سرمقاله ....
نُقطه عزیمت برخورد به نمایش انتخابات، شرایط عینی است
منصور امان
هر گاه به جنجالی ترین و پُر سروصدا ترین موضوع سیاسی روز در جمهوری اسلامی یعنی، انتخابات مجلس نظری افکنده شود و گُفته های گوناگون نقش آفرینان در آن شنیده شود، چنین می نماید که گویی عقربه زمان به عقب بازگشته و حُکومت و جناحهای تشکیل دهنده آن به گونه مُعجزه آسایی به شرایط پیش از خُرداد 88 پرتاب شده اند. گرایشهای سه گانه باند ولایت با حرارت روی پیشخوان "انتخابات مجلس نُهم" مشغول کشیدن و پس زدن سهمیه هستند و باند "اصلاح طلب" با همین درجه ی تب، در حال شرط گُذاری و بازار گرم کُنی گرد شرکت یا عدم شرکت می باشد.
اما برای اثبات این حقیقت که بازی سنواتی "نظام" این بار تحت قواعد به کُلی مُتفاوتی که خیزشهای 88 آن را تحمیل کرده برگُزار می شود و مُدیران و بازیگران آن تعیین کننده تاثیر و نتایج عملی اش نیستند، نیازی به تحلیل شرایط عینی از نگاه مُخالفان نیست؛ قانع کننده ترین شواهد و دلایل را خود آنها ارایه می کنند. *
تهدید امنیتی
روز 9 شهریور، رهبر جمهوری اسلامی، فضایی که بر پستوهای خُصوصی بیت او حاکم است را روی صحنه همگانی به نمایش گذاشت. او انتخابات پیش رو را یک "چالش امنیتی" ارزیابی کرد و هُشدار داد: "نباید اجازه داد که این چیزی که ذخیره امنیت است، پشتوانه امنیت است، به امنیت ما صدمه وارد کند."
آیت الله خامنه ای بهتر از هر کس دیگری بر هزینه دار بودن این سُخنان آگاه است. دستگاه تبلیغاتی تحت اداره او، به طور روانه هزینه های سیاسی و مالی کلانی را صرف تکذیب وجود شرایطی می کند که وی تصویر کرده است. تحت رهبری او، اُرکستر پایوران نظامی و امنیتی "نظام" جُز برای وارونه نوازی موقعیت واقعی "بالا و "پایین" ساز دیگری به دست نگرفته و اینک اعتراف می کند که نُت به گونه دیگری نوشته شده و تمام مُدت خارج می زده است.
در حالی که "نظام" در عمل از ثبات سیاسی فرسنگها فاصله دارد، نمایش در دست داشتن کُنترُل اوضاع، تنها دریچه ای است که اقتدار آن را به جامعه مُنتقل می کند. همه ی لاف و گزافه های تبلیغاتی، تروریسم خیابانی و دستگیریهای گروهی با هدف خُنثی ساختن قهری جامعه و دور نگه داشتن آن از دژ بی دفاع حُکومت صورت گرفته و حال آقای خامنه ای پرده را کنار زده و پُشت صحنه نمایش، جایی که او و همدستانش وحشت زده به اطراف می نگرند و بین بندهای دستور کار خویش تلو تلو می خورند را برای "دُشمنان" آشکار ساخته است.
هرگاه به ساز و کاری که رژیم جمهوری اسلامی برای تقسیم کُرسیهای نهادهای انتخابی فراهم آورده نگاهی افکنده شود، درک دلایل نگرانی رهبر جمهوری اسلامی از انتخابات آتی مجلس اندکی دُشوار خواهد شد.
در شرایط نبود احزاب و تشکُلهای مُستقل یا حتی نیمه دولتی، میدان انتخابات فقط پهنه دست و پنجه نرم کردن "خودی" ها می تواند باشد. یک فیلتر جلو تر، شورای نگهبان حریفان را انتخاب و دستچین می کند و سر آخر، برگُزارکنندگان و ناظران انتخابات، آخرین نگرانیهایی که مُمکن است پیرامون همگون نبودن نتیجه در صحنه عمل وجود داشته باشد را با رقم سازی و در بدترین حالت، با برگه نویسی برطرف می سازند.
بنابراین، تا آنجا که به فُرم برمی گردد، شرایط یاد شده نه تنها نمی تواند "تهدید" انگاشته شود، بلکه همچون دوره های گُذشته، می بایست یک "فُرصت" بی همتای دیگر باشد که حُکومت با استفاده از آن، پروسه ی خلع ید از جامعه را یک گام دیگر به جلو برده، مُناسبات درونی خود را تنظیم می کند و ژستی مُفیدی هم به سمت خارج می گیرد.
بنابراین، ریشه وحشتی که - نه فقط - آقای خامنه ای به زبان آورده، در نُقطه عمیق تری خانه دارد؛ جایی که از دسترس ترفندهای بوروکراتیک و سازو کارهای قهری حُکومت خارج و اراده مُجردش بر آن بی تاثیر است.
حرکات اجتماعی
در ماه گُذشته (شهریور) چند رشته حرکات کوچک و بُزُرگ اعتراضی، موقعیت حقیقی جامعه را با مثالهای تازه ای مُستند کرد. اعتراضی که علیه یک فاجعه زیست مُحیطی در اُرومیه شکل گرفت، استعداد آن را داشت که با شتابی سرگیجه آور برای حُکومت، به رشته ای از تظاهُرات و خیزشها در سراسر آذربایجان تبدیل شود. واکُنش خشن و افسارگُسیخته حُکومت، مضمون حرکات توده ای با هر انگیزه و خاستگاه و جایگاهی که این یا آن اعتراض مُشخص در کادر یک رویارویی فراگیر تر می یابد را حتی برای نزدیک بین ترین محافل قُدرت یا پیرامون آن مُشاهده پذیر کرد.
پیشتر، حُکومت با همین میزان از سراسیمگی، نیروهای خود را برای جنگ با تجمُعی بسیج کرده بود که جوانان از طریق شبکه های اجتماعی زیر تیتر "آب بازی" سازماندهی کرده بودند و اندکی بعد نوبت یک حرکت خودسامان دیگر بر "بام تهران" بود که نیروهای ضد شورش را از پادگان بیرون بکشد تا از حُکومت در برابر "فانوسها" حفاظت کنند. آنچه که در نگاه اول در برخورد قُدرت حاکم با تجمُعهایی بدون جهت گیری مُستقیم سیاسی خودنمایی می کند، نداشتن اعتماد به نفس آن است. رژیم "آب بازی" را به چالش گرفتن اقتدار خود و خطری برای نظم سیاسی به حساب می آورد و این بهترین نشانه از احساس امنیت و پندار تنگ نشستن بر زین نیست. اندکی عمیق تر، آنگاه که به علت وجود این ارزیابی پرداخته شود، روشن می گردد که حُکومت به دُرُستی کُنشهای اجتماعی جُداگانه را همچون قطعات یک پازل پیچیده تر می انگارد که در کنار یکدیگر تصویری از پایان آن را شکل می دهند.
در یک شرایط عادی، ارتباط و تاثیر مُتقابل حرکات توده ای حداکثر در سطح جریان خواهد یافت و هرگز به عُمق، جایی که اهداف مُشترک تولید می شود و آماج جُداگانه بر یکدیگر مُنطبق می گردد، راه نمی برد. اما هر گاه همین جُنبشهای کوچک یا بُزُرگ در بطن یک بُحران گُسترده تر شکل بگیرند، از آن تاثیر می پذیرند و خود بر آن تاثیر می گذارند. در این شرایط، مضمون جدال نیز خصلتی عمومی خواهد یافت که به ویژه از جانب نیروی زیر ضرب به طور افراطی باز تولید می شود.
خیزشهای 88، بُحران در مُناسبات "بالا" و "پایین" را به ویژه به دلیل طرح خواسته ها و شُعارهایی که نیاز نیروهای شکل دهنده آن را بازتاب می داد اما از گُنجایش نظم محدود حاکم فراتر می رفت، به یک موقعیت اجتماعی فراز داد. نه فقط تداوُم مُبارزه در "پایین" چه به شکل حرکات گوناگون و مقطعی و چه در هیات خودآگاهی ذهنیت اجتماعی بلکه، واکُنش حُکومت و آماده باش دایمی آن، از تثبیت بُحران مزبور به عُنوان شرایط عینی خبر می دهد.
در همین رابطه، می باید به یک نُکته مُهم در چگونگی شکل گیری خیزش آذربایجان توجُه کرد. تیر شروع اعتراضها زمانی شلیک شد که اُرگان قانونگذاری حُکومت با خودداری از پرداختن به مساله خُشک شدن دریاچه اُرومیه، در عمل به مرگ آن حُکم داد. شکل گیری یک جبهه گُسترده توده ای در برابر این تصمیم، در حقیقت محدود ساختن دایره تصمیم گیری و اعمال اراده مُستقیم حُکومت در دایره اختیاراتی است که برای خود دست و پا کرده و قایل به آن است. خیزش آذربایجان، رابطه یکجانبه و ساده بین اعمال اراده از مجراهای اعمال قُدرت (قانونی یا غیرقانونی) و حوزه تاثیر یابنده از آن را به چالش گرفت و نقش مُداخله گرانه "پایین" به مثابه یک فاکتور تاثیر گذار را به پارامترهای مُحاسبه ی بالاترین دستگاههای اداری تحمیل کرد. وجود نیروی اجتماعی فشار که تصمیمهای گرفته شده از فراز سر خود و علیه نیازها و منافع اش را بر نمی تابد و برای تغییر یا الغای آن فعال می شود، نمودی از استمرار موقعیت قُطب بندی شده ای است که در خُرداد 88 در پی برنتابیدن یک تصمیم دیگر "نظام"، با ورود نیروی اجتماعی به قلمرو اقتدار آن شکل گرفت.
تصمیم کلان برگُزاری انتخابات، در حالی که مُطالبات گرد انتخابات پیشین، نیروی مُحرک قُطب بندی موجود را تشکیل داده و قُدرت حاکم قادر به ایجاد و تثبیت وضعیت و آرایش جدیدی نگردیده، دروازه کلانی است که مسیر ورود تضادها و چالشهای فعال و نیمه فعال به حوزه عمل را هموار می سازد. راه رژیم ولایت فقیه به این مقصد، از گردهماییهای پراکنده ولی پُرشمار نیروی فشار اجتماعی در برابر مجلس مُلاها تا مُداخله اتوریته شکن توده ها در اُرومیه و تبریز نشانه گذاری شده است.
جدالهای درونی
هر گاه بُحران حاضر برای اعلام موجودیت و تشریح ویژگیهای خود به سُخنگوی تمام وقت نیاز می داشت، واجد شرایط تر از حُکومت نمی توانست بیابد. نیمه ی آشکار "تهدید امنیتی" آقای خامنه ای، زبانه کشیدن شُعله درگیریهایی در دستگاه قُدرت است که او یک طرف اصلی آن را تشکیل می دهد. نیازی به گُفتن نیست که "ولی فقیه مُطلقه" از دست دادن اُتوریته بر شُرکا و کاهش جایگاه خود به طرف عادی مُشاجره و کشمکش را مدیون کُدام تغییر توازُن است.
گُماشتگان یاغی شده او در فراکسیون نظامی-امنیتی دولت، باور ندارند که ولی فقیه و "اصل ولایت فقیه" بتواند از ضربه سهمگینی که از "قشر خاکستری" دریافت کرده، بهبودی حاصل کند و از سوی دیگر، مُتحدان او در فراکسیون راست سُنتی با همین ارزیابی در پی گرفتن امتیاز و تصرُف زمین بیشتر زیر "خیمه نظام" برآمده اند.
همه ی تلاش آقای خامنه ای برای بستن شکاف در دستگاه قُدرت به گونه ای که حریفان را به نواله ای راضی و خود دیگ را سر بکشد، به شکست انجامیده است. نمایش انتخابات مجلس نُهم آخرین فُرصت او برای تثبیت موقعیت خود از طریق اثبات توانایی در سامان دادن به تقسیم ناعادلانه سهم مُدعیان است. این حقیقت که "رهبر" حتی در این شرایط ویژه و حساس نیز نمی تواند اراده خود را به شُرکایش تحمیل کند، همه چیز را در باره بُحران نظم سیاسی بیان می کند.
این بدان معنا نیست که آقای خامنه ای توان و اهرُمهایی که در اختیار دارد را در این جهت به کار نیانداخته، برعکس تراژدی او آن است که تمام وزن خویش را در کفه ترازو گُذاشته و با این وجود قادر به تکان دادن هیچ وزنه ای نشده است.
طرح "کُمیته سه نفره" او برای تحمیل "وحدت اُصولگرایان" از بالا، با مُقاومت راست سُنتی ناکام ماند و به همین صورت، تلاش برای اعمال اُتوریته بر گُزینه ای که گرایش مزبور زیر عُنوان "گروه 8+7" تشکیل داده بود، به شکست انجامید. آقای خامنه ای از این زمان به بعد ناچار بود با کارت باز بازی کند و به سمت آنچه که نتوانسته بود با واسطه برسد، به گونه مُستقیم حرکت کند. "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" ابزار تشکیلاتی این سیاست می توانست باشد؛ نقشه ای که بی درنگ او را زیر ضرب برد. در این میان برای کاستن از فشار بر خود، "علامه" خانه زاد، آقای مصباح یزدی مجبور به گردن گرفتن مسوولیت ابتکار مزبور شده است تا نشان داده شود که چگونه "رهبر نظام"، سر نخ را گُم کرده و در دالان بی مشروعیتی اجتماعی و شکست اتوریته سیاسی، زیگزاگ وار هر طرف را جُستجو می کند.
مُستقل از پروسه ویرانگر روی صحنه بُردن "انتخابات"، ابهام پیرامون پذیرش نتیجه آن از سوی دسته بندیها و گرایشهای گوناگون در باند قُدرت نیز وجود دارد. شواهد اطمینان بخشی در دست نیست که نشان دهد یک خط کشی بوروکراتیک قادر است مسایل حل نشده در جنگ منافع کنونی را از روی میز "نظام" بروبد.
درآمد
شاقول تعیین خط مشی و تاکتیک در برخورد به اصلی ترین مسایلی که روی میز جامعه ایران قرار گرفته و در راس آن استبداد مذهبی، نمایش انتخابات مجلس نُهم نیست. تلاشی باند حاکم و جنگ عُریان نیروهای آن علیه یکدیگر، شکست حُکومت در سرکوب مُطالبات توده ها و شرایط تحوُل یافته بین المللی پس از "بهار عربی"، اینها مُشخصه هایی است که شرایط عینی را شکل داده است. راه حلی که به واقع در پی تغییر وضع موجود باشد، نمی تواند این شرایط را نُقطه عزیمت برنامه عمل خود قرار ندهد و وظایفی که از آن ناشی می شود را به رسمیت نشناسد.
* پیرامون کانونهای بُحران و تاثیر آنها بر "انتخابات"، در سرمقاله نبرد خلق، شُماره 313 مُرداد ماه 90، توضیح داده شد. بنابراین در اینجا می توان ژرفش بُحران در برخی از محورهای برشمُرده در نوشته مزبور را بررسی و به عوامل مُشخصی که اعلام علنی انتخابات به مثابه فاکتور تهدید کننده ثبات و بقای "نظام" را اجتناب ناپذیر ساخته است، اشاره کرد.