بیانیه سازمان چریكهای فدایی خلق ایران
به مناسبت چهلمین سالگرد حماسه و رستاخیز سیاهكل
چهل سال پیش در 19 بهمن سال 1349 یك گروه 9 نفره از پارتیزانهای فدایی به فرماندهی رفیق علی اکبر صفایی فراهانی، با حمله به پاسگاه ژاندارمری شهرک سیاهكل در استان گیلان، یکی از شیوا ترین حماسه های جنبش آزادیبخش مردم ایران را آفریدند. حماسه آفرینان رستاخیز سیاهکل پس از سالها کار تدارکاتی پرچم جنبش نوین کمونیستی ایران را برافراشتند و طی 7 سال نبرد بی امان با شگفت انگیزترین فداکاریها و جسورانه ترین پیکارها، قدرت مطلقه دیکتاتوری شاه را به سُخرِه گرفتند و با عمل انقلابی، مرزهای حقیقی بین مردم و دشمن را ترسیم كردند.
آنها با تعمق و ژرف نگری در نظرات اندیشه پردازان جنبش کارگری و کمونیستی و با تجزیه و تحلیل رویدادهای سالهای دهه 60 میلادی در گوشه و کنار جهان و با غلبه بر اپورتونیسم و دگماتیسم به این نتیجه رسیدند که باید بر قدرت مطلق دیکتاتوری ضربه وارد کرد تا در تداوم مبارزه، توده ها بر ضعف مطلق خود غلبه کنند. رزمندگان سیاهکل با آگاهی به دیدگاه فرصت طلبان گزافه گو که برای بی عملی خود به هزاران بهانه و توجیه تئوریک متوسل می شدند بر این اعتقاد بودند که مارکسیسم شریعت جامد نیست، رهنمود عمل است و برای مداخله در فرایند تحولات جامعه باید تئوری با عمل محک زده شود و برای هر مذاخله جدی باید آماده پرداختن هزینه و پذیرش ریسک بود. آنها آگاهانه در راهی دشوار پای گذاشتند و این راه را با پیکارهای خونین و با قبول هزینه های سنگین کوتاه کردند.
رژیم شاه در واکنش به عملیات سیاهکل که قدرت مطلقه اش را به چالش کشیده بود، با بسیج نیروهای ویژه نظامی از زمین و هوا به سرکوب گسترده روی آورد. رفقا مهدی اسحاقی و محمد رحیم سمایی طی درگیریهای پس از 19 بهمن به شهادت رسیدند و رفقا غفور حسن پور اصیل، علی اکبر صفایی فراهانی، احمد فرهودی، جلیل انفرادی، محمدعلی محدث قندچی، ناصر سیف دلیل صفایی، هادی بنده خدا لنگرودی، شعاع الدین مشیدی، اسکندر رحیمی مسچی، محمدهادی فاضلی، عباس دانش بهزادی و هوشنگ نیری در بیدادگاه های نظامی به اعدام محکوم و در روز 26 اسفند همان سال به جوخه های اعدام سپرده شدند.
اما این واکنش عجولانه که با هدف قدرت نمایی صورت گرفت، رویاهای دیکتاتوری برای تثبیت «جزیره آرامش» را به کابوس ماندگار تبدیل کرد.
اسدالله عَلَم درخاطراتش از قول محمد رضا شاه می نویسد:«عزم و اراده آنها اصلا ً باور کردنی نیست، حتی زنها تا آخرین نفس به جنگ ادامه می دهند ، مردها قرص سیانور در دهانشان دارند و برای این که دستگیر نشوند خودکشی می کنند»(امیر اسدالله علم، من و شاه، یادداشتهای محرمانه دربار سلطنتی ایران، ص146)
حماسه سیاهکل همچنین موجب برانگیختن کینه و نفرت روح الله خمینی که پس از 15 خرداد سال 1341 به گوشه ای خزیده بود گردید. او در پاسخ به نامه 6 اردیبهشت 1350 مسئول اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا، در تاریخ 28 اردیبهشت 1350 نوشت:«باید حادثه سازیها و شایعه پردازیهایی را که در ممالک اسلامی برای تحکیم اساس حکومت استعماری است بررسی دقیق کنید. نظیر حوادث ترکیه و حادثه سیاهکل...» موضع خمینی آن قدر ننگین بود که وقتی این پیام در همان زمان در نشریه «اسلام مکتب مبارز» ارگان اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا به چاپ رسید جمله «نظیر حوادث ترکیه و حادثه سیاهکل» حذف شد.(سید حمید روحانی(زیارتی)، نهضت امام خمینی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پائیز 1374، جلد سوم، ص 486-487)
در حالی که شاه و شیخ در مقابل نیروی جدیدی که پرچم آزادی و ترقی را در دست داشت صف آرایی کردند، آگاهترین و پیشروترین زنان و مردانی که قلبشان برای آزادی و سعادت مردم ایران می طپید، به حمایت از جنبش نوین فدایی برخاستند.
جنبش دانشجویی و بخش وسیعی از جامعه فرهنگی و هنری ایران در صف مقدم پشتیبانان این حرکت پرشور و پر امید قرار گرفتند. اکثریت بزرگی از مدافعان رهایی و سوسیالیسم خود را با نام و مرام چریکهای فدایی خلق تعریف می کردند و با ادامه مبارزه گروهها و محافل بسیاری در سراسر کشور پیرامون جنبش پیشتاز فدایی به مثابه پرچمدار جنبش کمونیستی ایران، شکل گرفت.
بیهوده نیست که با گذشت 40 سال از قیام سیاهکل قلم به مزدان خامنه ای با مشتی اراجیف سخیف و رذیلانه، حمله و هجوم به اصطلاح نظری به جنبش پیشتاز فدایی طی سالهای پیش از قیام بهمن را در دستور کار خود گذاشته اند.
جنبش پیشتاز فدایی طی سالهای 1349 تا قیام بهمن 1357، زیر شدیدترین ضربات ساواک شاه بود و با وجود فقدان تمامی رهبران خود توانست به پایدارترین سازمان سیاسی كشور تبدیل شود. در این پیکار بی امان، مردم ایران با زنان و مردانی آشنا شدند که صادقانه به عمل انقلابی برای تغییر شرایط روی آوردند و حاضر بودند هزینه عملی شدن تئوریهای خود را بپردازند.
این جنبش باوجود بعضی نارساییها، انحرافها، خطاها و كمبودها، به یك سازمان نیرومند با پایگاه گسترده اجتماعی و به یكى از قدرتمندترین سازمانهاى كمونیستى در خاورمیانه تبدیل شد. در اولین گردهمایی علنی آن در 19 بهمن سال 1357 در دانشگاه تهران، بیش از صد هزار تن شركت کردند و در پی آن در گردهمآیی و راهپیمایی روز 21 بهمن سال 1357 بیش از 200 هزار نفر شرکت کردند.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در آغاز چهل و یکمین سال حیات خود یاد و خاطره همه ی زنان و مردان دلیر جنبش پیشتاز فدایی كه طی چهل سال گذشته در پیكارهای بی امان در پای چوبه های دار و در رزمهای خیابانی، در راه هدفهای جنبش نوین كمونیستى ایران به شهادت رسیدند را گرامی می دارد.
ما به تمامى زنان و مردان ایران زمین كه براى آزادى، دموكراسى، صلح و پیشرفت، عدالت و جدایى دین از دولت و نابودى ستم جنسى، مذهبى و ملى مبارزه مى كنند درود مى فرستیم. یاد و خاطره تمامى كسانى كه در قیامهای پرشکوه و حماسی سال 88 به شهادت رسیدند و زیر شکنجه جلادان و یا در پای چوبه های اعدام جان باختند را گرامى مى داریم.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با ستایش از مقاومت زندانیان سیاسی به زنان و مردان دلیری که در زندانهای ولایت ننگین خامنه ای و در زیر شکنجه های وحشیانه برای آزادی پایداری می کنند درود می فرستد. ما با ستایش از مقاومت و پایداری خانواده های شهدا و زندانیان سیاسی، همبستگی خود را با آنان اعلام می کنیم
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل برخی از مهمترین دیدگاههای خود را به اطلاع مردم ایران و فعالان جنبش کمونیستی و جنبش رنگین کمان بیشماران می رساند.
برای غلبه بر پراکندگی در جنبش کمونیستی ایران
سازمان ما خود را جبهه نیروهای کار تعریف می کند و برای سوسیالیسم و تحقق شعار «از هر كس به اندازه استعدادش و به هر كس به اندازه نيازش» مبارزه می کند.
از نظر ما همان گونه که در منشور سازمان قید شده «يك نظام سوسياليستي، نظامي دموكراتيك، پلوراليستي، سكولاريستي (جدايي دولت از مذهب و ايدئولوژي) و مبتني بر دخالت مستقيم مردم در امور خودشان و شناسايي حق تعيين سرنوشت مردم است. سازمان مخالف هرگونه سوسياليسم غير دموكراتيك، مخالف تلفيق حزب كمونيست با دولت، مخالف هرگونه سوسياليسم سركوبگرانه، اراده گرايانه و خودكامه، مخالف هرگونه دخالت در زندگي خصوصي افراد جامعه و مخالف سوسياليسم متكي بر كيش شخصيت است. ديدگاهها و انديشه هاي رهبران و تئوريسينهاي برجسته جنبش جهاني كمونيستي و از جمله ماركس، انگلس، لنين و... براي سازمان نه يك «شريعت جامد»، بلكه «رهنمود عمل» است. از اين جهت ما هرگونه ساده انديشي، كپي برداري، دگماتيسم، شريعت سازي، مطلق گرايي و تحجر را كه بزرگترين مانع تكامل انديشه هاي ترقيخواهانه و انقلابي است، رد مي كنيم. انديشه و تئوريهاي ما بايد انسان را مركز توجه قرار داده و هماهنگ با دستاوردهاي علمي باشد. سازمان به اين امر واقف است كه در انديشه و تئوري اش ناچاراً محدوديتها، ناتوانائيها، چالشها، ضعفها و تنگناهايي وجود دارد كه تنها در تلاش براي تطابق با پيشرفت عيني جامعه و توجه اكيد به دستاوردهاي علمي و فني بشريت مي تواند برآنها غلبه نمايد. سازمان اعتقاد ندارد كه براي تمام مسائل يك جواب حاضر و آماده دارد و بنابراين در انديشه و تئوري ، مدافع مدار، تسامح، نقد ، پژوهش و بررسي دقيق عمل اجتماعي به مثابه محك تئوري مي باشد....
سازمان مدافع پيگير مدرنيسم بوده و بايد همواره خود را با انقلاب علمي و فني پايان قرن بيستم هماهنگ كند. ما عليه هرگونه تبعيت و دنباله روي از نهادها، ارزشها و روشهاي سنتي كه همواره از توسعه علمي و فني فاصله مي گيرند مبارزه مي كنيم.»(مواد 2، 3 و 4 منشور سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران، آبان ماه 1376)
ما بر این اعتقادیم که برای غلبه بر پراکندگی در جنبش کمونیستی ایران در گام اول باید بر «شریعت سازی تئوریک» غلبه کرد. بنانگذاران جنبش پیشتاز فدایی با اعتقاد به سوسیالیسم به عنوان راه رهایی کارگران و مزدبگیران در گام اول بر هرگونه آیین سازی دگماتیک خط بطلان کشیدند. برای آنها مارکسیسم نه یک شریعت جامد که رهنمود عمل بود و از همین نگاه بود که که با دگم حزب سازی، در تئوری و عمل مرزبندی قاطع کردند.
همچنان که در گذشته اعلام کرده ایم، به گمان ما، حل بحران پراکندگی در جنبش کمونیستی ایران و شکل گیری یک قطب کمونیستی در جنبش رهاییبخش مردم ایران که بتواند با ژرف نگری و توجه به شرایط عینی کنونی نقش مداخله گر داشته باشد، در گِرو تکیه به مضمون و توجه به درون مایه جنبشی است که از سیاهکل آغاز شد. بدون تردید این تکیه و توجه بدون بررسی نارساییها، انحرافها، خطاها و كمبودهایی که چریکهای فدایی خلق در سالهای پس از حماسه سیاهکل تا انقلاب بهمن 1357 داشتند، ره به جایی نخواهد برد. نیروهای ارتجاعی و دشمنان آزادی، صلح و سوسیالیسم با عربده جویی مشمئزکننده و با شیوه های معركه گیران و رمالها دم از نابودی چپ و بی بدیل بودن لیبرالیسم عنان گسیخته جدید می زنند تا نظام دینی حاکم بر کشور ما را بی بدیل جلوه دهند. واقعیت این است که در شرايط حساس و پيچيده پس از قیام بهمن 1357 كه يك رژيم مذهبي با جنبش توده اي به قدرت رسيد، سازمان ما به علت فقدان يك خط مشی درست و در فقدان رهبران هوشيار، صادق و انقلابي و به علت مناسبات ضد دمكراتيك درون تشكيلات که منجر به انشعابهای گوناگون شد، نتوانست نقش يك سازمان پيشرو، جدي و مداخله گر را اجرا كند. این ضعفهای اساسی نه به علت خط مشی سازمان در سالهای پیش از انقلاب بهمن که به علت عدم توانایی در تطابق با شرایط در حال تحول بود. درس آموزی از تجربه گذشته جنبش پیشتاز فدایی و درک شرایط جدید در ایران و در سطح جهان تنها راهی است که می تواند جنبش کمونیستی ایران را در جایگاه واقعی خود قرار دهد.
ما از تمامي فعالان جنبش كمونيستي ايران كه براي استقلال، آزادي، دموكراسي، صلح، سوسياليسم مبارزه مي كنند و از همه ي پيروان جنبش پيشتاز فدايي دعوت مي كنيم كه براي گسترش و تقويت نقش كمونيستهاي ايران در انقلاب دموكراتيك و ضد استبدادي مردم ايران متحد و متشکل شوند. منشور سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، پیشنهاد ما به همهی کمونیستهای ایران برای اتحاد و همبستگی است.
نخستین گام تحقق انقلاب دمکراتیک
مردم ایران از آستانه انقلاب مشروطیت تا کنون برای دمکراتیزه کردن حیات جامعه و مشارکت مستقیم در سرنوشت خود سر برافراشته اند. بیش از صد سال است که زنان و مردان ایران زمین با جنبشهای سترگ خویش برای تحقق آزادی مبارزه می کنند. واقعیت این است که بدون تحقق دمکراسی و مشارکت مستقیم توده ها در سرنوشت خود، کمونیستها نمی توانند به هدف نهایی خود دست پیدا کنند. بی توجهی به دمکراتیزه کردن حیات سیاسی و از آن بدتر به سخره گرفتن دمکراسی خواهی و سازمانیابی طبقاتی در یک جامعه دمکراتیک خسرانهای زیادی به جنبش کمونیستی ایران وارد کرده است. در شرایط کنونی و با وجود حاکمیت استبداد دینی این نیاز به مراتب بیش از گذشته خود را نشان می دهد. منافع کارگران و مزدبگیران ایران ایجاب می کند که همسو و همراه با دیگر نیروهای اجتماعی برای تحقق یک انقلاب دمکراتیک بکوشند. نیروهای کار بیش از همه از دمکراتیزه شدن حیات سیاسی جامعه سود می برند. دیدگاهی که با شعار «سوسیالیسم اکنون» تحقق حداقل خواسته های دمکراتیک مردم را به تحقق سوسیالیسم موکول می کند، دیدگاهی عمیقاً انحرافی است. مدافعان این دیدگاه از حذف نیروهای غیر کارگری در جنبش آزادیخواهی مردم ایران شروع می کنند و به حذف نیروهای کار می رسند. تردیدی نیست که مناسبات اقتصادی در جامعه ایران، مناسبات سرمایه داری در یک کشور پیرامونی است. اقتصاد ایران بر اساس مناسبات سرمایه داری به شیوه های گوناگون با اقتصاد جهانی پیوند دارد. اما این واقعیت نمی تواند واقعیت دیگر جامعه ایران را انکار کند: حاکمیت در ایران بر اساس استبداد مذهبی و بر پایه ولایت مطلقه فقیه است. این شکل از حاکمیت قرون وسطایی نه فقط با کارگران و مزدبگیران، که با کل جامعه در ستیز است. قیامهای رنگین کمان بیشماران در سال 1388، نیاز طیف گوناگونی از نیروهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایران برای دمکراتیزه کردن حیات سیاسی را به همه نشان داد.
ما با توجه به واقعیت عینی جامعه ایران، انقلاب دمکراتیک را نخستین گام برای تحقق خواسته های عادلانه کارگران و مزدبگیران ایران می دانیم و در شرایط کنونی برای سرنگونی رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه و تحقق یک جمهوری مستقل، دمکراتیک و غیر دینی (انقلاب سیاسی دمکراتیک) تلاش می کنیم. رژیم ولایت فقیه باید سرنگون شود تا مردم ایران در یک انتخاب آزاد بتوانند با ایجاد مجلس موسسان، قانون اساسی جدید را تدوین و تصویب کنند. شرط اولیه تحقق یک انتخابات آزاد چنین است:
آزادی فعالیت سیاسی، آزادي بدون حد و مرز بيان و انديشه، آزادي اطلاع رساني و نفي هرگونه سانسور، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و لغو شکنجه و اعدام، رفع تمامي اشكال تبعيض جنسیتي از زنان و برابري كامل زن و مرد در تمامي عرصه هاي حيات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و قضايي، برخورداري اقوام و مليتهاي ساكن ايران از حقوق مساوي و بدون تبعيض در همه ي پهنه های دولتی و اجتماعی، لغو هرگونه تبعیض مذهبی، به رسمیت شناخته شدن حق اعتصاب، حق سازمانیابی و ایجاد تشكلهاي مستقل نیروهای کار.
شرایط کنونی، ادامه بحران غیرقانونی(بحران انقلابی)
كشور ما در يكي از حساسترين و بحرانيترين لحظات تاريخ خود قرار دارد. رژيم حاكم بار اين بحران را بر دوش مردم ستمديده كشور ما گذاشته است. در حالی که طی 32 سال گذشته ما شاهد کشتارهای هولناک و پیگردهای بربرمنشانه که مایه ننگ بشریت است بوده ایم، در دو سال گذشته سرکوبی و جنایت ابعاد گسترده تری پیدا کرده است.
ولی فقیه نظام با انتصاب پاسدار احمدی نژاد از طریق انتخابات قلابی و نمایشی، جنگی آشکار علیه مردم ایران را ساماندهی کرده است. نقشه خامنه ای آن گونه که خود بیان می کند «ریل گذاری جدید» در جمهوری اسلامی و نظامی-امنیتی کردن هرچه بیشتر تمامی ارکان قدرت است. ولی فقیه این سیاست را از 6 سال پیش با حذف شرکای قبلی خود آغاز و برای حفاظت از امنیت ولایتش و در مقابله با بحران داخلی و جهانی به سیاست انقباص هرچه بیشتر متوسل شد.
ولی فقیه نظام برای جلوگیری از سرنگونی، میلیاردها دلار صرف پروژه اتمی و صدور بنیادگرایی و تروریسم در خاورمیانه و آشوبگری در عراق، فلسطین، لبنان و.... می کند. اعلام جنگ ولایت خامنه ای با مردم ایران و جامعه جهانی در سال گذشته ابعاد جدیدی پیدا کرده است.
دولت نظامی امنیتی احمدی نژاد به نیابت از ولی فقیه با اعلام جنگ علنی با مردم ایران و با مداخله آشوبگرانه در بحران خاورمیانه، زندگی مردم را به تباهی کشیده است. رژیم، میلیاردها دلار صرف پروژه اتمی و صدور بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه می کند و این در شرایطی است که سطح زندگی کارگران، مزدبگیران و توده های مردم ایران روز به روز به قهقرا می رود.
در خرداد ماه سال 1388 خامنه ای در صدد بود تا در یک انتخابات به مهندسی شده ی به ظاهر رقابتی و در اساس نمایشی با برگماری مجدد گماشته اش همگان را وادار کند که در مقابل ولایتش سر تسلیم فرود آورند. اما مردم ایران که در 13 خرداد 1388 شاهد مناظره تلویزیونی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد بودند به شکاف در درون هرم قدرت پی بردند. نامه سرگشاده هاشمی رفسنجانی به این شکاف وضوح بیشتری داد و بحران غیرقانونی و یا بحران انقلابی پس از مناظره 13 خرداد کلید خورد. پس از اجرای انتخابات نمایشی و اجرای تقلب بزرگ، با جرقه اطاق جادوگری «تجمیع آرا»، جامعه منفجر و در میان ناباوری فرصت طلبان و مماشات گران داخلی و بین المللی، خشم انباشت شده مردم ایران با زنجیره ای از خیزشها و قیامها سر ریز کرد. حرکت مردم تضاد درون هرم قدرت را شدت بیشتری بخشید و جنبش رنگین کمان بیشماران، ولایت خامنه ای را به کشتی به گِل نشسته ای تبدیل کرد. شرایطی به وجود آمد که بالاییها نمی توانند همچون گذشته حکومت کنند و مردم دیگر نمی خواهند به شکل سابق زندگی کنند که نتیجه آن شکل گیری روانشناسی تغییر در مردم است.
مردم پایه های استبداد مذهبی و سلطنت مطلقه خامنه ای را به لرزه درآوردند و با فریاد «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر خامنه ای» اقتدار ولی فقیه را به سخره گرفتند. یکبار دیگر ثابت شد که گرانیگاه تحول و کانون اصلی ستیز در جامعه ما بین مردم و قدرت حاکم است. قیامهای مردم برخلاف دیدگاه سازشکاران و فرصت طلبان که با کلی گوییهای فضل فروشانه، کانون هر تغییر و تحولی را در درون نظام ولایت فقیه جستجو می کنند و ظرفیت انفجاری جامعه را با عوامفریبی و یا خودفریبی به هیچ می گیرند، نشان داد که نه رژیم ولایت فقیه ظرفیت تحول پذیری از درون دارد و نه مردم ایران به لاف و گزافهای کسانی که از سرحقارت و یا به علت نادانی به درونمایه اساسی جامعه توجه ندارند، اهمیت می دهند.
با آگاهی دقیق به این واقعیت بود که خامنه ای تصمیم گرفت تا از تمامی ظرفیت سرکوبگری استفاده کرده و با ایجاد تزلزل در جبهه اصلاح طلبانی که از حاکمیت حذف شده اند، قیامهای مردم را مهار کند. در 22 بهمن سال قبل که ساده اندیشان در رویای «اسب تراوا» برای گرفتن صحنه از دست طرفداران محدود اما مسلح و وحشی ولی فقیه بودند، رژیم توانست با بسیج نظامی حداکثری به میزان زیادی جنبش مردم را مهار کند. اما جنبش سر بازایستادن نداشت و به اشکال مختلف و منجمله با حرکات اعتراضی کارگران و مزدبگیران، با حرکتهای دانشجویان و با اعتراضهای پراکنده اما مداوم توده ای ادامه یافت.
در حالی که استبداد مذهبی نتوانسته برای تامین اولیه ترین نیازهای مردم ایران چاره اندیشی کند، طرح ضد مردمی حذف یارانه ها توسط دولت احمدی نژاد به اجرا گذاشته شده و اجرای این طرح ظرفیت انفجاری در جامعه را افزایش داده است.
نه بالائیها توانستند بر شکاف درونی خود غلبه کنند و نه پائینیها خموده و تسلیم شدند. توده ها هنوز در تب و تاب تغییر هستند و ولی فقیه و کارگزارانش به طور مداوم از خطر «فتنه» دَم می زنند.
غلامحسين الهام، مشاور حقوقي احمدی نژاد می گوید:«نبايد ظرفيتي که براي کوبيدن فتنه ايجاد شده است جمع شود، چرا که با بايگاني و فراموش کردن آنها تجربهها فراموش شده و فتنه جديد شکل خواهد گرفت.»(سايت پارلمان نيوز 18 دی 1389)
محمدنبي حبيبي، دبيرکل حزب موتلفه اسلامي با بيان اينکه فتنه هنوز تمام نشده است گفت:«فتنه هنوز تمام نشده است... دشمن هر روز طراحيهاي پيچيدهتري براي براندازي جمهوري اسلامي انجام ميدهد.»(عصر ايران 25 دی 1389)
علی اکبر ولایتی در مقام مشاور امور بین المللی ولی فقیه می گوید:«به نظر بنده این فتنه بعد از یک سال هنوز تمام نشده است.»(سایت آفتاب، سه شنبه ۷ دی ۱۳۸۹)
تعادل ناپایدار بین مردم و نیروهای سرکوبگر و فقدان قیامهای گسترده خیابانی دلیلی برای پایان یافتن بحران غیر قانونی نیست. مبارزه برای رهایی ادامه می یابد و رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران به دست مردم ایران برخواهد افتاد.
كارگران، مزدبگیران، كارمندان، معلمان، دانشجویان، دانشآموزان، زنان، جوانان و روشنفكران!
ما ضمن محکوم کردن احکام اعدام که به ویژه در ماههای اخیر شتاب بیشتری گرفته، خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی و برچیدن مجازاتهای وحشیانه سنگسار، قصاص، قطع اعضای بدن و اعدام در ایران هستیم. ما خواستار اقدام بیدرنگ بین المللی برای بازدید از زندانهای رژیم جمهوری اسلامی و ملاقات با زندانیان سیاسی هستیم.
ما خواستار آن هستیم که حقوق زنان و مردان ساکن در شهر اشرف بیدرنگ از جانب دولت عراق به رسمیت شناخته شود. در مبارزه برای تثبیت حقوق مجاهدان شهر اشرف ما در کنار همه ی تلاشگران و فعالان حقوق بشر قرار داریم.
ما از مبارزه به حق كارگران، مزدبگيران و كاركنان شركتهاي دولتي و خصوصي عليه نظام حاكم و سرمايه داري لِگام گسيخته كه تعرض به سطح زندگي و معيشت مردم را گسترش بي سابقه داده، حمايت مي كنيم. ما از خواست كارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشكلهای مستقل كارگری و نظارت سازمان بین المللی كار بر حقوق كارگران ایران حمایت می كنیم.
ما از کمیسیون حقوق بشر ملل متحد، از سازمان جهانی کار، از همه ی سنديکاها و اتحاديه های کارگری در سراسر جهان می خواهیم که از مبارزه کارگران و مزدبگیران ایران برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری حمایت و پشتیبانی کرده و رژیم حاکم بر ایران را به خاطر نقض قوانین مربوط به حقوق کار و دستگیری فعالان کارگری محکوم کنند.
ما از مبارزه زنان ایران برای لغو تبعیض جنسی و از مبارزه ملیتهای ساکن ایران برای رفع تبعیض ملی و از مبارزه اقلیتهای مذهبی برای لغو تبعیض مذهبی حمایت و پشتیبانی می کنیم.
امروز دیگر همگان می دانند که ادعای مستقل شدن در انرژی و دستیابی به تکنولوژی اتمی بهانه ای برای دستیابی به سلاح اتمی است.
ما خواستار توقف کامل تمامی عملیات و اقدامات رژیم ایران در زمینه اتمی می باشیم. گرچه سازمان ما بنا به دلایل گوناگون اقتصادی و زیست محیطی مخالف استفاده از انرژی اتمی است اما معتقدیم که مردم ایران در یک شرایط دمکراتیک و با توجه به طرح آزادانه نظرات کارشناسانه در این زمینه باید در مورد استفاده و یا عدم استفاده از انرژی اتمی تصمیم گیری کنند.
خواست اولیه و مقدم مردم ایران که همه ی شیفتگان آزادی در راه آن پیکار می کنند، سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار یک نظام دمکراتیک در ایران است. این خواست که ما و شورای ملی مقاومت مدافع آن هستیم، نه از طریق جنگ خارجی و دخالتگرانه امپریالیستی محقق می شود و نه از طریق چشم دوختن به درون نظام. تحقق آزادی و حاکمیت ملی و دستیابی مردم ایران به دموکراسی و عدالت و پیشرفت تنها از توسط اراده آزاد و عزم مردم ایران و نیروهای ترقیخواه میسر است.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران استفاده از تمامی اشکال مبارزه به شمول قیام مسلحانه را حق مسلم مردم می داند. ما كارگران، مزدبگیران، كارمندان، معلمان، دانشجویان، دانشآموزان، زنان، جوانان، روشنفكران و نیروهای ترقیخواه ایران را به اتحاد و مبارزه به منظور سرنگونی رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه و ایجاد یك جمهوری لائیک، دموكراتیك و مستقل فرا میخوانیم.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
15 بهمن 1389(4 فوریه 2011)
سرود انترناسیونال
اوژن پوتيه
ترجمه:ابوالقاسم لاهوتى
با آهنگ سروده پيير دژيتر Pierre Degeyter خوانده مي شود
برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی
شوریده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند
وانگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هر چیز گردند
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
برما نبخشند فتح و شادی نه بت، نه شه، نه قهرمان
با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به کف
دمیم آتش را و بکوبیم تا وقتیکه آهن گرم است
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
تنها ما توده جهانی, اردوی بیشمار کار
داریم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان
در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها