یادداشت سیاسی ....
قیام برای نجات مردم و کشور
مهدی سامع
موتور قطار بی دنده و ترمز احمدی نژاد که در مسیر ریل گذاری جدیدِ ولی فقیه حرکت می کرد، به روغن سوزی افتاده است. عَمَلَه و اکَرَه سیدعلی خامنه ای همراه با داروغه ها و گَزمِه ها جار می زنند که خطر از جانب جِن گیران و رَمالان است که باید هرچه زودتر ولایت را از وجود آنها پاک کرد.
سردسته رمالان، برای نابودی جِن گیران بسیج سراسری داده و فراموش کرده که یک ماه پیش فاش شد که سه سال پیش در حضور خودش یکی از حقوق بگیران اش «ماجرای تَشرف به محضر مبارک حضرت مهدی» را با آب و تاب تشریح کرد و «مقام معظم» و رهبر خود خوانده شیعیان جهان حرفهای مجیزگویش را شنید و با سکوت خود که به معنی تصدیق است، صحنه را در حالی ترک کرد که اراذل و اوباش دربار ولایتش به گریه خودزنی مشغول بودند.
سایت شیعه آنلاین در روز 31 فروردین امسال روایت آیت الله احدی از «ماجرای تشرف مقام معظم رهبری محضر مبارک حضرت مهدی» را این گونه مطرح می کند. او می گوید:«جناب آقاي صديقي شب فاطميه روي منبر در بيت ايشان (بيت رهبري) که آقاي رييس جمهور نشسته بود، آقاي هاشمي بود، سران مملکتي بودند، قوه قضاييه، همه بودند. آقاي صديقي روي منبر اين مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند. همين که خواست تمام کند فرياد گريه جمعيت و حضار بلند شد....ديدند اين جمعيت بسوي آقا دارند حمله مي کنند که به عنوان تَبَرک به ايشان دست بزنند. آقا را بردند و ديگر نتوانستند جمعيت را اداره کنند.» و «مجلس به هم پاشيد. اين قدر مردم به خودشان زدند و گريه کردند که آقا تشريف بردند».
همین ماجرا نشان می دهد که سردسته رمالان و ماهر ترین جِن گیر زمان کسی جز سید علی خامنه ای نیست که با ترویج خرافات، تحریک اراذل و اوباش، پُرکردن جیب گُماشتگان و مَجیزگویان و تقویت سرکوبگران، از ولایت ارنجاعی اش پاسداری می کند.
اما همه این شعبده بازیهای مقام معظم کارساز نبوده و کار به جایی رسیده که گماشته ویژه اش هم تحمل نمی کند. خامنه ای گفته بود که خیالش از احمدی نژاد راحت است و قرار بود قطار بی دنده و ترمز در مسیری که ولی فقیه ریل گذاری کرده به منزل مقصود که همانا رسیدن به نقطه تضمین ولایت و شراکت موثر در تحولات منطقه است برسد و اکنون در ابتدای راه زنگ خطر به صدا درآمده و گناه روغن سوزی قطار به «باند فاسد، شياد و شيطاني» راننده قطار گذاشته می شود. این نیرنگ سردسته رمالان است که در نقش ولی فقیه همیشه آدرس خطر را اشتباه می دهد تا خود را از گزند خطر حفظ کند و البته در شگرد رذیلانه که اکنون دامن گماشته اش را گرفته، بلاهت پرمایه ای هم وجود دارد که تعدادی از به اصطلاح اصلاح طلبان هم آنجا که لبه تیز حمله را متوجه گماشته سلطان کرده اند وجود دارد.
روز شنبه 3 اردیبهشت، خامنه ای در شیراز به مِنبَر رفت و گفت:«تا زمانی كه من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حركت عظیم ملت ایران به سوی آرمانها، ذرهای منحرف شود». پر واضح است که از نگاه ولی فقیه «حركت عظیم ملت ایران به سوی آرمانها» چیزی جز حاکمیت استبداد دینی نیست. او که برآمد احمدی نژاد را مهندسی کرده نمی تواند هزینه بحران را به حساب کسی واریز کند که خود موجب صعود او بوده است. علاوه بر آن برای دربار خامنه ای و ولایت ارتجاعی اش مهمترین خطر مُحارِبانی هستند که با اصل نظام در ستیز هستند. بنابرین خامنه ای و ولایت اش هم مسئول اول و هم مانع اصلی برای غلبه بر بحران است. همه تلاش عَمَلِه و اَکَرِه ولی آن است که با قربانی کردن هرکس، و با تاکید باید گفت هرکس و در هر مقام و موقعیتی، سَمت اصلی حمله به سوی ولایت خامنه ای را منحرف کنند.
پاسدار يدالله جواني، سرکرده اداره سياسي سپاه که حرفه اش به صدا درآوردن زنگ خطر است، در روز دوشنبه 26 اردیبهشت در سایت خبری انصار حزب الله (یالثارات) می نویسد:«راننده اي كه با خيال آسوده و راحت، در بزرگراه چهار بانده و هموار با سرعتي بالا و مطمئن در حال حركت است، اگر ناگهان تابلوهاي هشدار دهنده پي درپي را ملاحظه كند، بلافاصله احساس خطر كرده، سرعت خود را كاهش داده و دقت خود را بيشتر مي كند تا دچار سانحه اي خطرناك نشود، اما اگر همين راننده به هر دليل علائم هشداردهنده در مسير را نبيند و يا پس از رويت، با بي خيالي، اعتنا نكرده و با همان سرعت بالا به حركت خود ادامه دهد، به طور قطع گرفتار حوادث خطرناك و بعضاً جبران ناپذير مي شود.»
پاسدار سيديحيي رحیم صفوي برای هزارمین بار «سرويسهاي اطلاعاتي بيگانگان» را مسئول روغن سوزی قطار بی دنده و ترمز ولایت می داند. او در روز شنبه 31 اردیبهشت در گردهمائي خانوادگي پاسداران می گوید:«تجربه سياسي سي سال گذشته انقلاب اسلامي نشان داده است، سرنخ برخي از گروههاي سياسي منحرف سرويسهاي اطلاعاتي بيگانگان هستند.» وی سپس به اصل موضوع می پردازد و می گوید:«در زمان غيبت کبري که هم اكنون نيز در آن به سر ميبريم، ولي فقيه جانشين امام زمان است. ولي فقيه حکماش حکم نافذ است ولايت يعني رهبري و ولايت فقط محبت نيست، بلكه ولايت تبعيت است و بايد از ولي فقيه تبعيت عملي كنيم و تبعيت حرفي ملاك نميباشد.»
لابد به جز مردم ایران که اصل ولایت فقیه را در کف خیابانها لگدکوب کرده اند، دیگرانی هم هستند که تعبیر «مُطیع الله» را برای ولایت خامنه ای قبول ندارند. اما بدون شک در میان این دیگران احمدی نژاد در ردیف اول قرار ندارد. روز سه شنبه 27 اردیبهشت، محمود احمدی نژاد در گفتگو با شبكه دوم تلویزیون رژیم ضمن دلسوزی برای ولایت گفت:«اگر كاري بخواهد در كشور صورت بگيرد ولايت [بخوانید خامنه ای] آن را ترسيم و ملت [بخوانید احمدی نژاد] آن را عمل ميكند. ولي بدون ملت دست بسته است. ملت بدون ولي سرگشته و متفرق است. رابطه بين اين دو عشق و محبت است.....رابطه ما با رهبري هم شخصي و هم اعتقادي است. برخي اوقات علاقه شخصي و برخي اوقات اعتقادي و تكليفي است. ولي مانند پدر براي جامعه است.»
تعبیر احمدی نژادی از «ولایت و ملت»، از «سلطان و گماشته» و از «مُطاع و مطیع» آن مصلحت بزرگی است که به نظر خامنه ای از آن غفلت شده است. ولی فقیه نمی تواند مستبد نباشد و دست بسته ملت باشد. همین تعبیر که به بیان سیاسی خواست شراکت را پیش می آورد به مذاق سلطان مستبد خوش نمی آید. احمدی نژاد و هرکس دیگری که در ولایت خامنه ای در هر منصبی قرار گیرد باید یک گماشته مطیع باشد. ریل گذاری جدید توسط خامنه ای بر این اساس پایه ریزی شد و برای همین خامنه ای در حرکت قطار بی دنده و ترمز رویاهای خود را مرور می کرد. اما اکنون که آن ریل گذاری به هم ریخته و قطار بی دنده و ترمز هم دچار روغن سوزی شده و مهمتر از آن بیش از دو سال است که مردم در هر فرصت اصل نظام و ولایت فقیه را مردود اعلام می کنند، خامنه ای راهی برای بازسازی اتوریته درهم شکسته اش ندارد. شعبده بازی برای دستگیری رمالان و جن گیران پوششی برای پنهان کردن مساله اصلی است. حذف احمدی نژاد گرچه می تواند یک راه حل باشد، اما هزینه آن برای کل نظام بسیار سنگین و غیر قابل ارزیابی است و مهمتر این که حذف احمدی نژاد اعلام رسمی شکست سیاست ریل گذاری جدید است. تَحَمل احمدی نژاد در شکل یکی به نَعل یکی به میخ نظام را از درون فرسوده تر می کند. بازگشت به عقب و قبول یک ولایت با دنده و ترمز به معنی قرار گرفتن در سراشیب سقوط است. عقب نشینی برای همه مستبدان تضمین بقا نداشته است. این بن بستی است که ولایت خامنه ای در آن قرار دارد و برای همین احمدی نژاد دلش برای ولایت می سوزد. این شرایط به طور دقیق بیان کننده بحران غیرقانونی یا بحران انقلابی است. ولایت فقیه سرانجام رفتنی است اما برای نجات مردم و کشور و برای پائین آوردن هزینه های سرسام آوری که این نظام ننگین به مردم و کشور ایران تحمیل می کند، باید با اتحاد و همبستگی این رژیم ارتجاعی را سرنگون کرد. در آستانه سالگرد 30 خرداد سال 1360 هستیم. درس آن روز، درس امروز است. راه نجات مبارزه و قیام برای نابودی رژیم ولایت فقیه و استقرار دمکراسی، آزادی و حاکمیت غیر دینی است.
منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره 311، یکشنبه اول خرداد 1390(22 مه 2011)