سرمقاله ....

 

خامنه ای، سنگ گران بر پای "نظام"، سد راه جامعه

 

منصور امان

 

آزادی و بازداشت دوباره حُجت الاسلام عباس امیری فرد، مسوول شورای فرهنگی دولت، آشُفتگی حاکم در دستگاه قُدرت و ناتوانی آن از در پیش گرفتن یک سیاست واحد در برخورد به بُحران درونی خود را نمادینه می کند. وی که به همراه شُمار دیگری در چارچوب تصرُف خاکریزهای پیرامون کاخ ریاست جمهوری دستگیر شده بود، تنها دقایقی پس از آزادی از سوی دادستانی، توسُط یک اُرگان دیگر (دادگاه ویژه روحانیت) دستگیر و به سلول خود بازگردانده شد.

اگر چه این رویداد تنها شاهدی نیست که سردرگُمی باند حاکم را مُستند می کند، اما به دلیل اغراق در نمایش ناهمگونی ای که حُکومت در آن دست و پا می زند، می تواند وضعیت مزبور را لمس پذیر تر کند. در همین حال، صف بندی مُتفاوت فراکسیونهای اصلی باند ولی فقیه گرد راه حلهای خود، فقط به لحاظ نتایجی که در عمل برای حُکومت در مجموع در بر دارد، آنارشیک جلوه می کند، اما از نظر خاستگاه مادی این صف بندی و علایق و منافع هر یک نیروهای آرایش گرفته در آن، قانونمند و حسابگرانه است. تبدیل حُجت الاسلام نگون بخت به توپ بازی این میدان، اهمیت چشم پوشی ناپذیری که هر یک از راهکارها در شکست یا موفقیت استراتژی عُمومی یک دسته از بازیگران دارد را برجسته می کند.

 

خامنه ای کاریکاتوری از خود

راه حل آقای خامنه ای برای چیرگی بر شورش پادوی خود، تفاوُت ماهوی زیادی با راهکار مُخالفان همین پادو در جبهه مُتحدان یا مُنتقدان خود دارد. در ترازوی "رهبر"، بُحران فراکسیون نظامی - امنیتی نمی تواند و یا به بیان بهتر، اجازه ندارد وزن و دامنه زیادی داشته باشد. بیش از همه به این دلیل که فراکسیون مزبور در کفه ترازوی او خانه کرده است و هر سنگ ریز و دُرُشتی که بر سر آن کوفته شود، شاهین مسوولیت را اندکی بیشتر به زیان پدرخوانده ی این جریان سنگین می کند.

 

آقای خامنه ای در شش سال گُذشته همه ی تُخم مُرغهای سیاست یکدست سازی قُدرت و رویای ولایت مُطلقه خود را در سبد باند نظامی-امنیتی گُذاشته و مُناسبات درون دستگاه قُدرت و همینگونه، رابطه آن با بیرون، با جامعه را از دریچه آن تنظیم کرده است. بدینگونه، تمام آنچه که او در عمل توانست "یکدست" کند، سرنوشت خود با سرنوشت گُماشتگانش بود. برای رهبر جمهوری اسلامی که مُوفق شده بود "خیمه نظام" را با اخراج بی دردسر رُقبای "اصلاح طلب" و پاسیو کردن آقای رفسنجانی و باند او به بارگاهی طلایی تبدیل کند، "ذوب" مُتقابل با زیردستان بی مقدارش نمی توانست ریسک به حساب بیاید. با همین اطمینان فریب دهنده بود که او راست سُنتی و "مجلس اُصولگرا" را به ایفای رُل تدارُکچی سوگلی خود تنزُل نقش داد، با دست باز و بی پروا، برای کُنترُل قلمروهای اُلیگارشی روحانیون دامن به کمر بست و سر آخر در دفاع از تقلُب انتخاباتی اش، به مُعترضان و جامعه برآشُفته اعلان جنگ داد.

 

باخت در این سرمایه گُذاری کلان، در دُنیای واقعی بدون هزینه و مُکافات نیست. آقای خامنه ای نیز ابتدا از کیسه آتوریته و کمی دیرتر از جیب اختیاراتش به پای صندوق پرداخت فراخوانده می شود. این فقط تصمیمهای غلط از آب درآمده، کوته بینی سیاسی در انتخاب مسوولان "نطام" یا دون مایگی حق نشناسانه در برخورد به شُرکای خود نیست که کاردانی و صلاحیت او را به طور عمیق خراش داده است. به همین میزان می بایست سهم ناهمگونی گزاف میان این عملکرد و کارنامه با نشر خُرافات ایدیولوژیک برای گره زدن ریش خود به آسمان هفتُم و بازاریابی برای بساط استبدادی اش با ارایه صورت خرید از خدا و مُجوز از امام زمان را نیز در نظر گرفت. "مقام عُظما" در نیمه راه به کاریکاتوری از آنچه که از خود تصویر کرده، تبدیل شده که کمتر کسی می تواند او را جدی بگیرد بدون این که همچون علامه مصباح یا آیت الله مُحمد سعیدی (راوی لحظه تولُد آقای خامنه ای) خود را اسباب مضحکه کرده باشد.

 

تردیدهای بی پاسُخ ابواب جمعی   

بنابراین شگفت آور نیست که آیت الله خامنه ای تمام تلاش اش را مُتوجه پایین نگهداشتن هزینه ی حذف "جریان انحرافی" و در بهترین حالت، برداشت از حساب دیگران برای جُبران خبط خود کند. آنچه که در برداشت ابتدایی مُمکن است، تردید یا تزلزُل برای دست زدن به جراحی به نظر برسد، در حقیقت رفتاری است که مُحاسبه سود و زیان این اقدام بر او تحمیل کرده است. براین اساس، آقای خامنه ای ناچار است که به جای حمله مُستقیم به دست پروردگان ناسپاس اش، دُزدانه به کمین آنها بنشیند، ژست قانون مداری بگیرد اما همچون راهزنان شبیخون بزند. به دسته ای رشوه بدهد و کُلاه دسته دیگر را بردارد.

توضیح این رویکرد کج–دار–و– مریز و بر شمُردن دلایل واقعی آن به زیر مجموعه و بدنه "نظام" برای آقای خامنه ای و شُرکای او کار ساده ای نیست. آنها از یک طرف به طور مُستمر علیه "جریان انحرافی" که با اجنه و شیاطین در ارتباط است، ماهیتی فراماسونی دارد، با دُشمنان خارجی زد وبند کرده، غرق در مفاسد اقتصادی است و ... شانتاژ می شوند و از طرف دیگر شاهد آن هستند که "رهبر علاقمند است تا دولت تا پایان دوره قانونی، کار خود را با آرامش ادامه دهد" و "پرهیز از اختلاف را وظیفه ای ملی، در دفاع از اسلام، انقلاب و ایران" مُعرفی می کند.

بر این زیگزاگ، فاصله هضم نشدنی میان خوراک فکری و تبلیغاتی که از سوی "رهبر" و پایوران سیاسی و مُرشدهای ایدیولوژیک "نظام" در باره "دولت اُصولگرا" و رییس "قهرمان" اش به آنها تحویل داده می شد، با اتهامات و دُشنامهای سیاسی و اخلاقی که هم اینک نثار هر دو می شود را نیز باید افزود؛ امری که ابهامات و پُرسشهای آنان پیرامون توانایی داوری بالا دستیها را بیشتر و دُنباله روی بی قید و شرط از آنها را دُشوار می سازد.

 

بی تردید آیت الله نمازی، نماینده آقای خامنه ای در کاشان آخرین کسی نخواهد بود که از بندبازی ناشیانه رییس اش بدون رعایت حال زیر دستان خود یکه می خورد. وی که برای رفع تردید پیروان سردرگُم "رهبر" نسبت به رفتار دو پهلوی او، اخبار دسیسه چینی محرمانه وی را فاش کرده بود، بی درنگ و با دستپاچگی دُروغگو خوانده شد. واکُنش خشمگینانه آیت الله مربوطه، تاثیر آب تنی در حوض آب یخی است که آقای خامنه ای، نیروهای وفادار یا هنوز مُتوهم به خود را بسی پُرتعداد تر از این به درون آن تاکنون افکنده یا از این پس خواهد افکند.   

تلاش نزدیک به روزانه نمایندگان ولی فقیه در سپاه پاسداران، بسیج و ارتش برای جلب اطمینان بدنه به "راس نظام" از طریق توجیه سرگرم کُننده رویکرد گُذشته او یا علت چرخش گیج کننده و همینطور، توضیح رفتار گُنگ کنونی اش، عرض و عُمق چاله ای که آقای خامنه ای برای خود کنده و از درون آن ناچار به ارشاد کارمندانش است را اندازه می گیرد.

 

این واقعیت که کوشش طاقت فرسای مزبور همیشه با موفقیت همراه نیست را هیچ کس بهتر از حُجت الاسلام سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران فاش نمی کند. او که به دلیل ماموریت اش در مُهمترین ابزار قُدرت آقای خامنه ای به طبع با اجبار توضیحی بیشتری روبروست، هنگامی که از قانع کردن مُخاطبانش نا اُمید می شود، به نقش سُخنگوی جهان ماوراء الطبیعه در می آید تا ژتونهایش را روی غریزه مذهبی–خُرافی آنها شرط بندی کند. آقای سعیدی گاهی اطلاع می دهد "تخطی از فرمان ولایت فقیه، مُخالفت با خُداست" و زمانی بر سینه می کوبد "علی زمان را تنها بگُذارید، لعنت خواهید شد".

 

راست سنتی در جُستجوی تضمین بقا

راست سُنتی که در تمام طول دوران ماه عسل آقای خامنه ای و سوگُلی نظامی-امنیتی اش به مرتبه شریک درجه دو فرو کاسته بود، اینک نمی تواند به ایفای نقش جاروکش گرد و غُبار پایکوبی زوج بد فرجام رضایت بدهد. آنها در چارچوب قواعدی که "رهبر" تنظیم کرده، تا جایی بازی می کنند که او نقش داور و نه شُماره دوازده تیم رقیب را ایفا کند؛ این تقلُبی بود که آقای خامنه ای با پُشتیبانی یک جانبه از فراکسیون نظامی–امنیتی دولت مُرتکب شد و در حقیقت آنان را تا آستانه حذف از دایره قُدرت به پیش راند. آنچه که راست سُنتی را از دُچار شدن به سرنوشت باند جراحی شده "اصلاح طلب" نجات داد، بی تردید نه همت والای "آقا"، که ناسازگاری گُماشتگان ترجیحی اش با او بود.

با چنین تجربه ای در پس، از موتلفه تا مجلس و از روحانیت مُبارز تا جامعه مُدرسین و حوزه های علمیه، هیچکس بدون کسب تضمینهای لازم، مایل به بازی در میدانی که آقای خامنه ای آن را خط کشی کرده نیست. نخُستین ماده در این راستا، تصفیه عبرت آموز گُماشته مطرود وی و جلوگیری از تکرار این سناریو از طریق تبدیل نویسنده آن به یک طرف فعال درگیری است. از این زاویه، راهکار آیت الله خامنه ای مبنی بر مهار آقای احمدی نژاد و جلوگیری از برجسته شدن خساراتی که پای خود او را به میان می کشد، در نُقطه مُقابل استراتژی راست سُنتی قرار دارد. برنده خوش شانس جدالی که "رهبر" پیشنهاد می کند، از قبل تعیین شده است و آن کسی جُز خود او نیست اما اینان اگر چه در جنگیدن علیه حریف با او در یک جبهه مُشترک قرار دارند، ولی آنچه که برایش می جنگند، همانی نیست که وی از این مصاف انتظار می کشد.

      

آقای خامنه ای باز گرداندن زمان به نُقطه صفر، هنگامی که گُماشتگان گُمنام خود را بر مسند کار نشاند و سُکان قُوه مُجریه را بدانان واگذاشت را هدف گرفته تا با جامه سفید و بدون لکه، بر تخت آتوریته ای بنشیند که با لغزشهای پیایی از آن فرو افتاده است. این در حالی است که نیروی سیاسی ای که او برای رسیدن به این هدف بدان نیاز دارد، چشم بندی "رهبر" را بیشتر در مسیر همان–آش–و–همان-کاسه می بیند تا آرایش جدید بر متن شرایط جدید و با منظور شدن منافع خود. پُرسش راست سُنتی می تواند این باشد که چه تضمینی وجود دارد "رهبر" در صورت بُرد حداکثری در جدال کنونی، دُچار وسوسه بیرون آوردن یک دولت تیپ "خدمتگُزار" دیگر از آستین نشود؟ کمی جلوتر، پُرسش این خواهد بود که آیا در اساس تمرکُز همه اختیارات در دست ولی فقیه و جایگاهی به نام ولایت مُطلقه، برای حفظ تعادُل "نظام" مُفید است؟      

در صورت عدم حل اختلاف بر سر چگونگی حل بُحران فراکسیون نظامی–امنیتی دولت،   انتخابات مجلس آینده، نزدیکترین هنگام برای وزن کشی آشکار آقای خامنه ای و مُتحدانش از یک سو و راست سُنتی از سوی دیگر برای دادن پاسُخ به این سووالها خواهد بود.

   

برآمد

بُحران در دستگاه قُدرت به شتاب ژرفش می یابد. رویارویی فراکسیون نظامی–امنیتی دولت با رهبر نظام، پیش درآمد جدالهای بیشتری است که هیچ بخشی از ساختارها، نهادها و زیرمجموعه های سیستم از آن برکنار نخواهد ماند. رژیم جمهوری اسلامی پا در یک روند کلاسیک تجزیه قُدرت سیاسی گذاشته است و هیچ نیرویی از درون آن نه می تواند و نه سازگار با منافع خود می بیند که فرآیند مزبور را مُتوقف کند.

از هم پاشیدگی حُکومت، فاکتور ویران کننده دیگری را به شرایط نابسامان معیشتی میلیونها نفر، وخامت اوضاع اقتصادی کشور و بی آیندگی نسل جدید افزوده است و ولایت فقیه و رژیم آن، اصلی ترین مانع بر سر راه خروج از این وضعیت به شمار می رود. آیت الله خامنه ای به عُنوان نماینده این مُناسبات، نه تنها سد راه تحولات سیاسی مورد نیاز جامعه بلکه، سنگ گرانی بر پای توازُن درونی حُکومت و به عاملی بُحران زا در ثبات و کارکرد آن تبدیل شده است. مجموع این شرایط او را در آسیب پذیر ترین نُقطه از دوران ولایت استبدادی و انحصار طلبانه خود قرار داده است، زیرا مسیر هر تحولی چه از بیرون و چه در درون حُکومت، از غلبه بر او می گُذرد.

فشار بر نماینده مُناسبات حاکم، آیت الله علی خامنه ای را تا مرزی تحمُل ناپذیر و فراتر از آن باید افزایش داد. تنها صریح ترین شُعارها، رادیکال ترین راهکارها و تصور، تصور ناپذیرها می تواند این فشار را تامین و مُتراکم کند.   

 

بازگشت با صفحه اول