جهان در آیینه مرور
تئوری "بیشماران" و مباحث گرد آن * (1)
لیلا جدیدی
درآمد:
نقد و بررسی دو تفکر در دو کتاب "امپراتوری" (Empire) منتشر شده در سال 2000 و در پی آن "بیشماران (Multitude):جنگ و دمکراسی در عصر امپراتوری" در سال 2004، در سالهای اخیر و در دو سوی اقیانوس آتلانتیک بحثهای استثنایی و حساسی را برانگیخت. هر دو این کتابها با تلاش مشترک "آنتونیو نگری" و "مایکل هارت" نوشته شده است. مایکل هارت، فیلسوف سیاسی و استاد دانشگاه "دوک" و آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست پست مدرن، استاد علوم سیاسی در دانشگاه پاریس و دانشگاه "پادو" در رم هستند
"امپراتوری" که در زمره بهترین کتابها در سطح بین المللی قرار گرفته است، جهانی گسترده و همزمان به هم پیوسته را تصویر می کند و مدعی است که امپریالیسم در شکل پیشین دیگر وجود ندارد. نگری و هارت معتقدند که دولتهای بسیاری، حتی دولتهای بسیار قدرتمند، حاکمیت خود را به شبکه تازه ای از قدرت فرا ملی تسلیم کرده اند که "امپراتوری" خوانده می شود. از سوی دیگر، در "بیشماران" وعده و امید داده شده که برای اولین بار امکان دستیابی به دمکراسی در سطح جهان به وجود آمده است زیرا یک آلترناتیو زنده و پویا در دل امپراتوری متولد شده و در حال رشد است.
نگاه مثبت و نظرگاههای ظریف و عمیق هارت و نگری به این دو مقوله، آنها را در سطح جهانی به دو فیلسوف سیاسی هیجان آور و جدال بر انگیز تبدیل کرده است.
"نبرد سیاتل" در نوامبر 1999 آغاز دورانی پر شور و امیدوار کننده برای طرفداران تغییرات مترقی اجتماعی در جامعه بود. در کشورهای سرمایه داری، جنبش عدالت خواهانه جهانی علیه نشستهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و دیگر نمادهای نئولیبرالیسم متشکل می شد. آنها با شعار "جهانی دیگر ممکن است" به سازماندهی نیروهای اجتماعی می پرداختند.
انتشار کتاب "امپراتوری" در این دوران اگر چه بیشتر در اروپا مورد توجه قرار گرفت تا آمریکا و کانادا، با این حال مهمترین کار تئوریکی بود که به جنبش راه پیدا کرد. کتاب "بیشماران" که چهار سال بعد به چاپ رسید، با بلند پروازی چشمگیری به آینده و دمکراسی جهانی نگریسته و بدین جهت مورد توجه بسیاری از جمله پژوهشگران علوم اجتماعی و علوم انسانی قرار گرفت.
منتقدان، "امپراتوری" را "مانیفست کمونیستی قرن 21" در دوران جهانی شدن سرمایه نام نهادند و "بیشماران" را "پایان دوران پرولتاریای سنتی" و آغاز دوران "پرولتاریای شبکه ای" توصیف کردند. "بیشماران" مدل جدیدی از سازماندهی مقاومت علیه سیستم جهانی سرمایه داری را ارایه می کند.
این نوشتار تلاش می کند که خوانندگان را نخست با تئوریهای مطرح شده در این دو کتاب به ویژه مبحث "بیشماران" آشنا سازد و سپس به بحثها و نظرات مخالف و موافق پیرامون آن بپردازد. این مباحث برای نیروهای چپ به ویژه در ایران که دوران بحرانی انقلابی را طی می کند، می تواند از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد.
در نخستین بخش به اختصار به معرفی این دو تئوری می پردازیم:
ستیز "امپراتوری" ، مقاومت و پیروزی "بیشماران"
مایکل هارت و آنتونیو نگری در کتاب "امپراتوری" توضیح می دهند که هیچ کس در جهان حتی کشورهای قدرتمند و از جمله آمریکا دیگر نمی تواند به تنهایی و به طور یکجانبه عمل کرده و نظم جهانی را شکل دهد بدون آنکه با دیگر قدرتها در شبکه امپراتوری همدستی داشته باشد. امپراتوری به مثابه یک مرکز ثقل برای پیشبرد جهانی سازی شبکه های تولیدی خود و حفظ آن پا به جهان می گذارد و تور پهناور و انحصاری خود را آنچنان می گسترد که همه روابط نیرومند موجود را در نظم جهانی خویش ادغام کند. همزمان، اقدامات پلیسی قدرتمندی را نیز برای ثبات بربریت تازه و علیه برده های معترض که نظم آن را بهم می زنند، تدارک می بیند.
نگری می گوید:"اما ما به هیچوجه مخالف جهانی سازی نیستیم، در واقع نیروهای پرتوان چپ بین المللی، خود این پروسه را پیش برده و رهبری کرده اند. با این حال ما دشمنی داریم که یک رژیم ویژه است و او هم در روابط گلوبال نقش دارد اما در جهت مخالف ما . اسم این رژیم، امپراتوری است."
جهانی سازی دارای دو چهره است. این دو چهره را آنتونی نگری و مایکل هارت بدین صورت توصیف می کنند که اولی در گسترش جهانی امپراتوری در شبکه ای هیرارشیک نمود می یابد که نظم آن با مکانیزمهای جدید کنترل و تضاد های دایمی حفظ می شود. این گلوبالیزاسیون، حلقه ای از همکاریها و همدستیها که ملتها و قاره ها را در میان می گیرد، ایجاد می کند و فرصت برخوردهای نامحدودی را به وجود می آورد.
در تشریح چهره دوم نگری می افزاید:"نوع دیگر جهانی سازی نیز مجهز کردن مردم به وسایل و ابزار ارتباطات و سپس حرکت است که آن هم در شبکه گسترده "بیشماران" صورت می گیرد. "بیشماران" نیروی اصلی جامعه جهانی ما هستند، در حالی که امپراتوری دستگاهی است که با سود گیری از حیات "بیشماران" زیست می کند. این همان قدرت چیره ای است که مارکس آن را این گونه توصیف کرده است:"یک رژیم خونخوار متشکل از مردگانی که تنها با مکیدن خون نیروی کار زندگان به حیات خود ادامه می دهد."
دو فیلسوف مذکور در کتاب "بیشماران" توضیح می دهند:"با مشاهده تضادها و اختلافات موجود در جهان، در نگاه اول به نظر می رسد که این تضادها ابدی و دایمی هستند، دمکراسی تهدید می شود و دستیابی به آن به رویایی دوردست تبدیل می شود اما توجه کنیم که مهمترین سد دستیابی به دمکراسی، جنگ است. جنگ هیچگاه با دمکراسی در سازش نبوده است زیرا موضوع دمکراسی در زمان جنگ همواره به حاشیه می رود تا مقامهای دولتی برای دوران بحران اختیارات زیادی داشته باشند. در نتیجه، چون جنگ مساله ای جهانی و طولانی است بنابراین، دمکراسی هم به همان صورت برای مدتها به عقب رانده می شود. در گذشته جنگ یک پدیده استثنایی بود اما اکنون که به یک روال عادی تبدیل گردیده، دمکراسی نیز متزلزل تر شده است."
هارت و نگری در "بیشماران یا "Multitude" که در واقع ادامه بحث پیشین (امپراتوری) است، علت شکست آمریکا در جنگهای اخیر را دقیقا به این دلیل که از ابزارهای گذشته برای مشکلات دوران جدید استفاده می کند، دانستند. آنها می گویند که به کارگیری راهکارهای کهنه منجر به تضادهای بیشتر و عدم امنیت و بی ثباتی شده است. آنها تنها راه نجات ثروتمندان و قدرتمندان برای حفظ منافع خود را ایجاد نظم نوینی که همکاریهای قدرتهای حاکمه را در بر دارد می دانند که در واقع تشکیل نوع تازه ای از امپراتوری است. اما همبستگی و صلحی که بین قدرتهای حاکمه به وجود می آید، دردی را از اکثریت مردم درمان نمی کند. این صلح خشونتی را در سطح جهانی به وجود می آورد که همه ارکان جامعه را در بر می گیرد، هیرارشی را تشدید می کند و امکان تغییرات دمکراتیک به شکل سنتی را از میان می برد.
اما آیا این شرایط ابدی زندگی ما خواهد بود و دمکراسی رویایی دست نیافتنی است؟
پاسخ هارت و نگری این است که امپراتوری با دست اندازی بیش تر و عمیق تر بر همه جوانب زندگی، امکان به وجود آمدن نوع دیگری از دمکراسی را ممکن می کند. گروههای مختلفی از افراد را در شبکه های اجتماعی جهانی به یکدیگر نزدیک می کند. این گروهها به صورت عناصر جاری مقاومت دیگر خاموش نیستند. توده های ستمدیده با هم، "بیشماران" را با توانایی وارد کردن آلترناتیو دمکراتیک در نظم جهانی، تشکیل می دهند.
نگری در نوشته ها، سخنرانیها و مناظره های خود تلاش می کند تا مفهوم "بیشماران" را باز کند. او می خواهد درک شود که "بیشماران" با "مردم"، "توده ها" و یا "طبقه کارگر" متفاوت است زیرا اینها هر یک معنی منفرد دارند اما "بیشماران" به معنای تعدد است. "بیشماران" تعداد غیر قابل شمارشی هستند که یک موضوع متحد و یا هویت همشکل ندارند. فرهنگهای مختلف، نژادها، ملیتها، جنسیتها، همایشهای متفاوت و گوناگون نیروهای کار، روشهای مختلف زندگی کردن و دیدگاههای مختلف نسبت به جهان داشتن و خواسته ها و تمایلات گوناگون ابراز کردن، همه بیشمار مجموعه ای از دسته بندیها و تفاوتهای فردی است.
حتی توده ها هم شامل انواع و دسته بندیها هستند. نمی شود گفت همه این گوناگونیهای اجتماعی، تشکیل دهنده "توده ها" است زیرا وقتی می گوییم "توده ها"، از جمعی غیر متفاوت با هم صحبت می کنیم.
در "توده ها" تمامی رنگها به خاکستری می گرایند. توده ها می توانند با هم حرکت کنند چون همشکل هستند. در "بیشماران" تفاوتهای اجتماعی مشخص است. آنها چندین و چند گونه هستند. چالش "بیشماران" این است که یک جامعه متفاوت و چند رنگ بتواند با یکدیگر ارتباط و حرکت دست جمعی داشته باشد اگر چه در درون متفاوت است.
بیشماران یا طبقه کارگر؟
آنتونی نگری در فوروم اروپایی در پاریس در سال 2003 در پاسخ به "الکس کالینیکس" از "حزب سوسیالیست کارگری" می گوید:"همه ما در مورد این واقعیت که می خواهیم با سرمایه داری مبارزه کنیم و جهان را بازسازی کنیم توافق داریم اما من فکر می کنم پتانسیل دست یافتن به آن وجود ندارد. وقتی من در مورد بیشماران و مفهوم طبقاتی صحبت می کنم منظورم این است که کارگران امروز همه با هم شباهت ندارند و در مقایسه با کارگران قرنهای پیش نیز تغییر کرده اند. این تغییرات از همان عصر صنعتی شدن آغاز گشت و در هر مرحله تفاوتهایی مشخص از دوره های پیش داشت."
نگری توضیح می دهد که چگونه سازمان کار از قرن 18 تا کنون تغییر کرده است و می افزاید: "به همین دلیل است که اگر ما تعریف ثابت و یگانه ای از طبقه کارگر و سازمان کار داشته باشیم، عمیقا در اشتباه هستیم."
نگری آغاز تغییر بزرگ و عمیق تر سازمان کار را از سال 68 و آغاز ظهور لیبرالیسم می داند.
وی در باره مشخصات مناسبات تولیدی جدید می گوید:"کارخانه دیگر در مرکز ارزش تولید نیست. ارزش از به کارگیری تمامی جامعه حاصل می شود. "بیشماران" تمامی کارگران جامعه هستند که در درون جامعه کار می کنند و به سرمایه دار سود می رسانند. تمامی این افراد که کار می کنند و استثمار می شوند، مردان، زنان، کسانی که در امور خدماتی کار می کنند، پرستارها، کسانی که در ارتباطات و زبانهای گوناگون شاغل هستند، کسانی که در امور فرهنگی به کار مشغولند، خلاصه در تمامی سطح جامعه، هر بخش اگر استثمار می شود از "بیشماران" است. آنها چه گروهی یا چه منفرد کار کنند، باز هم در مجموع از "بیشماران" هستند."
درک این موضوع از نظر نگری بسیار با اهمیت است و او از توضیح و تشریح بیش تر دریغ نمی کند. او می خواهد که مخاطبانش اشتباه نکرده و این گونه تصور نکنند که تلاش دارد بگوید نیروی کار مادی گسترش نداشته است. او برای رفع این سووتفاهم به کارخانه ها، کارگاههای استثماری با پرداخت درآمدهای بسیار پایین، کار کودکان و غیره اشاره می کند که به طور مادی نیروی کار هستند. آنچه که نگری بر آن تکیه می کند این است که به موضوع "بیشماران" از این زاویه باید توجه کرد که پروسه تولید ارزش، شامل نیروی کار شبکه ای، نیروی کار مبتکر و نیروی کار عملی است.
نگری در جای دیگر توضیح می دهد:"وقتی مارکس در مورد یگانه و یا نمونه بودن طبقه کارگر حرف می زد به 100 یا 200 کارخانه نظر می انداخت اما حرف او جرقه بزرگی بود که به ما راهی را که باید ادامه دهیم نشان داد."
در جای دیگر نگری می گوید:"پیش تر، ارزش همیشه از فروش نیروی کار کارگر محاسبه می شد و نه از نیروی کار توده ای."
در مورد بخشهای گوناگون جامعه که "بیشماران" در دوره جدید را تشکیل می دهند، نگری کشاورزان را مثال می آورد و تاکید می کند:"آنها همیشه خارج از طبقه کارگر محسوب می شدند و این کاملا بی معنی است زیرا آنها همیشه کار کرده اند. کشاورزان سخت کار کرده اند، به تنهایی و منفرد کار کرده اند. ما امروزه با طبقه روستایی در کشورهایی روبرو می شویم که برای توسعه سرمایه داری بی فایده می شوند و در درون این طبقه روستایی از یک سو سازماندهی نیروی کار صنعتی را می بینیم و از سوی دیگر، تخصص نیروی کار کشاورزی را که در تهیه ی مثلا پنیر خوب، شراب خوب و غیره مهارت دارد و به طور منفرد کار می کند. تنها توسط یافتن این کیفیت از نیروی کار، یافتن او در درون گوناگونیها، در درون عناصر عادی که در واقع عناصر مشترک استثمار هستند و از سوی دیگر با درک ویژگی آنها که می توانند خود را با روابط مادی تطبیق دهند و پنیر خوب و شراب خوب بسازند است که ما می توانیم به رابطه آنها با طبقه کارگر صنعتی بیاندیشیم.
از سوی دیگر، بگذارید به کار خانگی زنان فکر کنیم که کاری پنهان ولی با اهمیت بوده است. نیروی کاری که همیشه می دانسته جورابها کجای خانه هستند. در اساس رمز کار به اصطلاح خانگی این بوده که نمی تواند واجد شرایط باشد. این درحالی است که برای نمونه، تولید مثل نیروی کار، دارای یک کیفیت اساسی است. چگونه می توانیم این ارزش و این مبارزه را به این ائتلاف اضافه نکنیم؟ اگر چنین دلیل عمیقی کافی نباشد که زن خانه دار نیز نیروی کار به حساب بیاید و قابل ارتباط داشتن و قابل تماس گرفتن باشد، در این صورت تولید ارزش، تولید طرد روابط است!"
"بیشماران" در وحله اول یک درک طبقاتی و بعد درک سیاسی است. با اینکه یک درک طبقاتی است اما به درک طبقاتی ساده از طبقه کارگر در قالب درک توده ای پایان می دهد. از نقطه نظر سیاسی، درک "بیشماران" به درک "مردم"، "ملت" و هر چه که توسط دولت ساخته شده، پایان می دهد.
ادامه دارد...
* با نگاه به مباحثی که تئوری "بیشماران" در میان جریانها و گروههای فعال در جنبش دموکراتیک مردم ایران برانگیخته و اهمیتی که از این زاویه یافته، این شماره و چند شمار آینده "جهان در آیینه مرور" به معرفی و کنکاش آن از نقطه نظرات گوناگون اختصاص یافته است.
توضیح:
کتاب امپراطوری به وسیله رضا نجف زاده به فارسی ترجمه شده و ناشر آن قصیده سرا در تهران است.
کتاب مولتیتود(بیشماران) به وسیله منوچهر هزارخانی به فارسی ترجمه شده و ناشر آن بنیاد رضایی در پاریس است. ترجمه دیگری از این کتاب قرار است توسط نشرنی در تهران منتشر شود که مترجم آن رضا نجف زاده است و برای آن نام «انبوه خلق» برگزیده است.