زنان در مسیر رهایی
آناهیتا اردوان
زنان مداخله گر: زنان فدایی
تاریخ مبارزات مردم ایران جهت دستیابی به دموکراسی و عدالت اجتماعی مملو از نام زنانی است که نقش بسیار قابل ستایشی در ایجاد تحول و تغییرات اجتماعی داشته اند. اما، در این میان نقش زن فدایی در دهه پنجاه و بعد از آن بسیار متفاوت، برجسته و بارز است. زنان بیشماری از طبقه زحمتکش و روشنفکر جامعه ایران با تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به جنبش فدایی پیوستند. حماسه هایی که زنان فدایی از پایداری در اندیشه، صداقت، شجاعت، از خودگذشتگی و عشق به زحمتکشان در تاریخ مبارزات مردم ایران به ثبت رساندند، یک فصل قابل تامل و تعمق از تاریخ جنبشهای اجتماعی و همچنین تاریخ مبارزات زنان ایران فرا روی ما می گشاید. زنانی که با درایت و مرزبندی طبقاتی قد علم کردند و قدم در صحنه مبارزه علمی و عملی گذاشتند، نه تنها از زن بودن خود ناراحت نبودند، بلکه در عمل، فرهنگ پیش پا افتاده مسلط بر جامعه که تعریفی به غایت ارتجاعی از زن ارایه می داد را به چالش کشیدند.
تولد زن فدایی به عنوان یک زن کمونیست انقلابی در جامعه ای صورت پذیرفت که همه عرصه هایش با سنت و مذهب گره خورده بود و انعکاسهای تحقیرآمیزش بر زن بودن، یک سایه بسیار غمگین می انداخت. شاه، یک شاه تیوریک بود و مذهب گرایی آنچنان بر جامعه غلبه داشت که به طور پیچیده ای حیات افراد جامعه را تحت تاثیر قرار می داد. فرهنگ خشک مردسالارانه و تبعیض از بالاترین فرد در قدرت سیاسی (شخص شاه) آغاز می شد و تمامی عرصه های اجتماعی را فرا می گرفت. در چنین جامعه ای، ساختار سیاسی با تولید و ترویج فیلمها، سریالها، داستانها و موسیقی تلاش می کرد تا از نقش ابزاری زن به عنوان بار فرهنگی دهه ها مناسبات و روابط تولیدی حاکم، پاسداری و آن را به عنوان یک پدیده طبیعی به جامعه تزریق کند. دستگاه مخوف امنیتی سلطنتی، ساواک، نیز با توجه به ماهیت طبقاتی اش از یک اندیشه به غایت زن ستیزانه حمایت می کرد. هدف از این تبلیغات تنها نهادینه کردن اندیشه زن ستیزانه نبود، بلکه دستگاه طبقه حاکم تلاش می کرد تا از این طریق سرمایه بیشتری را در دست طبقه حاکم متمرکز کند. در جامعه ای که زنان از فرط فقر و تنگدستی تن به هر تحقیر جنسیتی می دادند، زنانی نیز بودند که در دربار برای اربابان خود خوش رقصی می کردند و مُدافعِ سرسخت فرهنگ مردسالارانه و منافع طبقاتی نظام حاکم بودند.
در چنین شرایطی بود که زن فدایی در مدارس، دانشگاهها، کارخانه ها و ... به ترویج آگاهی مشغول بود، در خیابان با سیانوری زیر زبان به مانند سروی راست قامت گام بر می داشت و تا پای نثار جان با ماموران ساواک مبارزه می کرد. این زن فدایی بود که با تفکری انسانی، عزمی راسخ و قلبی سرشار از عشق به محرومان، تعریف دیگری از زن به جامعه ارایه داد که آنتی تز تعریفی بود که فرهنگ سنتی به جامعه حُقنه کرده بود. این زن فدایی بود که با مبارزه بی امان خود بر چهره کریه مذهب و سنتهای عقب افتاده، سیلی محکمی نواخت. قبلاً چنین اتفاقی در تاریخ مبارزات مردم ایران نیفتاده بود که زنانی این گونه به صورت سازمان دهی شده و تشکیلاتی پا به عرصه مبارزه طبقاتی و جنسیتی بگذارند. دقیقاً به همین دلیل، زنان فدایی با وجود نقش چشمگیری که در پی ریزی بنای انقلاب داشتند، بعد از قدرت گیری مرتجعان مذهبی نیز مورد حمله قرار گرفتند، دستگیر شدند، شکنجه شدند و به مسلخ فرستاده شدند. رژیم استبدادی- مذهبی حتی به گور آنان در قطعه سی و سه بهشت زهرا، جایی که تاریخ سازانی مانند رفقا نزهت السادات روحی آهنگران، مرضیه اسکویی و ... آرمیده اند، حمله کردند. این موضوع به خوبی نشان می دهد که هراس رژیم ولایت فقیه از جنس همان هراس گزمه های ساواک است، هراس از فراگیر شدن آیینی که زنان فدایی در جنبش زنان و به طور کلی در جنبش انقلابی مردم ایران از فداکاری، عمل، حرکت، آگاهی، مقاومت و تسلیم ناپذیری به ثبت رساندند.
بدیهی است که تاریخ مبارزات جنبش زنان ایران در راستای رسیدن به رهایی و شکستن سد تبعیض طبقاتی و جنسیتی، امروز شروع نشده است.جنبش فدایی، زنانی را به جامعه ارایه داد که توانستند حتی به عنوان فرمانده، همچون رفیق صبا بیژن زاده که بعد از کشته شدن رفیق حمید اشرف، به سازماندهی مجدد سازمان پرداخت، توانمندیهای خود را به اثبات برسانند. زنان فدایی به طور مستقل با توسل به اراده خود و پراتیکی که آزادانه و آگاهانه برگزیده بودند، به صورت سازمانیافته و جدی وارد مبارزه سیاسی شدند. آنها در ابتدا به عنوان یک فدایی، یک انسان و یک زن به زن ایرانی این پیام را رساندند که "جنسیت" مطرح نیست؛ انسان قادر است فرای "جنسیت" وارد مبارزه سیاسی و طبقاتی شود، با خطرات مواجه و حلال تضادها باشد. عملکرد زن فدایی در جنبش کمونیستی ایران نشاندهنده ارزشها و توانمندی زن ایرانی ست که به طور جدی تصمیم می گیرد وارد مبارزه شود و حاضر است که تا پای نثار جان، هزینه آن را بپردازد.
بی شک، تصمیم گرفتن پیرامون مشارکت در مبارزه سیاسی برای هیچکس کار سهل و آسانی نیست و این مساله برای زنان به طور تاریخی از مردان بغرنج تر و مشکل تر است. زنان فدایی با اتکا به شایستگیها و ارزشهای انسانی و زنانه خود قادر شدند که در یک سازمان به بالاترین موقعیت رهبری و فرماندهی دست یابند. زن فدایی، نماد توانمندی زن در مبارزه طبقاتی و مبارزه جهت رفع تبعیض جنسیتی در تاریخ ایران است که با تحلیل درست از شرایط مشخص برای اولین بار قدم در میدان مبارزه مسلحانه می گذارد. در تاریخ ایران زنانی بوده اند که به طور مستقل در میدان مبارزه عرض اندام کرده بودند ولیکن، این پدیده که زن به طور سازمان یافته وارد عرصه مبارزه شود و حاضر گردد که هزینه مبارزه را بپردازد، برای نخستین بار بود که در تاریخ مبارزات مردم ایران نمود می یافت. در این فرایند بود که زن فدایی به عنوان محصول جنبش فدایی و با توسل به ارزشهای انسانی خود در تاریخ جنبش عدالت طلبانه مردم و برابری طلبانه زنان ایران سد شکنی کرد. تاریخ مبارزات مترقی مردم ایران به دلیل این سد شکنی مدیون زنان فدایی می باشد.
امروزه، زن در نظر و اندیشه ساختار سیاسی حاکم، فتنه است. زن، یک پتانسیل نهفته است که اگر آگاه شود، جامعه را به دموکراسی می رساند. از این رو، مطالعه هستی اجتماعی زنان فدایی می تواند زنان دوران ما را با سدشکنان تاریخی خود آشنا سازد. آگاهی زنان ایرانی از شخصیت زن فدایی و ارزشهای مبارزاتی آنان سبب می شود که فرهنگ ارتجاعی زن ستیزانه که رژیم بیش از سه دهه به نهادینه کردن آن تلاش ورزیده، رنگ ببازد و کارایی خود را به طور کلی از دست بدهد. این مساله بی شک به مشارکت زنان در مبارزه جدی علیه هستی ننگین رژیم، یاری می رساند. بی تردید موضوع، کپی برداری از جنبش فدایی نیست، بلکه زنان میهن ما در فرایند آشنایی و مطالعه زندگی مبارزاتی زنان فدایی به این مهم دست می یابند که تنها با برخورداری از یک جهان بینی انقلابی و درک درست از شرایط است که می توان مناسب ترین و صحیح ترین تاکتیک مبارزه را برگزید. برآیند این آگاهی، مشارکت همه جانبه و مصمم زنان در مبارزه علیه سیستم دیکتاتوری در کوتاه مدت و مبارزه جهت رفع تبعیض جنسیتی و طبقاتی در طولانی مدت است. همانگونه که زن فدایی با توسل به ارزشهای انسانی، درک درست از شرایط، تاکتیک مبارزه مسلحانه را انتخاب کرد و با شکستن سد تاریخی، انبوهی از زنان را زمان انقلاب ضد دیکتاتوری 57 به خیابانها کشاند و خود در تاریخ جاودانه شد.
افزون بر اینها، زن فدایی، یک زن سوسیالیست بود که برای جهانی عاری از بهره کشی انسان از انسان، برای سیادت طبقه کارگر و سعادت انسان مبارزه کرد. به یقین از هم پاشیدن ماشین دولتی ولایت فقیه برای زنانی که به چنین آگاهی طبقاتی و ارزشهای انسانی دست یابند، بسیار آسان تر خواهد بود. زن فدایی نماد علم و عمل انقلابی ست که بر انفعال و پاسیفیسم خط بطلان کشید. دقیقا به همین دلیل است که با وجود گذشت بیش از سه دهه، تحریف زندگی مبارزاتی رفقای فدایی، به خصوص زنان فدایی، هنوز دل مشغولی دستگاه تبلیغاتی رژیم می باشد.
یادشان گرامی و راه سرخشان همواره پر رهرو باد!
تاکید فوروم زنان عرب بر اتحاد عمل فوری برای مقابله با دشمن مشترک
دیلی استار، 2 فوریه 2012 – "فورم زنان عرب" از همه تشکلها و سازمانهای مدافع حقوق زنان در کشورهای مختلف عربی درخواست کرد تا علیه دشمن مشترک در شرایط بعد از انقلاب متحد شوند. فراخوان "فورم زنان عرب" در واکنش به محروم گردیدن زنان از حق تعیین سرنوشت خود در کشورهای عربی به ویژه مصر و تونس بعد از سرنگونی حکومتهای خودکامه سابق صادر گردیده است.
یک سال بعد از انقلاب مصر زنان کجا هستند؟
اسوشیتدپرس، 3 فوریه 2012 - زنان دانشجو در دانشگاه قاهره با تحصن در خیابانهای شهر به مناسبت سالگرد انقلاب مصر، به وضعیت حقوق کنونی زنان در کشور اعتراض کردند. جنبش زنان مصر با توجه به نگرانی زنان مصری پیرامون قیمت بالای مواد غذایی، محرومیتهای سیاسی و نقض حقوق بشر به موازات گزارشها پیرامون تجاوز جنسی و یورش نیروهای سرکوبی به اجتماعات اعتراضی زنان، تلاش می کند تا شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
گزارشها حاکی از آن است که باوجود سرکوب وحشتناک، میزان مشارکت زنان مصری در راهپیماییها و تظاهرات افزایش داشته و همچنان رو به فزونی دارد. در همین رابطه، سالگرد انقلاب مصر، صد هزار مصری را جهت گردهمایی و تحصن به خیابانها کشاند. بیش از هشتصد و پنجاه زن و مرد مصری در تحصنها کشته شده اند که بیش از صد نفر از آنها در تحصنهای بعد از براندازی حسنی مبارک، به قتل رسیده اند. این مساله نشان می دهد که مردم مصر، نه تنها با سرکوب مستمر و تمام عیار ارتش که درصدد حفظ و تثبیت قدرت سیاسی است، میدان مبارزه برای دستیابی به رهایی را رها نکرده اند؛ بلکه مبارزه همه گیر تر شده است. تشکلهای اپوزوسیون اعلام کرده اند که ارتش مصر برای بیش از 1200 نفر از مخالفان و معترضان، دادگاههای بدون هیات منصفه و وکیل مدافع تشکیل داده است. بش از صد تن از محکومان بیدادگاههای مزبور را زنانی تشکیل می دهند که به دلیل تلاش برای دستیابی به حقوق حقه و عدالت اجتماعی مورد خشونت فیزیکی و جنسی قرار گرفته اند.
کشتار زنان توسط نیروهای سرکوبی دولت بشار اسد
خبرگزاری آسیا، 3 فوریه 2012 - یک گروه سوریه ای مدافع حقوق بشر اعلام می کند که نیروهای سرکوبگر دولت بشار اسد دست کم 217 غیرنظامی، شامل زنان و کودکان را در جریان یک کشتار دستجمعی در شهر حمص به قتل رساندند.
افزوده بر این، در همین روز 79 نفر دیگر در بخش دیگری از منطقه مزبور به قتل رسانده شده اند که در مجموع، تعداد کشته شدگان این منطقه، تنها در یک روز به سیصد تن بالغ می گردد. در همین رابطه تلویزیون "الجزیره" تصویر انبوه اجساد کشته شدگان را نشان داده است.
این کشتار در تهاجم سرکوبگران به هزاران تن مردمی صورت گرفت که در شهرهای مختلف کشور سوریه به مناسبت گرامیداشت جان باختگان در قتل عام معروف سال 1982 در شهر حماه گردهم آمده بودند.
بر اساس گزارش سازمان عفو بین الملل، تاکنون بیش از شش هزار نفر در طول ده ماه قیام مردم سوریه علیه دولت بشار اسد، توسط نیروهای سرکوب حافظ رژیمش، کشته شده اند.
اعدام، دو زن و سی و دو مرد در عراق تنها در یک روز
روزنامه اینترنتی اروپا، 24 ژانویه 2012 - سازمان عفو بین الملل ضمن تایید خبر به دار آویختن بیش از سی عراقی که شامل دو زن نیز می شوند، عنوان کرد که این میزان بالاترین میزان اعدام گزارش شده تنها در یک روز در یک سال گذشته می باشد.
بر اساس سوابق سازمان عفو بین الملل، تنها در سال 2004، بیش از 1200 نفر در عراق، اعدام شده اند. این در حالیست که دولت نوری مالکی، حاضر به صدور گزارش مفصل پیرامون میزان واقعی اعدامها نیست، اما زنان، سهم قابل ملاحظه ای در لیست اعدام شدگان داشته اند.
زنان همجنس گرا و کلینیکهای درمان همجنس گرایی در کشور اکوادر
سی ان ان، 25 ژانویه 2012 - مُدافعان حقوق زنان اکوادر با مجبور کردن دولت به بستن کلینیکهای که با استفاده از شکنجه های گوناگون مدعی معالجه همجنس گرایی هستند، به پیروزی رسیدند.
ائتلاف تشکلها و سازمانهای مدافع حقوق زنان با راه انداختن کمپینی به نام "تغییر"، موفق به توقف فعالیت تعدادی از کلینیکهایی شده است که بر اساس شهادت زنان همجنس گرایی که از آن فرار کرده اند، با توسل به شکنجه های فیزیکی، روانی و بیانی تلاش داشتند تا گرایش جنسی قربانیان را تغییر دهند.
بر اساس گزارش ائتلاف مزبور، دولت اکوادر گمان می برد که همجنس گرایی یک بیماری جنسی است. درخواست اینترنتی ائتلاف تشکلها و سازمانهای مدافع حقوق زنان مبنی بر توقف فعالیت کلینیکهای مذکور تا کنون توسط هزاران نفر از سراسر جهان امضا شده است. فعالیتهای وزیر بهداشت دولت که خود از مُدافعان حقوق همجنس گرایان می باشد نیز در این مسیر موثر بوده است. وی قول داده است که دولت را به بستن همه کلینکها، وادار سازد. قربانیان به خبرگزاری سی ان ان ابراز کرده اند که دستان آنان را با دستبند به مدت زمانی طولانی بسته اند، آنها را از غذا خوردن و آب آشامیدن محروم ساخته، کتک می زدند، مورد تجاوز جنسی و تحقیر قرار می دادند تا اعلام کنند دست از همجنس گرایی برخواهند داشت.