زنان در صف مقدم مبارزه با اصل ولایت فقیه

 

آناهیتا اردوان

تبعیض جنسیتی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد تشدید شده است. این مساله بدون شک جزو یکی از مهمترین سیاستهای سلطنت مطلقه فقیه جهت مقابله با سیل خروشان مبارزه زنان در کنار دیگر اقشار اجتماعی به شمار می رود. هر چه از عمر رژیم حاکم می گذرد، تلاش می کند که بیش از پیش در راستای حفظ و تثبیت ساختار ارتجاعی حاکم، با توسل به گذراندن قوانین متحجرانه و عملکردهای سیاسی اقتصادی مخالف با منافع اکثریت مردم، بر سر راه مبارزه برای استقرار دموکراسی، برابری و عدالت اجتماعی مانع ایجاد کند. موقعیت زنان در ایران به موازات رشد فقر، بیکاری، معضلهای اجتماعی، رانت خواری، چپاول منابع ملی و تسلط اختاپوسی نهادهای انگلی همچون سپاه پاسداران و بسیج بر شاهرگ اقتصادی کشور، هر روز بیش از پیش تنزل می یابد. ایران بر اساس گزارش امسال "مجمع جهانی اقتصاد" به لحاظ تبعیض جنسیتی رتبه 128 را در میان 134 کشور جهان به خود اختصاص داده است. شکاف در پرداخت دستمزد بین زنان و مردان در میهن ما آنچنان عمیق است که از این لحاظ در رتبه 110 قرار دارد. با وجود ترفندهای مضحک احمدی نژاد و جنجال آفرینیها پیرامون شرکت دادن زن در کابینه دولت باز هم ایران نتوانست رتبه ای بهتر از 130 از لحاظ مشارکت زنان در ساختار سیاسی بین کشورهای جهان به دست آورد. ایران بر اساس گزارش یاد شده، یکی از بدترین قوانین حمایتی از زنان علیه خشونت را دارد.

زنان و دختران جوان ایرانی با وجود بیش از سه دهه اعمال ستم جنسیتی و اقتصادی از سوی توتالیتاریسم مذهبی حاکم از پای ننشسته و با شرکت فراگیر خود در مبارزه مردم علیه سلطه ولایت فقیه فصل جدیدی نه تنها در تاریخ مبارزه زنان در ایران بلکه، در کل منطقه گشودند. شرکت گسترده زنان در راهپیماییهای بعد از انتخابات مهندسی شده ولایت فقیه، دستگیری تعداد بیشماری از زنان، به قتل رساندن زنده یاد ندا آقا سلطان، شکنجه و به قتل رساندن دختران جوان در حبس، تجمع هفتگی مادران داغدار در پارک لاله و ادامه آن با وجود حمله یگان ضد شورش و دستگیری برخی از آنان، تا طنین فریاد "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر ولایت فقیه" زنان شجاع در اعتراضات سیزده آبان و شانزده آذر نشان می دهد که تحقیر، زندان، شکنجه و اعدام تاثیری بر تصمیم و تلاش خستگی ناپذیر زنان ایرانی در حذف اصل ولایت فقیه به عنوان نخستین گام حیاتی جهت استقرار برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی، ندارد. عزم راسخ زنان در گزارش "آژانس ایران خبر"، مورخ شانزده آذر به سادگی عنوان می شود:

"زمانی که نیروهای سرکوبگر بسیجی، سپاه و گارد ویژه مستقر در چهارراه ها قادر نشدند با استفاده از ضرب و شتم و استفاده از گاز اشک آور مردم را متفرق کنند و در مقابل سیل عظیم مردم به خشم آمده بودند، شروع به دشنام و فحاشی کردند. این فحاشیها در برابر زنان بیشتر به کار گرفته شد. نیروهای سرکوبگر وقیحانه ترین دشنامها را نثار زنان کردند اما زنان آزاده در برابر هجوم فحاشیهای سرکوبگران، فریادهای "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه" سر دادند."

زنان کارگر، دانشجو، کارمند و خانه دار با اندیشه ها و منافع طبقاتی متفاوت برای دستیابی به مطالبات مشترک و دموکراتیک خود، گرد هم آمدند تا عامل اصلی تبعیض و عقب افتادگی در این مرحله یعنی اصل ولایت فقیه را از صحنه ساختار سیاسی کشور پاک کنند. مبارزه خستگی ناپذیر و قابل تحسین زنان میهنمان نماد درخشان اتحاد، مبارزه و پیروزی است. همبستگی و وفاق جنبش زنان از یک سو و اتحاد آن با جنبش اعتراضی مردم علیه نظام حاکم از سوی دیگر، در حالی بالنده تر از پیش قد علم کرده است که بحرانهای ساختاری اقتصادی- سیاسی نظام به طور فزاینده ای در حال رشد است. هر روز که از مبارزه زنان علیه رژیم می گذرد، نشانه های زیادی بر این مساله مهر تاکید می زند که آنان با هوشیاری تمام از هر فرصتی برای ابراز اعتراض و به انزوا کشیدن ولی فقیه و دولت منتخب او استفاده می کنند.

بدون شک زنانی که در قیام مردم علیه ولایت فقیه شرکت می کنند، دارای عقاید گوناگونی هستند که نشاندهنده رنگارنگ بودن پیکار سراسری مردم است. در این میان نگرشی که بدون توجه به این مهم که "تغییر" در اصلاح نظم کهنه نمی گنجد زیرا که رفرم به معنای "ترمیم" و نه "تغییر" می باشد و با وجود سرکوب وحشیانه زنان و مردان توسط ماموران دولتی، آنان را همواره و در هر شرایطی به مبارزه مسالمت آمیز فرا می خواند، هر حرکت تدافعی مردم را حرکتی خشونت آمیز و بی تاثیر نامگذاری می کند. نگرش مزبور با نادیده گرفتن این مساله کلیدی که تاکتیک مبارزه انتخاب نمی شود بلکه، از سوی شرایط در روند مبارزه تحمیل می شود، هنوز اجرای عدالت اجتماعی، رفع تبعیض جنسیتی و رفع معضلات اجتماعی را در اصلاح نظام و اجرای قانون اساسی آن امکان پذیر می داند. این در حالیست که جنبش مردم ایران همراه با زنان به عنوان بازویی نیرومند، در فرایند مبارزه موفق شده که شکافی آنچنان عمیق در ساختار سیاسی حاکم ایجاد کند که امروز با ریزش فزاینده نیروهای "خودی" روبرو است. جنبش با اعمال فشار از پایین به بالا، نیروهای جدا شده از حاکمیت را یا به جلو هل می دهد که آنان نیز نسبت به منافع اقتصادی خود تصمیم گرفته به مبارزه ضد دیکتاتوری بپیوندند و یا در غیر اینصورت به انزوا کشیده شوند. بدین ترتیب برآیند نهایی جنبش مردم علیه حاکمیت با هر روز رادیکال تر شدن آشکار می سازد که حذف اصل ولایت فقیه به عنوان نقطه ثقل ساختار ارتجاعی حاکم، اولین گام در مسیر تغییر اساسی که همانا سرنگونی سیستم تحجر همراه با قانون اساسی آن است، می باشد. جنبش زنان نیز که پیوندی طبیعی با مبارزه اکثریت استثمار شدگان در ایران دارد، در فرایند مبارزه هر آن با اندیشه های مترقی تر و تاکتیکهای واقع بینانه محصول تحلیل درست از شرایط، از پوسته کهنه خود بیرون می زند و بر نگرشی که قصد دارد شکل مبارزه را به آن تزریق کند، دست رد می زند.

مبارزه زنان ایران در مسیر رفع کامل استثمار جنسیتی و طبقاتی، مستلزم انقلابی اجتماعی است که نیاز به پروسه مبارزاتی طولانی دارد. در شرایط کنونی اولین گام برای رسیدن به این هدف نهایی، سرنگونی ساختاری می باشد که ولایت فقیه در هرم آن قرار دارد. اندیشه ای که راهکارهای عملی تر و عینی تری در اختیار جنبش زنان برای رهایی از چنگال ستم می گذارد و مایل نیست مطالبات زنان را در چارچوب حقیر قانون اساسی کنونی محدود کند، قادر است نقش تعیین کننده ای در مسیر مبارزه با استبداد به ثبت برساند. این ایفای نقش بی شک جنش عام سراسری را نیز بدون تاثیر نخواهد گذشت و عبور آن از نظام و قانون اساسی را ناگزیر می سازد.

جلوه دیگری از مبارزه و مقاومت دلیرانه زنان در برابر ولایت پوسیده خامنه ای را می توان در استقامت و پایداری زنان شهر اشرف دریافت؛ زنانی که در بیابانهای سوزان عراق تحت فشارهای گوناگون، از زیر پا گذاشتن ابتدایی ترین حقوق انسانی آنان در شکل جلوگیری از دسترسی به آب آشامیدنی، امکانات بهداشتی و پزشکی، تیراندازی کردن به سوی آنان و مجروح کردنشان تا اعمال فشار برای انتقال اجباری از سوی دست نشانده های رژیم ولایت در عراق قرار گرفته اند. آنها اما هرگز از پا ننشسته اند و همچون سروهایی پراقتدار در مقابل صدور بنیادگرایی و تروریسم استوار ایستاده اند.

حضور پر رنگ زنان از طبقات مختلف اجتماعی و تاثیر به سزای آن بر نیرومند ساختن و تداوم قیام سراسری مردم علیه نظام ولایت فقیه خط بطلان بر نگاهی کشید که "جنسیت" و نه "انسان" را در کانون اندیشه خود قرار می دهد و بدین ترتیب با تجزیه تحلیلهای نادرست، توانایی و اقتدار زنان را کوچک و یا نادیده می گیرد. حماسه آفرینیها، شهامت و فداکاری زنان با توجه به ستم دوچندانی که در سالهای متمادی حاکمیت استبداد بر آنان روا شده، موقعیت آنها را در صف مقدم مبارزه علیه ولایت فقیه، تثبیت کرد.

حضور و شرکت فعالانه زنان در مبارزه علیه رژیم بر صحت ارتباط ارگانیک بین استقرار دموکراسی و پیشرفت حقوق زنان در جامعه مهر تاکید هزار باره زد. این مهم، قیام مردم را در مسیر مبارزه و تثبیت خواستهایی والا، همچون رفع تبعیض جنسیتی قرار داد که ناگزیر می بایست از کل نظام ارتجاعی حاکم و قانون اساس آن عبور کند.