جهان در آیینه مرور
سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (17)
سازماندهی افقی، آموزه سال2011، سال اعتراض و مقاومت جهانی
لیلا جدیدی
لنین، رهبر کبیر انقلاب اکتبر گفت:"دهها سال می گذارد و هیچ اتفاقی نمی افتد و هفته هایی خواهد بود که دهها رویداد به وقوع می پیوندد."
سال 2011 میلادی سال برآشفتن، شورش، اعتراض و جان باختن، سال آغاز جنبش جهانی علیه ستم و نابرابری و سال خیزش ستمکشان علیه ستمگران بود. امسال را می توان سال پیروزیهای بزرگ برای مردم جهان به ویژه برای بخش عربی آن به حساب آورد، گرچه در همه کشورها از این تحولات نتایج کاملا مطلوب و یکسانی به دست نیامد، اما جوامع متحول شدند، تحولات دمکراتیک در هر گوشه و کنار کشورهای عربی به جریان افتاد.
در غرب، مردم زحمتکش، صدها هزار نفری و میلیونی به صحنه مبارزه آمدند و حکومتهای مدافع سرمایه داری و بانکهای بزرگ غارتگر را به چالش کشیدند. آنچه در سال 2011 گذشت، از آن جهت پر اهمیت و تاریخی به شمار می آید که با تحولات بزرگی که سرچشمه آن نه جنگهای ارتجاعی و امپریالیستی، بلکه مبارزات توده های مردم است، صفحه ای نو در تاریخ بشر گشوده است.
جنبش جهانی در سال 2011 تولدی دیگر یافت، این نه پایان بلکه، آغاز مبارزات جهانی متحدی است که دامنه آن به سرعت فرا گیر می شود. در این رابطه وظایف بسیاری بر دوش فعالان جنبشها گذاشته شده است. در این فرصت تاریخی می بایست مهمترین آموزه ای که در جمعبندی رویدادهای سال گذشته به دست آوردیم، یعنی نیاز به سازماندهی را در راس وظایف مبرم خود قرار دهیم، زیرا این درجه سازماندهی نیروها بوده است که نزدیک به همه جا، نتایج مبارزات و تلاشها را تعیین کرده است.
توده های محروم و زحمتکش در سال 2011 از خاورمیانه تا آفریقای شمالی و اروپا، آمریکای لاتین، آسیا و حتی ایالات متحده آمریکا که همواره به نظر آمده در دنیای بسته و جداگانه ای بسر می برد، به صحنه آمدند. روز 15 اکتبر، به فراخوان جنبش وال استریت برای تبدیل این روز به "روز اقدام جهانی"، در 1000 شهر و 82 کشور پاسخ جهانی داده شد. این بار درد مشترک بحران اقتصادی اجتماعی و سیاسی و بحران محیط زیست بود که همه را گرد می آورد. فعالان سیاسی، کارگران، زحمتکشان، زنان و ... همگی به میدان مبارزه آمدند و علیه نابرابری شوریدند، به طوری که حتی امسال مجله "تایم" که هر سال عنوان "شخص مهم سال" را نصیب یک فرد سرشناس می کند، این لقب را به آنها، "معترضین" سال 2011 داد.
در آغاز سال 2011، مردم مصر و تونس با به زیر کشاندن دیکتاتورهای به ظاهر شکست ناپذیر، نیرو و اراده توده مردم را به رخ ستمگران کشیدند و به ستمکشان سراسر جهان اثبات کردند. این جنبش به سرعت به لیبی، یمن، بحرین و سوریه نیز کشیده شد.
در همین حال، حکام اروپا و آمریکا که از موج تغییرات شوکه شده بودند، تلاش کردند مسیر آن را به سمت منافع خود سوق دهند. یک نمونه آن را می توان در تغییر مواضع خانم هیلاری کلینتون که سیاست آمریکا را بازگو می کند، در میدان تحریر مشاهده کرد. وی مداخله پشت پرده برای جلوگیری از تحولات انقلابی در این کشور -که البته به نظر می آمد استراتژی کارسازی خواهد بود- را در پیامهایش پیش می برد و این معترضان بودند که هوشیارانه به مبارزه و مقاومت ادامه دادند و وی را گام به گام وادار به عقب نشینی کردند. با این حال، واشنگتن در راستای سپردن قدرت به دست شورای نظامی حاکم سرسختانه تلاش کرد. اعتراضات البته تا به امروز نیز علیه قدرت گیری نظامیان ادامه دارد.
مداخله در یمن با ترتیب دادن آنچه "تغییر دمکراتیک قدرت" نامیده می شد نیز ادامه یافت. اگر چه غرب در لیبی در کنار جنبش علیه معمر قذافی قرار گرفت، اما این زمانی بود که با تهدید جنگ داخلی در این کشورها روبرو شده بود و در این حالت نیز با دروغگویی و نیرنگ و باج دهی تلاش شد تا این مبارزه را در راستای منافع خود شکل دهد. در سوریه، مردم گروه، گروه به دست اسد و با پشتوانه رژیم جمهوری اسلامی جان سپرده اند و هنوز اقدامی موثر صورت نگرفته است. غرب همانطور که جنبش در لیبی را در ابتدا نادیده گرفت، اینک نیز به خونریزیهای اسد توجهی نشان نمی دهد.
با این که "بهار عربی" می تواند به تنهایی سال 2011 را بر جایگاه یکی از بزرگترین سالهای انقلابی بنشاند، اما در همین سال تیر جنبش برآشفتگان نیز به قلب حکومتهای به اصطلاح دمکراتیک اصابت کرد. مقاومت مردم در این کشورها و سرکوب گسترده حکومتها نشان داد که آنها منافع بانکداران و کمپانیهای بزرگ را به منافع مردم ترجیح می دهند.
در یونان دو سال سیاستهای ریاضت طلبانه حکومت که تحت فشار بانکداران به کارگران و زحمتکشان تحمیل شده بود، به تظاهرات بزرگ توده ای انجامید. این جنبش انرژی تازه ای را که متعلق به جوانان بود، به میدان مبارزه آورد. دولت با بالا بردن هزینه برق و تهدید به قطع آن در صورت عدم پرداخت، باعث ایجاد مقاومت سازمان یافته و متحدی شد. برای نمونه، مهندسین برق به طور غیر قانونی برق را وصل می کردند.
جنبش زنجیره ای بر آشفتگان، از چادرهای میدان تحریر به اسپانیا و ایتالیا، ایرلند و ... کشیده شد. جنبش جوانان در اعتراضات انگلیس نیز نقش کلیدی را بازی کرد تا سرانجام در روز 30 نوامبر، میلیونها نفر از کارورزان این کشور برای حقوق و مزایای بازنشستگی دست به اعتصاب عمومی زدند. این بزرگترین حرکت کارگری در بیش از 80 سال گذشته بود. اعتصاب در بریتانیا ترافیک را به نصف کاهش داد، این درحالی ست که "هیترو" مرکز سیستم جهانی نقل و انتقال است. همزمان، در ایالات متحده آمریکا نیز شهر "ویسکانسین" اولین مهماندار اعتراضات گشت.
در شیلی جوانان علیه نو - لیبرالیسم که توسط سیاستهای اقتصادی آمریکا با نام "بازار آزاد" بر مردم تحمیل می شود، برخاستند. در این کشور، اعتراضات دانشجویی به مدارس نیز کشیده شد. این جنبش به کلمبیا که به چریکهای چپ و اعضای اتحادیه ها برچسب "تروریست" زده می شود و به این بهانه به قتل می رسند نیز گسترش یافت.
در پرتغال فراخوان یک روز اعتصاب، سیستم حمل و نقل را به کلی فلج کرد. سرانجام، جنبش اشغال وال استریت در نیویورک و شهرهای دیگر ایالات متحده آمریکا، پس از سه سال گذشت از سقوط اقتصادی که منجر به بیکاری، کاهش دستمزد و محدودیت کمکهای اجتماعی شده بود، نیز متولد گردید. در آمریکا و کانادا جنبش اشغال از چادرها به شهرها و دانشگاهها رفت و معترضان در باره راههای جدید اشغال در فصل زمستان به جستجوی آلترناتیو برآمدند.
در یونان و ایتالیا حکومت دست به دست می شود و از دست مفسدان اقتصادی به دست "تکنوکراتها" که آنها نیز جانب بانکدارها و بوروکراتهای اتحادیه اروپا را می گیرند، می افتد و در واشنگتن یک کمیته عالی تشکیل می شود تا برای اجرای سیاستهای ریاضتی، امکان دور زدن قانون اساسی را فراهم کند.
از سوی دیگر، واکنش طبقه حاکمه به اعتراضها، محدود کردن بیشتر فضای تنگ سیاسی بوده است. طبقه حاکم مدافع سرمایه به مردم نشان داد، در صورت ابراز نارضایتی از اوضاع، با آتش سلاح، گاز اشک آور، باتوم و اسپری فلفل، بازداشت، ضرب و شتم، جمع آوری چادرها و زندان روبرو خواهند شد. در آمریکا تمامی سرکوبگریها توسط شهردارهای دمکرات صورت گرفت. همچنان که فعالان گفته اند، بهترین راه برای نفوذ بین توده های مردم، نمایش سرکوبگری احزاب حاکم است.
اما در سال 2011 پاسخ مردم "دیگر بس است و ما ساکت نخواهیم ماند" بود.
مبارزات همواره کاملا به سمت جلو و بدون چالش نبوده اند. هیچ جنبش و مبارزه ای هرگز به طور یکدست و بدون فراز و نشیب تا سرحد پیروزی پیش نمی رود. همواره تحولات غیر منتظره را بایستی به حساب آورد، اگر چه تا حد امکان باید در پیش بینی و پیشگیری آن تلاش کرد. مردم ایران در این امر که تغییرات کاملا غیرمنتظره و در جهت عکس مطالبات شان صورت بگیرد، تجربه تلخی دارند. اکنون برای نمونه در مصر، مدافعان انقلاب با وضعیت سیاسی تازه ای دست به گریبان شده اند. اسلامگرایان به اصطلاح "میانه رو" و "تند رو" حداکثر آرای مردم را به دست می آورند. جنبش وال استریت نیز پس از برچیده شدن چادرها باید در جستجوی روشهای تازه ای باشد.
جنبش سال 2011 به علت گستردگی، دارای ناهمگونی زیادی نیز هست. اکنون بدون شک گفتگوهای سیاسی متحول شده اند و مردم به رویدادهای جهان اطراف خود توجه ویژه ای پیدا کرده اند. از این رو در سال 2012 که بحرانهای کنونی ادامه می یابد، مقاومتهای توده ای نیز اوج بیشتری می گیرند.
به برخی از آخرین رویدادهای این سال می پردازیم:
دولت ائتلافی در تونس
در تونس ده ماه پس از سرنگونی "زين العابدين بن علی"، رییس جمهوری پيشين، مجلس مووسسان با توافق سه حزب اصلی اين کشور برسر سه سمت مهم در دستگاه دولتی آتی تاسیس شد. "حزب النهضه" که به اسلامگرای معتدل به سبک "اخوان المسلمین" معروف است، در نخستین انتخابات با به دست آوردن ۹۰ کرسی از ۲۱۷ کرسی مجلس موسسان، به پیروزی دست یافت. رهبر آن "الغنوشی" مایل نبود مقامی در دولت کسب کند اما معاون وی، "مادی جبالی" که ۱۵ سال از عمر خود را در زندانهای بن علی سپری کرده است، سمت نخست وزیری را به دست آورد.
"منصف مرزوق"، رهبر حزب چپگرای "کنگره برای جمهوری"، زندانی سیاسی سابق و از سرشناس ترین فعالان حقوق بشر در این کشور، پست رياست جمهوری را خواهد داشت و "مصطفی بن جعفر" که ۷۱ ساله است و دوستان وی او را "دستی فولادين در دستکشی مخملی" توصيف می کنند، در راس هياتی قرار خواهد گرفت که قرار است پيش نويس قانون اساسی کشور را تهيه کند. مجلس مووسسان که برای تصويب قانون اساسی تشکيل شده، زير سلطه "حزب النهضه" خواهد بود. عدم انباشت قدرت مطلق در دست یک نفر و یا یک حزب و ائتلاف در تونس، نشان از تاثیر سازمان یافتگی احزاب در زمین مبارزه دارد.
حفظ رژیم صالح در یمن
عبدالله صالح تحت فشار آمریکا و اروپا که امید به خاموش کردن جنبش در این کشور را از دست داده بودند، طرح "شورای همکاری خلیج" را پذیرفت. دخالت ارتش آمریکا و سازمان سیا در یمن، اهداف وسیعی را در پشت پرده دارد. واشنگتن سالها از رژیم صالح جهت حفظ منافع خود در این کشور و مناطق دیگر حمایت کرده است. یمن با عربستان سعودی، کلیدی ترین متحد آمریکا، هم مرز است و در مجاورت خطوط استراتژیک حمل و نقل کانال سوئز و دریای سرخ قرار دارد. از همین رو واشنگتن از "طرح شورای همکاری خلیج" و تغییرات ظاهری برای حفظ رژیم صالح حمایت کرد. بر اساس این طرح، صالح و خانواده وی مصونیت قانونی پیدا می کنند و دستگاه حکومتی وی حفظ می شود. قول یک انتخابات هم داده شده است. این انتخابات را حزب حاکم و ائتلافی از اپوزیسیون پیش خواهند برد. به طبع این طرح مورد پذیرش مردم نیست. آنها طرح "شورای همکاری خلیج" را نپذیرفته و معتقدند که صالح باید محاکمه شده و حکومت وی برچیده شود. این در حالیست که واشنگتن برای خاموش کردن آتش اعتراضات تلاش می کند.
لیبی در خلاء مبارزات سازمان یافته مردمی
در لیبی که به علت دیکتاتوری و استبداد قذافی، مبارزه سازمان یافته ای وجود نداشت، اعتراضات به دخالت نظامی آمریکا و ناتو کشیده شد. قذافی به وحشیانه ترین صورت به قتل رسید و سرانجام آن که، اکنون بین گروههای جنگنده رقیب که به آزادی طرابلس از دست نیروهای تحت امر سرهنگ قذافی کمک کرده اند، درگیریهای خونینی در جریان است. در میانه آذر ماه، هزاران نفر از مردان، زنان و کودکان در حالی که پرچم ملی لیبی را در دست داشتند، در میدان شهدا (میدان سبز سابق) در طرابلس تجمع کردند و خواهان خلع سلاح پیکارجویان مسلح شدند.
مصر و اسلامگراها
آنچه در مصر اکنون در جریان است را "مصطفی علی"، عضو "سوسیالیستهای انقلابی مصر" و روزنامه نگار "الاهرام" این گونه شرح می دهد:"پیش از انتخابات، تظاهرات بزرگی علیه دولت نظامی بر پا شد اما "اخوان المسلمین" و بیشتر "سلفیها" آن را تحریم کرده بودند. همزمان، لیبرالها، احزاب و گروههای جوانان انقلابی که به 70 گروه می رسند، از این تظاهرات حمایت کردند."
وی می افزاید:"بیشتر مردم بر این باور هستند که شورای نظامی حاکم نه تنها با "اخوان المسلمین" و "سلفیها" بلکه، با لیبرالها و بخشی از چپ که ائتلافی است به نام "انقلاب ادامه دارد"، معاملاتی صورت داده است و آنها کرسیهای پارلمان را بین خود تقسیم خواهند کرد. در این جمع، "اخوان المسلمین" مواضع نرم تری نسبت به "سلفیها" دارد اما "سلفیها" نیز از وحدت درونی برخوردار نیستند. "هاضم صلاح ابواسماعیل" که کاندید ریاست جمهوری شده، متعلق به بخشی از "سلفیها" است که میلیونها نفر طرفدار دارند و در پی آن است که از اخوان المسلمین پیشی گیرد. این عده در تظاهرات علیه شورای نظامی شرکت کرده بودند. آنها با این که مخالف شورای نظامی هستند، در عین حال قصد نابودی کامل انقلاب را دارند.
برمه، یک پیروزی و تحول چشمگیر
در برمه نیز مبارزات پیگیر طرفداران "حزب اتحاديه ملی برای دموکراسی" سرانجام سبب شد که این حزب به رسميت شناخته شود. حزب مذکور به رهبری خانم "آنگ سان سوچی"، برنده جايزه صلح نوبل که انتخابات پیشین را تحریم کرده بود، توسط دولت نظامی این کشور منحل شده بود. اما دولت نظامی سرانجام پس از حدود 50 سال، قدرت را به یک دولت غیرنظامی واگذار کرد.
در برمه بیش از 50 حزب، سازمان و ائتلاف سیاسی وجود دارد.
بلغارستان، اعتراضات گسترده کارگران و کشاورزان
در دو هفته اول ماه دسامبر، دهها هزار نفر در صوفیه، پایتخت بلغارستان علیه افزایش سن بازنشستگی و کاهش دستمزدها دست به اعتراضات گسترده ای زدند. کارگران راه آهن نیز اعتصاب نامحدودی را آغاز کردند. قابل توجه آن که اتحادیه پلیس نیز به معترضان پیوست. کشاورزان با هزاران دستگاه ماشین آلات کشاورزی بمدت 3 روز در صوفیه اقدام به تظاهرات و اعتراض کردند.
این اعتراضات ناشی از سیاستهای بانکهای کشور و در تنگنا قرار دادن کارگران و کشاورزان می باشد که سرچشمه اعتراضات گسترده تری در سال پیش رو خواهد بود.
وال استریت و آلترناتیوهای تازه
با برچیدن چادرها در لوس آنجلس، فیلادلفیا و نیویورک، کمپهای معترضان در بسیاری از شهرهای عمده آمریکا بسته شد. برای عملی ساختن این امر، صدها پلیس ضد شورش با گاز اشک آور، گلوله پلاستیکی، اسپری فلفل و باتوم به اعتراضات مسالمت آمیز حمله ور شدند. در این باره نیویورک تایمز نوشت:"کمپها جمع آوری شد، اما شعار "99 درصد" هنوز به قوت خود باقی ست."
اوباما و دمکراتها برای پیشبرد برنامه های خود تلاش کردند این شعار را به خدمت خود درآورند. این در حالیست که برنامه های اوباما با ریشه های بحران اقتصادی سر و کاری ندارد. در هر صورت، جنبش اشغال وال استریت به مردم نشان داد که اعتراض با سرکوب خشونت آمیز روبرو خواهد شد.
در پاسخ به سرکوبگریها، دانشجویان معترض "دانشگاه دیویس" لوس انجلس که هدف خشونت شدید پلیس قرار گرفته بودند، قطعنامه ای در روز 18 نوامبر صادر کرده و در آن از مردم خواستند که هر دو حزب "دمکرات" و "جمهوریخواه" را بایکوت کنند. در این قطعنامه از کارورزان جامعه و جوانان سراسر جهان خواسته شد که در مبارزه ای مشترک علیه احزاب حکومتی، کنار یکدیگر قرار گیرند و افزوده می شود:"واشنگتن برای حقانیت بخشیدن به جنگ خارجی به حقوق دمکراتیک مردم استناد می کند، ولی در کشور خود دست به سرکوب می زند."
در این بیانیه تاکید شده است:"راه پیش رو روشن است، هیچگونه حمایتی از هیچیک از احزاب نخواهیم کرد."
"اشغال وال استریت" تنها آغاز مبارزات اجتماعی این عصر در ایالات متحده آمریکا است و مراحل اولیه را طی می کند و با این حال به سوی سازماندهی منسجم پیش می رود و در این راستا حمایت بسیاری از اتحادیه های کارگری، شخصیتها و جمعیتها را جلب کرده است. بیشتر کلیساهای سیاهپوستان از آن اعلام حمایت کرده اند و اتحادیه های کارگری که توسط اوباما و قولهای فریبنده او در واقع به گمراهی کشیده شده بودند، به جنبش وال استریت پیوستند و بزرگترین اعتراضهای کارگری در دهه های گذشته را شکل دادند.
جنبش وال استریت اکنون با جمع شدن چادرها، در مراکز خرید، دفاتر مقامات دولتی، دانشگاهها، مدارس و کارخانه ها به فعالیت ادامه می دهد.
رسانه های سرسپرده شرکتها و بازارها که خطوط رسمی را دنبال و تبلیغ می کنند، مدام بر این طبل که جنبش وال استریت فاقد مطالبات مشخص است کوبیدند و نکته اساسی و بسیار روشن را نادیده انگاشتند.
رابرت فیسک، خبرنگار بخش خاورمیانه "ایندیپندنت" (The Independent) و نویسنده کتابهای پر شماری از جمله "نبرد بزرگ تمدن" و "تسخیر خاورمیانه"، در این باره می نویسد:" آنچه که مردم کشورهای عربی را به شکل میلیونی به پایتخت این کشورها آورد، خواست آنها برای حفظ کرامت انسانی شان بود و این که حاضر نبودند تحت حکومت خانوادگی دیکتاتورهایی که صاحب کشورشان شده اند، باشند. مبارک، بن علی، قذافی و شاهان و امپراتورهای خلیج و اسد همگی براین باور بودند که حق مالکیت بر ملت و ثروت ملی را دارند؛ مصر متعلق به مبارک، تونس به بن علی و لیبی به قذافی و پسرش تعلق دارد. اما آنان که جان خود را در این مبارزه دادند، می خواستند بگویند، کشورشان متعلق به خودشان است. در غرب هم مساله به همین صورت است. بانکداران مثل مبارک و بن علی تصور می کنند که صاحبان کشورها هستند. "گلدمن ساکس" و "بانک سلطنتی اسکاتلند" همان مبارک و بن علی آمریکا و انگلیس هستند که ثروت مردم را غارت می کنند."
وی می افزاید:"دستکم مردم کشورهای عربی این مهملات را دور ریختند، ولی وقتی معترضان وال استریت اعتراض می کنند، آنها را "آنارشیست" و "تروریست اجتماعی" می خوانند. اما این معترضان هم می خواهند مثل مبارک، "برنارد کز" و "گینرز" هم محاکمه شوند. دولت ما این دیکتاتور ها را به وجود آورده، ولی ما نمی توانیم به آنها دست بزنیم."
سوریه به سوی مبارزه مسلحانه
جنبش مقاومت در سوریه همچنان ادامه دارد و اگر چه به گزارش سازمان ملل تا کنون 5000 نفر جان خود را در این نبرد نابرابر از دست داده اند، هنوز سرنوشت آن نامعلوم است. کشتار و جنایتهای حکومت اسد سبب شده است برخی از مردم معترض از ورود به میدان مبارزه خودداری کنند. این سوال که آیا این جنبش می تواند همچنان به شکل سابق و با ابزارهای مبارزاتی موجود به راه خود ادامه دهد، اکنون مطرح شده است.
جدا شدگان از ارتش سوریه با نام "ارتش آزاد سوریه" (FSA) دست به اقدامات مسلحانه برای حفظ جان مردم زده اند. هنوز علایمی از این که این ارتش با سازمانهای غیر نظامی مانند "کمیته هماهنگی" ، "کمیسیون عمومی انقلابی سوریه" و "شورای ملی سوریه" ارتباط رسمی دارد، در دست نیست. برخی از فعالان جنبش معتقدند که به مبارزه مسلحانه دست بزنند و برخی دیگر معتقدند که این کار آنها را در موقعیت ضعیف تری در برابر ارتش دولتی قرار خواهد داد. در آخرین رویدادها، پس از آن که اتحادیه عرب عضویت سوریه را در این نهاد به حالت تعلیق در آورد، اسد برای پذیرش آن شرطهای غیر عملی گذاشت و همزمان به کشتار مردم ادامه داد. قیام علیه دولت سوریه در ماههای اخیر به خشونت بیشتر کشیده است. عده ای از سربازان که از ارتش جدا شده اند به نیروهای دولتی حمله کرده و برخی از معترضان برای حفاظت از خود اسلحه به دست گرفته اند. جداشدگان از ارتش، ۷۴ فرمانده و مقامی را که می گویند مسوول حملات به معترضان بی سلاح هستند، معرفی کرده اند. همزمان با گرایش این جنبش به سوی تاکتیکهای مسلحانه، دولت اوباما همچنان گفتگوها بر سر روش رویارویی با حکومت اسد را به کندی پیش می برد. در آخرین تصمیم گیری، دولت اوباما از بشار اسد خواست از قدرت کناره گیری کند و به قتل، بازداشت و شکنجه معترضین پایان دهد.
"سامه ناقیب"، سوسیالیست فعال مصری پیرامون اوضاع فعلی سوریه می گوید:"سالها مبارزه طبقاتی در مصر زمینه ساز جنبش مصر بود و موج اعتصابات در سرنگونی مبارک بسیار موثر واقع شد. طبقه کارگر سوریه از چنین موقعیتی برخوردار نیست، با این حال در ماههای اخیر کارگران سوریه ای نشان دادند در حالی که با سرکوبگر ترین رژیم روبرو هستند، می توانند و دارای ابتکارات لازم می باشند. اعتصابها در سوریه این امر را به اثبات رسانده و اکنون سوال این است که چگونه آن را به مثابه سلاحی علیه خشونت رژیم به کار ببرند."
وی معتقد است که اعتصابها می تواند در امر ایجاد اتحادیه های مستقل و سازماندهی طبقه کارگر، آنان را فراسوی خطوط سکتاریستی و ملی متحد کند، زیرا آینده انقلاب سوریه بستگی به تعادل قوا دارد.
نتیجه: در بررسی اعتراضات، مقاومتها، فراز و نشیب و دستاوردهای سال 2011 دو نکته اساسی برجسته می شود. نخست آن که اتحادیه های کارگری در متن این جنبش عدالت خواهانه اجتماعی به مبارزه روی آورده اند و بیشتر از هر زمانی بدین باور دست یافته اند که فضا و امکان مبارزه وجود دارد. این درک در جهان عرب، اروپا، آمریکا، آفریقای جنوبی و حتی چین مشترک بوده است.
نکته دوم این که این جنبش توانسته به استراتژی سازماندهی افقی خود ادامه دهد. جنبشها ساختار بوروکراتیک نداشته اند و از ائتلاف گروهها، سازمانها و بخشهای مختلف مردم تشکیل شده اند، بدون رهبر و هیرارشی عمودی.
"امانوئل والتر اشتاین"، محقق دانشگاه "ییل" (Yale) و رییس سابق انجمن جامعه شناسان بین المللی که دارنده کرسی کمیسیون علوم "گالبنکین" (Gulbenkian) نیز بوده و از نظریه پردازان مشهور روابط بین الملل است، ضمن تاکید بر دو نکته ذکر شده می گوید:"باید مبارزه جهانی را به صورت یک مسابقه دو نگاه کنیم؛ مسابقه ای که دوندگان باید انرژی خود را هوشیارانه صرف کنند تا خسته و مانده نشوند و همواره نیز چشمشان را به هدف نهایی بدوزند؛ به جهانی دیگر، جهانی دمکراتیک، برابر و عادلانه."
در سال پیش رو، بحران بدهی در اروپا، سراسر جهان را به سقوط اقتصادی دیگری در سوق می دهد و باعث بحران سیاسی بیشتری خواهد شد. با این حال هنوز راه حلها و اقداماتی که در برگیرنده منافع اکثریت جامعه باشد، در دستور کار دولتها قرار ندارد و آنها همچنان روشهای پیشین را با ظاهر دیگر در برنامه عمل خود دارند.
سازماندهی افقی کارگران و زحمتکشان و درگیر کردن همه افراد جامعه تا مرز در واقع 99/99 درصد جامعه علیه مستبدان سیاسی و دیکتاتوری سرمایه داران و بانکهای بزرگ گامهایی ست که می باید در سال 2012 برداشته شود.