از حلوای نسیه خامنه ای تا چماق نقد عمله و اکره ولی فقیه

 

مهدی سامع

mehdi.samee@gmail.com

 

 

اکثریت قریب به اتفاق کسانی که رویدادهای ایران را دنبال می کنند بر این نکته تاکید دارند که خامنه ای به جای بازی بین جناحهای حکومتی همه تخم مرغهایش را در سبد باند نظامی امنیتی و گماشته گوش به فرمانش قرار داده است. ماجرای صحبتهای رحیم مشایی پیرامون «اسلام» و «ایران» فرصت مناسبی فراهم کرده که موضع خامنه ای یک بار دیگر به چالش گرفته شود. امروز دیگر کسی تردید ندارد که اتوریته ولی فقیه به طور کامل شکسته شده و آن چه در دربار خامنه ای و پیرامون آن می گذرد به روشنی همین مساله را نشان می دهد. خامنه ای نه از سر نا آگاهی و یا اشتباه محاسبه، بلکه بر اساس تخلیل دقیق از وضعیت بحرانی ولایتش، به جای بازی با جناحها پشت باند نظامی امنیتی قرار گرفته و مجبور است که رقبا را به سود این باند گام به گام حذف کند. بنابرین همان گونه که بارها تاکید کرده ام سازش (به معنی تقسیم قدرت) بین جناحها امکان پذیر نبوده و خواست صریح و بدون شکاف آقای خامنه ای توبه و تسلیم است. از طرف دیگر این «مرجع خود خوانده شیعیان» نه قدرت کافی برای به تسلیم کشاندن ناراضیان دارد و نه اتوریته معنوی برای به توبه واداشتن رقبا در درون و پیرامون هرم قدرت. نتیجه این وضعیت این است که ولی فقیه به مثابه عمود خیمه نظام هر روز بیش از روز قبل تضعیف شده و ناچار است با سوت زدن در تاریکی به نیروهای سرکوبی اش روحیه دهد. سخنرانی روز چهارشنبه  ۲۷ مرداد وی بیان دقیق شرایط و وضعیت ولایت خامنه ای است.

خامنه ای در این سخنرانی با طرح مجدد سیاست «جذب حداکثری و دفع حداقلی» گفت:«باید کسانی را که جزو مجموعه بوده اند اما بر اثر اشتباه یا غفلت، کنار افتاده اند با نصیحت و دلالت به راه برگرداند.» پیام «نصیحت و دلالت» آقا را اراذل و اوباش گوش به فرمان او با جان و دل گوش کردند و به سرعت آقایان محتشمی، انصاری و دستغیب را گوشمالی دادند. گرچه حلوای نسیه «مقام معظم رهبری» هم به اندازه کافی با سوس «توبه» زهرآگین شده، اما چماق نقد «نصیحت و دلالت» کارایی بهتری برای جبران «اشتباه یا غفلت» ناراضیان درونی دارد.

همین سخنان و رویداد متعاقب آن خواست واقعی خامنه ای را آشکار می کند. با یک دیده بانی منصفانه به همین بخش از سخنان ولی فقیه دروغ بودن این ادعای احمدی نژاد که «چشم فتنه» کور شده است بیشتر روشن می شود. کابوس قیام همه ی رویاهای رهبر معظم را به هم ریخته و برای همین جا به جا پای اشتباه و غفلت را پیش می کشد و درخواست توبه می کند.

واقعیت این است که بین جنبش مردم و نیروی سرکوبی یک تعادل ناپایدار و شکننده به وجود آمده و در این حالت پتانسیل انفجاری روز به روز بیشتر انباشت می شود. نیرویهای سرکوبگر نوانسته اند مردم را به تسلیم وادارند و جنبش را به طور کامل مهار کنند و مردم هم منتظر فرصتهای جدید هستند. به این وضعیت باید شرایط پس از شروع طرح یارانه ها که در حقیقت حذف یارانه ها است را اضافه کرد. از شروع سال جدید قیمت اجناس اولیه مورد نیاز مردم به سرعت بالا رفته و با شروع اجرای طرح ابعاد نارضایتی به طور نصاعدی افزایش خواهد یافت.

خامنه ای به این موضوع بیش از هرکس دیگر آگاهی دارد و برای همین شمشیر صدور بحران را تیز می کند. البته تا آن جایی که به مساله جنگ و حمله نظامی به تاسیسات اتمی بر می گردد محاسبه وی بر غیر ممکن بودن آن استوار است. اما او برای استفاده بهینه از بحران بدون جنگ که می تواند فرصت کافی در اختیار او قرار دهد و البته برای روحیه دادن به نیروهای سرکوبی اش در تاریکی سوت می زند. خامنه ای در فرازی از سخنانش با اشاره به «تحریم و تهدید و قطعنامه» در مورد حمله نظامی می گوید:«بعید است آنها این حماقت را انجام دهند. اما همه بدانند اگر این تهدید عملی شود میدان مقابله ملت ایران فقط منطقه ما نخواهد بود بلکه این مقابله، میدان گسترده تری خواهد داشت.» پس از این سخنان احمدی نژاد نیز بر این که پاسخ رژیم به حمله اختمالی تمام «کره زمین» است تاکید کرد.

تمام محاسبه خامنه ای و گماشته اش بر عدم امکان وقوع جنگ استوار است. ولی فقیه می داند که کشورهای بزرگ و البته کشورهای خاورمیانه جمهوری اسلامی دارای سلاح اتمی و مدافع تروریسم را بر نمی تابد و البته به این مساله نیز وقوف کامل دارد که با پیشرفت تحریمهای جدید ولایت او به شدت ضربه پذیر می شود. اما بین ضربه پذیر شدن تا نابود شدن فاصله زیادی وجود دارد. بنابرین ولی فقیه تهدید به گسترش جنگ در سراسر جهان را به این علت مطرح می کند که می داند جنگ یک احتمال قوی نیست. نه خامنه ای و نه سپاه پاسداران نه اهل جنگ هستند و نه قادر به مدیریت و پیشبرد جنگ. حسن این لاف زدنها و سینه سپرکردنها برای ولی فقیه این است که در عدم احتمال جدی جنگ با گزاف گویی و صدور بحران با تهدید مقاومت داخلی و مقاومت سازمانیافته ایران مقابله کنند. 

وقتی اساس حکومت زیر سوال رود استفاده از «ظرفیت بسیج جهان اسلام» حرفی پوچ و بی معناست. «بسیج جهان اسلام» وقتی نتیجه مطلوب دارد که ام القرا به تهدید جدی نظامی روبرو نباشد و بتواند ریش و سبیل گردانندگان این «جهان» را چرب کند. رابطه بین حلوا و یا هویج با چماق در این عرصه برعکس عمل می کند. در این جا حلوای هیاهو برای جنگ به طور نقد به جیب خامنه ای واریز می شود و چماق «بسیج جهان اسلام» به طور نسیه عملکرد دارد.

اما برای ما و مردم ایران که به طور جد مخالف جنگ و مخالف ادامه مماشات با استبداد مذهبی حاکم بر کشورمان هستیم یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم این که پیرامون شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» متحد و متشکل شویم و به مبارزه و مقاومت ادامه دهیم.