جنبش اجتماعی و آموختن از یک تجربه

 

جعفر پویه

آن چه در روز 22 بهمن گذشت باعث دامن زدن به بحثها و اظهار نظرهای زیادی شد. در جناح حامیان و ناظران عملکرد جنبش اجتماعی به عنوان یک جریان عمل گرا، این روز بیش از آن که نقد گردد، مورد اعتراض واقع می شود. از سوی دیگر، آنانی که نمی خواهد سر به تن جنبش و فعالان آن باشد از موقعیت استفاده کرده و با شدت هرچه بیشتر تخم یاس و بد بینی می پاشند و سعی دارند تا نقادی درست از این اتفاق را به درگیری و جنگ داخلی بین عناصر تشکیل دهنده جنبش تبدیل کنند. آنچه بیش از همه در این میان چشمگیر است، برخوردهای عجولانه و ناپخته بعضی از کسانی است که توقع داشته و یا دارند که یک شبه راه صد ساله بروند. آنان به دلیل این که آن چه که آرزو می کردند اتفاق نیفتاده، ناراحت و عصبانی به هر دری می کوبند و با ناراحتی و عصبانیت سعی دارند تا مقصر یا مقصرانی بیایند و آنها به زیر شلاق اتهام و دشنامهای خود بگیرند. این برخوردها نه تنها مشکلی از جنبش حل نخواهد کرد بلکه، باعث خواهد شد تا بخشی از پروژه حکومتیها برای درگیری در داخل جنبش عملی شود. بنابراین بیش از اینکه واکنشهای تند و یا برخوردهای هیستریک و عصبانی را که عملی عجولانه به دلیل انتظارات بیش از اندازه است دامن بزنیم، نیاز داریم با نقد درست، عملکرد این روز را بررسی کرده ضعفهای آن را زیر ذره بین بگذاریم تا در آینده بتوانیم پر قدرت تر عمل کنیم و نارساییهای جنبش را نیز ترمیم کنیم. این اولین باری نیست که جنبش در مسیر حرکت به جلو با مانع برخورد می کند و به دلیل فضای پر جنب و جوش آن و نظارت همگانی مورد اعتراض واقع می گردد. اما نوع اتفاقی که در 22 بهمن افتاد از آن دست است که باید تامل بیشتری بر آن کرد و با دقت، نواقص و نارساییها را دید. آن گاه می شود کمبودها را بهتر دید و برای رفع آن چاره اندیشی کرد.

من در مقاله "جنبش اجتماعی، کنش و واکنشها" پیرامون بالا بردن عکس خمینی در اعتراضات نوشتم "بدون برنامه بودن، نداشتن یک استراتژی مشخص و عدم وجود یک پلاتفرم یا توافق جمعی و... باعث به وجود آمدن این گونه حوادث می شود."

اگر شبکه های اجتماعی باعث گردیده تا سازماندهی غیر متمرکزی شکل گیرد و ضربه پذیری آن را به حداقل برساند اما به دلیل جوان بودن این نوع سازماندهی، کمبودهای اساسی ای در آن احساس می شود که نمی توان از آن به آسانی عبور کرد. یکی از این کمبودها نبود برنامه مدون و توافق شده ای است که همه اقشار اجتماعی را دربر گیرد و آنان را به عنوان بخشی از جنبش اجتماعی تعریف کند. این کمبود باعث خواهد شد تا جنبش در محدوده عناصری که در شبکه ارتباطی آن درگیر هستند خلاصه شود و از گسترش به سوی دیگر اقشار اجتماعی ناتوان بماند. همچنین این نقیصه باعث واکنشی شدن جنبش می گردد و به دلیل بی برنامگی مجبور است تا در مناسبتهای حکومتی وارد عمل شده، خود را به ضد جریان حاضر در خیابان تبدیل کند بدون اینکه خود برنامه ریز و ترتیب دهنده مناسبتهایی باشد که به خودش مربوط است و هویت آنرا بیان می کند. این نقص آشکار باعث شده تا کلیه نیروهایی که با هزینه های زیاد، چه سازمان یافته حکومتی و چه مردم عادی وارد میدان می شوند، به عنوان عناصر و نیروهای دشمن تعریف شده و یک رویارویی تمام عیار شکل بگیرد. آنوقت باید به این پرسش پاسخ داد که تکلیف آن بخش از مردمی که با فریب و حیله یا به دلیل زوری که نیروهای سرکوبگر بسیج و سیاسی عقیدتیها در محل کار دارند و یا کسانی که به هزار و یک دلیل نا آگاهانه در این مناسبتها به عنوان سیاهی لشگر وارد شده اند، چیست؟ اینجا مشکل بیشتر خود را نشان می دهد و باعث می گردد تا جنبش بیش از این که خود را به عنوان آلترناتیو و یا درخواست کننده مطرح کند، تبدیل به نیروی فشاری می شود که علیه مناسبتهای حکومتی وارد عمل شده و آن را مال خود کند. شبکه های اجتماعی که بیشتر حاصل ارتباطات مدرن و تکنولوژیک روز هستند، این عناصر را به هم وصل می کند و در همان محدوده کاربران این امکانات خلاصه می کند و اقشار اجتماعی ای که به این امکانات دسترسی ندارند، بیرون از دایره قرار گیرند.

به زبان دیگر، هنگامی که عناصر اصلی و پایه ای اجتماع با خواست و تشکل خود در جنبش حضور نداشته باشند، عملکردها بیش از اینکه دراز مدت و برنامه ریزی شده باشد، ایذایی، کوتاه مدت و واکنشی است. برنامه نمی تواند از آسمان نازل شود. برنامه حاصل نشست و توافق برگزیدگان و نمایندگان اقشار و طبقات اجتماعی در حیطه یک موضوع خاص است. برنامه حاصل توافق جمعی اقشار سازنده اجتماع است و خواستهای آنان را فرموله کرده به پرچم اعتراضات تبدیل می کند. این کمبودی است که همچنان در جنبش اجتماعی مردم وجود دارد و بدون بر طرف کردن آن نمی شود انتظار زیادی از عناصری از جان گذشته و صادقی داشت که برای خواسته های خود دل به دریا می زنند و حتا از بذل جان خود نیز کوتاهی نمی کنند.

من همانجا نوشتم که "پلاتفرم و برنامه قادر است از حرکات واکنشی .... جلوگیری کند" زیرا برنامه حاصل توافق جمعی است که بنابر موقعیت خود حداقلی از تشکل را دارد و یا به سوی آن میل می کند. برنامه می تواند عناصر تشکیل دهند هر بخش از جامعه را پیرامون خود گرد آورده به سازماندهی آن بپردازد. به زبان دیگر، برنامه محور تجمع هر بخش بر گرد آن است. اگر چنین ضرورتی امروز مشخص می شود و جای خالی آن بر همگان واضح است، پس باید به سوی آن میل کرد و برای رسیدن به چنین توافقی گامهایی عملی برداشت.

بگذارید از منظری دیگر به موضوع نگاه کنیم. آنچه این روزها مشخص است این ست که اقشار اجتماعی بدون اینکه با یکدیگر اصطکاک یا درگیری و رقابتی داشته باشند، به صورت عملی در تظاهرات خیابانی حضور دارند. این حضور انفرادی تنها بر اساس علایق و سلایق و از زاویه آزادیخواهی و تنفر از استبداد و بی حقوقی قابل دیدن است. این حضور باید به سویی میل کند که توافق نانوشته ای که در عمل جاری است را به ماده تبدیل کرده و به سویی برود تا به صورتی قابل تشخیص این جریانات گردهم آیند و مجمعی بزرگ تر را سازمان دهند. طرحهایی همچون مبارزات جبهه ای و یا سازمان دادن یک جبهه وسیع از کلیه عناصر درگیر در مبارزات این روزها ضرورتی انکار ناپذیر پیدا است. این جبهه نیازمند حداقلهایی است که اکنون به آنها نیاز داریم. این حداقلها همان برنامه عملی یا خواستهای اقشار مختلف است که فرموله شده اند. این خواستها هویت هر بخش از جمعهای حاضر در میدان را بیان می کند. نماینده این بخشها و همچنین سازمانها و یا نهادهای حداقلی موجود با برافراشتن پرچم خویش می توانند فراخوان دهند و هر تعداد که می توانند حول برنامه خویش گرد آورند. این گردهم آییها می تواند سنگ بنای ساخت تشکل بزرگتری شود که به صورت وسیع به بخشهای مردم در موقعیتهای متفاوت فراخوان داده و برای بیان خواستهایی مشخص وارد میدان کند.

همزمان، اقشاری که در مبارزات این روزها فعالانه عمل می کنند بنابر ضرورت خود را در نهادهایی متفاوت سازمان دهند. کمیته های محلات متشکل از جوانان هر محله می تواند نهادهایی اجتماعی را سازمان دهد تا در مواقعی که آنها به عملیات و یا برگزاری اعتراضات خیابانی وارد می شوند، بتوانند به صورت جمعی حرکت کنند. این جمعهایی که یکدیگر را می شناسند و مبنای آن نیز در هر کوی و محله قرار دارد، می تواند آنان را در برابر حملات گله های مزدور حفاظت کند. به غیر از این، آنها این توانایی را پیدا می کنند تا بعد از حرکت اعتراضی تجربه های خود را مبادله کرده برای ادامه راه، برنامه ریزی های بهتری انجام دهند. اینگونه برنامه های اجرایی از دل مردم می جوشد و بهترین آنها می تواند به بالاترین مرحله رفته تبدیل به شیوه عملی شود که از داخل جامعه برخاسته است.

دانشجویان و دانش آموزان، همچنین اساتید دانشگاهها و معلمان مدارس غیر از اینکه باید فکری به حال بی تشکلی خویش بنمایند، همچنین باید کمکی باشند برای دانشجویان و دانش آموزانی که با آنها همراه بوده و می توانند به عنوان نیروهای جوان و پر انرژی کمک شایانی به اجرایی شدن نظریات و برنامه های توافق شده در جمعهای خویش باشند.

در مقابل رژیمی که از سازماندهی پر قدرتی برخوردار است، جمعهای پراکنده نمی تواند بازدهی چندانی داشته باشد. رژیم نیروهای خود را هر روزه تجدید سازمان می کند و تلاش دارد تا از حداقل آنها حداکثر استفاده را ببرد. در مقابل، جنبش مردم نیز باید نقیصه بی سازمانی خود را جبران کرده و در مقابل نیروهای سازمان یافته رژیم پرقدرت ظاهر شود. این قدرت وقتی کارساز تر است که از سازماندهی حداقلی برخوردار باشد. متمرکز کردن توان اجرایی در تشکلهای سازماندهی شده و حرکات هماهنگ و از پیش برنامه ریزی شده دیگر توان نیروها را تحلیل نخواهد برد و آنها را در یک برنامه از قبل فراخوان داده شده فشل نخواهد کرد. این یکی از نواقص اصلی جنبش در روز 22 بهمن بود. در حالیکه عناصر جنبش پر تعداد در میدان حضور داشتند، به علت عدم شناخت از یکدیگر و ناتوانی در یافتن و در کنار یکدیگر قرار گرفتن، در عمل در میدان نیروی خود را هدر دادند و باعث شد تا بسیاری که خود را با زحمت زیاد به نقاط از قبل در نظر گرفته شده رسانده بودند، نتوانند آنچنانکه در نظر داشتند دست به عمل بزنند. همه اینها بدون در نظر گرفتن نیروهای سرکوب و عناصر اطلاعاتی و سازمانهای سرکوبی است که در میدان حاضر بودند تا به محض کوچکترین حرکتی با شدت هرچه بیشتر مردم را سرکوب کنند.

این ناتوانی در اجرایی کردن برنامه را باید با چشم باز دید. باید صادقانه با آن برخورد کرد و قبل از اینکه دنبال مقصر گشت و گناه را به گردن این و آن انداخت، به نقد خود بپردازیم و کمی و کسریها را دیده و برای جبران آن دست به عمل بزنیم.

از سوی دیگر، بسیاری از کسانی که در روز 22 بهمن در نقاط مختلف حضور داشتند، حداقل کاری که کردند برخوردهای تند و پرخاشجویانه به همراهان خود است و آنها را متهم به عدم همراهی و یا جا گذاشتن می کنند. اما کمتر کسی از آنها یک گزارش جامع، مفصل و معقول از موقعیتی که در آن قرار داشته نوشته و منتشر کرده است. آنها باید بدانند که تجربه این روز برای همه مهم است. با بررسی تجربه آنانی که در موقعیتهای مختلف قرار داشتند، می شود کوهی از اطلاعات را در اختیار همگان قرار داد. با جمع آوری این اطلاعات و تحلیل آن می شود به نواقص و کمبودها بیشتر پرداخت و برای جبران آن دست به عمل زد. در صورت انتقال تجربیات است که می شود به این مهم رسید. حال اگر افراد دلسرد شوند و یا با موضوع منفعلانه برخورد کنند، دیگران را از زحمت کار خود بی بهره کرده و کمکی برای رفع نواقص نکرده اند. پس یکی از راههای جبران کمبودها همین گزارشات مردمی است که در وبلاگها و یا در جاهای دیگر منتشر می شود. بدون یک اشتراک همگانی در برخورد درست با موضوع نباید توقع رفع کمبودها و نواقص را داشت. دموکراسی به معنی دخالت همگانی ما در همه عرصه های مربوط به عموم است. اگر به دنبال دموکراسی هستیم، آن را باید از هم اکنون در عمل و رفتار خود اجرایی کنیم. دخالت در امور همگانی به معنی کار به دست بودن یا مسوول اجرایی شدن نیست. این دخالتگری به معنای دخالت در سرنوشت خود و جامعه خود معنی می دهد و آنهم چیزی نیست جز اشتراک عملی ما در همه عرصه ها و یکی از آنها در لحظه کنونی رفع کمبود جنبشی است که سرنوشت خود و کشورمان در آن خلاصه شده است. دخالتگری و حضور در خیابانها و بیان نظرها در اعتراضات یک وجه آن و بحث و گفتگو و نظر دادن و پردازش اتفاقات و آکسیونهای اجرا شده توسط همگان وجه دیگر آن است. این پردازش با بحث منطقی و انتقال درست و صادقانه تجربیات میدانی می تواند ادامه اشتراک ما در جنبش از زاویه دیگر معنا دهد.

پس کلیات موضوع را این گونه می شود جمعبندی کرد که: بدون برنامه و پلاتفرم بودن جنبش باعث گردیده است که ما از سازماندهی و تشکیلات اجتماعی قدرتمند غافل شویم. همین عدم سازماندهی و تشکیلات باعث می شود تا نیروی پراکنده، شجاع و قدرتمند جنبش در مواقعی هرز رود و از بازدهی خوبی برخوردار نباشد. در مقابل ما، رژیم از تشکیلاتی قدرتمند و سازماندهی شده استفاده می کند. آنها با برنامه ریزی از قبل و تنظیم نیروهایشان این توانایی را دارند تا به سرعت جابجا شوند و از کلیه امکاناتی که در اختیار دارند بهره ببرند. برای خنثا سازی این نیروهای سازماندهی شده که بیشترشان نیز مزدور هستند، نیاز به تشکیلات مردمی داریم. با سازماندهی جوانان و اقشار متفاوت و وارد عمل شدن آنها، نیروهای مقابل که بیشتر از روی وظایف سازمانی یا به زور وارد میدان شده اند، کم روحیه شده و شروع به ریزش خواهد کرد. به بیان دیگر، سازماندهی نیروهای اجتماعی نه تنها میدان را از چنگ نیروهای سرکوبگر درخواهد آورد بلکه، باعث کم روحیه شدن و ریزش آنها خواهد. این به معنی ضربه از چند جهت است که به خوبی می تواند امتیازاتی را برای جنبش مردم به همراه آورد.

از سوی دیگر، عدم پیوند جنبش با بخش وسیعی از نیروهای اجتماعی به عنوان یکی از نقطه ضعفهای بزرگ آن قابل مشاهده است. برای اینکه اقشار فرودست به ویژه کارگران را به میدان کشاند و به عنوان بخشی از جنبش تعریف کرد، چاره ای وجود ندارد جز اینکه جنبش به سوی آنها میل کند. طبقه فرودست، به ویژه طبقه کارگر از راه منافع خود جریانات سیاسی و اجتماعی را می فهمد و برآورد می کند. یعنی، بدون توجه به منافع اقشار فرو دست و دفاع از منافع طبقاتی کارگران و مزد بگیران مشکل بشود گفت که جنبش بتواند نظر مثبت آنها را به خود جلب کند. اما چگونگی آن نیز از یک طرف تبلیغ در بین اقشار پایینی و بردن جنبش بین طبقات فرودست است. این امر نیز ممکن نیست مگر این که جنبش منافع و خواسته های آنان را به برنامه و مطالبات خود وارد کند و با همسویی با آنان، از یک طرف مدافع حقوق و خواسته های شان گردد و از سوی دیگر، آنها را به عنوان بخشی از جنبش تعریف کرده و وارد میدان کند. جلب حمایت اقشار فرودست ظرافتهای دیگری دارد که تنها در عرصه عمل بر ما روشن خواهد. بدون جهت گیری به این طرف و وارد گفتگو با آنها شدن نمی شود برنامه و یا راههای از قبل تعریف شده ای را پیشنهاد داد. اما از همان لحظات اولیه برخورد دو طرف و در جریان مباحث و عمل اجتماعی، راهکارهایی مشخص می شود که می تواند به عنوان نماد و یا موضوعیت و دستاورد به بالاترین سطوح جنبش کشانده شده و بر پرچم آن نقش گردد.

تکرار این موضوع آنقدر مهم است که دوباره بگوییم عدم حضور سازمان یافته اقشار فرودست و مزدبگیران یکی از کمبودهای مهم و جدی جنبش مردم ایران است. بدون رفع این نقیصه مشکل بتوان گفت که جنبش به منافع عالی خود دست می یابد. پس باید به سوی آنها میل کرد، برای جلب نظر موافق مزدبگیران و حمایت عملی آنان، باید دست به اقدام عملی زد. این بخش از جامعه ما سابقه طولانی در مبارزات صنفی و سیاسی دارند، آنها سابقه کار تشکیلاتی و سازمانی و تجربه های گرانقدری دارند. اگر امروز سازمانهای علنی و مشخص خود را به دلیل سرکوب و استبداد حاکم ندارند اما نطفه این سازمانها و تشکلها در دل این اقشار وجود دارد و می تواند به محض پیدا کردن یک شرایط مساعد، به سرعت تجدید سازمان شده و وارد میدان عمل گردد. غیر از آن، قدرت تاثیر گذار این اقشار در صورت وارد شدن به عمل آنچنان است که بدون برو برگرد می توان گفت که ستون اصلی جنبش را تشکیل خواهند داد. یادمان باشد به همین علت بسیاری نگران موقعیت خود هستند و سعی می کنند به هزار بهانه از وارد شدن متشکل اقشار فرودست به خصوص کارگران در تحولات روز جلوگیری کنند. این ترس از موقعیت خود، قدرت تاثیر گذار یک بخش وسع جامعه یعنی، کارگران و مزدبگیران را از فعل و انفعالات حذف می کند تا منافع خود را پاس بدارد. پس بدون این که به تبلیغات زهر آگین بسیاری - که آگاهانه نیز است - گوش کنیم باید همه توان قدرت جامعه خود را به میدان رویارویی بکشانیم تا صاحبان قدرتی که همه امکانات اقتصادی و سیاسی و به ویژه قانونی را به کار می گیرند تا جنبش مردم را سرکوب کنند را وادار به عقب نشینی و ترک میدان کنیم. این گونه می شود گفت جنبش اجتماعی راه چاره را یافته و برای جبران کمبود خود اقدام کرده است. هرچند کمی از وقت آن را بگیرد اما قدرت اش را آن چنان افزایش می دهد که هیچ مستبد و خودکامه ای جرات قد علم کردن در مقابل آن را نداشته باشد.

عمل کنشگرانه جنبش در 22 بهمن اگر تجربه ای را که به دست آورده درست برآورد کند و برای برطرف کردن نقایص آن اقدام نماید، می توان گفت نه تنها از اتفاق این روز سربلند بیرون آمده بلکه، توان و موقعیت خود را به محک عمل برآورد کرده و آنرا در پهنه اجتماع آزمایش کرده است. این برآورد درست و اقدام عملی، 22 بهمن را برای همیشه از آن جنبش کرده و به عنوان یک روز تاریخی و درس آموز در تاریخ مبارزاتی ثبت خواهد کرد.