جهان در آیینه مرور
سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (18)
لیلا جدیدی
در این شماره می خوانید:
- آموزه اصلی جنبش وال استریت: انطباق سازماندهی و تاکتیک با شرایط
- سوگواری و پیام تسلیت برای کیم جونگ ایل نمودار سردرگمی دسته ای از "چپ" ها
آموزه اصلی جنبش وال استریت: انطباق سازماندهی و تاکتیک با شرایط
طی 4 ماه که از آغاز جنبش وال استریت می گذرد، مردم آمریکا یا از نزدیک و یا از طریق رسانه ها شاهد صحنه های حرکت سرکوبگرانه پلیس این کشور بوده اند. استفاده از اسپری فلفل، ضرب و شتم با باتوم، دستگیری و بازداشت صدها نفر در هر منطقه، جمع آوری چادرها و بسیاری از محدودیتهای دیگر.
فعالان جنبش وال استریت اما بر این اعتقادند که این اعمال سرکوبگرانه به دو دلیل نه به زیان بلکه، به سود این جنبش تمام شده است. نخست آن که اعمال سرکوبگرانه همواره ماهیت ضد مردمی و غیر دمکراتیک دولتها را افشا می کند و حقانیت جنبش را به اثبات می رساند. سپس، اعمال محدودگرانه نه تنها قادر به خاتمه دادن به جنبش نیست، بلکه موجب رشد آن می شود، زیرا معترضان به این امر که مبارزه سخت و طولانی است، آگاه می شوند و از این رو سازماندهی، استراتژی و تاکتیکهای خود را صیقل می دهند. جنبش وال استریت علاوه بر سرکوب باید با سرما نیز دست به گریبان می شد. زیر برف و باران در چادرهای نازک و به طور شبانه روزی در میدانها و پارکها بسر بردن کار آسانی نیست. اگر چه در بسیاری از شهرها، چادرها توسط پلیس برچیده شد، اما کوشندگان می گفتند، مهم نیست که در چادرها بمانند، مهم این است که در همان نقاط برگزیده تجمع کنند و جنبش را زنده و پویا نگاه دارند.
هنگامی که اشغال وال استریت درماه سپتامبر 2011 در "زوکاتی پارک" واقع در شهر نیویورک به ابتکار یک گروه فعال کانادایی بنام "ادباستر" آغاز شد، فعالان این جنبش اعلام کردند که این "آغاز" است؛ آغاز آموزش و سازماندهی مردم برای اهدافی بزرگ و دراز مدت. این اهداف، پایان بخشیدن به کنترل دولت با پول و میلیتاریسم و جابجایی قدرت از بالا به پایین بود. معترضان گفتند، اشغال مراکز عمومی ایده ای است که زمان تاریخی آن فرا رسیده است.
دیری نپایید که در 1200 منطقه در سراسر کشور چادرها بر پا شد. این جنبش به سرعت نیروی سیاسی تازه ای را ایجاد کرد و "معترض"، "فرد برگزیده سال" شد. جنبش اشغال درک می کرد که جابجایی قدرت بسیار بیشتر از اشغال این مراکز کار دارد.
در این باره فعالان جنبش در واشنگتن دی سی می گویند: "ما نیاز به سازماندهی در 4 شکل داشتیم:
1- تظاهرات مسالمت آمیز و مقاومت مدنی
2- تحریم بانکها و موسسات مالی موجود که اقتصاد را در دست دارند
3- ریختن طرحهایی جدی برای انتقال اقتصاد از دست کمپانیها و تبدیل آن به اقتصاد مردمی
4- انتقال قدرت سیاسی به دست مردم"
فعالان اعلام کرده اند که بر اساس یک همه پرسی از تمامی کسانی که در اشغال "میدان آزادی" واشنگتن شرکت داشته اند، سازماندهی خود را از این پس این گونه ادامه خواهند داد:
1- ادامه اشغال میدان آزادی: دستاوردهای استقرار در این مکان چشمگیر بوده است. آنها می گویند: "ما نشان دادیم چگونه افراد گوناگون با تفاوتهای اقتصادی، موقعیتی، نژادی و گرایش سیاسی می توانند در کنار هم زندگی و کار کنند و یک کمون را تشکیل دهند. استقرار در خیابان "پنسیلوانیا" که بین مجلس و کاخ سفید واقع شده به ما این فرصت را داد تا به هزاران نفر دسترسی پیدا کنیم. علایم، شعارها و بنرهای ما، روزنامه ما ( واشنگتن پست اشغال) و گفتگو با مردم، پیام ما را رسانده است."
در زمستان تعداد افرادی که در چادر ها می مانند، کمتر می شود اما این به معنای پایان کار نیست، بلکه فعالان از فرصت استفاده کرده و بدون وقفه کمپینهای گوناگونی تشکیل داده اند. از جمله کمپین علیه شکنجه، کمپین علیه دادگاهها، کمپین آرزو (اشاره به سخنرانی معروف مارتین لوتر کینگ من آرزویی دارم) و غیره... .
2- خانه صلح و سازماندهی مقاومت ملی: خانه ای از سوی یک زن و همسر وی به فعالان اهدا شده است که آن را "خانه صلح" نام گذاشته اند. تعدادی از معترضان "میدان آزادی" در "خانه صلح" مستقر شده و برای سازماندهی حرکت اعتراضی بزرگی به نام "اشغال ملی واشنگتن دی سی" که روز 3 مارس برگزار می شود، مشغول به کار هستند. در این روز تمامی معترضانی که در کمپهای مختلف در شهرهای گوناگون سراسر کشور فعالیت می کنند یا کرده اند، برای یک حرکت بزرگ اعتراضی به پایتخت می آیند.
3- خانه مانت رینر: عده ای دیگر از معترضان در یک مرکز دیگر برای سازماندهی آنچه که "اشغال اقتصاد" و "اشغال رسانه ها" نامیده می شود، استقرار یافته اند. در این خانه، فعالان برای ایجاد یک ساختار اقتصادی دمکراتیک که آلترناتیو اقتصاد کمپانیها است، فعالیت می کنند.
از آنجا که امسال "سال بین المللی تعاونیها"ی سازمان ملل است، معترضان برای ایجاد تعاونیهایی که صاحبان آن کارگران هستند، تلاش می کنند. آنها اعلام کرده اند که مدل اقتصاد دمکراتیک در وب سایتها برای شرکت دادن کارگران در آن شروع به کار خواهد کرد. همچنین یک برنامه تلویزیونی نیز در دست تهیه قرار گرفته است. فعالان توضیح می دهند که هر دو خانه به صورت همیاری اداره خواهد شد و انتظار دارند که این طرح در سراسر کشور به تدریج رایج شود.
هر جنبشی که علیه استبداد و بی عدالتی مبارزه می کند، بدون شک با مقاومت ستمگران روبرو می شود. جنبش وال استریت برای مقابله با این مقاومت راههای تازه ای یافته و با نشان دادن اراده خود، بسیاری دیگر را به صحنه کشانده است. این است آموزه اصلی و گرانبهای این جنبش نو پا!
سوگواری و پیام تسلیت برای کیم جونگ ایل نمودار سردرگمی دسته ای از "چپ" ها
سوگواری و ارسال پیام تسلیت برخی از به اصطلاح مدافعین سوسیالیسم در مرگ کیم جونگ ایل، "رهبر عزیز" کره شمالی، یادآوری این امر که سوسیالیسم از دید ما چه تفاوتی با دیدگاههای این جریانات دارد و این تفاوت تا چه میزان دارای اهمیت است را ضروری می کند. این ضرورت از آنجا برجسته می شود که از یک سو مواضع این عده در برابر جمهوری اسلامی نیز بسیار همگون با سیاست "کره" ای آنها است و از سوی دیگر، برخی از راست گرایان فرصت را غنیمت شمارده تا با جا زدن این تفکر با سوسیالیسم، آن را خدشه دار کنند.
از آنجا که در سالهای گذشته به علت محدودیت شدید رسانه های کره شمالی، اخبار دقیقی از حکومت مرموز "کیم" ها به بیرون درز نکرده، بخشی از بازماندگان جنگ سرد از نوع ایرانی آن تا اروپایی و آمریکایی که زحمت تحقیق در این باره را به خود نداده اند، تنها به استناد خبرهای کاملا کنترل شده و محدود حکومتی، دچار خیالپردازی در مورد حکومت و رهبری این کشور شده اند. این عده در وب سایتهای خود به هذیان گویی پیرامون اقدامات مهم و سوسیالیستی این دیکتاتوری موروثی و رهبر مقتدر و -از بسیاری جهات پریشان حال- آن پرداخته اند. آنها پیامهای تسلیت خود را با اهدای مدال "استقامت و ایستادگی" به حکومت "کیم جونگ ایل" روانه مزار این دیکتاتور که اکثریت مردم کشورش در فقر و تنگدستی و بدون ذره ای آزادی زندگی می کنند، کرده اند. ادعای "مدل سوسیالیسم" بودن این کشور، میزان آگاهی و شناخت این جریانات را هم از سوسیالیسم و هم از کره شمالی به نمایش گذاشته است.
"دیوید وایت هاس" که یک مقاله نویس و تحلیلگر چپ است، در این باره می گوید:"اگر کسی ادعا کند که مارکس و انگلس را مطالعه کرده، به راحتی می تواند علایمی را در کره شمالی مشاهده کند که به او بگوید، خبری از سوسیالیسم در این کشور نیست."
برای نمونه به برخی از ویژگیهای حکومت "کیم جونگ ایل" می پردازیم
1- نابرابری: این "رهبر عزیز" شخصا دارای در آمدی بسیار بالاتر از در آمد متوسط مردم در این کشور است، به طوری که هیچکس نمی تواند منکر رفاه کامل او و خانواده اش باشد. "کیم جونگ" همچنین امتیازات و امکانات برجسته ای به کمپانیهای بزرگ داده است، در حالی که همگی آنها به دست اقوام ثروتمند وی اداره می شود. در مقابل، گفته شده که در طول این سالها، میلیونها نفر بر اثر قحطی، گرسنگی و شرایط سخت زندگی جان خود را در این کشور از دست دادهاند. کودکان این كشور، تحت حاكمیت "كیم جونگ ایل" از تغذیه مکفی برای رشد بیبهره بوده اند و سالانه هزاران زن جوان كرهای در مرز با چین فروخته میشوند.
2- رژیم موروثی: کیم، همانطور که قدرت را از پدر در سال 1994 به ارث برده بود، آن را به پسر خود منتقل کرد. پسر رهبر، "کیم جونگ اون"، به مدت دو سال در تمامی نشستهای مهم و رسمی پدرش شرکت کرده تا برای به دست گیری قدرت آماده شود. برای یادآوری به دسته ای که منتقد بوش و سوگوار کیم جونگ هستند، باید گفت، بیچاره بوش پسر که حتی به این حد هم از پدر آموزش ندیده بود!
3- میلیتاریسم: "کیم جونگ" پس از مرگ پدر توجه و امکانات مالی وسیعی را صرف میلیتاریزه کردن کشور کرد و بدین صورت ساختار قدرت "حزب کارگران" را که پدر وی بر آن تکیه داشت، دور زد. این حزب از سال 1980 یک کنگره عمومی هم برگزار نکرده است.
"سلیگ هاریسون" در کتاب "بازی پایانی کره ای" می گوید:"استراتژی کیم در مورد ارتش این بود که ژنرالهای نسل قبل را با ژنرالهای نسل جوان به طور کلی جابجا کند تا بتواند کنترل کامل را به دست گیرد."
برخی از "چپ" ها از هژمونی ارتش در این کشور استقبال می کنند، زیرا تصور می کنند بدین صورت کره شمالی می تواند در برابر تهدید آمریکا پایداری کند و این را یک پرنسیب سوسیالیستی به حساب می آورند. این عده توجه ندارند که در واقع هدف اصلی "کیم جونگ" تحکیم قدرت خود در صحنه داخلی بوده است. آنها رفتار دیکتاتور مابانه و ستمگرانه وی نسبت به مردم این کشور را بی اهمیت به حساب می آورند.
در سال 1999 حزب حاکم به رهبری "کیم" در بیانیه ای می گوید:"فلسفه انقلابی ما این است: ارتش همان حزب، مردم و دولت است."
افزون بر آن، "کیم جونگ" دانش تسلیحات هستهای کره شمالی را به مثابه عاملی کلیدی برای حفظ قدرت و ابزاری در سیاست خارجی به کار برده است. رژیم کره شمالی همواره مورد سووظن بوده که بخشی از این دانش را در اختیار رژیمهای فاسدی همچون پاکستان، لیبی و جمهوری اسلامی قرار داده است.
4- مددهای اجتماعی: برخی از شیفتگان سلسله پادشاه "کیم"، تکیه بر سیستم مددهای اجتماعی، آموزش و پرورش و مسکن مجانی در کره شمالی دارند و آنرا نشانه های سوسیالیسم می دانند. اما آنها بدین نکته توجه نمی کنند که تمامی نهادها تحت کنترل کامل دولت است و کارگران به شکل دمکراتیک دولت را کنترل نمی کنند. گویا قدرت کارگری یک عامل مهم و تعیین کننده در سوسیالیسم نباید باشد!
"دیوید وایت هاس" در اینجا نیز پیرامون به تاکید مارکس و انگلس مبنی بر این که "معنی سوسیالیسم برنده شدن در نبرد برای دمکراسی است" و "رهایی طبقه کارگر به دست خود کارگران است"، اشاره می کند.
5- وضعیت اجتماعی: خاندان کیم در طول دهه هایی که بر کره شمالی حکمفرما بودهاند، مردم این کشور را از سنین خردسالی وادار کرده اند که به "کیم ایل سونگ"، بنیانگذار نظام حاکم و "کیم جونگ ایل"، "رهبر محبوب" این کشور، با نگاهی مذهبی - فاشیستی ابراز علاقه کنند.
در کره شمالی، اینترنت به مفهومی که در جامعه جهانی شناخته میشود، وجود ندارد و در عوض، شبکه داخلی ویژهای راهاندازی شده است که کاربرانش در محدودهای مشخص و مورد تایید نهادهای حاکم بر کشور میتوانند به اطلاعات دسترسی داشته باشند. شبکه تلفن به صورت بسیار محدود و ابتدایی وجود دارد و تماس تلفنی با خارج می تواند مجازات مرگ در پی داشته باشد.
برآورد میشود که سالانه نزدیک به سه هزار نفر از ساکنان کره شمالی به کره جنوبی فرار میکنند و تمام آنها ماهها در کلاسهای ویژه دولتی حضور مییابند تا یاد بگیرند که چطور با فناوری و زندگی مدرن در قرن ۲۱ کنار بیایند. بی جهت نیست که گفته می شود، افرادی که از این کشور فرار میکنند و به کشور همسایه (کره جنوبی) پناه میبرند، این حس را دارند که گویی به سیاره دیگری پا گذاشتهاند.
ترویج كیش پرستش شخصیت در یك كشور توتالیتر، کنترل و زیر نظر قرار دادن شهروندان، سرکوب پلیسی و نظامی که نیروهای آن بی وقفه در خیابانها تحت پوشش حفظ امنیت رژه می روند، اقتصاد كاملا متلاشی که قحطی و گرسنگی به بار آورده ، فقدان كامل آزادیهای سیاسی و نقض تمام عیار حقوق بشر تحت حکومت 17 ساله این "رهبر محبوب" را آیا می شود نشانه های سوسیالیسم به حساب آورد؟ در هیچیک از این موارد نشانی از سوسیالیسم که کنترل دمکراتیک توده مردم بر دو امر پایه ای سیاست و اقتصاد را شامل می شود، دیده نمی شود.
روزانه بسیاری از زحمتکشان این کشور برای رهایی از وضعیتی که به رهبری "کیم" ها اداره می شود، دست به فرار از مرزها می زنند که یا دستگیر شده و یا به گلوله بسته می شوند. تنها پاسخ به یک سوال که شما برای چه کسی سوگواری می کنید، می تواند میزان سردرگمی این بخش از به اصطلاح "مدافعان سوسیالیسم" را روشن کند.
تصادفی نیست که احمدی نژاد، رییس جمهور دست نشانده خامنه ای، تاسف و تاثر جمهوری اسلامی از درگذشت "جناب کیم جونگ ایل، رهبر بزرگ جمهوری دمکراتیک خلق کره" را اعلام کرده و تحسین کنان، "تلاشهای بی بدیل وی را برگ زرینی در تاریخ آن کشور" می نامد زیرا نکات اشتراک بسیاری بین شیوه اداره دو کشور وجود دارد؛ همانطور که تشابهات زیادی بین مواضع این به اصطلاح چپها نسبت به حکومت ولی فقیه و کیم جونگ ایل وجود دارد.