه همين مساله است.
اصلاح طلبان كه در توهم ايجاد تغييرات از درون نظام بوده اند هر يك به شيوه خود نااميدي خود از اين مسئله را بروز مي دهند. يكي در زندان خط و خطوط بقيه را مورد حمله قرار مي دهد. يكي مانند دكتر سروش آنقدر شجاعت دارد كه بي پرده سخن آخر خود را بگويد و يكي هم مثل آقاي موسوي قدري دچار عذاب وجدان است و راه حل را به مردم واگذار مي كند تا خود راه خود را پيدا كنند. به مصاحبه فرزند آقاي منتظري پس از دستگيري فرزندانش توجه كنيد. به صراحت اعلام مي كند كه اگر پدرش اطلاعيه اي داده ناشي از آن بوده كه درد نظام را دارد و مي خواهد رژيمي را كه از پايه گذارانش بوده خيرخواهانه نجات دهد.
اين آقايان كه براي مدتي چند گام پشت سر مردم حركت كردند در قد و اندازه اي نبوده اند كه پاسخگوي چنين تحولي باشند. هركس هم كه چنين اميدي داشته به خواب و خيال بودن آن تا كنون پي برده است.
اما وظيفه تاريخي در اين برهه چيست؟
تا همين چند روز قبل زمزمه هايي شنيده مي شد كه همه چيز دارد تمام مي شود بايد عقب نشست بايد شرايط را تا انتخابات بعدي پذيرفت انتخابات شوراها و مجلس در راهست بايد تا آن زمان صبر كرد و براي آن زمان آماده شد و بسياري مسائل از اين دست.
اما مردم در راهپيمايي روز جمعه به صورت گسترده اي نه تنها در تهران بلكه در بسياري ديگر از شهرها كه همگان تصور مي كردند ديگر در آنها خبري نخواهد شد در تظاهراتي شركت كردند كه بار ديگر به همگان نشان داد كه مردم چنين ادعاهايي را نپذيرفته و نخواهند پذيرفت. در عين حال متزلزل بودن اركان حاكميت نيز به روشني نشان داده شد. رژيم دستپاچه و مستاصل با عجله بسيار يكشنبه را به عنوان عيد فطر اعلام نمود تا نمايشي از يكپارچگي حاكميت را با اقامه نماز در پشت سر ولي فقيه شان به رخ مخالفان بكشاند. در حالي كه اكثر مراجع از اقاي سيستاني گرفته تا منتظري و مكارم شيرازي و نوري همداني از اعلام عيد خودداري كرده بودند سردمداران هر دو جناح رژيم دوشادوش يكديگر به صف شدند تا نمازي را برگزار كنند كه به لحاظ اعتقادات ديني خودشان نيز خالي از شبهه نبود.
اين مسئله گواه آن بود كه مردم همانگونه كه از خط قرمز بود و نبود حاكميت عبور كرده اند از خط توقف به خاطر سازش و يا مصلحت شناسي كساني كه داعيه رهبري جنبش را دارند نيز گذشته اند. جواناني كه تا ديروز در جستجوي راهي براي رسيدن به آزادي بودند هم اكنون آزادي را طلب مي كنند و آماده اند هزينه آنرا بپردازند.
پس به روشني بر اين نكته مي توان تاكيد ورزيد كه با سازش و يا سركوب حاكمان هيچ چيز تغيير نخواهد كرد. بحران روز به روز عميقتر خواهد شد و مردم بايد به گونه اي هدايت شوند كه خود را براي چنين شرايطي آماده كنند. اقشار مختلف اجتماعي بايد چگونگي سازماندهي و حركت در شرايط سركوب و خفقان را بياموزند و به كار گيرند. جنبش مدني روز به روز راديكالتر خواهد شد و در كوران مبارزه مردم رهبران واقعي خود را پيدا خواهند كرد و با اعتقاد و تكيه به آنها مابقي راه را نيز طي خواهند كرد.
به راستي كه اين غافله را ديگر سر باز ايستادن نيست .
تهران 29 شهريور 88