راهت ادامه دارد، ای رفیق

 

آناهیتا اردوان

 

تو از خدا گذشتی

به انسان رسیدی

تو از زن بودن افسانه نساختی

زیرا که حقیقت ازآن تو بود

تو یکپارچه رفاقتی

عشقی

شجاعتی

از آگاهی سلاحی ساختی

همچون آتش

پرچم سرخ تکامل را به دوش گرفتی

همچون کوه

به میدان آمدی

آنگه که همه می گفتند « آری»!!

بر تارک تاریخ استوار ایستادی

و فریاد زدی « نه»!!

نه به استبداد، به سرمایه، به مردسالاری

تو با آتش گلوله هایت

که نماد عشق به رهاییست

تو با طنین فریادت

که نماد عشق به مردم است

علم و عمل را در هم آمیختی

و قصه هایت را با زندگیت نوشتی

پروانه ای، ای رفیق

محرومان از بودنت، صمیمیتت و مقاومتت

ترانه ها سروده اند

تو یک زنی، ای رفیق

زنی که زن بودن را از پیله خاکستریش بیرون کشید

زنی که هراس را از زهدان تارک دلان بیرون کشید

از تو ترسیدند و هنوز نیز ....

آنچنان که تو را مرد نامیدند!!

آری، آن نامردمان بر پیکر تو از ترس

آهسته گفتند: او مردی بود در لباس زن!!

اما تو، نه مردانه، زنانه و انسانی

همچون « چریک فدایی خلق »

در میدان،در زندان، زیر شکنجه

از زن تصویر دگری آفریدی

ستاره ای ای رفیق،خاموش نمی شوی

...........

و اکنون اما من می اندیشم

به راهت، به کارت

« راهت ادامه دارد، ای رفیق