نقاط قوت و ضعف خیزش مردم در یک سال گذشته
مصاحبه رادیو پیشگام با رفیق منصور امان به مناسبت سالگرد خیزش جنبش اجتماعی
تشکر می کنم که در این گفتگو شرکت کردید. سووالم بیشتر به جمع بندی دوره ای که پشت سر گذاشتیم مربوط می شود. شما نقاط قوت جنبش در خلال این مدت را در چه محورهایی می دانید؟
درود می فرستم به شنوندگان رادیو پیشگام وبه شما. نقاط قوت جنبشی که در عرض یک سال رژیم ولایت فقیه و ارکان نظامی و امنیتی قدرتش را به درون یک بحران همه جانبه برده، کم نیست و اگه اجاز بدهید من در این فرصت تنها به چند تا از آنها که به نظرم برجسته تر می آید، اشاره ای داشته باشم.
نخستین ویژگی مهم جنبش، در ارتقای شعارهای آن خودش را نشان می دهد. یادمان هست که اعتراضها را تقلب انتخاباتی آیت الله خامنه ای و همدستانش جرقه زد و بر همین اساس هم اولین خواسته ها و شعارهایی که مطرح شد، حول این موضوع می چرخید اما وقتی برای توده معترض روشن شد که حکومت با وجود افتادن طشت رسوایی انتخاباتی اش از بام، حاضر به عقب نشینی حتی مصلحتی نیست و حتی به قیمت راه انداختن حمام خون، در برابر خواست عادلانه آنها مقاومت می کند، خودش را به سرعت با شرایط جدید تنظیم کرد. ببینید، ما دستکم بعد از 30 خرداد با شرایط کاملا جدیدی روبرو بودیم. در این نقطه دیگر فضایی که خود حکومت برای روی صحنه بردن نمایش انتخابات و به قول خودش گرم کردن تنور آن درست کرده بود، وجود نداشت. منظورم فضایی است که در آن به رقبای نامزد ریاست جمهوری ولی فقیه، اجازه رقابت داده می شد و تحرکی که به همین دلیل ایجاد شده بود را تحمل می کردند، بیش از همه به این دلیل و با این یقین که نتیجه را در هر حال خود کارگردانان و صحنه گردانان نمایش تعیین می کنند.
24 تا 30 خرداد فاصله ای بود که در آن هم حکومت و هم توده معترض درک کردند که با نتیجه کاملا متفاوتی از آنچه که تصور می کردند، روبرو شده اند. حکومت در برابر این شرایط، تکلیف اش را خیلی زود روشن کرد. آقای خامنه ای حتی پیش از اعلام نتایج رسمی، به گماشته اش به خاطر پیروزی در انتخابات تبریک گفت و بعد هم اوباش اش را برای زدن و کشتن کسانی که زیر بار نمی رفتند، به خیابان فرستاد.
بعد از 30 خرداد، جنبش اعتراضی به راه افتاده با موضوع تقلب انتخاباتی و حق رای، دو انتخاب داشت، اول اینکه با توجه به صف آرایی نظامی - امنیتی قدرت حاکم برای حفظ نتیجه و به جریان افتادن پروسه های قانونی برگماری رییس جمهوری، عقب بنشیند و مثلا برای انتخابات بعدی، شوراها، مجلس یا ریاست جمهوری دورخیر کند. گزینه دوم، نپذیرفتن اراده حکومت و ایستادن در برابر آن و گذار از تقلب انتخاباتی به عنوان نمود یک مناسبات فاسد و ناعادلانه به خود مناسبات در اصل بود.
منظورم از انتخاب در اینجا، یعنی به کار بستن تجربه ای است که مخالفان و منتقدان در جریان کارزار علیه تقلب انتخاباتی کسب کردند و درکی است که در چالش آنها با حکومت بر سر این موضوع صیقل خورد. یافته های تجربی و درکی که آنها به دست آوردند، دایره راه حلها و فرصتهای شان را گسترش داد. آمادگی جنبش برای آدابته کردن خودش با شرایط جدید و ارتقای آماجها و شعارهایش به هیچ وجه تصادفی نیست و نشان از جاری بودن خواسته های بنیادی تری است که در 150 سال گذشته علت شکل گیریهای جنبشها و خیزشهای گوناگون را تشکیل می داده و پرچم آنها بوده. ادامه حرکت جنبش و جهتی که برای آن انتخاب کرد، نشان داد که موضوع روی میز و به عبارت دیگر مضمون و درونمایه ی تضاد بالا و پایین، فقط مساله تقلب انتخاباتی نیست بلکه، مولفه های بنیادی تری که به طور خلاصه با عدالت و آزادی پیوند دارد را در بر می گیرد.
شعارها و خواسته هایی که جنبش مطرح می کند، به دلیل همین خصلت، بعد سراسری دارد یعنی، مطالبات و نیازهای اکثریت مردم ایران صرف نظر از اینکه در کدام نقطه جغرافیایی باشند و در کدام گروه بندی اجتمای بگنجند را بیان می کند. از این زاویه هم می توان آن را جنبشی با شناسه های ملی نامید.
نقطه قوت دوم جنبش که می خواهم به آن اشاره کنم، از درون همین ویژگی سراسری یا ملی بودن بیرون می آید یعنی، نگاه جنبش به همه بخشهای و طبقاتی و قشرهایی که این خواسته ها را مطرح می کنند. ما شاهد آن هستیم که درک جامعه از ستمکاری حکومت به عنوان یک پدیده کلی، به تدریج جای خودش را به یک دریافت دقیق تر و جزیی تر می دهد که در آن نه فقط ستم سیاسی بلکه، اشکال دیگر تجلی قهر دولتی مثل ستم اقتصادی، ستم قومی - دینی، ستم فرهنگی و غیره ثبت می شود.
اعتصاب سراسری کردستان و تدارکات اول ماه مه، زمینه های عینی گسترش جنبش اجتماعی را نشان داد. اگر قبول داشته باشیم که استبداد سیاسی و بی کفایتی و فساد اقتصادی حکومت نه تنها تخفیف پیدا نمی کند بلکه، با وجود بحران داخلی و تنش خارجی تشدید هم خواهد شد بنابراین، باید کشاندن و جذب همه آنهایی که آماج تیغ آن قرار می گیرند، در هر رویکرد تحول طلبانه جایگاه مرکزی داشته باشد.
جنبش، هوشیارانه و براساس تجربه خودش به این امر آگاهی پیدا کرده است. ضمن این که همین جا مایلم اهمیت این رویکرد از یک زاویه دیگر یعنی، آماجهای دموکراتیک جنبش و درک نیروهای شرکت کننده در آن از این مساله را هم مورد تاکید قرار بدهم. جا افتادن پلورالیسم فرهنگی، طبقاتی، قومی و دینی به عنوان زیر بنای یک ایده سیاسی، به معنای تقویت و گسترش جبهه مبارزه علیه حکومت است و این یک گام بزرگ به سوی ژرفش دمکراتیک جنبش و مرزبندی با فرهنگ و سیاستی می باشد که رژیم جمهوری اسلامی بیش از سه دهه است که تبلیغ و ترویج می کند. نگاه بکنید به بحث خودی و غیرخودی، کافر و منافق، سنی و بهایی و صوفی، کرد و ترک و عرب و فارس. استبداد دینی ولایت فقیهی با این خط کشیها بیش از همه تلاش می کند از خودش دفاع کند، پای خودش را سفت تر کند آن هم از طریق تجزیه جامعه به بخشهای متفرق و محصور در محدوده هایی که خودش برای آنها تعیین می کند و با گرز و چماق هم برای رعایتش قراول می دهد.
خوب، مبارزه سراسری و همگانی مشروط به رسمیت نشناختن نیازهای امنیتی حکومت برای ثبات خودش است که در نفی و سرکوب هویت، خواسته ها، گرایشها و جهت گیریهای فکری و سیاسی بخشهای مختلف جامعه تجلی پیدا می کند. این واقعیت که از دل پراتیک روزانه بیرون می آید و با نیازهای جنبش ضد استبداد ولایت فقیهی سازگار است، نمی تواند باعث ژرفش جنبش دمکراتیک و ایده هایی که به عنوان بدیل مناسبات موجود مطرح می کند نشود که مهمترین آنها درک پایه ای تر از دموکراسی و حقوق بشر یا حقوق شهروندی به عنوان ارزشهای تفکیک ناپذیر و غیر مشروط است.
این یک نگاه مدرن به جامعه در هزاره سوم است که کاملا با مطالبات و شعارهایی که جنبش آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم ایران مطرح می کند، سازگاری دارد و به همین دلیل هم می توان امیدوار بود که به یک گفتمان همگانی تبدیل بشود و در پروسه ی خودش، گره ها و تضادهایی که از هنگام انقلاب مشروطه تا الان مانع ایجاد شکل گیری ساختارهای مدنی و مدرن بر پایه ارزشهای دنیای معاصر در کشور ما شده را باز و حل بکند.
در همین رابطه و به عنوان یک نقطه قوت دیگر جنبش باید به استعداد قابل ستایش آن در درک استفاده از تکنولوژی مدرن در جهت مبارزه با رژیم ارتجاعی ولایت فقیه و توانایی شگفت انگیز در به خدمت گرفتن گسترده آن اشاره کنم. جوانان، زنان و مردان پیشتاز میهن ما، تعریف جدیدی از ابزارهای عصر ارتباطات و به ویژه اینترنت ارایه دادند و آن هم نه فقط در داخل بلکه، در سطح جهانی. آنها برای اولین بار انحصار خبر رسانی رسانه های کلاسیک را شکستند و فرم جدیدی از گزارش دهی مستقیم و بی واسطه، چیزی که در گذشته سینه به سینه و دهان به دهان نامیده می شد را در ابعاد بزرگ، با دسترسی به صدها میلیون مخاطب در چارگوشه جهان بنیان گذاشتند. به همت آنها، رویدادهای سرنوشت ساز کشور از خرداد پارسال تا الان، روی یک تریبون با قد و قواره جهانی منعکس می شود، بسیاری را در آن سهیم می کند و به بسیاری دیگر تجربه می آموزد.
علاوه بر این، کوشندگان جنبش با استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی برای ارتباط گیری، هماهنگی و تبادل اطلاعات، گستره های جدیدی را به روی فعالیت خودشان باز کردند که در بسیاری موارد ابتکاری و منحصر بفرد است. بیهوده نیست که رسانه های مشهور دنیا، این کوششها را "نخستین انقلاب اینترنتی" نامیده اند.
این واقعیت نشان می دهد که جنبش اجتماعی روی کدام سطح حرکت می کند و با یافته های انسانی و تکنولوژیک کدام عصر آدابته است.
نقاط ضعف کدامها بودند. این را چگونه می بینید؟
نقاط ضعف جنبش را می شود به دو بخش تقسیم بندی کرد. اول، ضعفهایی که ویژگی یک جنبش نوپا و تازه به راه افتاده است که بسیاری از جوانب فعالیت خودش را برای اولین بار تجربه می کند و به آزمون می گذارد. در این بخش می شود به سازماندهی به عنوان یک مساله کلیدی اشاره کرد که اگر چه سرکوب و پیگردهای امنیتی یک مانع جدی در برابر این امر بوده و هست اما توجه کنید که منظور سازماندهی حزبی در شرایط علنی و یا به همین صورت تشکیلات مخفی نیست. مساله بر سر کانونهای جداگانه ای است که در محل کار، محلات، جمعهای مختلف ورزشی، فرهنگی، خانوادگی می تواند تشکیل بشود و فعالیتها و اقدامات را هماهنگ کند.
اموری مثل تبلیغات، آگاهی رسانی، گردهم آییها، فراخوانها، انتقال تجربه ها و غیره به اقدام منسجم مشروط می شوند؛ اقدامی که هدفمند بودن آن فقط یک موضوع مربوط به پراتیک و کارایی نیست بلکه، مساله ی یک گام جلو تر از اقدام عملی یعنی، تعیین هدف، نقشه و راهکار و تدارکات آن را هم در بر می گیرد.
در این رابطه آن دسته از طیفهای جنبش که به دلیل سازمانیافتگی صنفی ارتباطهای نزدیکتری با هم دارند مثل دانشجویان، کارگران، معلمان یا کارمندان می توانند نقش بیشتری در امر هماهنگی جنبش ایفا بکنند. به نظر من، تا آنجایی که به بستر اجتماعی و نیروی مادی مربوط می شود، مانع عملی بر سر دستیابی به این هدف وجود ندارد، وفور حرکات خودانگیخته اعتراضی و همینطور اقداماتی که از شهامت مدنی بخشهای گوناگون جامعه سرچشمه می گیرد، از آمادگی ذهنی طیفهای گسترده ای برای مبارزه و ایستادگی برای خواسته هایش حکایت می کند. سازماندهی و حرکت نقشه دار می تواند به سووالات آنها در باره چگونگی و افق به فعل درآوردن نیرویشان پاسخ بدهد و شرکت آنها در مبارزه را هم تسهیل و هم موثر کند.
بخش دوم نقاط ضعف جنبش بیشتر علل بیرونی دارد تا درونی. به نظر من یک مانع کندی حرکت جنبش، حجم سنگین تلاشهایی است که جناح از قدرت رانده شده ی نظام و همینطور گرایشهای نیمه خودی یا مردد برای مهار و سواری گرفتن از آن به خرج می دهند. این کاملا درست است که آنها از پس جنبش حرکت می کنند و به دنبال وقایعی که جنبش خلق می کند کشیده می شوند. اما این را هم نمی شود نادیده گرفت که به مدد امکانات تبلیغاتی گسترده و فضاهایی که در چه در داخل و چه در خارج در اختیارشان قرار می گیرد، تا اندازه معینی بر چگونگی آرایش در برابر حکومت تاثیر می گذارند. آنها از ابتکارهای مستقل جنبش، از پیشروی قاطعانه آن برای به کرسی نشاندن خواسته هایش وحشت دارند و برای سد کردن مسیرش به سمت جلو، به هر آیه آسمانی و زمینی متوسل می شوند. بیاد بیاورید بحث گمراه کننده پرهیز از خشونت و تندروی که خیلی تصادفی پیش از هر تظاهرات توده ای مثلا در 16 آذر، 18 تیر، 6 دی یا 22 بهمن در حجم وسیعی به آن دامن زده می شود. در حالی که این حکومت است که با شمشیر برهنه جولان می دهد، خون می ریزد و به زندان می اندازد، به مردم توصیه می شود که تندروی نکنند.
اجازه بدهید ترجمه کنیم خشونت وتند روی را: یعنی بنیادهایی که حکومت روی آنها استوار شده هدف حمله قرار نگیرد، قدرت و قهر دولتی به صورت جدی به چالش گرفته نشود، ضربات تعیین کننده و غیرقابل درمان زده نشود و در مجموع از هر اقدامی که می تواند سیب گندیده را از درخت بیاندازد، پرهیز شود.
می خواهم نتیجه بگیرم، علت اُفت و خیز در حرکت جنبش، این نیست که زیادی جلو رفته و تند روی می کند اتفاق برعکس، علت این است که به قدر کافی جلو نمی رود.