عوامل ساختاری در رشد تورم

 

نگار الوندی

 

پدیده ی تورم در ایران تحت  تاثیر عوامل ساختاری نظیر تکیه بر درآمدهای نفتی در قالب برنامه های مالی, عدم تعادل در بافت بودجه ی دولت، عدم تعادل بین مناطق اقتصادی  کشور، عدم تعادل در الگوی توزیع  درآمد و ثروت به وجود آمده است. با وجود سابقه ای بس طولانی از وجود تورم  امید به کاهش چشم گیر این پدیده  در کوتاه مدت امری واهی است. چرا  که با گذشت بیش از 4 دهه از بروز اولین نشانه های تورم در ایران  به دلیل فقدان برنامه های جامع رشد  و توسعه ی اقتصادی، نقش سیاسی- اجتماعی جنگ 8 ساله ی ایران – عراق و نوسانات شدید درآمدهای ارزی، افزایش سرسام آور نقدینگی و فقدان اقدامات ریشه ای جهت اصلاح نظام اقتصادی، اقتصاد ایران از نرخ تورم بالایی برخوردار شده است. در کشورهایی مثل ایران که دولت نقش مهمی در اقتصاد دارد تغییرات عمده ی حجم نقدینگی و ایجاد تورم از مردم نوعی مالیات به صورت افزایش قیمت دریافت می شود و نوعی جریان انتقال ثروت از سوی کسانی که درآمدهای ثابت دارند به سوی کسانی که افزایش حجم نقدینگی به آنها تعلق می گیرد ایجاد می گردد که این روند از طریق گسترش اعتبارات صورت گرفته و باعث تشدید معضلات اقتصادی و گسترش شکاف طبقاتی و افزایش فقر در جامعه می شود. در ایران که اقتصاد دارای ساختاری پراختلال است فضای حاکم بر اقتصاد به شدت رانتی است و این فضای رانتی خود زیز سیستمهای نظام اجتماعی باز تولید نموده و میان آنها تعادل ایجاد می کند. از طرف دیگر تورم در اقتصاد ایران با توزیع مجددی به نفع فعالیتهای غیر مولد و به ضرر فعالیتهای مولد است. با توجه به این که این گونه اقتصاد دارای تناسب منطقی بین حجم انباره ی پولی با قسمت عرضه و تقاضا نیست، بنابراین دور از انتطار نیست که طیف وسیعی از مشکلات و محدودیتها از قبیل افزایش بدون نظارت قیمت ها، رواج فعالیتهای سوداگری و نامولد و امکان پذیر شدن فرار های مالیاتی و...به وجود آید. همچنین گرایش به مصرف گرایی در جامعه ی ایران با علم به این که علت اساسی آن وجود بخش نفت و درآمدهای ارزی ناشی از نفت است را نباید نادیده گرفت. این مسآله باعث افزایش تضاد و محدودیت عَرضِه کالا می شود. امروزه نیاز به استراتزی تولید صنعتی که درکشورهای جهان سوم نظیر ایران مطرح شده تنها به دلیل رقابت با کشورهای صنعتی نیست بلکه اهمیت تآمین اشتغال در سطح کشور، از اهمیت بالاتری برخوردار است و این امر توسط توسعه ی صنعتی صورت می گبرد؛ چون در کشورهای جهان سوم بیکاری یکی از عوامل مهم تورم تلقی می شود که توده ی گسترده ی بیکاران را به سمت فعالیتهای غیر مولد کشانده و باعث تورم هرچه بیشتر می شود. در آخر باید خاطر نشان کنم که تا وقتی برای شناخت پدیده ی فقر و آسیب ناشی از تورم به سراغ محلات فقیر نشین یا حلبی آبادها می رویم، این پدیده و آسیب ناشی از آن مهار نشدنی است؛ چرا که این پدیده در ساختار اجتماعی _ اقتصادی کشورمان پنهان شده و این درست همان چیزی است که نظام حاکم معتقد است باید پنهان شده و در محافل بین اللملی نباید گفته شود. نظام حاکم سالانه میلیاردها تومان صرف لاپوشانی این واقعیت می کند. یک جامعه مانند یک فرد ممکن است برای فرار از واکاوی خود را نابود کند غافل از این که این واکاوی برای نظام مهلک خواهد بود.