بيانيـه سي امين سالگرد تأسيس شـوراي ملي مقاومت ايـران
سي سال از تأسيس شوراي ملي مقاومت ايران در 30 تير 1360 مي گذرد. شورا در آغاز سي و يکمين سالگرد حيات خود و در پنجاه و نهمين سالگرد قيام 30 تير 1331 در حمايت از دکتر محمد مصدق و در صد و پنجمين سالگرد انقلاب مشروطه، وظيفه خود مي داند به همه زنان و مرداني که طي يک قرن گذشته در راه آزادي، استقلال، دمکراسي و عدالت به شهادت رسيدهاند، اداي احترام کند.
شوراي ملي مقاومت به ويژه ياد و خاطرة 36 ستاره پرفروغ اشرف را که در حمله جتايتکارانه روز 19 فروردين امسال به شهادت رسيدند، گرامي ميدارد: مجاهدان دلير سيدحسين احمدي ، قاسم اعتمادي، احمد آقايي، حسن اواني، جعفر بارجي، مهدي برزگر، مرتضي بهشتي، مرضيه پورنقي، ضيا پورنادر، سعيد رضا پورهاشمي، محمدرضا پيرزادي، شهناز پهلواني، حنيف كفايي، غلام تلغري، بهروز ثابت، سعيد چاووشي، منصور حاجيان، مسعود حاجي لويي ، زهير ذاكري، فائزه رجبي، آسيه رخشاني، ناصر سپه پور، ورقا سليماني، عليرضا طاهرلو، مجيد عباديان، بهمن عتيقي، نسترن عظيمي، فريدون عيني ، امير مسعود فضل اللهي، محمد قيومي، خليل كعبي، فاطمه مسيح، مهديه مدد زاده ، علي اكبر مدد زاده ، صبا هفت برادران و محمدرضا يزدان دوست که در پيکار براي آزادي و عدالت و دفاع از حقوق انساني خود جان فدا کردند، پيام آوران راه آزادي و شرافت انساني بودند .
دولت نوري المالکي، به نيابت از بيت خامنه اي، در اين خيال خام بود که با حملة ددمنشانه نظاميانش، که بنا به گواهي بسياري از برجسته ترين حقوقدانان، جنايت اشکار عليه بشريت شمرده ميشود، ميتواند مجاهدان دلير اشرف را نابود کند يا آنان را به تسليم وادارد. حماسه سترگ روز 19 فروردين 1390 يک بار ديگر رؤياي ولي فقيه و مزدورانش را نقش بر آب کرد. همچنانکه حملات وحشيانة مزدوران خامنه اي در روزهاي ۶ و۷ مرداد 1388 به اشرف با شکست مفتصحانه مواجه شد، اين بار نيز خامنه اي و ايادي حقيرش به يمن پايداري دليرانه و مقاومت صبورانه زنان و مردان مجاهد در شهر اشرف و حمايت گستردة جهاني از اين استواري برحق و عادلانه، ناکام ماندند.
در آغاز سي و يکمين سال حيات شورا، به همة رزمندگاني که سال گذشته، در پايداري اشرف، درصحنه هاي قيام و در زندانهاي رژيم، در راه مبارزه با استبداد ديني و برقراري دموکراسي و حاکميت مردم ايران به خاک افتادند، درود مي فرستيم وهمبستگي خود را با زندانيان سياسي و عقيدتي مقاوم در سياهچالهاي خامنهاي و با تمامي خانوادههاي شهيدان و زندانيان سياسي، ابراز ميداريم. هم چنين خاطرة اعضاي درگذشتة شورا طي يك سال گذشته؛ بانوي هنر ايران خانم مرضيه، هنرمند گرانقدر ميهن منوچهر سخايي و «مجاهدين صديق» مهدي افتخاري و رضا شيرمحمدي را گرامي مي داريم.
ما به همة زنان و مردان ايران زمين از خوزستان تا خراسان، از کردستان تا بلوچستان و از آذربايجان و سواحل خزر تا تهران و اصفهان و شيراز و سواحل درياي عمان وخليج فارس که براي برچيدن حاكميت آخوندي بهپا خاستهاند؛ به کارگران، مزدبگيران و معلمان محروم کشورمان که دليرانه در برابر استبداد ايستادگي مي كنند؛ به جوانان و دانشجويان ايران که صداي حق طلبي مردم ايران را در جنبشهاي خود بازتاب مي دهند؛ به زنان ستمديده، که در هر گوشه کشور در مقابل تهاجم وحشيانه مزدوران رژيم به حقوق انساني خود مقاومت مي كنند؛ به روشنفکران، هنرمندان و ورزشكاران که در همراهي با مردم به ننگ تسليم در مقابل استبداد مذهبي تن نمي دهند؛ و به ايرانيان شريف پشتيبان مقاومت در خارج از كشور كه صداي آزاديخواهي مردم ايران را باز تاب مي دهند، درود مي فرستيم.
شوراي ملي مقاومت از تلاشهاي شبانه روزي و بدون وقفة خانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيدة شورا، براي جلب حمايت جهاني از مبارزة مردم ايران و حقوق رزمندگان اشرف، قدرداني ميکند.
شورا از تلاشهاي بي وقفة وکلا و حقوقدانان حامي مقاومت و از حمايتهاي مداوم زنان و مردان آزاديخواه و نيروهاي دموکراتيک و مدافع حقوقبشر در سراسر جهان، بهويژه مردم آزاديخواه و نيروهاي ملي و دموکراتيک عراقي، سپاسگزاري ميکند.
شورا به مردم دلير خاورميانه و شمال آفريقا که در بهار عربي، عليه نظامهاي ديکتاتوري به پا خاستهاند درود ميفرستد و همبستگي خود را با مبارزه مردم اين کشورها براي آزادي، اعلام ميکند.
در سال گذشته رويدادهاي مهمي در ايران و در خاورميانه و شمال آفريقا اتفاق افتاد كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم، در سرنوشت رژيم ولايت فقيه و مقاومت سازمانيافته مردم ايران مؤثر بود. اين رويدادها تضاد بين مردم و حكومت آخوندها را تشديد و به پيشرفت مبارزه مردم ايران كمك كرد.
شوراي ملي مقاومت ايران ديدگاههاي خود پيرامون اين تحولات را با هموطنان در ميان مي گذارد.
الف : بهار عربي در خاورميانه و شمال آفريقا
1- خود سوزي يک جوان تونسي به نشانة اعتراض به فقر و بيكاري، در يکي از شهرهاي کوچک اين کشور، آتش قيام را برافروخت و ديري نپاييد که انقلاب ياسمن به پيروزي رسيد و حکومت ديکتاتوري بن علي سرنگون شد. پس از آن، مردم دلير مصر بهپاخاستند و با قيامهاي خود، که کانون آن تحصن شبانه روزي در ميدان آزادي بود، رژيم مبارک را سرنگون کردند. همزمان ، مردم يمن عليه حاكميت استبدادي و دير پاي خود قيام كردند پس از آن جنبش و قيام در پاره يي ديگر از کشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه شروع شد که هنوز ادامه دارد. شروع انفجاريِ خشم فروخفته و سرکوب شدة مردم اين کشورها جهان را در بهت و حيرت فروبرد. اين قيامها تمامي تحولات سياسي خاورميانه و شمال آفريقا را به طور عمده و بلاواسطه، و تحولات سياسي جهان را به طور غيرمستقيم، تحت تاثير خود قرارداده اند.
2- خصلت تودهيي و حضور طيف گسترده و گوناگوني از گرايشهاي سياسي و اجتماعي در اين خيزشها، عامل تعيين کننده جديدي را وارد معادلات سياسي کرده که سبب شده است با وجود انواع مطامِع و مَقاصِد قدرتهاي بزرگ و نيز ضعف و انحراف در رهبري اين خيزشها، فرهنگ و ادبيات انقلاب و قيام بار ديگر در ابعاد کلان وارد مناسبات اجتماعي و سياسي شود. طي دو دهة گذشته، مماشاتگران با ديکتاتورها با بهانة مخالفت با خشونت و در حقيقت تائيد خشونت و سرکوب از جانب مستبدان، هرگونه برآمد توده اي راديکال را نفي و عليه آن لجن پراکني و تبليغات زهرآگين مي کردند. اکنون اين مردم خاورميانه و شمال آفريقا هستند که با شعار «الشعب يريد اسقاط النظام» (مردم سرنگوني نظام را مي خواهند)، تاريخ جديد اين منطقه استبداد زده را با قيامهاي پرشور خود مي نويسند. سياست مماشات با نظامهاي استبدادي در منطقه خاورميانه به طور جدي به چالش كشيده شده و صفحه جديدي در روابط بين المللي گشوده ميشود.
3- قيام مردم ليبي در ناباوري جهاني، منجر به آزاد شدن بنغازي، دومين شهر بزرگ ليبي شد. نيروهاي نظامي رژيم قذافي با درنده خويي از زمين و هوا مردم بي دفاع اين شهر را مورد حمله قرار دادند. مزدوران لباس شخصي قذافي كه از ساير كشورهاي آفريقايي براي سركوب مردم ليبي اجير شده بودند جنايتهاي زيادي مرتكب شدند. شوراي امنيت ملل متحد قطعنامه 1973 را براي ممنوع كردن پرواز هواپيماهاي رژيم قذافي و حفاظت از شهروندان ليبي تصويب کرد. اين قطعنامه که با استقبال نيروهاي مخالف رژيم قذافي قرار گرفت، راه را براي دخالت نظامي عليه نيروهاي معمر قذافي و تشكيل ارتش آزاديبخش ملي ليبي باز کرد . سرنگوني حكومت قذافي و پيروزي نبرد آزاديبخش مردم ليبي پيامي نويد بخش براي مردم ايران و تمامي خلقهاي تحت ستم در بردارد. رژيم آخوندي و شخص خامنه اي بارها نگراني خود را از روند پيشرفت و پيروزي مردم ليبي ابراز كردند.
قيام دليرانه مردم سوريه كه به رغم كشتار سبعانه و آتش گشودن روز مره به روي تظاهر كنندگان، همچنان ادامه دارد، مي تواند موقعيت ژئوپليتيک خاورميانه را به کلي دگرگون كند. رژيم بشار اسد با سرکوب بيرحمانه و مانورهاي تبليغاتي به اصطلاح رفرميستي مي کوشد تا رژيم لرزانش را از سقوط نجات دهد. کمکهاي بي دريغ رژيم ايران و شخص خامنه اي و شرکت مستقيم نيروي سرکوبگر و تروريستي قدس وابسته به سپاه پاسداران، تا کنون نتوانسته در ارادة مردم دلير سوريه براي سرنگوني ديکتاتوري سوريه خللي ايجاد کند. خامنه اي در يک موضع گيري ننگين و ارتجاعي ، قيام مردم سوريه را وابسته به غرب اعلام کرد. واکنش مردم سوريه در قبال اين موضع سخيف و مشارکت سپاه پاسداران در سرکوب قيام کنندگان، بسيار روشن و شفاف بود: آنها در شعارهاي خود خامنه اي را مورد حمله قرار دادند و عکسهاي او را به آتش کشيدند. خيزش مردم سوريه گرچه از حمايت لازم از سوي دولتهاي بزرگ غربي برخوردار نشده و غرب به ويژه آمريکا به رفرم در درون رژيم سوريه دل بستگي نشان مي دهد واگرچه قطعنامه تحريم حكومت سوريه بارها با كارشكنيهاي روسيه وچين روبه رو شده است، اما تحت فشار جنبش مردم سوريه و افکار عمومي بين المللي، کشورهاي بزرگ غربي مجبور به تصويب بعضي از تحريمها عليه سرکوبگران مردم سوريه و ازجمله سرکردگان سپاه پاسداران و نيروي تروريستي قدس شدند. اين تحريمها و تحولات مربوط به ليبي که براي رژيم آخوندها به شدت تهديد کننده و هشداردهنده است خامنه اي را بر آن داشته تا با تمام قوا براي جلوگيري از سقوط رژيم سوريه تلاش كند.
4- پس از پيروزي اوليه مردم تونس و مصر، خامنه اي طمع داشت که از پيروزيهاي مردم تونس و مصر براي ولايت خود فرصت به وجود آورد، هم چنان كه در جنگ اشغالگرانة عراق به وجود آورد. اما اين طمع رذيلانه خيلي زود نقش بر آب گرديد و رؤياي «انقلاب اسلامي» در خاورميانه و شمال آفريقا به کابوس سقوط رژيم سوريه تبديل شد. واكنشهاي منفي و صريح نخبگان سياسي و اجتماعي اين کشورها به ادعاهاي خامنه اي و حضور پر رنگ جوانان با گرايشهاي گوناگون سياسي-اجتماعي خامنه اي را به موضع تدافعي کشاند. اما از همه مهمتر، پاسخ مردم ايران به اراجيف خامنه اي بود. مردم، در سلسله قيامهاي بهمن و اسفند1389 ، با شعار «مبارک، بن علي، نوبت سيدعلي» به صراحت نظرخود را بيان كردند. در واکنش به قيامهاي دليرانه زنان و مردان ايران زمين، خامنه اي سياست فرار به جلو را برگزيد و در روز دوشنبه اول فروردين امسال در سخنراني خود در مشهد، گفت: « آمريکا و غرب....تلاش کردند آن چه در اين کشورها اتفاق افتاد را در ايران اسلامي، ايران مردمسالاري و ايران ملت، پياده کنند.....در اين ترفند، عوامل انها در داخل کشور، افراد ضعيف و فرومايه و حقيقاً دستخوش هواهاي نفساني که سعي کردند شايد بتوانند، اما معلوم بود حرکت شکست خورده و کاريکاتوري مضحک و بي نتيجه است و ملت ايران [بخوانيد پاسداران وچماقداران لباس شخصي] بر دهان آنها کوبيدند».
بديهي است که خامنه اي نمي تواند با فرار به جلو، بر اين حقيقت که به شدت از پيشرفت بهار عربي هراسان است، سرپوش بگذارد.
ب : بحران عميق در هرم قدرت، جنبشهاي انفجاري در جامعه
5- هر تحليلي از روند تحولات سياسي در جامعه و درون هرم قدرت، بايد بر روند رشد و گسترش قيامها و جنبشهاي دوسالة گذشته متکي باشد. جنبشها و خيزشهاي سالهاي 1388 و 1389 همة نيروهاي سياسي و اجتماعي و کل حاکميت را تحت تاثير خود قرار داده است. سران رژيم به طور روزمره از خطر بروز «فتنه» و خطرات شديدتر از آن كه در پيش است، ابراز نگراني مي كنند و در حالي که در يک گام به جلو مدعي مِهار قيامها مي شوند، در دو گام به عقب هشدار مي دهند که آتش فتنه زير خاکستر است و هر دَم امکان بروز آن وجود دارد. خامنه اي بهتر از هرکس ديگر مي داند که تشديد تضاد جامعه با ولايت منزوي و منفورش همواره مي تواند با بروز انفجاري جنبشهاي توده يي، تخت سلطنت مطلقه اش را واژگون کند. ادعاي خامنهاي در مورد مِهار خيزشهاي مردمي سال 1388، با قيامهاي بهمن و اسفند 1389، که تمامي نتايج جنبشهاي سال 1388 را بازسازي کردند، شکست خورد. خامنه اي فکر مي کرد با سرکوب متمرکز و جلوگيري از شکل گيري هسته هاي اولية قيام، و انجام ضد حمله 9 دي 1388 در مقابل قيام روز عاشورا (6 دي 1388)، مي تواند از بروز خشم مردم جلوگيري کند. اگرچه حرکتهاي گوناگون کارگري و دانشجويي در فاصله بين 6 دي 1388 تا 25 بهمن1389 ،به علت سرکوب شديد، به يک قيام توده اي بالغ نشدند، اما خيزشهاي بهمن و اسفند 1389 با خصلت سرنگوني طلبانة کل رژيم و با شعار عليه ولايت فقيه ، به ويژه شعار ساده اما پر محتواي «مبارک، بن علي، نوبت سيد علي»، ادعاي خامنهاي مبني برمهار قيامها را، که توسط مجيزگويانش «مديريت و تدبير رهبري در مهار فتنه» توصيف ميشد، باطل کرد. واکنش مسخرة نمايندگان مجلس رژيم در براه انداختن تظاهرات در صحن مجلس و عربده کشي مزدبگيران ولي فقيه در فيضيه قم، عمق و وسعت اين قيامها و احساس خطر شديد رژيم را نمايان ساخت.
6- خيزشهاي بهمن و اسفند 1389 ضربه يي اساسي به نقشه ولي فقيه براي موج سواري روي بهار عربي زد و براي خامنه اي به جاي فرصت، تهديد ايجاد کردند.
اين قيامها ، تحت تاثير انقلاب تونس و مصر، به خيزش عليه استبداد مذهبي در ايران تبديل شدند و مردم ايران که خود پيشگام مبارزه عليه استبداد بودند، جاي هيچگونه بهره برداري براي خامنه اي و ايادي يش باقي نگذاشتند.
محتوا و شعارهاي اين قيامها که جهت اصلي شان عليه تماميت نظام بود، بر جهتگيري کُهنه و نخ نما شدة «اجراي بي تنازل قانون اساسي جمهوري اسلامي» در ابعاد ميليوني مُهر باطلشد زدند. بي دليل نبود که موسوي و کروبي به سادگي و با سکوت درمقابل تعرض رژيم و بازداشت خانگي خود، راه تسليم و تمكين در پيش گرفتند.
بهار عربي و قيامهاي بهمن و اسفند 1389، اين واقعيت را به وضوح نشان دادند. که ديکتاتورها اصلاح پذير نيستند اکنون ديگر افسانه سرايي در مورد امكان اصلاح ولايت فقيه و تغيير از درون رژيم و ، بنابراين شرکت در انتحابات نمايشي، نمي تواند هيچ کس را فريب دهد.
بازي مسخره انتخاباتي براي «مجلس نهم » فقط كشاكش و جنگ قدرت در محدوده باند غالب حاكميت را بازتاب ميكند. شوراي ملي مقاومت اين نمايش مسخره را - هم چون تمامي نمايشهاي انتخاباتي پس از 30خرداد 1360- تحريم مي كند.
7- قيامهاي مردمي در سالهاي 1388 و 1389 بحران در هرم قدرت را بيش از پيش شدت بخشيدند. خامنه اي در سخنراني خود در روز دوشنبه اول فرودين 1390 در مشهد گفت:«سعي کنيد اين گلايه ها را در معرض افکار عمومي مطرح نکنيد، چرا که اين کار ضربه به اتحاد ملي است و من به مسئولان کشور به طور جد در اين زمينه تذکر و هشدار مي دهم».
در همان روز رفسنجاني بدون توجه به تذکر ولي فقيه، در يک مصاحبه گفت:«دشمناني که حقيقاً در کمين ما هستند، متاسفانه از کم و کيف اختلافات داخلي و علل آن هم آگاهي دارند. برايشان روشن است که اختلافات جدي شده و محدود به اصولگرايان و اصلاح طلبان نيست. متاسفانه شاخه هاي ديگر هم سربرآورده اند.»
رفسنجاني در شرايطي از سربر آوردن «شاخه هاي ديگر» صحبت مي كرد که با فشار مستقيم خامنه اي از رياست مجلس خبرگان بركنار شده و جرمش، آن گونه که از عربده کشيهاي ايادي خامنه اي در فيضيه قم استنباط مي شد، فقدان «بصيرت» در برابر قيامهاي مردم بوده است.
چندي بعد معلوم شد که شکاف در قسمت بالاي هرم قدرت هم شکل گرفته و اين بار گماشته ولي فقيه در مسند رياست جمهوري، است كه با آگاهي به درهم شکسته شدن سلطة ولي فقيه؛ به حوزة اقتدار خامنه اي دست درازي مي کند. خامنه اي که عزل خفت بار متکي را فروخورده بود در مقابل دست درازي احمدي نژاد به وزارت اطلاعات سريعاً واکنش نشان داد و فارغ از فرمهاي قانوني رژيم، وزير اطلاعات را شخصاً در پست خود ابقا کرد. خانه نشيني 11 روزة احمدي نژاد از 3 تا 14 ارديبهشت، نتوانست در عزم ولي فقيه براي حفظ حوزه هاي انحصاري قدرتش خللي ايجاد کند. در همين فاصله «مقام معظم رهبري» مجبور شد سه بار به مِنبَر برود و نسبت به رشد روزافزون تضاد در هرم قدرت هشدار دهد تا بتواند گماشته اش را به تسليم وادارد.
خامنه اي در روز شنبه 3 ارديبهشت در ديدار با تعدادي از اياديش در استان فارس به باندهاي رژيم تاکيد کرد که از «بگومگوها و تحليلهاي پوچ بر ضد يکديگر» پرهيز کنند و افزود:«نگذاريد اختلاف و شکاف بوجود آيد و آن چه را که دشمن در تبليغات و خباثتهاي سياسي خود مي خواهد، رخ دهد». وي ضمن امتياز دادن به احمدي نژاد تاکيد کرد که «اعضاي دولت و شخص رئيس جمهور حقاً و انصافاً مشغول خدمت در کشور هستند...و... ملت و رهبري همواره از خط کار و خدمت حمايت مي کنند و ملاک هم اشخاص نيستند بلکه ملاک اصلي خط کار و خدمت است».
ولي فقيه براي قدرتنمايي در مقابل باندهاي هوادارش گفت:«تا زماني که من زنده هستم و مسئوليت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظيم ملت ايران به سوي آرمانها، ذره اي منحرف شود..... نظام جمهوري اسلامي، دستگاه مقتدري است و رهبري هم محکم در مواضع صحيح خود ايستاده است». وي سپس به مساله برکناري وزير اطلاعات پرداخت و گفت:«رهبري هيچ گاه بناي دخالت در تصميمها و کارهاي دولت را ندارد، مگر آنجا که احساس کند مصلحتي مورد غفلت قرار گرفته است....در قضيه اخير هم که چندان مهم نيست، احساس شد از مصلحت بزرگي غفلت شده است».
خامنه اي يک روز بعد در ديدار وزير كشور و فرماندهان نيروي انتظامي؛ گفت:«نبايد از گفتهها و يا نوشتههاي ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظري است نبايد جلوي مردم اخم كرد و بهانه به دست رسانه هاي بيگانه داد...و رسانه هاي مجازي نبايد بگونه اي سخن بگويند و يا مطلبي منتشر كنند كه القاي نبود آرامش و دو دستگي در كشور شود زيرا اين موضوع، خلاف واقع است». او در همين سخنراني از اين که حرفهاي روز گذشته اش به جاي آرامش، موجب تشنج بيشتر شده ابراز نارضايتي کرد و گفت:«متأسفانه برخوردي كه برخي روزنامه ها با اين سخنان كردند، بجاي القاي آرامش در كشور، القاي دوگانگي و دعوا ميكرد....نبايد به گونه اي صحبت و يا مطلبي نوشته شود كه القاي تنش و درگيري در جامعه باشد. زيرا اين موضوع، خلاف شرايط كنوني كشور است».
يک هفته بعد، در روز شنبه 10 ارديبهشت در حالي که احمدي نژاد به قهر و خانه نشيني اش ادامه مي داد، خامنه اي در ديدار اعضاي شوراي عالي استانها و شهرداران مراكز استانها ضمن ابراز «ناشادي» و «دلشكستگي» گفت:«مختصر ناهماهنگي كه به وجود ميآيد، كشور صدمه ميبيند. اگر ناهماهنگيها بزرگتر باشد، دشمنان مطلع مي شوند از آن، جنجال راه مياندازند، خوشحالي مي كنند، پايكوبي ميكند. دشمن وقتي بين ما يك فضاي چالش يا درگيري بوجود ميآيد، بايد پرهيز كنيم. يكي از ملاكهايي كه امام هميشه تكرار مي كردند اين بود كه ببينيم كدام رفتار ما دشمن را خوشحال مي كند. هر رفتاري كه ديديم دشمن را خوشحال مي كند، اين را بدانيم كه منفي است، بد است. آن چيز كه دشمن را خوشحال مي كند، دوست را ناشاد مي كند، دلشكسته مي كند؛ بايستي از آن پرهيز كرد.»
خامنه اي سرانجام احمدي نژاد را مجبور به تمکين کرد، هرچند اين تمکين از طرف گماشته اش به معني تسليم کامل نبود. اين جدال مرگبار که به گفته ايادي ولي فقيه از فتنه هم بدتر است همچنان ادامه دارد و گَرد و خاک به پا کردن در مورد دستگيري رَمالها و جِن گيران نمي تواند اين شکاف عميق را که محصول قيام مردم ايران است، پنهان کند.
8- واقعيت اين است که برآمد احمدي نژاد محصول اتخاذ يک سياست مشخص از جانب خامنه اي بود. خامنه اي با توجه به فرصت بلعيدن عراق، سياست يک پايه کردن کامل حاكميتش را در دستور کار قرار داد و اين سياست را «ريل گذاري جديد» در كار نظام ناميد.
با اتخاذ اين سياست که مرتضي نبوي آن را «گفتمان اصولگرايي سوم تير» مي نامد، سپاه پاسداران و باندهاي امنيتي به سرعت حوزه هاي مربوط به مديريت دولتي را اشغال کردند. در حوزة اقتصادي قرارگاه خاتمالانبياي سپاه پاسداران، به بزرگترين طرف قراردادهاي پروژههاي دولتي تبديل شد كه تا كنون بيش از 1500 پروژه مهم دولتي را در اختيار خود گرفته است.
در آخرين فراز از اين پيشروي، روز چهارشنبه 12 مرداد پاسدار رستم قاسمي، سرکرده اين قرارگاه، پست وزارت نفت را تصاحب کرد. سپاه پاسداران که احمدي نژاد اخيراً آن را «برادران قاچاقچي خودمان» ناميده، در حوزه هاي مختلف سياسي وارد سيستم دولت شده و در عرصه هاي اجتماعي همچون ورزش و امور فرهنگي قدرت اول محسوب مي شود.
سيد مرتضي نبوي مدير مسئول روزنامة رسالت و عضو نهاد جديد «هيات عالي حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سه گانه» در پاسخ به اين سوال که «احمدي نژاد حاصل و نتيجة گفتمان سوم تير است يا خالق آن؟» پاسخ مي دهد:«در مجموع مي شود قضاوت کرد که ايشان نتيجه گفتمان اصولگرايي است.....البته در ايجاد اين فضا بيشترين نقش را خود مقام معظم رهبري داشتند» (سايت آريا، دوشنبه 3 مرداد 1390).
طي 6 سال رياست جمهوري احمدي نژاد، ولي فقيه بدون اما و اگر از گماشته اش در مقابل ساير باندهاي درون قدرت حمايت کرد. اما باند احمدي نژاد که به طور کامل مورد حمايت سرکردگان سپاه پاسداران و به خصوص شخص خامنه اي بود، نمي خواست در همان مقام گماشته وفادار سابق ، نقش آفريني کند. از اين رو براي بدست آوردن کرسيهاي بيشتر در مجلس ارتجاع آينده خيز برداشت. براي پيشبرد اين سياست لازم بود که وزارت اطلاعات به طور کامل در اختيار باند احمدي نژاد قرار گيرد و همين امر منجر به بروز شکاف و چالش عميق بين ولي فقيه و گماشته اش شد. خامنه اي که با مهندسي انتخابات قلابي، احمدي نژاد را از اتاق «تجميع آرا» بيرون کشيده بود، اکنون در مقابل دو راهي تحمل اين گماشته سَرکِش يا حذف او قرار گرفته است. او ترجيح مي دهد که احمدي نژاد تا پايان دوره کنوني رياست جمهوري بر سر کار بماند. به همين سبب، در مقابل دهن کجي تعدادي از نمايندگان مجلس که در هنگام بررسي صلاحيت وزير ورزش، شعار« دو- دو » سر داده بودند، ابراز نارضايتي کرد و اين عمل را رذالت نمايندگان مجلس خواند. روح الله حسينيان در اين مورد مي گويد:«بعد از برخورد مجلس هيأت رئيسه به همراه رؤساي کمسيونها به خدمت رهبري رسيد. من رهبري را هيچ وقت به اين ناراحتي نديده بودم ايشان فرمودند:مجلس رذالت نشان داد».
اين تحولات بحران دروني رژيم را تعميق و به درون باند غالب حاكميت منتقل كرده است. تلاشهاي خامنه اي تاكنون نه تنها نتوانسته اين بحران را مهار كند، بلكه تلاشهاي پنهان و توصيه هاي آشكار او عملا با انكار جريان متنفذي رو به رو ميشود كه آخوندهاي باند غالب به عنوان «جريان انحرافي» از آن ياد ميكنند.
به اين ترتيب، بحران عميق و شکاف مرگبار در رأس هرم قدرت، براي خامنه اي ميدان مانور زيادي باقي نمي گذارد. اينکه ولي فقيه سرانجام کدام راه را برگزيند به عوامل گوناگون بستگي خواهد داشت. اما مسأله مهمتر در اين ميان اين است که انتخاب هرکدام از اين گزينه ها، به معني به گِل نشستن سياست يک دست کردن قدرت و در نتيجه، شکست اين سياست و بنابراين، متضمن تهديد سقوط است.
9- شوراي ملي مقاومت ايران در اجلاس مياندوره يي خود در مورد موقعيت رژيم و جدالهاي درون آن به اين جمعبندي رسيد:«بحران حاد و بي علاج در راس هرم حاكميت كه با ماجراي استعفاي وزير اطلاعات و انتصاب واي ازسوي خامنه اي و قهر و خانه نشيني احمدي نژاد سربازكرد و هم چنان درحال گسترش است، تناقض ذاتي و ناسازگاري بنيادين رژيم ولايت فقيه با هرگونه نهاد و حتي نمايش انتخاباتي را نشان مي دهد و در عين حال بي اعتباري خامنه اي را به دنبال شقه هاي ناشي از تحميل دور دوم رياست جمهوري احمدي نژاد و حذف نيمه كارة رفسنجاني، برجسته مي كند. ولي فقيه رژيم با تحميل يك ضرب احمدي نژاد در نمايش انتخابات سال 88 ، نه تنها به يكپايگي و سلطه مطلق العناني كه مد نظرداشت نرسيد، بلكه اكنون گماشته اش هم حاضر به تبعيت از او نيست. اين بحران دروني و اوضاع انفجاري جامعه ايران از يك سو، و همگرايي بين المللي در تحريم رژيم، همراه با توفان قيامهاي منطقه ازسوي ديگر، موقعيت رژيم را از هر بابت شكننده كرده است. مشاركت رژيم و سپاه پاسداران درسركوب قيام مردم سوريه كه به وضع تحريمهاي مشخصي ازسوي دولت آمريكا و اتحاديه اروپا عليه فرماندهان سپاه پاسداران و نيروي تروريستي قدس منجرشده، بيانگر شدت احساس خطر رژيم از تحولات جاري است و حداكثر آمادگي و هوشياري سياسي را از جنبش مقاومت طلب مي كند»( اطلاعيه دبيرخانه شورا، اول تير 1390)
10- مديريت امنيتي اقتصاد ايران توسط قوة مجريه رژيم كه تحت فشار بحرانهاي دروني وبيروني است، ركود تورمي و فقر و بيكاري گسترده وعميقي را بر جامعه ايران تحميل مي كند. ركود اقتصادي به حدي رسيده كه، به گزارش اوليه صندوق بين المللي پول، نرخ رشد اقتصاد ايران به حدود صفردرصد تنزل كرده است. گراني ونرخ تورم با چنان آهنگ شديدي افزايش يافته كه حتي وزيراقتصاد رژيم ازافزايش 10 درصدي نرخ تورم طي سال گذشته سخن مي گويد (ايلنا-23 مرداد 90). احمد توكلي نماينده مجلس رژيم پيش بيني كرده است كه نرخ تورم تا پايان سال جاري به 40درصدبرسد.
کل درآمد ارزي ايران از محل فروش نفت از هنگام کشف نفت در ايران حدود 950 ميليارد دلار بوده که بيش از 350 ميليارد دلار آن طي دوران شش ساله احمدي نژاد نصيب حاکميت شده است. اما در همين دوران شش ساله و به خصوص طي يک سال گذشته، زندگي مردم ايران فاجعه بار شده است. به گواهي«سازمان شفافيت بين المللي » قوه مجريه رژيم ايران زير سلطة سپاه پاسداران، به لحاظ مالي دررديف فاسد ترين دولتهاي جهان قرار دارد. با انتصاب پاسدار قاسمي، رئيس بخش پيمانكاري سپاه پاسداران ( قرارگاه خاتم ) به عنوان وزير نفت، حلقه بهره برداري امنيتي از صنعت نفت وگاز وپتروشيمي ايران تنگترشده است.
مهمترين تحول اقتصادي سال گذشته اجراي طرح حذف يارانه (موسوم به طرح هدفمند کردن يارانه ها) و «واقعي کردن» قيمتها بود. هرچند تا وقتي قيمت سقوط کردة ريال واقعي نشود صحبت در مورد واقعي کردن قيمت کالاهاي حامل انرژي بيهوده است، اما طي همين مدت، قيمتها سير صعودي داشته و تمامي شاخصهاي کلان اقتصادي طوري تغيير کرده اندکه زندگي اکثريت مردم به تباهي کشيده شده است. افزايش سرسام آور نقدينگي و به تبع آن افزايش نرخ تورم، ورشکستگي واحدهاي توليدي، سقوط رشد اقتصادي، افزايش بيکاري و....همه حاكي از سقوط اقتصاد کشور است. سياست حذف يارانه ها هرچند نيم نگاهي به رهنمودهاي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول دارد، اما در اساس به دنبال اهداف امنيتي و بالا بردن درآمد دولت و صرف آن در جهت تشديد سرکوب و صدور تروريسم است. با دادن اعانه به خانواده ها، مي خواهند مانع شكلگيري جنبشهاي اعتراضي شوند. دولت فاسد آخوندي مدعي است كه ازمحل حذف يارانه ها، طي سال جاري حدود 60 هزار ميليارد تومان درآمد كسب مي كند. بر عملكرد بخش عمدة اين درآمد طبق قانوني كه ولي فقيه رژيم از آن حمايت كرد، حتي ارگانهاي حكومتي ازجمله مجلس رژيم حق نظارت وحسابرسي ندارند. ماهيت قرون وسطايي رژيم، سلطه سپاه پاسداران بر اقتصاد كشور و وجود بنيادهاي فرا دولتي، هيچ جايي براي رفرم اقتصادي باقي نمي گذارد.
11- خامنه اي هنوز به نقطه اي نرسيده که به شکست سياست يک دست کردن اعتراف کند. او درصدد است تا با مِهار احمدي نژاد جايگزين مناسب را، به نحوي که نه مستلزم بازگشت به گذشته باشد و نه نيازمند حذف احمدي نژاد تا دوسال آينده، سامان دهد. براي اين منظور، دست به اقدامات زير زده است:
* دستگيري بعضي از اطرافيان احمدي نژاد که مهمترينش دستگيري عباس اميريفر، دبيرکل «جامعه وعاظ ولايي»، رئيس شوراي فرهنگي نهاد رياست جمهوري، امام جماعت مسجد سلمان فارسي نهاد رياست جمهوري و عضو شوراي مرکزي جمعيت وفاداران انقلاب اسلامي است. بر اساس بعضي از اخبار رسانه هاي مخالف احمدي نژاد، اين فرد کانديداي احمدي نژاد براي وزارت اطلاعات بوده است.
* کسب بيعت مجدد و کامل سرکردگان اصلي سپاه پاسداران
*جدا کردن کامل باند فاشيستي امنيتي عماريون از احمدي نژاد
* ايجاد تشکل جديدي تحت عنوان «جبهه پايداري انقلاب اسلامي» متشکل از بريدگان از احمدي نژاد، براي پرکردن صندليهاي مجلس آينده از عناصري که در سر سپردگي شان به ولي فقيه جاي شک و شبهه نباشد.
* جلوگيري از بهره برداري باند مغلوب نظام از زير ضرب رفتن احمدي نژاد با زير ضرب بردن «دولت سازندگي»(رفسنجاني) و«دولت اصلاحات»(خاتمي) و ”جريان فتنه”(موسوي وكروبي).
* خنثي سازي رفسنجاني و تلاش براي هضم او در سرسپردگان ولايت خامنه اي از طريق مؤتلفه، البته بعد از حذف وي از رياست خبرگان و به حاشيه راندن مجمع تشخيص مصلحت نظام،
* و سرانجام برگماري آخوند گوش به فرمان هاشمي شاهرودي رئيس قبلي قضائيه رژيم، در رأس «هيات عالي حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سه گانه»، تا سايه و سپر مقام ولايت و نوعي قائم مقام بيان نشده رهبري باشد، هم احمدي نژاد را از موقعيت مقام دوم نظام محروم كند و هم به رفسنجاني نشان بدهدكه ازكرسي رياست مجمع تشخيص مصلحت، چيزي جز يك مقام تشريفاتي باقي نمانده است.
اين اقدامات ولي فقيه، درحالي كه سياست بي دنده و ترمز احمدي نژادي بدون افراد وفادار به احمدي نژاد ادامه دارد، نمي تواند بحران عميق درون هرم قدرت را مهار کند. خامنه اي مجبور است بپذيرد که با فلج شدن سياست يك دست كردن قدرت، و در حالي که راه بازگشت به رويش بسته شده و با تهديد سقوط روبهروست، تنها به سرکوب مطلق و صدور تروريسم عنان گسيخته مي تواند روي آورد.
ج : پيروزيهاي مقاومت و صعود راه حل سوم
12_ دراثر تكامل روند فشرده و همه جانبة رويارويي بين رژيم و مقاومت، قطب بندي سياسي چنان آشکار، شفاف و قاطع شده که نه فقط دو طرف ستيز، که همة ناظران و تحليگران به آن اذعان دارند. به همانگونه که مقاومت سازمانيافته مردم ايران در سرنگوني رژيم ولايت فقيه عَزم جَزم دارد و طي سي سال گذشته آماده پرداخت هزينه اين راه پُر فراز و نشيب بوده است، رژيم هم خود را در جنگي همه جانبه در عرصه هاي سياسي، نظامي و ديپلوماتيک عليه مقاومت مي بيند. در ارزيابي خامنه اي، از آن جا که خط مشي سياسي شوراي ملي مقاومت ايران باعث تعميق و گسترش قيامها و مقاومت توده يي مي شود و از آن جا که اشرف به مثابه کانون پايداري و نبرد مي تواند چراغ راهنماي زنان و مردان آزاديخواه ايران باشد؛ اقدامات سرکوبگرانه بايد هر چه بيشتر شدت پيداكند. در مقابل، مقاومت ايران با مداخله موثر و هشيارانه در جنبشها و قيامهاي مردمي و با افشاي پيگير سياستهاي تروريستي، سرکوبگرانه و ماجراجويانه رژيم در عرصه جهاني، قدرت مانور رژيم را محدود کرده و مماشاتگران را در تنگنا قرار داده است. در سال گذشته جنبش مقاومت درعرصه هاي مختلف روندي از پيشرفت و صعود پرشتاب و فشرده را طي كرده است.
13_ نيروهاي سرکوبگر تحت امر ولي فقيه براي محدود کردن حوزة نفوذ جنبش مقاومت در قيامهاي مردمي اقدام به دستگيريهاي گسترده، شكنجة زندانيان مقاومت و يورشهاي مكرر به خانواده هاي مجاهدان اشرف و خانواده هاي شهيدان و زندانيان سياسي کردند. اعدام جنايتکارانة مجاهدان قهرمان علي صارمي، جعفركاظمي و محمد علي حاج آقايي، اولين اعدامها به خاطر شركت در قيام و سفر به اشرف بود؛ هرچند كه اين اعدامها به خاطر مقاومت دليرانة اين شهيدان نتيجة عكس داد و باعث گسترش فضاي مقاومت و ايستادگي درجامعه شد و درسطح بين المللي نيز موج محكوميتها را عليه رژيم برانگيخت.
مقاومت ايران طي يک سال گذشته صدها اعلامية روشنگرانه در مورد نقض حقوق بشر در ايران منتشر و براي نهادهاي مدافع حقوق بشر و مجامع جهاني ارسال کرد.
افشاگريهاي جهاني درباره اعدامها، شكنجه ها و زجركُش كردن قهرماناني مانند محسن دگمه چي درزندان، در جلسات شوراي حقوق بشر ملل متحد و مواضع عفو بين الملل و ديگر مجامع مدافع حقوق بشر، سرانجام به تعيين مجدد گزارشگر ويژه ملل متحد براي بررسي نقض حقوق بشر درايران منجرشد. اين اقدام به رغم تمامي تلاشها و سرمايه گذاريهاي رژيم، ازجمله اعزام محمد جواد لاريجاني و هياتهاي همراهش به ژنو و نيويورك، شکست سنگيني براي رژيم ايران در قلمرو حقوق بشر بود.
رژيم آخوندها در زمان كوتاهي كه از تعيين گزارشگر ويژه مي گذرد ، چند بار اعلام كرده است كه از ورود گزارشگر ويژه ملل متحد به ايران ممانعت مي كند. اين موضعگيريهاي ننگين و ناگزير، تمامي نقشه ها و مانورهاي رژيم و مدافعان مماشات با رژيم را به رغم هزينه هاي كلاني كه برايش كرده اند، نقش بر آب مي كند.
14_ مهمترين دستاورد مقاومت ايران دركارزار حقوقي- سياسي، صدور قرار منع تعقيب و لغو اتهام تروريستي در پرونده17 ژوئن 2003 بود. دادگستري فرانسه و قضات تحقيق ضد تروريسم، پس از 8سال و پس از بررسي انبوه مدارك و اسنادي كه درحمله 17ژوئن با خود برده يا پس از آن گرد آوري و پرونده سازي كرده بودند، سر انجام قرار رسمي منع تعقيب رئيس جمهور برگزيده شوراي ملي مقاومت ايران و 23 تن از مسئولان، اعضا و هواداران مقاومت به اتهام تروريسم و تأمين مالي تروريسم را صادر كردند. به اين ترتيب، پرونده ۱۷ژوئن که از ۱۰سال پيش در زمان آخوند خاتمي، بهعنوان مشوق اصلاحات در رژيم اصلاحناپذير ولايتفقيه، بر اساس زدن برچسب تروريستي به جنبش مقاومت گشوده شده بود، از بابت اتهام تروريستي بهطور رسمي خاتمه يافت.
فراتر از اين، در حكم صادره، مفهوم تروريسم از مقاومت مشروع و جنگ توسط يك ارتش آزاديبخش تفكيك شده و قاضي تصريح كرده است كه نميتواند« مخالفان رژيم ايران را تروريست توصيف كند» و بگويد« آنها در هيچ شرايطي نميتوانند از حق خود براي مقاومت عليه ستم استفاده كنند» .
حقوقدانان و وکلاي برجستة فرانسوي با استقبال از صدور قرار منع تعقيب توسط قاضي تحقيق، يادآوري کردند که از يک دهه پيش اعلام کرده بودند كه اين پرونده سازي عليه جنبش مشروع مقاومت ايران از ابتدا با انگيزة سياسي و به خاطر استمالت و معامله با استبداد مذهبي حاکم بر ايران، تشکيل شده است. طي ۸ سال گذشته اندك اندك به اثبات رسيد که صدها هزار برگ دعاوي و اتهامات دروغين، چيزي جز اباطيل وزارت بدنام اطلاعات و مزدوران برون مرزي آن در همکاري مستقيم وزارت اطلاعات آخوندها با سرويسهاي پشتيبان نبوده است.
صدور قرار منع تعقيب بهمثابه سوختن و برباد رفتن يک دهه سرمايهگذاري، پرونده سازي، شيطانسازي، انتشار اطلاعات گمراه کننده و لجنپراکني رژيم ولايت فقيه و مزدوران و شاهدانش عليه مقاومت ايران و سمبلهاي آن است.
خانم مريم رجوي صدور اين قرار منع تعقيب را «با بزرگداشت خاطره شهيدان والامقام صديقه مجاوري و ندا حسني و ديگر قهرمانان مقاومت که تمامي هستي خود را براي اثبات حقيقت نثار کردند، به مردم ايران و مجاهدان آزاديستان بهويژه در اشرف اشغال شده و خون افشان» تبريک گفت .
شوراي ملي مقاومت از همة هموطنان و ياران مقاومت ايران در سراسر جهان بهويژه از حقوقدانان و شخصيتهاي سياسي و اجتماعي و مذهبي در فرانسه و ديگر کشورهاي جهان که در اين کارزار ده ساله در کنار مردم و مقاومت ايران ايستادند و سرانجام حقانيت و مشروعيت مقاومت در برابر ستمگري را در انظار جهانيان به كرسي نشاندند، ستايش و قدرداني مي کند. اين حكم براستي يك هديه بزرگ از سوي مقاومت ايران و رئيس جمهور برگزيدة آن به رزمندگان آزادي دردنياي معاصر است . خون شهيدان و يك دهه كارزار بي وقفة اعضا و هواداران مقاومت، پشتوانة اين پيروزي بياد ماندني است.
د : حملة جنايتکارانة 19 فروردين و راه حل صلحآميز و دائمي براي اشرف
15- حمله جنايتکارانه نيروهاي تحت امر مالکي به شهر اشرف در روز 19 فرودين امسال، واکنش وحشيانة خامنه اي در برابر پيشرفتهاي مقاومت و نياز او به ازميان برداشتن نيروي اصلي مخالف رژيم بود. اين حمله براساس تمامي معيارهاي حقوقي يك جنايت عليه بشريت، جنايت جنگي و جنايت عليه جامعه بين المللي شمرده مي شود. حكم دادگاه اسپانيا، نظريه هاي ارائه شده توسط استادان حقوق بين الملل و قطعنامه دوحزبي نمايندگان كنگره آمريكا مؤيد اين حقيقت است.
طبق سندي كه توسط شوراي ملي مقاومت منتشر شد، اين حمله نظامي، طرحي براي نابودي کامل سازمانيافته ترين و مقتدر ترين نيروي مخالف رژيم بود. ابعاد نيروي مهاجم و شدت وحشيگري در اين حمله و شليك مستقيم به افراد بي دفاع و غيرمسلح، نشان دهندة هدف اين تهاجم بود: نابودي کامل اشرف، كه سياست راهبردي خامنه اي براي مهار بحران داخلي و پيشروي بيشتر در عراق و بلعيدن اين کشور است. ولي فقيه ارتجاع اين سياست را لازمة حفظ نظام ميداند ؛ از همين رو پايداري در اشرف نيز بخش تجزيه ناپذير نبرد براي سرنگوني اين رژيم است.
خامنه اي حمله به اشرف و نابودي آن را شرط حمايت از مالكي در وضعيت بحران سياسي عراق تعيين کرده بود، ولي مقاومت حماسي مجاهدان شهر اشرف و جانبازي شهيدانش منجر به توقف اين حمله شد. پايداري زنان و مردان دلير در برابر حملات جنايتكارانه وحوش تا دندان مسلح نوري مالكي و مزدوران نيروي تروريستي قدس و مقاومت در مقابل محاصرة ضد انساني و شكنجه رواني، موج بسيار نيرومندي از حمايتهاي سياسي و حقوقي را برانگيخت و منجر به انزواي سياسي رژيم و عامل دست نشانده اش درعراق شد.
خانم مريم رجوي در گردهمايي بزرگ روز 28 خرداد امسال در پاريس در مورد اين حمله گفت:«حملة 19 فروردين به اشرف، واكنش رژيم براي مهار نيروي سركش آزادي در جامعة ايران مخصوصاً بعد از شعلهورشدن دوبارة آتش قيامها از زير خاكستر خيانت بود...مي خواستند اشرف را منهدم كنند، اما اشرف در تمام جهان به عنوان نبرد شعلهور مردم ايران براي آزادي شناخته شد. ميخواستند خاموشش كنند، اما آتشي در جان ميليونها ايراني افروخت كه هرگز خاموشي نخواهد پذيرفت......جامعة جهاني به ويژه ملل متحد و آمريكا، در قبال حفاظت و امنيت ساكنان اشرف مسئولند. به آنها ميگوييم: مجاز نيستيد به بهانة احترام به حق حاكميت عراق در قبال جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي بيعملي پيشه كنيد. اين نقض آشكار تعهدات بينالمللي است....بله حمله به اشرف، ربطي به حاكميت ملي عراق ندارد. اين كشتار در بيت خامنهاي طراحي شد، براي دفاع از ولايت فقيه بود ..»
16- پس از حملة جنايتكارانة 19 فروردين، راه حل پارلمان اروپا براي رفع وضع بحراني اشرف در مقابل راه حل خامنه اي مبتني بر نابودي اشرف يا به تسليم كشاندن کامل زنان و مردان مجاهد، قرار گرفت. اين راه حل كه توسط هيات اعزامي پارلمان اروپا به عراق، و گروه رابطه با عراق ارائه شد، در كميسيون خارجي به تصويب رسيد و حمايت تماميت پارلمان اروپا را بدست آورد.
اين راه حل، بعنوان يك راه حل صلح آميز و دائمي، بصورت يك طرح مشخص در 19 ارديبهشت از سوي استرون استيونسون رييس گروه رابطه با عراق، براي رييس جمهور، وزيران خارجه و دفاع آمريکا، رؤسا و وزيران خارجة کشورهاي عضو اتحاديه اروپا، رهبران کشورهاي عربي، دولت عراق و دبيرکل و مقامات ملل متحد ارسال گرديد.
در روز 20 ارديبهشت، هيات رسمي اعزامي پارلمان اروپا به عراق، در يک کنفرانس مطبوعاتي در مقر پارلمان اروپا در استراسبورگ، طرح خود براي اشرف را اعلام کرد.
در اين طرح، در عين برسميت شناختن حقوق ساکنان اشرف طبق قوانين و کنوانسيونهاي بينالمللي، انتقال آنان به كشورهاي ثالث پيشنهاد شده است.
همچنانكه دكتر آلخو ويدال كوادراس و خوزه سالافرانكا دو تن از نايب رئيسان پارلمان اروپا و همچنين گابريل آلبرتيني رئيس كميسيون خارجي و استرون استيونسون رئيس گروه رابطه با عراق متعاقباً در يك نامه مشترك به خانم اشتون، نمايندة عالي اتحاديه اروپا و نايب رئيس كميسيون اروپا در 25 تير نوشتند:« پذيرش اين طرح از سوي ساكنان اشرف، پس از ديدار 5 ساعته رييس هيأت رابطه با عراق با خانم رجوي رئيس جمهور منتخب شوراي ملي مقاومت ايران،و كسب موافقت او، به آن اعتبار واقعي و عملي داده است».
مسئولان بلندپايه پارلمان اروپا در نامه خود خاطر نشان كردند« علاوه بر كشورهاي اروپايي، اين طرح حمايت گسترده اي در عراق و در كشورهاي عربي از جمله در مصر و كويت و اردن كسب كرده است. اما رژيم ايران كه نميخواهد ساكنان اشرف جان سالم بدر ببرند، به وزارت اطلاعات، نيروي قدس، سفارت رژيم در بغداد و دست نشاندگانش در عراق ماموريت داده تا با اين طرح مقابله كنند و آنرا به شكست بكشانند و به دولت عراق ابلاغ كرده است با هر طرحي كه تحت كنترل كامل دولت عراق نباشد مخالف است».
آنها در نامه خود همچنين هشدار دادند :« يك راه ديگر براي خنثي كردن راه حل اروپا راه حلي است كه برخي طرفها از جمله دولت عراق و برخي محافل در آمريكا مطرح كرده و خواستار انتقال ساكنان اشرف به نقطة ديگري در عراق مي باشند. بنا به ارزيابيهاي دقيق، اين راه حل غير منطقي، غير عملي و بغايت خطرناك است و زمينه ساز يك كشتار بزرگتر خواهد بود.. جابهجايي در عراق شانس انتقال به كشور ثالث، يعني طرح اروپا را از بين مي برد و آيندة اشرف را براي مدتها در ابهام فرو مي برد» .
شوراي ملي مقاومت از تلاشهاي خانم مريم رجوي در مذاكرات طولاني با رئيس گروه رابطه با عراق در پارلمان اروپا- كه به توصية نمايندة ويژة دبيركل ملل متحد آقاي اد ملكرت دربارة اين طرح با خانم رجوي در پاريس گفتگو كرد- و از رويكرد مسؤلانه نمايندگان اشرف درقبال طرح اروپا قدرداني نمود و تأكيد كرد كه اين امر مسؤليت دولت آمريكا و ملل متحد را در خصوص تأمين حفاظت اشرف در مرحله انتقالي مضاعف ميكند.
شورا همچنين طرح شكست خوردة «کمي دورتر، کمي امن تر» براي جابجايي ساكنان اشرف در داخل عراق را قوياً مردود شناخت و آن را طرح فرستادن مجاهدين به زير تيغ جلادان با جعل کلمه «امن» دانست.
17- شوراي ملي مقاومت درتلاش خود براي انجام تحقيق بين المللي ، فراخواندن جنايتكاران جنگي به پيشگاه عدالت و اعاده كامل حقوق ساکنان اشرف ازپاي نمي نشيند. ما كارزار حفاظت از اشرف را بخش جدايي ناپذير كارزار مقاومت و قيام براي آزادي ايران از چنگال رژيم استبداد مذهبي حاكم بر ايران مي دانيم كه بالفعل موجب بالاترين اثرگذاري دراعتلاي مقاومت و قيام در داخل كشور بوده است.
اين كارزار طي يکسال گذشته در تمامي عرصه هاي حقوقي، سياسي و بين المللي ادامه داشت و برخي از دستاوردهاي مهم آن به قرار زير است:
* صدور حكم دادگاه اسپانيا عليه مالكي، نخست وزير عراق و احضار سه جنايتكار ديگر از فرماندهان حمله به اشرف در 19فروردين، از جمله فرمانده نيروي زميني عراق، و احكام ديگر اين دادگاه در مورد فراخواندن دست اندركاران جنايت عليه بشريت دراشرف در 6و7 مرداد1388، به پيشگاه عدالت.
* بيانيه هاي بيش از4000 نماينده پارلمان از 41 كشور در 5 قاره، ازجمله بيانيه هاي اكثريت 30 مجلس قانونگذاري، شامل پارلمان اتحاديه اروپا و مجمع پارلماني شوراي اروپا، و بيانيه هاي شهرداران منتخب 7100 شهر در فرانسه، ايتاليا و بلژيك،
* نزديك به 60 نهاد جهاني مدافع حقوق بشر در اعتراض به نقض حقوق انساني ساكنان اشرف موضعگيري كردهاند.
* جلسات رسمي استماع در كنگره آمريكا، درسناي آمريكا و هم چنين در پارلمانهاي كشورهاي اروپايي، و در پارلمان اروپا. در استماع كمسيون خارجي پارلمان اروپا با حضور اد ملكرت نماينده ويژه دبيركل ملل متحد در عراق ، نمايندگان موضوع نصب بلندگوها توسط عوامل رژيم آخوندي با همكاري نيروهاي عراقي را به چالش كشيدند و نماينده دبيركل بر ابراز مخالفت مكرر خود دراين باره تاكيد كرد.
* كنفرانسهاي متعدد بين المللي با شركت و سخنراني برجسته ترين حقوقدانان و پارلمانترها از كشورهاي مختلف جهان
* تأكيد وزير خارجه آمريكا درجلسه استماع كنگره، بر لزوم اقدام براي حفاظت از اشرف.
18- موقعيت حقوقي مجاهدان اشرف كه در ژوئيه 2004 ازسوي ايالات متحده آمريكا به عنوان نيروي اشغالگر عراق و ازسوي كميته بين المللي صليب سرخ به عنوان افراد حفاظت شده طبق كنوانسيون چهارم ژنو به رسميت شناخته شده است، به رغم تلاشهاي ديكتاتوري آخوندي و دست نشاندگانش درعراق براي ناديده گرفتن آن، در 22 نظريه حقوقي ازسوي استادان و متخصصان جهاني حقوق بين الملل وهم چنين مشاوران عاليرتبه ملل متحد تئوريزه، فرموله و روشن شده است.
از جمله، پروفسور گودوين جيل، يكي از متخصصان نامدار حقوق پناهندگي در سطح بين المللي، كه سالها مشاور عاليرتبه حقوقي كميسارياي عالي پناهندگان بوده است، اخيراً نظرية مبسوطي پيرامون موقعيت پناهندگي ساكنان اشرف از منظر قانون بين الملل در چارچوب وظايف كميسارياي عالي پناهندگان ارائه داد. و خواستار تأييد دوبارة موقعيت پناهندگي ساكنان اشرف و حق آنها براي برخورداري از حفاظت بين المللي و حضور كميساريا در اشرف گرديده است تا كارايي مفيد آژانسهاي سازمان ملل تأمين شود.
همچنين بايد از اظهارات پروفسور ژان زيگلر، نايب رئيس كميتة مشورتي شوراي حقوق بشر ملل متحد ياد كرد كه در كنفرانس بين المللي حقوقدانان در مقر اروپايي ملل متحد درژنو با حضور رئيس جمهور برگزيده مقاومت در روز 20 مرداد گفت: «ملاها خطر اشرف را خوب درك كرده اند. لذا پدري را صرفا به خاطر اينكه از فرزندش در اشرف ديدن كرده اعدام مي كنند، زيراكوچكترين تماس جامعه ايران با اشرف، كل ساختمان تروريستي ملاها را زير سوال ميكشد. ولي ما اينجا هستيم تا يك همبستگي بين المللي و نهادينه با اشرف ايجاد كنيم. وضعيت اشرف از نظر حقوق بين الملل بسيار روشن است. دو قطعنامه شوراي امنيت يعني قطعنامه هاي 96 و 98 در اين رابطه وجود دارند در دومين قطعنامه گفته شده است: ”وقتي يك جمعيت درمعرض عواقب يك جنگ يا شورش قرارداشته باشند يا وقتي دولت قادر به خاتمه دادن به رنج و مشكلات يك جمعيت نباشد يا نتواند از آنها پيشگيري كند، مسئوليت بين المللي حفاظت بر اصل عدم مداخله اولويت پيدا ميكند“. در حقوق بين الملل، اين موضوع خيلي روشن است. اشرف جايي است كه اين مسئوليت بايد در آن اجرا شود.... كميته مشورتي و همچنين شوراي حقوق بشر تصديق مي كنند كه قطعنامه هاي شوراي امنيت قانون بين المللي محسوب مي شوند. بنابراين، مسئوليت (حفاظت اشرف) بر عهده جامعه بين المللي است. ما اينجا گرد هم آمده ايم تا بقاي اشرف را تضمين كنيم. تا بتواند به درخشش خود ادامه دهد، نه اينكه در خفا باشد، بلكه بتواند نور ساطع كند و شهادت بدهد. اين شهادت اكنون بسيار مهمتر از يك سال پيش است و علت آن انقلابهاي عربي است. چرا؟ زيرا ما با مقاومان مسلمان، با زنان و مرداني با ايمان عميق روبرو هستيم كه به قيمت جانشان تجلي گر ارزشهاي جهانشمول دمكراسي، آزادي و خودمختاري هستند. اگر اشرف باقي نماند، بايدگفت كه اين هم به طور مثال براي انقلاب عرب، براي انقلابيون عرب كه در جستجوي مرجع و الگو هستند، به مثابه يك فاجعه خواهد بود. من اين را ميگويم چون از يك ماموريت براي شوراي حقوق بشر ملل متحد در آفريقاي شمالي بازگشته ام و واضح است كه از مصر تا كوه هاي نافو در ليبي شرقي و تا تونس، همه اين جوانان در جستجوي مرجع و الگو هستند.
براي اينكه اشرف باقي بماند، دو كار بايد فورا انجام شود. از يك طرف حضور فيزيكي ملل متحد در اشرف، نه بازديدهاي نوبه اي يونامي كه اكنون هست، بلكه يك حضور دائمي ناظران در داخل شهر اشرف با پرچم ملل متحد. كار ديگر، بايستي يك تصميم حقوقي از جانب كميسارياي عالي پناهندگان براي بازشناسي استاتوي پناهندگي و موقعيت پناهندگي جمعي همه ساكنان اشرف بر اساس كنوانسيون 1952 باشد».
ه: كارزار لغو برچسب وزارتخارجة آمريكا و ترس و سراسيمگي رژيم
19- نتايج درخشان و دستاوردهاي كارزار حقوقي – سياسي مقاومت ايران در دفاع از حقوق مجاهدان اشرف و در زمينه درهم شكستن و مفتضح كردن بزرگترين توطئه رژيم ولايت فقيه يعني زدن برچسب تروريستي به مقاومت مشروع مردم ايران، همواره واكنشهاي هيستريك رژيم را در پي داشته است. در اين ميان بسيج جنون آميز رژيم و بخشي از «اپوزيسيون» خانگي و خانه نشين شده اش در هراس از احتمال لغو برچسب وزارت خارجه آمريكا، از جهات مختلف استثنايي و تماشايي است. آنچه از خودكارهاي سياه و سبز خامنه اي درداخل وخارج كشور در اين زمينه تراوش مي كند، كلكسيون همان مهملاتي است كه ساختة وزارت اطلاعات است و بهتر از هر مدرك و سندي، آبشخور مشترك آنها را افشا مي كند. در بازار مكاره ، اقدامات پيشگيرانه از خروج نام مجاهدين از ليست، همه دلالان ثابت و پادوهاي دوره گرد ”نظام مقدس” به خط شده اند تا هر رطب و يابسي را در حمله به مجاهدين و جنبش مقاومت عرضه كنند؛ هم اتهام ماركسيستي؛ هم ادعاي سكت افراطي مذهبي؛ هم منافق و بدتراز كافر و بخشي از ارتش صدام براي كشتار كردها و شيعيان ؛ هم سرسپردگي به آمريكا و اسرائيل و سعودي؛ هم نيروي مرده يي كه اصلا حرفش را هم نبايد زد چون زنده ميشود، هم نيروي ساختار شكن مهيبي كه اگر ازليست خارج شود تمام تلاشهاي «كنشگران بي خشونت» براي حفظ ساختار نظام مقدس را خنثي مي كند. آخرين اثر اين كارگاه اشتراكي پوزيسيون ـ آپوزيسيوني توليد عريضة همان سي و هفت نفري است كه انگار هيچ وجه اشتراكي با هم ندارند، الا كينة مشترك شتري نسبت به مجاهدين. اما همة اين تلاشهاي گوناگون و در عين حال متحدالجهت، حاصلي جز روشن كردن دو نكته نمي تواند داشته باشد: يكي اثبات بي اعتباري ليست كذايي كه در زير ضرب احكام دادگاهها و انتقادات سياسي دولتمردان و نمايندگان كنگره آمريكا از هر دو حزب قرار گرفته است. ديگري، رعشه و لرزه در رژيم ولايت فقيه، كه دار و دسته هاي غالب و مغلوب وطني و دست نشاندگان عراقيش به بسته هاي مشوق سياست مماشات معتاد شده اندا و براي ادامه جنايات خود به اين برچسب نياز حياتي دارند.
20- شركت كنندگان در بزرگترين گردهمايي ايرانيان درخارج كشور كه روز شنبه 28 خرداد 1390 ( اجتماع 18ژوئن) در پاريس برگزارشد، حفظ برچسب تروريستي عليه سازمان مجاهدين خلق ايران از سوي وزارتخارجه آمريکا به رغم احكام قضايي صادره را يک اقدام غير قانوني و مشارکت در سرکوب مردم و مقاومت ايران توصيف کردند و از دولت امريکا اجراي دستور دادگاه را خواستار شدند.
خانم رجوي در سخنان خود در اين گردهمايي گفت: «ايالات متحده در بستن راه تغيير در ايران مسئوليت دارد. زيرا نيروي اصلي تغيير در ايران را با يک برچسب واهي به بند کشيده است. توجه به حکم دادگاه و به فراخوان نمايندگان کنگره و شخصيتها و صاحبنظران بلندپايه آمريکا که خواهان لغو برچسب تروريسم و به رسميت شناختن مقاومت ايران هستند، بيش از هر زمان ضروري است. ما ايالات متحده را فرا ميخوانيم که به اين نامگذاري رسوا خاتمه بدهد و سياستي را که تا امروز مانع آزادي مردم ايران بوده، تغيير دهد.اکنون نوبت گشودن پرونده جنايتهاي رژيم ضدبشري آخوندي است اين پرونده بايد در شوراي امنيت بازگشوده شود تا مردم ايران ببينند که در سطح بينالمللي چه کسي با آنها و چه کسي با ملاهاست؟! اين پرونده بايد از طريق شوراي امنيت به ديوان کيفري لاهه ارجاع شود. مردم ايران ميخواهند حکم جلب خامنه اي صادر و به اجرا گذاشته شود و چنين خواهد شد».
هم ميهنان عزيز،
در شرايط پرتلاطم و پرشتاب تحولات خاورميانه و شمال آفريقا، و در شرايطي که نبرد سهمگين و سرنوشت ساز مردم ايران براي آزادي و دموکراسي ادامه دارد، شوراي ملي مقاومت در آغاز سي و يکمين سال حيات خود، در ستيز با رژيم ولايت فقيه براي به زير كشيدن حاكميت استبدادي-مذهبي و براي استقرار آزادي و حاكميت ملي با مردم ايران تجديد پيمان مي كند.
شوراي ملي مقاومت ايران در 30 سال گذشته با شما و در کنار شما و در پيکارهاي بي امان شما در هر کوي و برزن و در هر کارخانه و مدرسه و دانشگاه ايستاده است. هيچ نيرويي نمي تواند ما و ملت ما را از اين مبارزه دورانساز باز دارد.
همچنانكه آقاي مسعود رجوي، مسئول شوراي ملي مقاومت گفته است:«هر که با ديکتاتوري ديني و ولايت فقيه نيست و هر کس به رأي مردم و حاکميت جمهور مردم پايبند است، با ماست».
مردم و مقاومت ايران پيروز مي شوند.
شوراي ملي مقاومت ايران
مرداد1390