یادداشت سیاسی ...........
«منزله رهبري و ولايت فقيه... يعني دولت و رهبري و تشكيلات در امتداد يك خط قرار دارند»
مهدی سامع
mehdi.samee@gmail.com
عنوان این یادداشت جمله ای از سخنان ولی فقیه نظام است که اخیراً منتشر شده است. این سخنان مهم راهنمای خوبی برای شناخت چگونگی مناسبات ولی فقیه با تشکیلات دولت است.
یکی از مسایلی که پیرامون حاکمیت مطرح می شود، ترکیب و مساله سرکردگی در
قدرت سیاسی است. قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی از ابتدای شکل گیری دو مشخصه مهم داشته که همین دو مشخصه در موارد بسیاری موجب گمراهی شده و یا برای کسانی که به دنبال اهدافی خارج از منافع مردم هستند، بهانه ای برای گمراه کردن بوده است.
مشخصه اول این نظام وجود یک فقیه در راس قدرت است که به اعتبار قانون اساسی و به اعتبار توازن واقعی قوا نقش سرکردگی و فراقانونی و مهمتر از همه «فَصل الخُطاب» داشته و به همین اعتبار است که آیت الله مصباح یزدی می گوید:«بزرگی تمامی نعمتهای خداوند در قبال ولایت فقیه در حکم صِفر است.» و حجتالسلام علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران می گوید:«حتی قرآن به دلیل وجود مُحکَمات و مُتَشابِهات نمیتواند فَصلالخَطاب باشد و نیاز به ترجمان دارد. دیروز این نماد، حضرت روحالله بود و امروز نماد حقانیت و حاکمیت، رهبر معظم انقلاب است.»
مشخصه دوم قدرت سیاسی در ایران وجود دسته بندیها و باندهای گوناگون در لایه های زیرین راس هرم قدرت است که البته در شرایط متفاوت همه ی این باندها و دسته بندیها به میزانی در تصمیمات راس قدرت تاثیرگذارند. اما این بَلبَشوی در بدنه قدرت و حتی جناح بندی نزذیک ترین لایه به راس قدرت نمی تواند در سیاستهای کلان، به ویژه از نظر سیاسی چنان تاثیری داشته باشد که «عمود خیمه نظام» را متزلزل و موقعیت «فَصل الخَطاب» بودن را تضعیف کند.
با حذف «اصلاح طلبان حکومتی» و برآمد احمدی نژاد، لایه نزدیک به راس هرم قدرت منسجم تر گردید و به این اعتبار حاکمیت یکدست تر شد. بدیهی است که پروسه حذف خودیها به انتهای خط نرسیده و این پروسه که خامنه ای آن را «ریل گذاری جدید» و احمدی نژاد آن را
قطار «بی دنده و ترمز» نامیده همچنان ادامه دارد.
اما رویدادهای چند سال گذشته و به ویژه قدرت گیری هرچه بیشتر سپاه پاسداران و مانورهای احمدی نژاد این نظریه به شدت منحرف کننده را تقویت کرده که گویا این ولی فقیه است که اَمربَر و تحت کنترل سپاه و باند احمدی نژاد است و اینان هستند که خامنه ای را در چنان بن بستی قرار داده اند که راهی جز تن دادند به خواسته هایشان ندارد. در مستند کردن این نظریه وجود افرادی مثل اسفندیار رحیم مشایی پیرامون احمدی نژاد را مطرح می کنند. از این خطاتر نظریه ای است که گویا در چشم اندازهای قابل تصور این امکان به طور جدی وجود دارد که سپاه پاسداران علیه خامنه ای کودتا کند. این که آیا احمدی نژاد از طریق بخش معینی از سپاه پاسداران به ولی فقیه تَحمیل شده و یا خامنه ای آگاهانه و عامدانه و بر اساس یک سیاست راهبردی کلان، احمدی نژاد را از طریق انتخابات قلابی به جامعه و به جناحهای درونی هرم قدرت تَحمیل کرده، مساله ایست که از گفتار طرفهای ذینفع و در بطن رویدادها می توان از آن آگاهی پیدا کرد. همگان شنیده اند و دیده اند که خامنه ای بیش از هرکس به طور جدی از دولت نهم و دهم حمایت کرده است. یک سال پیش از انتخابات قلابی خرداد 1388 خامنه ای در گفتاری خَطاب به احمدی نژاد گفت که برنامه های خود را نه برای یک سال که برای پنج سال آینده در نظر بگیرید. در سفر به کردستان که چند ماه قبل از شعبده بازی انتخاباتی سال قبل صورت گرفت خامنه ای در توصیف کاندیدای اصلح بارها از احمدی نژاد، بدون آن که اسم او را بیاورد حمایت کرد. پس از خرداد سال قبل و در جریان قیامهای مردم نیز خامنه ای بیش از همیشه از رئیس جمهور برگزیده اش حمایت کرد.
روز 4 دی امسال سایت شخصی سيد روح الله انوری سخنان منتشر نشده خامنهای در ديدار دوم با جامعه مدرسين حوزه قم را منتشر کرد. نویسنده سایت در ابتدا توضیح می دهد که:«امام خامنهاي در سفر تاريخي خويش به قم، دو ديدار با جامعه مدرسين حوزه علميه قم داشتند كه ديدار دوم، روز نهم سفر (پنجشنبه ششم آبانماه) انجام شد و تا كنون خبر آن به صورت رسمي منتشر نشده است. متن كامل سخنان ايشان -بخش مربوط به دولت- چند روز پيش توي هيأت به دستم رسيد؛ به يكي از آشنايان هم نشان دادم، گفت چندي پيش آن را در دانشگاه امام صادق عليهالسلام روي تابلو اعلانات ديدم. توي گوگل هم جستجو كردم، يكي از كاربران گوگلگروپ، همين متن را براي فرد ديگري فرستاده بود. راستش حيفم آمد كه منتشر نشود.» جمله «حیفم آمد» را باید اسم رمز چراغ سبز دادن بیت ولی فقیه برای انتشار این سخنان دانست. اگر این چنین نبود و خامنه ای مایل به انتشار سخنانش نبود یک بسیجی دست چندم قادر به انتشار آن نبود و اگر هم چنین جسارتی می کرد به سرعت این سخنان تکذیب و صاحب سایت به اتهام نشر اکاذیب دستگیر می شد. بنابرین نباید تردید کرد که خامنه ای خود خواستار انتشار حرفهایش بوده است.
خامنه ای می گوید:«نكته آخري كه عرض ميكنم و لازم هم ميدانم اين را عرض كنم، اين است: ببينيد، مساله دولت و حمايت از دولت، مقابله با دولت، مخالفت با دولت زياد مطرح است؛ هم درجامعه مدرسين، هم در بيرون جامعه مدرسين، هم در سطح عمومي كشور؛ فلان كس موافق است، فلان كس مخالف است. من اين را بايد به شما عرض كنم؛ با اطلاع و از نزديك عرض ميكنم. يك روزي توي اين كشور تلاش ميشد -هم شعارش داده شد، هم عملاً تلاش شد- كه حاكميت دوگانه درست كنند. يعني واقعاً براي اين كار بنا كردند، سرمايهگذاري كردن. مراد از حاكميت دوگانه هم فقط اين نيست كه دو دستگاه در راس كشور قرار داشته باشند كه هر كدام به نوبه خودشان تصميمگيري كنند؛ اين معنايش اين بود كه منزله رهبري و ولايتفقيه و اين حرفهايي كه ماها داريم و انقلاب از اول داشته، اينها را از جايگاه تعيينكنندگي و فصلالخطاب بودن كنار بيندازند و برايش رقيب درست كنند. آن كساني كه اين را مطرح كردند، اصلا از اول فكرشان اين بود. يك وقت به دولت چشم دوختند، نتوانستند؛ بعد خواستند مجلس را اين جوري كنند؛ بالاخره حاكميت دوگانه را، هم شعار دادند، هم دنبالش راه رفتند. ........در دولت نهم و دهم -از وقتي كه آقاي احمدينژاد آمده- بحث حاكميت دوگانه نيست؛ حاكميت يگانه است؛ يعني دولت و رهبري و تشكيلات در امتداد يك خط قرار دارند؛ اين را من جازماً و قاطعاً به شما عرض ميكنم. البته معنايش اين نيست كه اختلاف نظري وجود ندارد، يا فلان مسئول دولتي يا رئيسجمهور يا غير رئيسجمهور در نظرات و افكارشان نقاط اشتباهي ندارند؛ چرا، از اين قبيل هست، هميشه بوده، باز هم هست مواردي كه اختلافنظر بين بنده و شخص آقاي رئيسجمهور وجود دارد؛ يكي دو تا هم نيست؛ موارد متعددي هست كه اختلافنظر وجود دارد -البته يك جاهايي هست كه مطلب براي من محرز و روشن و جزمي است، ميگويم آقا اين كار نبايد بشود؛ خب واقعا گوش ميكنند و جلويش گرفته ميشود؛ يك وقتهايي نه، براي من آنجور روشن نيست كه بگويم نبايد بشود، اما كاري را كه دارد انجام ميگيرد، قبول ندارم؛ از اين قبيل موارد متعددي هست. اما در زمينههاي مختلف، جريان اصلي، جريان موافقت است....سياست كلي همجهتي است...اين دولت جهتگيرياش جهتگيري درستي است......در گذشته گاهي كارهايي انجام ميگرفت كه آدم حقيقتاً نگران و مضطرب ميشد. الآن رئيسجمهور با هركسي در دنيا ملاقات كند و حرف بزند، من از حرف زدن او نگران نيستم. اطلاع هم ندارم، اما نگران نيستم. ميدانم كه در خلاف جهت انقلاب و سياست كلي نظام مطلبي گفته نخواهد شد، مطلبي پيش نخواهد رفت؛ ولو حالا به لحاظ تعارف دو كلمه هم يك چيزي بگويند، اما كاري پيش نخواهد رفت؛ اين را خاطرم جمع است.»
ملاحظه می شود که خامنه ای ابتدا میخ «فَصل الخَطاب» بودن خود را به تابوت هرکس که منکر آن باشد می کوبد و سپس از خاطر جمعی خود در مورد احمدی نژاد صحبت می کند و بالاخره توضیح می دهد که هرازگاهی احمدی نژاد و دار ودسته اش «به لحاظ تعارف دو كلمه هم يك چيزي بگويند» جای نگرانی برایش وجود ندارد، چرا که «سياست كلي همجهتي است» و مسیر هم جهتی و اطلاعات هم از طرف احمدی نژاد به سمت ولی فقیه است و نه برعکس.
در تائید این وضعیت سخنان علی اکبر ولایتی بسیار گویا است. روز سه شنبه ۷ دی ۱۳۸۹ سایت آفتاب نوشت:«مشاور بین الملل مقام معظم رهبری در گفتوگو با "مثلث" در پاسخ به این سوال که ارزیابی وی از دیپلماسی دولت نهم و دهم که برخلاف دورههای گذشته، تلاشهای رسمی از قبیل نامهنگاری، درخواست مذاکره و مناظره صورت گرفته چیست، اظهار داشت: من یک کلمه کلی عرض میکنم و دیگر بیشتر از این وارد مصادیق نمیشوم. کلمه کلی این است که دولت آقای دکتر احمدینژاد در میان دولتهایی که در زمان رهبری حضرت آیتالله خامنهای حضور داشتند، بیش از بقیه از نظرات ایشان تبعیت میکند. بیش از این هم وارد مصادیق نمیشوم.»
این مختصر گویی به اندازه کافی گویا است. با این حال در مورد نقش خامنه ای در هرم قدرت گفته دیگری از ولایتی بسیار روشنگر است. وی در مورد جنبش اجتماعی و مدیریت سرکوب آن می گوید:«باید عرض کنم اینطور نیست که ما آسیب ندیدیم، ولی کاری که صورت گرفت کار بسیار سختی بود. بدون تعارف و مجامله عرض میکنم که اگر نگوییم برجستهترین، اما یکی از برجستهترین نقاط قوت رهبری نظام در کنترل این فتنه بود. یعنی هیچ یک از گروههای سیاسی و اجتماعی و همچنین شخصیتهای سیاسی و مذهبی موجود در کشور نه تنها به اندازه رهبری نظام نقشی نداشته، بلکه اگر هم نقشی داشتند در یک فاصله بعیدی از رهبری نظام به لحاظ مرتبه و ارزیابی و ارزش کاری بوده است. یعنی در واقع رهبری نظام فرماندهی دفاع در برابر این تهاجم نرم را خود به شخصه به عهده گرفتند و همچنان در اختیار دارند.»
کسی که مهمترین و عمیق ترین بحران دوران حیات رژیم را به قول ولایتی «کنترل» کرده، بدون تردید نمی تواند از نیروی تَحت اَمر خودش پیروی کند. در این جا بحث بر سر ماهیت اقتصادی نظام و نقش لایه های گوناگون طبقه حاکم در قدرت سیاسی نیست. ما با یک استبداد مذهبی مواجه هستیم که طی سالهای حیات خود با بحرانهای گوناگون روبرو بوده است. بدیهی است که سیاست راهبردی ولی فقیه که یک دست کردن هرچه بیستر لایه نزدیک به راس هرم را مد نظر دارد و طی پنج سال گذشته به یک سیاست کاربردی تبدیل شده نمی تواند از موضع قدرت و بی نیازی باشد. این سیاست یک جبر برای تامین امنیت ولایت خامنه ای است. اما این جبر به گونه ای نیست که یک باند از سپاه پاسداران و نیروهای ویژه امنیتی که لایه نزدیک به راس هرم قدرت را در دست گرفته اند، بتواند مکانیسم اصلی قدرت سیاسی یعنی ولایت فقیه و حاکمیت سلطان مستبد را تغییر دهند. اگر خامنه ای در نقش ولی فقیه در مجادلات درون هرم قدرت مداخله نکند، باند احمدی نژاد و نیروی پشتیبان آن به علت کشاکش این باند با سایر رقبا و به علت فشار از پائین متلاشی و از مرتبه کنونی ساقط می شود. حمایت ولی فقیه از این باند که بخشی از سپاه و نیروهایی از نهادهای امنیتی را در اختیار دارند به شکلی نیست که در مساله سرکردگی ولی فقیه و سلطان مستبد خللی ایجاد کند و بدین لحاظ آقای دکتر محمود احمدی نژاد نقشی بیشتر از گماشتگی دربار را نمی تواند داسته باشد. تفاوت احمدی نژاد با دیگران در این است که این کوتوله سیاسی به جز در مواردی که خامنه ای آن را «دو کلمه تعارف» می نامد، سر سپرده بدون چون و چرای ولی فقیه است.
نکته اخر این که جنبش اجتماعی و قیام مردم ایران می تواند هم به بارگاه ولایت آسیب برساند، آن چنان که در قیامهای سال قبل چنین کرد، و هم می تواند آن را به گورستان تاریخ بسپارد. امروز ترکیب قدرت به شکلی است که هر ضربه به لایه نزدیک به راس، بسیار بیشتر از دو سال قبل راس قدرت را می لرزاند. در گذشته که این لایه ترکیبی از خودیهای مورد اعتماد بود، بخشی از آسیبهای ضربه به این لایه در درون خود این لایه مصرف و به بالا کشیده نمی شد. اکنون اما ظرفیت این لایه ی نسبتاً یک دست شده به آخر رسیده و هر ضربه و آسیب به این بخش از قدرت، به شدت راس هرم قدرت را تضعیف می کند. خامنه ای این را به خوبی می داند و برای همین در حمایت از گماشته اش دچار تردید نمی شود.
منبع: یاداشت سیاسی نبرد خلق شماره 307، شنبه 1 بهمن 1389 – 21 ژانویه 2011