یادداشت سیاسی

 

احمدی نژاد گفت: ایران قدرتمندرین کشور جهان است

 

مهدی سامع

mehdi.samee@gmail.com

 

این روزها معنی و مفهوم سیاست بی دنده و ترمز محمود احمدی نژاد بهتر قابل درک شده است. پر واضح است که این سیاست گرچه از زبان گماشته ولی فقیه بیان شده و نمودهای آن در گفتار احمدی نژاد برجسته می شود، اما مبتکر و مخترع ایرانی این سیاست کسی جز آیت الله خامنه ای نیست. خامنه ای مصلحت ولایتش را این گونه تشخیص داده که آن چه به عنوان راهبردهای اساسی در بیت اش طراحی می شود، از زبان محمود احمدی نژاد با گزنده ترین و البته مضحک ترین کلمات به رسانه ها راه پیدا کند. مضمون عریان شده آن چه خامنه ای در لفافه بیان می کند، توسط گماشته اش به رخ مخاطبان کشیده می شود. نباید تصور کرد که احمدی نژاد در بیان پوچ ترین و مضحک ترین ادعاها، مصلحت ولایت را نادیده می گیرد. برعکس مصلحت نظام و با تاکید باید گفت که مصلحت ولایت خامنه ای ایجاب می کند که هر چند روز یک بار با زبان احمدی نژاد به دیگران تفهیم کند که این ولایت بی دنده و ترمز سر هیچ گونه سازش و مدارا ندارد و در حالی که قادر است بر پایه سرکوب، دروغ و تزویر به حیات اش ادامه دهد، می تواند به میزانی جیره خوار و گماشته به بازار سیاست وارد کند که دیگرانی از سر نادانی و یا بر اساس شغل دلالی برای مماشاتگران این گونه به خورد رسانه ها بدهند که گویا این عناصر فعال در ولایت به ولی امر تحمیل شده اند. در پنج سال گذشته بارها شاهد بوده ایم که در رسانه های ایرانی و غیر ایرانی مفسران سیاسی نه چندان اندک ادعا کرده اند که احمدی نژاد از جانب بخشی از سپاه پاسداران به خامنه ای تحمیل شده و این دو را در یک رابطه و منافع متقابل تعریف کرده اند. پاشنه اشیل این تحلیل آن جایی خود را نشان می دهد که این مفسران را در مقابل این سوال قرار دهیم که اگر در واقعیت رابطه بخشی از سپاه و نیروهای امنیتی وابسته بدان با ولی فقیه به شکلی است که می توان از آن پدیده تحمیل را کشف کرد، چگونه خامنه ای بدون هرگونه شکاف و زاویه و به طور ممتد و بی سابقه از دولت احمدی نژاد حمایت قاطع می کند؟ آیا این گونه حمایتی از دو رئیس جمهور قبلی که در هرم قدرت جایگاه به مراتب مهمتری از احمدی نژاد داشته اند صورت گرفته است؟ وقتی آقای خامنه ای پس از تصویب بودجه در مجلس تحت امرش و تائید شورای نگهبان دست نشانده اش، وقیحانه دستور به رعایت نظر احمدی نژاد که در مقابله با مصوبه مجلس و شورای نگهبان دست به شورش زده و حتی تهدید به رفراندوم برای پیشبرد نظرش کرده است، می دهد، چگونه میزان اندکی از این تحمیل بروز بیرونی پیدا نمی کند؟ مفسران و تحلیل گرانی که از تئوری تحمیل محمود احمدی نژاد توسط باند معینی از سپاه و نیروهای امنیتی به خامنه ای دفاع می کنند به این سوالهای مشخص تاکنون پاسخی نداده اند. روشن است که بخش قابل توجهی از این تئوریها برای روغنکاری ماشین جهنمی مماشات به کار می رود و خریداران آن، این کالای بنجل را با کمک چرندیات احمدی نژاد قابل فروش می کنند تا جبهه مماشات برای پیشبرد سیاست خود همچنان چراغ به دست به دنبال میانه روها در درون ولایت خامنه ای باشد. اما واقعیت سرسخت در رژیم ولایت فقیه و به ویژه پس از برآمد کوتوله سیاسی به نام دکتر محمود احمدی نژاد که نقشی بیش از گماشته ولی فقیه ندارد و با اندکی مکث بر آن چه در روزهای 22 و 23 خرداد سال پیش توسط خامنه ای به اجرا درآمد، نشان می دهد که سیاست بی دنده و ترمز را باید به نام سید علی خامنه ای به ثبت رساند و یک مدال بر سینه ولی فقیه نصب کرد که با هشیاری مناسب ترین فرد برای بیان اهداف و مسیر راه را کشف کرده تا وقیحانه ادعا کند «امروز ایران قدرتمندرین کشور جهان است.»  و این را می توان از شرایط کشورمان در عرصه های بین المللی به خوبی مشاهده کرد .

احمدی نژاد این بالاتر از لاف را در روز پنجشنبه 19 فروردین در دیدار با «نخبگان و فرهیختگان» آذربایجان غربی بیان کرد و جهانی را به خاطر تکثیر غنی شده کوبلز به شگفتی واداشت.

احمدی نژاد معیار قدرت را چنین تعریف کرد:«امـروز بـرخلاف گـذشته قـدرت دفـاع از ملت خود و تاثیرگذاری برمناسبات جهانی معیار اقتدار کشورها است.»

با صرف نظر کردن از بحث پیرامون تئوری اقتدار و با توجه به این که احمدی نژاد برای خودنمایی به شکل بیهوده ای از ترم «بر خلاف گذشته» استفاده کرده، برای تعیین میزان لاف و گزاف حیرت آور در حرفهای این کوتوله سیاسی، همین معیار را مبنا قرار می دهم.

چگونه می توان از «ملت خود» دفاع کرد؟ تامین آزادی، رفاه و امنیت بهترین و موثرترین سیاست یک نظام مردمی در دفاع از ملت خود است. هیچ حکومتی در حرف منکر این موضوع نمی شود و البته هم خامنه ای و هم احمدی نژاد مدعی این هستند که ایران آزادترین کشورهاست و دولت برای رفاه و امنیت مردم تلاش می کند.

اما واقعیت با این ادعاها فاصله نجومی دارد و برای این کافیست به چند آمار دولتی از میان هزاران گفته و نوشته در هر ماه که بدون تردید به سود حکومت دستکاری می شود استناد کرد.

 

سایت آفتاب در روز چهارشنبه 18 فروردین بر اساس گزارش بانک مرکزی حجم نقدینگی در پایان آذر  1388 را بیش از 217 هزار میلیارد تومان اعلام کرد و این در حالی است که به نوشته همین سایت صندوق بین المللی پول حجم نقدینگی  در ایران را 238 هزار میلیارد تومان اعلام کرده است. برای مشخص شدن ابعاد فاجعه یادآوری می شود که حجم نقدینگی در سال 1368 برابر 1600 میلیارد تومان بوده است و بنابرین اگر مبنا را بر آمار دولتی و نه صندوق بین المللی پول بگیریم، طی 20 سال گذشته میزان نقدینگی 136 برابر شده است. در آغاز شروع کار احمدی نژاد میزان نقدینگی 60 هزار میلیارد تومان بود. این میزان حجم نقدینگی فقط  و فقط به فرسودگی اقتصاد و صنعت ایران منجر شده و رشد سرسام آور نرخ تورم از عوارض مستقیم آن است.

 

روزنامه جهان صنعت در شماره روز پنجشنبه 19 فروردین می نویسد:«رتبه تورم ایران در سال گذشته میلادی در میان 222 کشور جهان 216 بوده است و فقط شش کشور از 222 کشور جهان تورمی بالاتر از ایران داشته‌اند.»

 

روزنامه مردمسالاری در شماره روز پنجشنبه 19 فروردین می نویسد:«گمرک ايران اعلام کرد که در سال گذشته صادرات غيرنفتي کشورمان با احتساب ميعانات گازي و تجارت چمداني به 25 ميليارد و 596 ميليون دلار رسيد......و واردات کشورمان در سال گذشته در مجموع به 55 ميليارد و 189 ميليون دلار رسيد.»

 

روزنامه ابرار اقتصادی در شماره روز پنجشنبه 19 فروردین می نویسد:«چندى پيش مركز پژوهشهاى مجلس نرخ تورم مورد انتظار هدفمندى يارانه ها را ۵۵ درصد و صندوق بين المللى پول اين رقم را ۳۰ درصدپيش بينى كرده بود.»

 

ايلنا در روز شنبه 21 فروردین از قول ‌اقبال محمدي، عضو كميسيون كشاورزي، آب و منابع طبيعي مجلس نوشت:«در ‌اثر واردات بي‌رويه محصولات كشاورزي، اين حوزه اشتغالزا رو به تعطيلي گذاشته است.» اقبال محمدی اضافه می کند که «اگر در مورد اين رفتارهاي دولت، تصميم‌گيري سريع و منطقي صورت نگيرد كشاورزي نيز به سرنوشت صنايعي ‌همچون نساجي، كفش، لوازم خانگي و... دچار شود.»

 

روزنامه ابتکار در شماره روز شنبه 21 فروردین می نویسد:«بسياري از كارشناسان مي‌گويند؛ در شرايط كنوني وضعيت اشتغال و افراد بيكار در جامعه در وضعيت بحراني است و با توجه به بيكاري متراكم از سال‌هاي گذشته اين موضوع به يك اولويت اصلي و مسئله حساس براي كشور تبديل شده است.»

 

اما تاسفبارترین خبر که نشاندهنده کذب ادعای احمدی نژاد است، خبر روز شنبه 21 فروردین روزنامه ابرار است. این روزنامه می نویسد:«بعد از فرش، ميوه و هزاران كالاى چينى موجود در بازار ايران اين بار صنايع دستى چينى هم بازار ايران را شوك زده كرد.براساس مشاهدات عينى از بازار صنايع دستى شهر اصفهان، بسيارى از صنايع دستى اين شهر به صورت كپى بردارى شده از كشور چين به اين بازار وارد شد و تحقيقا به مرحله اشباع رسيده است.»

 

اینها فقط چند نمونه از دهها خبر و گزارش در چند روز است. به این اخبار می توان در حوزه امنیت شهروندان به تلفات تصادفات جاده ای اشاره کرد که به قول کارشناسان همچون زلزله خاموش عمل می کند و سالانه حدود 22 هزار تن در جاده ها کشته می شوند. برای روشن شدن ابعاد فاجعه به بخشی از گزارش روز 14 فروردین ایلنا استناد می کنم.

ایلنا می نویسد:«هر 25 دقيقه يک نفر جان خود را در تصادفات جاده‌اي کشور از دست مي‌دهد... در زبان آسان مي چرخد و به راحتي مي گوييم 22 هزار كشته در سال، اما وقتي به عمق فاجعه پي مي‌بريم که مي بينيم، در خيلي از جنگهاي منطقه تعداد کشته‌ها کمتر از اين رقم بوده است و اين يعني اين که ما در ايران با چيزي فراتر از يک جنگ تمام عيار رو‌به‌رو هستيم.....چندي پيش سازمان ملل متحد، آمار تلفات غير نظاميان افغان در سال 2008 را بيش از دو هزار و 118 نفر اعلام کرد. به اين ترتيب تعداد کشته‌شدگان يک ساله افراد غيرنظامي در يک کشور جنگ‌زده مثل افغانستان کمتر از تعداد کشته‌‌هاي مهرماه سال گذشته در تصادفات رانندگي است. تلخي اين ماجرا همين جا پايان نمي‌يابد! زيرا بايد بگوييم، در گزارشي که وزارتخانه‌هاي بهداشت، دفاع و کشور عراق منتشر کرده‌اند، تعداد تلفات غيرنظاميان عراقي در سپتامبر گذشته 884 نفر بوده است و در ماه اوت 2009 هم که يکي از خونين‌ترين ماه‌ها در چند سال گذشته اعلام شده است، تعداد تلفات غير‌نظاميان 1559 نفر يعني كمتر از كشته‌شدگان يك ماه تصادفات ايران گزارش شده است.»

تلفات آلودگی هوا نیز ابعاد فاجعه باری دارد. روزنامه ابتکار در شماره روز يکشنبه 4 بهمن ماه 1388 نوشت:«سال گذشته ميزان مرگ و مير ناشي از آلودگي هوا طبق آمار ارائه شده از سوي مراکز علمي، هزار و 400  نفردر ماه و 16 هزار نفر در سال بود.» هادی حیدرزاده، مشاور شهردار تهران روز شنبه 19 اردیبهشت 1388 در گفتگو با خبرگزاری دولتی مهر گفت:«در هشت سال گذشته تعداد قربانیان آلودگی هوای تهران از تعداد کشته شدگان جنگ هشت ساله ایران و عراق بیشتر بوده است.»

در مورد فاجعه اعتیاد و فحشا نیز آمارهای تکاندهنده ای وجود دارد که برای طولانی نشدن این نوشته از آن صرف نظر می کنم. همچنین در مورد آزادی که کهریزک و اوین در مقابل ابعاد پایمال کردن حق انسانی شهروندان ایرانی قطره ای در مقابل دریا است.

 

در مورد قسمت دوم معیار محمود احمدی نژاد یعنی «تاثیرگذاری بر مناسبات جهانی» بدون تردید باید در حوزه صدور تروریسم و توسعه بنیادگرایی اسلامی به رژیم ایران و آقای خامنه ای حق داد که مدعی تاثیرگذاری بر مناسبات جهانی باشند. این نقطه قوت نظام ولایت فقیه است که به ویژه بعد از حمله آمریکا به عراق و اشغال این کشور جای ویژه ای در اتخاذ سیاست بی دنده و ترمز دارد. اما یک عامل مهم در استفاده از این فرصت پیشبرد سیاست مماشات از جانب غرب در قبال ولایت خامنه ای بوده است. سیاست مماشات با رژیم ایران که سیاست ثابت غرب طی دوران حیات جمهوری اسلامی بوده سبب آن شده که رژیم ایران با محاسبه این که از جانب غرب هیچگونه تهدید نظامی وجود ندارد، از یک طرف از صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی به مثابه یک ابزار برای پیشروی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا استفاده کند و از طرف دیگر با هیاهوی آشکار ضد آمریکایی و همزمان معامله و داد و ستد سیاسی نه چندان آشکار با آمریکا موقعیت خود را در مقابله با حرکتهای مردمی تقویت کند. سرلشكر پاسدار سید حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد كل نیروهای مسلح خامنه ای در حاشیه نخستین كنفرانس بین‌المللی خلع سلاح در جمع خبرنگاران گفت:«ما نزدیك به ۱۰ سال است كه آماده شده‌ایم تا نیروها و تجهیزات آمریكا را منهدم كنیم......اگر آمریكا اشتباه كرده و به ایران حمله كند قطعا هیچ سربازی از آنها زنده نخواهد ماند.»(ایلنا، 28 فروردین 1389)

این ادعا را هم باید جزیی از سیاست بی دنده و ترمز تلقی کرد که شالوده آن صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی است.

بر این اساس است که استبداد مذهبی به صورت سلطنت مطلقه خامنه ای روز به روز تکامل می یابد. به همین منظور است که شورای نگهبان که یک ارگان دست نشانده خامنه ای است به طرح مجلس ارتجاع در مورد «طرح تدوين و تنقيح قوانين و مقررات کشور» ایراد می گیرد و مجلس تحت امر ولی فقیه مجبور می شود به حرف ولی امر خود که از جانب شورای نگهبان بیان شده گوش کرده و ارگانهایی که به طور مستقیم زیر نظر خامنه ای هستند را از شمول این قانون معاف کند.

جمهوری اسلامی از آغاز یک رژیم استبدادی مذهبی بر اساس ولایت فقیه بود. این رژیم در مسیر تکامل خود و در دوران ولایت خامنه ای بندهای استبداد و ستم را محکمتر کرد و اکنون در مرحله حرکت بی دنده و ترمزش در جنگی مداوم، آشکار و خشن با حرکتهای اجتماعی مردم ایران قرار دارد. اگر گماشته ولی فقیه می گفت مستبدترین حاکم در جهان در ایران حکومت می کند، باید به صداقت او جایزه داده می شد. اما در کشوری که حاکم جبار و مستبد آن برای حفظ قدرت هر روز تیشه به ریشه کشور و مردم می زند، صحبت کردن در مورد قدرتمند بودن فقط یک حرف پوچ و یک لاف بی مقدار است.