سرمقاله .....
وَسمِه ای که خامنه ای کشید و کور کرد
منصور امان
هنوز چند هفته از اخطار شدید آیت الله خامنه ای به سرکردگان گرایشهای گوناگون باند خود مبنی بر پرهیز از اختلافات و "حل گله ها میان خودشان" نگذشته که او خود ناچار شد طرف یک جدال علنی شده و با صُدور "حُکم حُکومتی" برای جلوگیری از اخراج وزیر اطلاعات، به طور آشکار در برابر گرایش نظامی–امنیت دولت سنگر بچیند. ناگُزیری آقای خامنه ای به جبهه سایی نه فقط ثابت می کند که او از آتوریته لازم برای کُنترُل جنگ قُدرت در هرم "نظام" برخوردار نیست، بلکه از نگاه زیردستانش خود یک طرف جدال به حساب می آید و به همین صفت نیز به چالش گرفته می شود.
بی تردید هنگامی که آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری، حُکم برکناری حُجت الاسلام مُصلحی، وزیر اطلاعات را امضا می کرد، به خوبی آگاه بود که با این اقدام، آقای خامنه ای را به میدان خواهد کشید. چه، وزارت اطلاعات در کنار وزارتخانه های استراتژیک دیگری همچون وزارت خارجه و کشور و نیز نیروی انتظامی از جُمله قلمروهای رزرو شده ای است که جایگاه فرادست "رهبر" حتی در درون بوروکراسی دست نشانده را از طریق سیاستگُذاری و عزل و نصب عینیت می بخشد.
از این رو، برکناری وزیر مورد اشاره آقای خامنه ای نه فقط بی اعتبار شمُردن دوباره این نظم به گونه مُشاهده پذیر برای همگان و تاکید بر ادعای داشتن نقشی فراتر از مُجری صرف دستورات بلکه، به معنای خارج کردن یک تکیه گاه حساس امنیتی از کُنترُل ولی فقیه در گرماگرم نبرد بر سر ایجاد توازُن جدید در دستگاه قدرت می بود.
خامنه ای از مُتکی تا مُصلحی
هنگامی که در آذر ماه سال گُذشته یک مُهره مُستقیم کاشته شده آقای خامنه ای از وزارت خارجه اخراج شد، او هنوز قادر بود با فشُردن دندان روی هم، از دست زدن به اقدام عملی علیه این حرکت خودداری کند. علت احتیاط وی به سادگی این بود که هر واکُنشی می توانست علیه خود او به کار بیافتد و سیاست پُشتیبانی بی چون چرای اش از آقای احمدی نژاد در گُذشته را زیر سووال ببرد. آیت الله خامنه ای با نشاندن خونین او بر مسند ریاست جمهوری در حقیقت سرنوشت خویش را نیز به سرنوشت گُماشته اش پیوند زد. او بدین وسیله خود را به یک بُن بست تاکتیکی راند که در آن جایی برای عقب نشینی و مانور گرد آقای احمدی نژاد بدون آن که خود از عوارض آن برکنار بماند، وجود نداشت. بنابراین، او در این هنگام نیز فقط می توانست بین از دست دادن بخشی از اختیاراتش به گونه نمادین یا در برابر چالش قرار دادن خود به طور واقعی یکی را انتخاب کند.
چرخش رویکرد او در برخورد به تازه ترین مُبارزه جویی فراکسیون نظامی-امنیتی دولت در برابر خود را با دو فاکتور می توان توضیح داد که یکی از موضوع مُشخص وزارت اطلاعات و دیگری از آرایش گرایشهای درون باند او سرچشمه می گیرد.
وزارت اطلاعات
جایگاه دستگاه امنیتی در سیستمی که بقای آن بیش از هر عامل دیگر به توانایی در کُنترُل جامعه و سرکوب مُطالبات و نیازهای آن وابسته است، به توضیح زیادی نیاز ندارد. با این حال، در جمهوری اسلامی وظیفه مرکزی اُرگان مزبور در حفاظت از قُدرت مرکزی نمی تواند فقط متوجه خطراتی که از بیرون آن را تهدید می کند، باشد و باید از آن در برابر "خودی" ها نیز پاسداری کند. این امر را ساختار ناهمگون "نظام" الزامی ساخته است که به طور دایمی در حال تجزیه به گرایشات و دستجات رقیب با منافع مُتفاوت و یا مُتضاد است. تاریخ قُدرت سیاسی در نظام جمهوری اسلامی، تاریخ کشمکشها و نبردهای نیروهای تشکیل دهنده آن است که همواره و بدون استثنا از طریق اعمال قهر و به شیوه های خشن و حذفی حل و فصل شده است.
در دوره کنونی نقش ابزار قهر در تنظیم مُناسبات در بالا از هر زمان دیگری پُر رنگ تر شده است و عامل آن، تاثیر مُتقابل گُسترده شدن دامنه شکاف و کوچک شدن مجموعه ای است که جدالها در آن جریان دارد. در دوره های گُذشته، تقسیم قُدرت همواره به معنای توزیع حُقوقی آن و به طور انحصاری در پهنه بوروکراسی دولتی صورت گرفته است. اهرُمهای اعمال حقیقی قُدرت که مجموعه ای از دستگاههای قهری (سپاه پاسداران، ارتش، اُرگانهای امنیتی، بسیح، پُلیس، زندانها و دادگاهها) را تشکیل می دهد، در اختیار رژیم حقیقی و در راس آن ولی فقیه باقی مانده و موضوع شراکت به حساب نمی آمده است. جناح رقیب باند ولی فقیه، چه کارگُزاران و چه اصلاح طلبان، این تقسیم بندی را در عوض گرفتن سهم از منافع سیاسی و اقتصادی قُدرت به رسمیت شناخته و پُشت خطوط قرمز "نظام"، از مواهب "مُردُمسالاری دینی" بهره مند می شدند. اما این فقط یک رویکرد پراگماتیستی برخاسته از پذیرش شرایط مشارکت در قُدرت نبود، بلکه نیاز مُشترک آنها با باند ولایت به "حفظ نظام" و ناگُزیر اسباب و ابزار این مُهم را نیز عینی می ساخت.
آرایش سیاسی تشکیلات نظامی و امنیتی
استراتژی "یکدست سازی" آقای خامنه ای این صورت بندی را از طریق ادغام بوروکراسی دولت–مجلس در قدرت حقیقی و چنگ انداختن بر آن برهم زد. انگاشت او تغییر آرایش در بالا از طریق یک جابه جایی در عرض و جایگُرینی مکانیکی نیروهای خود به جای رقیب اخراج شده بود. آقای خامنه ای واقعاً می پنداشت دگرگونی در ساختار قُدرت و ترکیب آن، به هیچ تغییر کیفی در مُناسبات باند ولایت مُنجر نمی شود و تنها هژمونی او را چارمیخ می کند. این در حالی بود که قُدرت جدید به همراه نیروهایی که آن را سازمان می دادند، تحت قانونمندی بی تغییر مانده پیشین آرایش می گرفت و در دستگاهی که شکاف، تضاد و جدال در درون آن را تولید می کرد، به حرکت در می آمد. "رهبر" تشنه یکه سالاری، نه فقط قُدرت سیاسی بلکه، آفتهای آن را نیز در باند خود تجمیع کرده بود.
هنگامی که نیروهای تازه وارد نظامی – امنیتی، نُفوذ "ریش سفیدان" راست سُنتی را برنتابیده و استقلال خود از آنها را علامت دادند، او می بایست به بُن بست استراتژی یکدست سازی خود نظر می انداخت. آقای خامنه ای فقط توانسته بود از طریق شریک کردن رسمی نیروهای قهری (نظامی–امنیتی) در قُدرت، کیفیت جدیدی به جدال کُهنه باندها و گرایشها در جمهوری اسلامی بدهد. به این صورت که، رقابت، کشمکش و شکاف را به درون آنها نیز منتقل سازد و بدین گونه ابعاد خطرناکی به چگونگی به جریان افتادن و همچنین حل و فصل اختلافها بدهد.
با این تحوُل، دسته بندی در ساختار سیاسی به تشکیلات نظامی و امنیتی حافظ آن گُسترش یافت و هر یک از اجزای این مجموعه ی -به نسبت- برکنار نگه داشته شده از جدالها در هرم قُدرت، به مایکرو اُرگانیسمی تبدیل گردید که تصویر آرایش نیروها در اُرگانیسم مادر (دستگاه سیاسی) در آن بازتاب می یافت. مفهوم عملی تجزیه تشکیلاتی دستگاه قهر به دسته بندیهای گوناگون گرد منافع مُختلف، به خدمت گرفته شدن و درگیر شدن هر یک از این اجزا از سوی آنهاست. بنابراین، تشکیلات نظامی و امنیتی دیگر نه اهرُم انحصاری حل مُنازعات سیاسی ولی فقیه بلکه، بازوی همه طرفهای مُنازعه سیاسی به شُمول ولی فقیه است که به نسبت سهمی که از آن می برند، به کارش می اندازند.
انتخابات
بزنگاه قانونی تقسیم سهم یعنی، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، موعدی است که همه این ظرفیت را به میدان می آورد. هیچ کس بهتر از اعضای باند ولی فقیه به عُنوان سازمان دهندگان مُستقیم نمایشهای انتخاباتی و پاسداران نتایج آن، به اهمیت و نقش تعیین کننده دستگاه قهریه در شکل دهی مطلوب به فینال این خیمه شب بازی آگاه نیست. از این رو شگفت آور نیست که به مُوازات نزدیک شدن زمان انتخابات از یک سو دامنه جدالها بین فراکسیونهای رقیب گُسترده و ژرف تر می شود و از سوی دیگر، تلاش برای کُنترُل اهرُمهای نظامی – امنیتی بیشتر یا خُنثی کردن بخش در اختیار رُقبا، فزونی می گیرد.
در این رابطه، گُفته های یک سرکرده سپاه پاسداران، سالار آبنوش پیرامون انتخابات آتی مجلس شاید روشن ترین اشاره به اهمیت رویارویی در این مقطع و نیز دامنه جبهه گیری طرفهای درگیر باشد. او در 14 اسفند سال گُذشته به ناظران شورای نگهبان اُستان قزوین هُشدار داد:"اگر نتیجه انتخابات مجلس نتیجهای نباشد که در راستای ارزشهای ما باشد، سال 91 سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است به طوری که صاحبنظرانی که قُدرت تحلیل دارند و تاکنون مسایل را به دُرُستی پیشبینی کردند، بیان داشتند که اگر مجلس بعد مجلس سالمی نباشد، سال 91 فتنه ی خونین است زیرا با هم میجنگیم و جریان انحراف سر درمیآورد."
در باره ارتباط جدال بر سر وزارت اطلاعات با همین انتخابات نیز یکی از نزدیکان آیت الله خامنه ای، حُجت الاسلام سید عباس نبوی در 31 فروردین می گوید:"رهبری در این مساله احساس خطر کردند و دلیل آن وُجود جریان انحرافی در کنار رییس جمهور است که برای شهرآشوبی در درون وزارت اطلاعات برای انتخابات آینده برنامه داشته و بر همین اساس در حال چیدمان نیروهای خود در این زمینه هستند."
آرایش درونی باند ولایت
دلیل دیگر به میدان آمدن آشکار آیت الله خامنه ای علیه خیز رُقبا برای بیرون کشیدن اهرُم وزارت اطلاعات از دست او، ژرفش شکاف بین اعضای باند خود است. این فقط تهدیدات پاسدار آبنوش نیست که به او جُرات می دهد، بدون هراس از به زیر ضرب بُردن خود به دلیل ورشکستگی عملی استراتژی و تاکتیک اش، علیه نتایج آن وارد عمل شود و در برابر فرآورده های خود جبهه بگیرد.
او سواری روی موجی که راست سُنتی علیه شُرکای ناسپاس اش در دولت نظامی-امنیتی ها به راه انداخته را بی خطر ارزیابی می کند و فُرصت مُناسبی برای بیرون آمدن از بُن بست تاکتیکی ای می داند که او را در مُبارزه جوییهای پیشین فراکسیون دولت در برابر قُدرت خود مانند برکناری وزیر سابق اطلاعات (حُجت الاسلام مُحسنی اژه ای)، وزیر کشور (حُجت الاسلام پورمُحمدی) و سرانجام وزیر خارجه (آقای مُتکی) به انفعال محکوم ساخته بود. آقای خامنه ای اُمیدوار است، با کمترین هزینه و در حالت ایده آل از کیسه دیگران، دفتر هزینه های کمرشکنی که تصمیمهای نادُرُست و جاه طلبانه او بر "نظام" تحمیل کرده است را ببند.
خواب نما شُدن یکباره آیت الله مصباح یزدی، یک پادوی آسمان به ریسمان باف آقای خامنه ای در مورد "شدیدترین خطری که تاکُنون اسلام را تهدید کرده است"، روشن ترین علامتی است که آقای خامنه ای برای تغییر کورس و پریدن روی ریل مُخالف ارسال کرد. آقای مصباح یزدی که تا مُدت کوتاهی پیش از این به عُنوان مامور ابلاغ وحی ملکوت مبنی بر پُشتیبانی از فراکسیون نظامی–امنیتی دولت ایفای نقش می کرد، دلیل الهام واژگونه ناگهانی را این گونه توضیح داد:"عده ای مُعتقدند، این که یک روحانی آن هم به حُکم دین در راس مسایل کشور قرار بگیرد، امری اشتباه است."
برآمد
وَسمِه آقای خامنه ای بر ابروی ولایت مُطلقه اش از طریق مُقاومت در برابر اخراج وزیر اطلاعات، چشم آن را کور کرد. او نه فقط سند داد که دستوراتش نزد رهبران و کارگُزاران "نظام" بی اعتبار شمُرده می شود بلکه ثابت کرد تدبیرهای داهیانه اش برای مهار بُحران چندان پرت اُفتاده از شرایط است که حتی خود نیز نمی تواند بیشتر از چند هفته به آنها پایبند بماند. زخمهایی که او از این جدال بر تن حمل می کند، وی را آسیب پذیر تر از پیش کرده است.
به مُوازات این، همان گونه که جدال بر سر وزارتخانه اطلاعات نشان داد، شکاف در دستگاه قُدرت به ابزارهای نظامی و امنیتی ثبات آن گُسترش یافته و دسته بندیهای باند ولایت برای چیرگی بر یکدیگر، آنها را به خدمت می گیرند.
تلاشی قُدرت مرکزی در "راس نظام" و تجزیه تکیه گاههای بقا و ثبات آن در قاعده، رژیم ولایت فقیه را در برابر جُنبش اجتماعی چند گام به عقب می راند. حرکت به این سمت آغاز شده است.