جهان در آیینه مرور
سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (5)
لیلا جدیدی
سازماندهی و پیامدهای انتفاضه اول در جنبش مردم فلسطین
در شماره پیشین نشریه نبرد خلق (شماره 303، بخش 4، سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد) به " پروسه جنبش و مقاومت مردم فلسطین پس از جنگ سرد" پرداخته شد.
در این شماره تلاش شده است تا با بررسی علل، نوع سازماندهی و پیامدهای انتفاضه اول به ریشه های پیدایش این جنبش و برآمد آن پرداخته شود. تمرکز بر انتفاضه اول از این رو دارای اهمیت است که آشنایی فراگیرتری در باره جنبش آزادی بخش مردم فلسظین به دست می دهد. جنبش انتفاضه به لحاظ شکل و فرم استثنایی و غافلگیرکننده، نوع سازماندهی و همبستگی چشمگیر مردم فلسطین و پیامدهای آن دارای اهمیت ویژه ای در رویدادهای مربوط به جنبش مردم فلسطین پس از جنگ سرد دارد. همچنین، بررسی آن آموزشهایی برای دیگر جنبشهای آزادیبخش جهان و به ویژه برای مردم ایران در بر دارد.
انتفاضه به مثابه یک پدیده مبارزاتی خلاق، نتیجه به تنگنا آمدن یک نسل از جوانان فلسطینی بود که در دوران اشغال متولد شده بودند و تجربه هیچ گونه زندگی دیگری را نداشتند. در آغاز، برای مدتها همین جوانان رهبری جنبش را در دست داشتند. جنبش انتفاضه توانست ارزشهای اخلاقی پر ارزشی را در سطح جامعه فلسطین ترویج دهد، انرژی و توان دوباره در کالبد مبارزه و مقاومت بدمد.
جرقه جنبش انتفاضه در هشتم دسامبر 1987 (۱۸ آذر ۱۳۶۶) زده شد و آتش آن به زودی تمامی جامعه فلسطینی را در بر گرفت. حادثه ای که این رویداد را به جریان انداخت به شکلهای گوناگونی توصیف شده است و هر دوسوی متخاصم، فلسطنیها و اسراییلیها تعبیرات خود را از آن دارند. توصیف غالب بدین صورت بوده است که یک کامیون غیر نظامی اسراییلی در نزدیکی اردوگاه فلسطینی به نام "جبالیا" با اتوموبیلی فلسطیی تصادف می کند. در این تصادف 4 فلسطینی کشته و 7 نفر زخمی می شوند. دو روز پیش از آن، یک فروشنده یهودی در نوار غزه با ضربات کارد به قتل رسیده بود. از این رو، این دو حادثه به یکدیگر ربط داده می شود و منتهی به جنبشی می شود که از سال 1987 تا 1991 ادامه یافته و با مذاکرات صلح مادرید به پایان می رسد.
علل وقوع انتفاضه اول
پس از جنگ 6 روزه سال 1967 و اشغال نوار غزه، کرانه باختری، صحرای سینا و بلندیهای جولان و خارج کردن آن از کنترل اردن و مصر توسط اسراییل، فلسطینیهای ساکن این مناطق خود را تحقیر شده و سرخورده می یافتند.
"محمد حسنین هیکل"، نویسنده و روزنامه نگار سرشناس مصری در کتاب "انفجار" که درباره جنگ اعراب و اسراییل در سال 1967 نوشته است، می نویسد:"در این شکی نیست که ما در سال 1967 تجربه بسیار بدی را از سر گذراندیم که می توان بر آن نامهای نکبت، شکست یا هر چیز دیگری را گذاشت. اگر قرار باشد من برای آن نامی بنهم، به حتم آن را شکست نخواهم نامید. به این دلیل نمی گویم "شکست" زیرا شکست به معنای این است طرفی در برابر طرف دیگر کاملا تسلیم شده باشد. حال اگر این طرف نخواهد خود را تسلیم کند و به زور وادار به تسلیم اش کنند، آنگاه دیگر نمی توان گفت شکست خورده است و فراتر از این، اگر این طرف مصمم به مقاومت شد و به خود امکان داد که با اقتدار به میدان نبرد باز گردد، در آن هنگام او دیگر شکست خورده نیست، بلکه فرصتی به دست آورده تا دوباره خود را آماده نبرد کند و به پیروزی برسد." (برگى از خاطرات جنگ اعراب و اسراییل در ژوئن ۱۹۶۷)
بعد ها، سیاست "مشت آهنین" اسراییل در سال 1985 و تبعیض اقتضادی و مسکن سازی - آنچه که "گاد یعغوبی"، وزیر وقت اقتصاد اسراییل "پروسه خزنده پیوست" خواند - مردم فلسطین را عاصی و خشمگین ترکرد. در طول این دوره، جامعه به ستوه آمده دست به مقاومت مسلحانه زده بود.
سر انجام، تنها چند ماه پس از بیستمین سالگرد اشغال سرزمینهای فلسطین توسط اسراییل، اولین جرقه انتفاضه زده شد و آتش جنبشی که جامعه فلسطین را به طور عمیق دگرگون ساخت، به سرعت شعله ور گشت.
انتفاضه یک انفجار اجتماعی علیه اشغال سرزمینهای فلسطینی به دست اسراییل بود. این جنبش طی سالها و پیشتر از آنکه مردم فلسطین تصمیم به چنین اقدامی دستجمعی، در همبستگی با یکدیگر و بدون هراس از هزینه ای که باید برای آن می پرداختند، برای مطالبه آزادی و استقلال زمینه سازی شده بود.
انتفاضه در چارچوب آنچه که "رهبری متحد انتفاضه" نامیده می شد، بر پایه عمق و وسعت خواست آزادی مردم فلسطین سازماندهی شده و پر توان می گشت.
"هاوارد ساچار"، نویسنده چندین کتاب از جمله "تاریخ اسراییل" ، " تاریخ یهودیان در آمریکا"، "اسراییل و اروپا" و "تاریخ اسراییل در جهان مدرن" که استاد تاریخ مدرن در دانشگاه جورج واشنگتن نیز می باشد، در باره علت شروع این جنبش می گوید: "در 8 دسامبر سال 1987 راننده اسراییلی یک کامیون غیر نظامی کنترل فرمان در یکی از کمپهای غزه را از دست داد و با سرنشینان یک اتوموبیل فلسطینی تصادف کرد. در این تصادف 5 نفر کشته شدند. ناگهان تظاهراتی که به سرعت و به طور بی سابقه ای به جمعیت آن افزوده می شد، شکل گرفت. مردم با چاقو، تبر، و سنگ به صحنه آمدند. سربازان اسراییلی که آمادگی رویارویی با چنین جمعیتی را نداشتند، غافلگیر شدند. آنها با گاز اشگ آور و شلیک گلوله واکنش نشان دادند که منجر به زخمی شدن 30 فلسطینی و کشته شدن یک نفر شد. جمعیت پراکنده شدند اما روز بعد تظاهراتی خشونت آمیز در اردوگاههای کرانه غربی، نابلوس و بالتا در گرفت. بار دیگر ارتش که وارد صحنه شده بود با شلیک گلوله چندین نفر را مورد اصابت قرار داد. در روزهای پیش از این حادثه، هزاران سرباز اسراییلی برای رویارویی بااعتراضاتی که اکنون به سرزمیهای اشغالی گسترش یافته بود، به صحنه آمدند و آنچه که به انتفاضه (انقلاب سنگ) مشهور است، به وقوع پیوست.
در اورشلیم، پلیس جاده های ارتباطی بین غرب و شرق را بست. همچنانکه که جوانان عرب به سمت سرنشینان اسراییلی در همسایگی خود سنگ پرتاب می کردند، سربازان اسراییلی وحشت زده و مات واکنش افراطی نشان می دادند. آنها با باتوم، مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و با گاز اشک آور و مواد منفجره با آنها مقابله می کردند"
سازماندهی جنبش انتفاضه
پرفسور "هاوارد ساچار" سازماندهی انتفاضه اول را اینگونه توصیف می کند: "افراد و نهادهای سابقه دار سیاسی از جمله اتحادیه ها، گروههایی از جوانان، جوامع زنان و وکلا، آکادمیسینها و همچنین جمعیتهای دانشجویی به خوبی و به سرعت نشان دادند که در رساندن اخبار و اطلاعات در باره پلیس و حرکتهای سربازان اسراییلی بسیار موثر هستند. آنان در امر مشاوره قانونی، خدمات بهداشتی، ایجاد مخفیگاهها، تهیه ماشینهای چاپ و سازماندهی مخفیگاه سلاح به سرعت عمل می کردند. کمیته های زنان با نشان دادن قابلیت خود و ارتقا به کارآمد ترین بخش انتفاضه، شگفتی آفرین و غافلگیرانه در میدان حضور داشتند. آنها که کمتر مورد سرکوب سربازان قرار می گرفتند، با ایجاد مراکز نگهداری از کودکان، تدارک ملاقات خانواده زندانیان و مهیا کردن مواد خوراکی و پوشاک بسیار فعال بودند. در حالی که در سال 1988 مدارس کرانه غربی بسته شده بود، این زنان بودند که کلاسهای درس شیفتی در خانه ها، مساجد و کلیساها دایر می کردند."
وی در باره واکنش سازمان آزدیبخش فلسطین (ساف) چنین می گوید:"در تونس، رهبران الفتح و سازمان آزادیبخش فلسطین به همان اندازه خیزش در فلسطین غافلگیر شده بودند که برای اسراییل غیر منتظره بود. با این حال، نمایندگان آنها در کرانه غربی و غزه به سرعت در تحت کنترل گرفتن و جهت دادن به این خیزش حرکت می کردند. در واقع آنان از نزدیک با کمیته های محلی که به سرعت به سازمانهای مستقل پیوسته و با آنها ائتلاف و مشارکت می کردند، در ارتباط بودند."
پرفسور "ساچار" نتیجه گیری می کند که در نهایت این نافرمانی مدنی بود که مهمترین و مووثر ترین سلاح جنبش انتفاضه محسوب می شد. وی در این باره می گوید:"سرپیچی با یک اعتصاب عمومی هفت ماهه از جانب کارورزانی که از کرانه غربی و غزه به اسراییل رفت و آمد می کردند، آغاز شد. این عده بیش از 60 هزار نفر بودند. در داخل سرزمینهای اشغالی، هزاران فلسطینی از مشاغل خود استعفا دادند، کاسبان و تجار مغازه های خود را روزانه به مدت سه ساعت بستند، بارزگانان از پرداخت مالیات به اسراییل خودداری کردند و این در حالی بود که تمامی مردم از خرید محصولات اسراییلی خودداری کرده و آن را تحریم کرده بودند. این اقدام افزوده بر خسارتهایی که متوجه اسراییل کرد، برای مردم فلسطین نیز به لحاظ اقتصادی سنگین تمام شده و حتی خطرناک بود."
وی خساراتهای وارده به اسراییل را نیز اینگونه شرح می دهد:"در نتیجه اعتراضها و اقدامات اقتصادی مردم فلسطین، خسارتهای سنگینی به اقتصاد اسراییل وارد آمد. در ماه فوریه 1988 (دو ماه بعد از آغاز انتفاضه) مخارج نیروهای نظامی اسراییل به 5 میلیون دلار در روز رسید. خسارات به بخش صنایع اسراییل از این نیز سنگین تر بود. به علت دست از کار کشیدن کارگران فلسطینی که به اسراییل رفت و آمد می کردند، روزانه 19 میلیون دلار خسارت وارد می شد. صنعت ساختمانی اسراییل و کشاورزی آن برای نیمی از سال فلج شده بود. تا میانه تابستان سال 1988 شمار جهانگردان به میزان 50 در صد کاهش یافت. از سوی دیگر، طبق گزارش "بانک اسراییل"، تا آخر سال 1988 تحریمهای وضع شده از سوی فلسطنیها باعث 650 میلیون دلار خسارت در صادرات اسراییل شده بود. این میزان شامل صادرات به بازار فلسطینیها نیز می شد. اقدامات مزبور به به 700 هزار فلسطینی ساکن اسراییل نیز ضربه زده بود.
در 21 دسامبر 1987، "روز صلح"، اعتراضها اوج گرفت. از نجف تا حنیفه و نضره، اعراب پرچم سازمان آزادیبخش فلسطین را به اهتزاز در آورند و به اتوموبیلهای اسراییلی سنگ پرتاب کردند. حتی بادیه نشینان نجف به بستن جادهها و سوزاندن لاستیکهای اتوموبیلها پرداختند و با پرتاپ سنگ به پلیس اسراییلی حمله ور می شدند. جامعه اسراییل تحقیر و چهره این کشور در انظارعمومی جهان تخریب شده بود."
وی می افزاید:"در واقع، انتفاضه به بزرگترین پیروزی خود در شکل دادن به افکار عمومی دست یافته بود. آنها به رسانه های خارجی از پیش اطلاع داده بودند تا اطمینان حاصل کنند که تصویر خیزش و همچنین سرکوب خشن اسراییلیها در برابر سنگ پرتاب کردن آنها، از تلویزیونها و رسانه ها منعکس می شود. کشتن و قطع اعضا بدن اعرابی که با اسراییل همکاری می کردند، کمتر نشان داده شد. از 2700 حمله ای که از جانب فعالان فلسطینی صورت گرفت، یک سوم آن علیه کسانی که متهم به جاسوسی و همدستی با اسراییل شده بودند.
اسراییلیها هم در مقابله با خیزش فلسطینیها منفعل نبودند. آنان در شهرها و روستاهای فلسطینی حکومت نظامی بر پا کردند. حتی در انتها، سخت گیریهای شدیدی را علیه کارگران عرب که روزانه به داخل و خارج اسراییل در رفت و آمد بودند، اعمال می کردند. این اقدامات باعث گرفتن وقت زیاد و بازرسیهای خسته کننده و طاقت فرسایی شده بود. وضع آموزش به وخامت رسیده بود و چون دانش آموزان نمی توانستند در امتحانات شرکت کنند، از تحصیلات عالی محروم شده بودند. در واقع به مدت بیش از 4 سال تا اوایل 1992، اسراییل 6 دانشگاه بزرگ کرانه غربی را به دلیل تظاهرات خشونت آمیز دانشجویان بسته بود. دانشگاه بیززیت Birzeit برخی از کلاسها را در خانه آموزگاران، مساجد و کلیساها، آپارتمانها و مغازه های اجاره ای برگزار می کرد. دانشجویان اجازه نداشتند از کتابخانه ها و آزمایشگاهها استفاده کنند.
اسراییل با به راه انداختن دستگاه اطلاعاتی مجهزی، روی PLO که به "مغز" انتفاضه شناخته می شد، متمرکز شده بود. در ماه فوریه 1988، اعضا موساد سه فرمانده الفتح را در لیماسول (Limasso) ، قبرس شناسایی و ترور کردند. دو ماه بعد در یک عملیلت دیگر، موساد به مقر ابوجهاد که معاون عرفات و مغز متفکر و فرمانده اصلی عملیات چریکی علیه اسراییل در سالهای گذشته بود، حمله برد و او را به قتل رساند. همزمان در فلسطین، شین بت (Shin Bet)، آژانس امنیتی داخلی اسراییل به یافتن جنگجویان ساف و حماس مشغول بود و آنان را دستگیر و یا به قتل می رساند."
"انستیتو اروپایی پژوهش در همکاری کشورهای مدیترانه و اروپا - عرب" پیرامون سازماندهی جنبش انتفاضه در گزارشی می گوید:"در آغاز، فلسطینیهایی که در سرزمینهای اشغالی زندگی می کردند، خود کنترل اوضاع را به دست گرفتند. آنها دیگر مانند سالهای 60 تکیه و چشم امیدی به کشورهای عربی نداشتند. از سوی دیگر، به سازمان آزادی بخش فلسطین نیز که رهبران آن در خارج از منطقه اشغالی بودند، تکیه نمی کردند. نکته جالب توجه دیگر آنکه انتفاضه علاوه بر اینکه توانست رسانه ها را با "انقلاب پرت سنگ" به خود جلب کند، به لحاظ تامین نیازهای مالی خود نیز روشهای تازه ای پیدا می کرد.
گستره انتفاضه بسیار وسیع تر از هر نوع اعتراضی بود که در گذشته صورت گرفته بود. انتفاضه به مدت چهار سال به سراسر سرزمینهای فلسطینی گسترش یافت، اعتراضهای عظیم توده ای، اعتصابات عمومی و رویارویی بدون سلاح آمیخته با خود گردانی زندگی روزانه، اعتراضهای مدنی، نوع و ترکیب شرکت کنندگان در آن که شامل جوانان و سالمندان، آوارگان، کشاورزان، تجار، کارگران و روشنفکران که همگی با هم و در کنار هم جنبشی منظم و همگون را پیش می بردند، استثنایی و چشمگیر بود.
در صحنه بین المللی، انتفاضه و در برابر آن سرکوب نیروهای اشغال کننده، آگاهی و روشنگری موثری در باره مساله فلسطین هم در میان مردم اسراییل و هم بقیه جهان به وجود آورده بود. جهان از خشونتی که اسراییل علیه خیزش غیر مسلحانه به کار می برد و در تضاد با کنفوانسیون چهارم ژنو قرار داشت، شوکه شده بود."
از جمله اقداماتی که از سوی ساف در این زمینه صورت گرفت، پیامی فوری بود که در تاریخ 11 دسامبر 1987 یاسر عرفات، رییس كمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) در دیدار با سفیر فرانسه در كویت خطاب به فرانسوا میتران، رییس جمهور وقت فرانسه فرستاد. وی در این پیام به بررسی تحولات فلسطین و اقدامات جنایتکارانه اسراییل علیه مردم فلسطین پرداخت وی از رییس جمهور فرانسه خواست تا در دفاع از حقوق فلسطینیها، در رویارویی با اعمال اسراییل وارد عمل شود.
در تاریخ 13 دسامبر 1987 نیز كمیته عالی امور سرزمینهای اشغالی به ریاست عرفات در بغداد تصمیم گیریهای مهمی در زمینه حمایت و تحكیم انتفاضه مردمی در داخل نظیر فراهم كردن مقدمات برپایی تحصنها و تجمعها در تمام مكانها و نیز برپایی تظاهراتهای گسترده اتخاذ كرد.
گروههای مردمی فلسطین هم چنین در 14 دسامبر همان سال نشست فوق العاده ای را جهت بررسی اوضاع وخیم فلسطین در اثر حملات نیروهای اسراییلی به اردوگاههای فلسطینی در كرانه ی باختری و نوار غزه و نیز بررسی جان باختن 54 نفر و زخمی شدن 152 تن در مدت كوتاهی که ازآغاز انتفاضه گذشته بود، برگزار كردند.
گروههای فلسطینی همچنین در پیامهایی اضطراری به خاویر پرز دكویار، دبیرکل وقت سازمان ملل، رییس شورای امنیت، بازار مشترك اروپا، صلیب سرخ و كمیته ی حقوق بشر به تشریح اوضاع خطرناك نوار غزه پرداختند.
سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) نیز دفاتر سیاسی متعددی را جهت پیگیری جزییات انتفاضه و وقایع روزانه آن در هر شهر و اردوگاه تاسیس كرد.
تلاشهای همه جانبه به رهبری عرفات، رییس فقید تشكیلات خودگردان فلسطین ادامه یافت و به این ترتیب انتفاضه فلسطینیها با حمایت سیاسی عرفات و افشاگری در مورد تجاوزات اسراییل در محافل بین المللی و پوشش دقیق این تجاوزات از سوی رسانه ها، رنگ تازه ای به خود گرفت و منجر به گرایش افكار عمومی جهان به سوی انتفاضه مردمی فلسطین و ارسال حمایتهای مالی جهت فراهم كردن امكان فعالیت انتفاضه و حمایت از خانواده های کشته شدگان، زخمیها و اسیران انتفاضه گردید. از سوی دیگر، اجرای برخی طرحهای اقتصادی برای فلسطینیها با هدف تقویت پایداری آنان در برابر خشونتهای اسراییل در دستور کار قرار گرفت.
پیامدها
یکی از پیامدهای مهم جنبش انتفاضه اول که نه تنها اسراییل بلکه، مردم جهان را متحیر کرد، برگزاری کنفرانس بین المللی در مادرید بود. با این همه و با وجود دیگر مذاکراتی که در واشنگتن یا نقاط دیگر جهان صورت می گرفت، اسراییل با ترتیبات هرچند ابتدایی صلح موافقت نمی کرد. قطعنامه های 242 و 338 سازمان ملل برای اسراییل قابل قبول نبود. حتی قطعنامه 194 که بر حق بازگشت آورگان فلسطینی تاکید می کرد، مورد پذیرش اسراییل قرار نگرفت. با این وجود، کنفرانس مادرید کاراکتر خشونت آمیز، سرکوبگرانه، مستعمره گرایانه و نژاد پرستانه اسراییل را افشا و آگاهی در این باره را عمومی کرد.
در سال 1993 توافق صلح اسلو که در اثر انتفاضه اول ممکن شده بود، به امضا رسید اما این توافق، انتفاضه را هم رو به خاموشی برد و به اسراییل چهره صلح طلب داد. با این حال، اسراییل نه تنها به خروج از سرزمینهای اشغالی فلسطین که با آن موافقت کرده بود تن نداد بلکه، حق شهروندی ساکنان فلسطینی اورشلیم را نیز سلب کرد و به مسکن سازی در سرزمینهای فلسطینی شتاب بخشید. دراین دوران، فلسطینیها چند دسته شدند و به موافق اسلو، مخالف اسلو، فلسطینیهای داخل سرزمین فلسطین، خارج سرزمینهای فلسطین، غزه، کرانه غربی، فلسطینیهای 1967، فلسطینیهای 1948 و غیره تقسیم شدند.
"انستیتو اروپایی پژوهش در همکاری کشورهای مدیترانه و اروپا- عرب" در گزارشی پیامدهای جنبش انتفاضه را اینگونه توصیف می کند:"با وجود هزاران کشته و زخمی، تخریب خانه ها، تعطیلی کامل سیستم آموزشی و ممنوع کردن هر نوع دیگر تدریس برای دو سال، حکومت نظامی و دهها هزار بازداشت، ارتش اسراییل نتوانست این جنبش را خاموش کند و ناچار شد تن به مذاکره بدهد."
در ادامه این گزارش آمده است:"همزمان، انتفاضه تغییرات مهمی را در خط مشی رهبری ساف ایجاد کرد که از جمله کوتاه آمدن و کنار آمدن با اسراییل بود. در نهایت هم اسراییل توسط شورای مذاکره کننده به رسمیت شناخته شد. انتفاضه نیز هنگامی که ساف وارد مذاکرات صلح با اسراییل شد و دولت خود گردان فلسطینی در چارچوب قرارداد اسلو به رسمیت شناخته شد، پایان یافت."
می توان نتیجه گرفت که قرارداد اسلو در نهایت شکست خورد زیرا اشغال ادامه پیدا کرد و شهرسازی گسترش یافت و مذاکرات کمپ دیوید در ژوییه سال 2000 نیز شکست خورد. با این حال، این عوامل راه را برای انتفاضه دوم یا "اقصی انتفاضه" در 28 سپتامبر سال 2000 هموار کرد.
جنبش انتفاضه اول که جنبش سنتی چریکی نبود و سازمان آزادی بخش فلسطین در ایجاد و کنترل آن نفوذ زیادی نداشت (و در واقع انتظار این را نداشت که بتواند دستاوردی در برابر اسراییل داشته باشد)، به هر صورت به نتایجی دست یافت که بسیاری از فلسطینیها آن را مثبت می دانند. در نهایت، می توان مهمترین پیامد انتفاضه اول را باز شدن راه برای ایجاد دولت مستقل فلسطین به حساب آورد.
دانشنامه انگلیسی ویکیپدیا این دستاوردها و پیامدها را بدین گونه جمعبندی می کند:"کشاندن اسراییل پای میز مذاکره بدون واسطه کشورهای عربی همسایه. فلسطینیها توانستند هویت خود را به عنوان ملتی که حق خود مختاری دارد در جهان به اثبات برسانند.
پایان رسیدن عصر "راه حل اردن" که طی آن اسراییل می خواست زمینهای فلسطینی را به اردن ضمیمه کند.
شکست سیاست "مشت آهنین" و مخدوش کردن چهره بین المللی اردن در رساندن کمک به کرانه غربی
به رسمیت شناخته شدن ساف از جانب ایالات متحده آمریکا به عنوان نماینده مردم فلسطین
وادار کردن رابین به ورود به مذاکرات صلح و بازگشت رهبران فلسطینی از تبعید در تونس."
دیدگاهها
پیرامون آثار و پیامدهای خیزش فلسطین و توافق اسلو در میان کوشندگان و رهبران جنبش انتفاضه (انتفاضه 1 و انتفاضه 2 که در سال 2000 آغاز شد) اختلاف نظرهایی وجود دارد.
علی حسن ابونعمه، یک روزنامه نگار فلسطینی- آمریکایی و بنیان گذار نشریه اینترنتی "انتفاضه اینترنتی" است. او نویسنده کتاب جنجال برانگیز "یک کشور" می باشد که در آن راه حل یک کشور و دو ملت را پیشنهاد می کند. ابونغمه در باره ترک مخاصمه فلسطین و اسراییل در روزنامه گاردین می نویسد:"ما حرفی در مورد صلح نداریم اما صلح برای اسراییل چه معنایی دارد؟ فلسطین از حق سکوت برخوردار است و حق اسراییل هم گرسنگی دادن، کشتن، و ادامه مستعمره کردن سرزمینهای آنها با به کارگیری خشونت است و هر نوع مقاومتی هر چند غیر خشونت آمیز، جز با گلوله و بمب پاسخ نمی گیرد. این تنها راهی است که اسراییل با آن موافقت می کند."
وی همچنین در یک مصاحبه با رادیو بی بی سی پیرامون خاتمه دادن به انتفاضه 2 که در سال 2002 آغاز شد می گوید:"این دست ما نیست که بگوییم به انتفاضه خاتمه دهید. یاسر عرفات و دیگران به طور دایم اعلام کرده اند که به انتفاضه خاتمه دهید. واقعیت این است که مردم فلسطین تحت دیکتاتوری نظامی زندگی می کنند، رفتاری به شدت خشونت آمیز نسبت به آنها صورت می گیرد و ما می بینم لحظاتی در تاریخ هستند که از آفریقای جنوبی گرفته تا اروپای شرقی، مردم در نهایت به پا می خیزند. من فکر می کنم مردم فلسطین به این نتیجه رسیده اند که زندگی در این شرایط قابل تحمل نیست. آنها حاضرند هزینه سنگین به دست آوردن حقوقی که مردم انگلیس یا آمریکا از آن برخوردارند یعنی، آزادی و حقوق بشر را بپردازند."
ادوارد سعید، متفكر، محقق و مبارز فلسطینی در كتاب خود به نام "شرقشناسی" كه در ۱۹۷۸ چاپ شد و مهمترین اثر او به شمار میرود، به این مساله پرداخته است. سعید به قول "نیویورک تایمز" مهمترین اندیشمند و سخنگوی خستگیناپذیر جنبش فلسطین و مدافع مبارزات مردم در دیگر نقاط جهان شناخته می شد. به گفته او، وزنه توافق اسلو به شكلی ناعادلانه به نفع اسراییل سنگینی میكند و عرفات و اطرافیانش "مایل به سازشكاری" با اشغال نظامی اسراییل اند. او حتی تشکیلات خودگردان عرفات را با دولت ویشی فرانسه در زمان اشغال توسط آلمان نازی مقایسه كرد. ادوارد سعید سالها عضو شورای سیاسی فلسطین بود اما در ۱۹۹۱ به دنبال امضای موافقتنامه اسلو، در مخالفت با آن و با انتقاد از عرفات از این شورا استعفا داد.
اکنون و پس از یک دوره مباره مسلحانه چریکی، دو انتفاضه و بهای سنگینی که جنبش فلسطین در راه آزادی پرداخته است، عده ای راه پیشبرد مقاومت فلسطین را انتفاضه سوم می دانند. با این حال، محمود عباس، رییس دولت خود گردان فلسطین در ماه مه سال جاری، انتفاضه دوم را "یکی از بدترین اشتباهات" خواند. وی گفت یاسر عرفات خواهان وقوع آن نبود ولی نمی توانست متوقف اش کند.
به هر صورت، هر گونه که رهبران تصمیم بگیرند، این واقعیت را مردم فلسطین با مبارزاتشان به اثبات رسانده اند که اراده آنان برای کسب آزادی و استقلال شکست ناپذیر است. بیش از 1000 فلسطینی در انتفاضه اول به دست ارتش اسراییل کشته و بیش از 120 هزار نفر دستگیر شدند اما این خشونت بی سابقه علیه مردمی بی دفاع، قادر به منصرف کردن آنها از خواسته هایشان نشد.
ادوارد سعید ، متفكر فلسطینی در باره انتفاضه می گوید:"توجه كنید كه این تنها واژه عربی است كه وارد واژگان سیاسی دنیای قرن بیستم شده است. این واژه جدید، پرچم یك هویت جدید است، پرچم نیاز ملت فلسطین به استقلال حقیقی است، صدای شكستن دیوار زندان است."