رستاخیز سیاهکل و درسهای امروز آن
زینت میرهاشمی
خدمت همه شما دوستان سلام عرض می کنم و از حضورتان به ویژه دوستانی که از راهی دور آمدند تشکر می کنم. همچنین از رفقای عزیزم امیر معیری و سیداحمدی، سپاسگزارم
40 سال از حماسه سیاهکل گذشت. رویدادی که با عملیات مسلحانه در پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، آغاز مبارزه سیاسی نظامی، علیه دیکتاتوری رژیم سلطنتی و تولد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را اعلام نمود.
تولدی که محصول سالها بحث، جدل و کنکاش در جنبش کمونیستی و حاصل همکاری دو جریان سیاسی رفقا مسعود احمد زاده، و بیژن جزنی بود. عملیات سیاهکل، صرفا یک ضربه به دشمن نبود، انفجار خشم فروخفته در جامعه بود و نه بن بست تعدادی از جوانان. بلکه فعالیت متفکرانه کنشگران جستجوگری بود که آگاه به مسائل جهانی و مسائل ایران بودند و از آن جایی که خود را در کانون تغییر و تحول جامعه و نیرویی مداخله گر و نه بی تفاوت می دانستند، در پاسخ به شرایط خاص ایران، مبارزه سیاسی، نظامی را پایه ریزی کردند.
عملیات سیاهکل تبلیغ به نفع مبارزه و مقاومت و به ضرر دیکتاتوری که خود را ضربه پذیرنمی دانست بود.
در این مورد نوشته های رفقا مسعود احمد زاده و بیزن جزنی، در مورد رستاخیز سیاهکل به میزان زیادی برای شناخت این رویداد گویا است. همچنین نوشته رفیق حمید اشرف با عنوان یک سال مبارزه چریکی در شهر و کوه نشان می دهد که در آن شرایط خاص برای شروع چنین حرکتی به اندازه ای که مقدور بوده و اصل مبارزه را مخدوش نمی کرده، تعمق شده است.
این عملیات و تولد یک سازمان سیاسی نظامی جدی و مداخله گر، در تاریخ جنبش کمونیستی و چپ ایران در آن دوره چنان نقش برجسته ای جهت سازماندهی و تشکل یابی نیروهای پراکنده کمونیست بازی کرد که هیچ کس را در برابر خود بی تفاوت نگذاشت و کسی در برابر آن نتوانست بی تفاوت بگذرد.
فداکاری، جان گذشتگی و ارزش گذاری مبارزه انقلابی رفقای دست اندر کار عملیات سیاهکل را پاس می داریم و تلاش می کنیم بنا به توانائیهایمان این ارزشها و پرنسیبها را در زندگی سیاسیمان به کار گیریم.
ما خود را زاده این جریان نوین کمونیستی می دانیم و آرمان انها را، راه و رسم خود می دانیم. تاکید می کنم ارزشهای انقلابی که رفقا در ان دوران افریدند همیشه زنده و پایدار است.
نمونه ای از آن مثلا سرود سراومد زمستون که سمبل شور و هیجان انقلابی جوانان فدایی بود که همان طور که در جریانش هستید دوباره بر زبانهاست.
گرامیداشت سیاهکل برای ما به عنوان نیرویی چب، تحولگرا چه معنایی می تواند داشته باشد. صرفا این که دور هم جمع شویم و یادی بکنیم و فردا دنبال راه و رسم خود برویم. ایا چون زاده این نیرو هستیم فقط وابستگیهای اخلاقی و عاطفی ما را دور هم جمع می کند.
خلاصه چه نگاهی به این رویداد داریم. نگاه ما به درسها و تجربیات حماسه سیاهکل از روزی که تدارک آن شروع شد، است.
نگاه سازندگان رستاخیز سیاهکل که 45 روز پس از این رویداد اعدام شدند به این عملیات می تواند موضوع بحث جداگانه ای باشد.
اما مستقل از نگاه آن رفقا به این رویداد، و تلاش ادامه دهندگان آن راه در جهت ساختن یک سازمان سیاسی نظامی و تاثیرات بزرگ آن ..مساله این است که آیا جنبش فدایی فقط یک رویداد تاریخی تاثیر گذار برای آن زمان بوده و یا برای مبارزه امروز هم درسهای قابل توجهی دارد؟
سه خصلت هویتی جنبش فدایی که به نظرم رمز و راز پایداری و ماندگاری آنان شد و چنان مُهر خود بر تحولات سیاسی تا انقلاب بهمن 1357 حَک کرد که از چپ و راست، همه افراد و جریانهای سیاسی اجتماعی با گرایشهای گوناگون، نتوانستند در مقابل آن بی تفاوت باشند،
مساله و درس امروز ما هم هست.
حجم مطالبی که طی 40 سال در مورد جنبش پیشتاز فدایی نوشته شده است و هنوز هم ادامه دارد، فرصت کهنه شدن و یا به تاریخ سپرده شدن این رویداد را نمی دهد.
اما این سه ویزگی چیست.
رفقای ما معتقد به شریعت سازی تئوریک و ایدئولوژیک نبودند. نظرات رهبران برجسته جنبش جهانی کمونیستی برای رفقای ما یک شریعت جامد نبود. برای آنان مارکسیسم رهنمود عمل بود که در هر زمان و مکان راهبردهای مبارزاتی خود را می تواند داشته باشد.
آنها در حالی که جهانی فکر می کردند، برای عمل مبارزاتی به به شرایط داخلی توجه اکید داشتند.
آنها وعده دهندگان بهشتی خیالی نبودند بلکه برملاکننده واقعیت جهنم موجود بودند.
مبارزه را به عنوان یک الگویی از پیش ساخته شده قبول نداشتند که خود را در قالب آن تعریق کنند. خود را مارکسیست می دانستند، اما مارکسیسم را آیه های آسمانی نمی دانستند.
برای ساختن حزب و تامین رهبری طبقه کارگر مبارزه را تعطیل نمی کردند و در انتظار روز موعود بی عمل نمی شدند..آنها به سوسیالیسم به عنوان راه رهایی بشریت اعتقاد داشتند اما از مبارزه علیه دیکتاتوری غافل نماندند.
این خصلت اول، امروز هم درس مهمی برای جنبش ماست.
دومین خصلت استقلال از قطبهای جهانی کمونیستی موجود ان زمان بود. برای همین رفقای ما الگو برداری نکردند. امروز البته قطب های کمونیستی قدرتمند که جاذبه الگو برداری داشته باشند وجود ندارد. اما الگو برداری نکردن و کپی نکردن همچنان برای امروز ما یک درس است.
ما شاهد هستیم که امروزه از مبارزه مسالمت آمیز یک بت طلایی ساخته اند و بدون توجه به شرایط مشخص چنین قطبهای نظری تا جایی پیش می روند که قیام مردم را کاری بیهوده ارزیابی می کنند. یک روز قطب چین و یا شوروی برای فعالان سیاسی نسخه پیچی می کرد و امروز این یا آن نظریه پرداز جنبش چپ جهانی ...ما شاهد آن هستیم که متاسفانه در جریانهای چپ جهانی گرایشهای نیرومندی هستند که محمود احمدی نژاد را نماینده زحمتکشان و توده های محروم ایران ارزیابی می کنند و قیام و جنبش بیشماران را تلاش طبقه متوسط. همان گونه که رفقای ما مستقل از زرادخانه تئوریک قطب های آن زمان عمل کردند، جنبش امروز ما نیز باید فاصله خود را با نظرات بسیار انحرافی در چپ موجود جهانی حفظ کند و این دومین درس از حماسه سیاهکل و حیات جنبش فدایی است.
خصلت سوم، جدی بودن حماسه سازان سیاهکل و جنبش چریکهای فدای خلق بود. جدی بودن یعنی تطابق حرف با عمل. هیچ انقلابی با حرف و نظریه تعریف نمی شود. نظریه انقلابی بدون عمل انقلابی محکم ترین دلیل برای جدی نبودن است.
رفقای ما در آن سالهای سخت، کنشگرانی بودند که تلاش کردند تئوریها و آنچه را که بدان معتقد بودند، آنچه را که ادعا می کردند را در عمل نشان دهند.
رفیق بیزن جزنی وقتی می گوید؛ پیشاهنگ قادر نیست بدون آن که خود مشعل سوزان و مظهر فداکاری و پایداری باشد، توده ها را در راه انقلاب بسیج کند.» بر همین اصل تاکید می کند
رفیق امیرپرویز پویان وقتی می گوید؛ تاریخ توالی فصول نیست، مسیر چشم اندازهای بدون بازگشت است و در این مسیر انسان آگاهانه نقش آفرین است بر همین اصل تاکید می کند.
رفیق مسعود احمد زاده وقتی می گوید برای حل مسایل تئوریک باید جدی بود بر همین اصل تاکید می کند.
تلاش نظری رفقای فدایی از حماسه سیاهکل تا انقلاب بهمن برای رسیدن به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم در محدوده حرف زندانی نشد. آنها برای تحقق این ارمانها، به سازماندهی نیروی پیشتاز انقلاب، تشکیل سازمانی برای کار جمعی و مداخله گرانه، حفظ سازمان، و سرانجام آگاه کردن تودها برای تحول و برای ساختن دنیایی بهتر بود.
پس اگر بخواهم درسهای آن مبارزه برای امروز را خلاصه کنم بر سه اصل تاکید می کنم:
نفی شریعت سازی، مستقل و جدی بودن.
برای همین هم سازمان ما همچنان که در منشور آن قید شده یک سازمان کمونیستی است که سوسیالیسم را امری جهانی و تنها الترناتیو جامعه سرمایه داری و راه نجات بشریت از جنگ و فقر می داند و در شرایط کنونی مساله محوری مبارزه را تحقق انقلاب دموکراتیک و دموکراتیزه کردن جامعه می داند.
ما تضاد عمده را تضاد با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران می دانیم و راه تغییر برای رسیدن به توسعه ای پایدار و دموکراتیک که عدالت اجتماعی را همراه داشته باشد در دایره حکومت نمی دانیم و هیچ جناحی از قدرت را در این امر صالح نمی دانیم. ما خود را برانداز و در جبهه محاربان خود را تعریف می کنیم.
ما خود را جزیی از مبارزه مردم علیه دیکتاتوری و پیشتازان جنبشهای دموکراتیک مانند زنان، دانشجویان، کارگران و معلمان می دانیم.
اینها آموزه هایی است که توسط رفقای بینانگذارمان به ما رسیده است و می توانم به جرات بگویم نقطه پیوند سازمان ما با آنها نه وابستگی عاطفی و اخلاقی ما که به جای خود مهم است، بلکه وابستگی نظری ما و اعتقاد ما به سه اصلی هست که گفتم.
برای پایان دادن به حرفهایم نیاز داشتم تا در فشرده ترین جمله نگاهم به رستاخیز سیاهکل و جنبش چریکهای فدایی خلق را بیان کنم. رفیق عزیزم منصور امان مرا با قطعه کوتاهی که برای چهلمین سالگرد حماسه سیاهکل برای رادیو پیشگام نوشت یاری کرد. با یک جمله از این نوشته به صحبتهایم پایان می دهم:
گام اول صفایی، کلام آخر تاریخ طُغیان آزادی و عدالت بین البرز و هرمز بود؛ آرزوهای بزرگ و انسانی که آرمان گرایان این مرز و بوم آنها را زیستند و می زیند و عین واقعیت امروز و اکنون شان است.
پیروز باشید